پیوند رهایی ـ 25.07.2018
مصاحبۀ روزنامۀ TPZ آلبانی با پدر و مادر سمیه محمدی در تیرانا
فیلم احضار مسئولینی از فرقۀ رجوی به مرکز پلیس آلبانی برای پاسخگویی به پدر و مادر سمیه محمدی
تصاویری از حضور پدر و مادر سمیه در خیابانهای تیرانا تحت حفاظت پلیس و تصاویر احکام دستگیری سران فرقۀ رجوی در عراق و نامه های سمیه در 2004 به دولت کانادا مبنی بر درخواست رهایی خود و برادرش از بند فرقه
والدین منحصر به فرد یک مجاهد می گویند: ما عوامل رژیم ایران نیستیم، دختر ما توسط مجاهدین خلق ربوده شده است
لینگ به اصل منبع – روزنامۀ آلبانیایی TPZ
ترجمۀ متن مصاحبه:
TPZ، تیرانا، آلبانی، 23 ژوئیه 2018 ژوئیه 23: ما مصطفی محمدی و محبوبه حمزه هستیم. ما پدر و مادر سمیه محمدی هستیم. ما از سال 1994 در کانادا زندگی کرده ایم. در سال 1997 دختر ما توسط سازمان تروریستی مجاهدین ایران ربوده شد. او همراه با پسر ما محمد محمدی ربوده شد. سمیه در آن زمان یک کودک بود و به موسسه کالج Etobicoke در تورنتو، کانادا رفت.
دیروز رسانه ها نامه ای را به فاتمیر خفاج، وزیر کشور آلبانی منتشر کردند که توسط یک زن 38 ساله به نام سمیه محمدی امضا شده است. در این نامه آمده است که او یعنی سمیه محمدی عضو سازمان مجاهدین خلق ایران(PMOI) است و به طور داوطلبانه در اردوگاه مجاهدین در ولسوالی دورس اقامت دارد. این نامه می گوید پدر سمیه محمدی یک عامل رژیم ایران است و برای مأموریت های خاص به آلبانی آمده است و نه برای دیدار با او.
اما پدر و مادر سمیه محمدی، نسخۀ دیگری را ارائه می دهند. در مصاحبه ای با TPZ.AL، آنها می گویند دخترشان توسط این سازمان ربوده شده و آنها در دورس در حومۀ تیرانا پایتخت آلبانی هستند تا او را به کانادا برگردانند. طبق گفته والدین سمیه، نامه ای که در رسانه ها خطاب به وزیر کشور منتشر شده توسط دخترش نوشته نشده است، بلکه توسط سازمان مجاهدین خلق نوشته شده است.
س- آقای مصطفی و خانم محبوبه، مجاهدین خلق نامه ای را به رسانه ها توزیع کرده و شما را متهم کرده اند که مأمور ایران هستید. شما کی و از کجا هستید؟
ج- ما مصطفی محمدی و محبوبه حمزه هستیم. ما پدر و مادر سمیه محمدی هستیم. ما از سال 1994 در کانادا زندگی می کنیم. در سال 1997 دختر ما توسط سازمان تروریستی مجاهدین ایران ربوده شد. او همراه با پسر ما محمد محمدی ربوده شد. سمیه در آن زمان یک کودک بود و به موسسه کالج Etobicoke در تورنتو کانادا می رفت و در آنجا درس می خواند.
کودکان ما توسط مجاهدین ربوده شدند؛ زیرا فعالان مجاهدین آنها را برای دیدار دو هفته ای به عراق دعوت کردند. اما بچه های ما را برنگرداندند. مجاهدین خلق سمیه و پسرش محمد را گروگان گرفتند.
از آن سال تاکنون ما مشغول یک فعالیت گستردۀ رسانه ای و یک مبارزه قانونی برای برگرداندن کودکانمان که توسط تروریست ها گروگان گرفته شده اند، هستیم. خوشبختانه، در سال 1999، ما توانستیم پسرمان را از مجاهدین در عراق نجات دهیم و او را به کانادا آوردیم.
پسرم محمد اکنون به عنوان یک مدیر شرکت گاز در تورنتو کار می کند. او ازدواج کرده و زندگی شادی دارد.
اما متأسفانه هنوز نتوانسته ایم دخترمان را از سازمان تندروی مجاهدین نجات دهیم.
من در امور ساختمانی در تورنتو کار می کنم، و همسرم محبوبه، پرستار مراقبت برای سالمندان در تورنتو می باشد. ما افراد صادقی هستیم که می خواهیم دخترمان پیش ما باشد. وقتی که او 17 ساله بود، از خانه مان ربوده شد. مجاهدین زندگی او را نابود کرده اند، بدون تحصیل، بدون ازدواج، بدون خانواده، آنها او را نابود کردند. آنها او را افراط گرا کرده و او را به جهادیست تبدیل کرده اند.
س – در رسانه های آلبانی، مجاهدین خلق از سوی سمیه محمدی نامه ای را منتشر کرده اند که خود را به عنوان عضو یک سازمان مخفی اپوزیسیون در آلبانی معرفی کرده و خطاب به وزیر کشور آلبانی، فاتمیر خفاج، می باشد. او پدرش را متهم کرده که یک افسر اطلاعاتی ایران می باشد که به آلبانی برای حمله به مجاهدین آمده است. چرا این اتهامات را به شما وارد کرده اند؟ آیا می توانید به ما توضیح دهید که چه مدت در آلبانی زندگی کرده اید و علت سفر شما به اینجا چیست؟
ج- این نامه توسط دختر ما نوشته نشده است. دختر ما گروگان مجاهدین است. او هیچ آزادی عقیده و اندیشه ندارد. او یک زندانی در اردوگاه جهادی واقع در منطقۀ مانز در حومۀ پایتخت آلبانی است. این نامه ای که به اسم او به وزیر خفاج ارسال شده توسط رهبران این گروه افراطی نوشته شده است. دختر ما قربانی یک تروریسم روانی شده است. رهبران این گروه اساتید فریب و نیرنگ هستند، آنها دختر ما و دیگر اعضای گروه را ترسانده اند. آنها به اعضا می گویند که رژیم ایران قصد دارد شما را بکشد و رژیم ایران مأموران خود را به اینجا آورده است و شما اگر از اردوگاه خارج شوید مرده اید و حرفهای دیگر. آنها می گویند که تنها راه این است که با ما در اردوگاه بمانید تا به جهاد علیه رژیم ایران ادامه دهیم.
همانطور که می بینید ما مسن و پیر هستیم. ما برخلاف مجاهدین تروریست نیستیم و عوامل اطلاعاتی ایران هم نیستیم. ما در تورنتو در کانادا و نه در تهران زندگی می کنیم. ما می خواهیم دخترمان را به تورنتو و نه به تهران ببریم.
ما 19 روز است که در آلبانی هستیم. ما اینجا هستیم تا مقامات آلبانیایی به ما کمک کنند تا با دخترمان که توسط گروه جهادی های ایران به گروگان گرفته شده است، ملاقات کنیم. ما نمی خواهیم دخترمان را به زور و برخلاف میل او به کانادا ببریم بلکه ما فقط می خواهیم با او تنهایی صحبت کنیم. بگذارید بگویم که ما در یک کشور زیبا و دموکراتیک زندگی می کنیم و از تهدیدات و شستشوی مغزی جهادگرای مجاهدین خسته شده ایم، اگر او بخواهد می تواند با ما به کانادا بیاید تا در آزادی و دموکراسی زندگی کند، یا اگر خواست در اردوگاه مانز، با سیم خاردار جدا شده و به عنوان یک گروگان و به عنوان یک تروریست ایرانی بماند.
مجاهدین افراد شروری هستند. آنها دروغ می گویند. آنها نه تنها دختر ما را دزدیده اند، بلکه اکنون نیز با بی شرمی ما را به عنوان عاملان ایران متهم می کنند. آنها افرادی هستند که خونهای زیادی ریخته اند. آنها تروریست و قاتل هستند.
س – دختر شما اظهار داشته که 20 سال پیش به طور داوطلبانه خانواده اش را ترک کرده تا در مبارزه در راه آزادی ایران شرکت کند. حقیقت چیست؟
ج- دختر ما چنانکه برادرش قبلا بود در نزد مجاهدین گروگان می باشد. اگر شما به اینترنت نگاه کنید خواهید دید که مجاهدین خلق بسیاری از کودکان را به عنوان سربازان کودک گرفته اند. همانطور که داعش یک کودک کوچک را می گیرد، آنها هم همین کار را می کنند و سپس او را به یک بمب گذار انتحاری تبدیل می کنند.
ما نمی خواهیم دختر ما بمب گذار انتحاری برای مریم رجوی، رهبر مجاهدین خلق باشد، و مردم ایران را بکشد و خودش هم کشته شود.
مجاهدین خلق اپوزیسیون ایرانی نیستند. آنها تروریست هستند. آنها دموکراتیک نیستند و مردم ایران مجاهدین را متهم می کنند که آنها تروریست قاتل و خائنانی هستند که به صدام حسین خدمت کرده اند و بیش از 17،000 شهروند ایرانی را کشته اند. اگر سازمان مجاهدین خلق یک سازمان دموکراتیک بود، آنها اجازه می دادند که اعضای این سازمان با خانواده های خود ملاقات کنند. دختر ما از دنیای بیرون قطع است و از دنیای بیرون خبر ندارد زیرا او 20 سال است که زندانی شده است.
اگر دختر ما بخواهد جزء اپوزیسیون ایران باشد، می تواند این را به شیوه های صلح آمیز انجام دهد. بیایید به کانادا برویم و این کار را درست انجام دهیم. اما مجاهدین خلق اجازه نمی دهند او آزاد شود.
ما نمی خواهیم با مجاهدین برخورد کنیم. آنها قاتلان ترسناک هستند. ما فقط می خواهیم دخترمان را از اردوگاه زندان گونه آزاد کنیم و با او به صورت خصوصی ملاقات کنیم. او را ببوسیم، با او گریه کنیم و از او دعوت کنیم که با ما به کانادا بیاید. اگر او بخواهد جزء اپوزیسیون باشد، می تواند این مخالفت و مبارزه را به صورت آزاد از کانادا و نه از اردوگاه زندان جهادی انجام دهد.
س – دخترتان همچنین شما را متهم می کند که برخی از حملات علیه کمپ مجاهدین خلق در عراق یعنی کمپ اشرف را انجام داده اید؟
ج- اولا، این دختر ما نیست که اینها را می گوید بلکه این حرف رهبران تروریست این گروه است. دوم، شما چه فکر میکنید؟ آیا در این صورت یعنی آیا اگر ما در چنین حمله ای علیه مجاهین خلق شرکت داشتیم کانادا و آمریکا ما را ول می کردند؟ حتی اگر یک ایرانی بودیم؟ سازمان مجاهدین خلق خودش یک سازمان قاتل و تروریست است که آمریکا از آن علیه ایران استفاده می کند. ما نه کاری علیه سازمان مجاهدین خلق می کنیم و نه کاری با سیاست ایران داریم نه با سیاست آمریکا. ما خواهان صلح هستیم. به عنوان حداقل، ما می خواهیم با دختر ربوده شده مان ملاقات کنیم. ما می خواهیم او را به کانادا برسانیم تا در دموکراسی زندگی کنیم و نه با افراط گرایی خشن و رادیکالیسم.
س – روابط شما با دولت فعلی ایران چیست؟
ج – ما هیج رابطه ای با آن نداریم. ما شهروندان کانادایی هستیم. ما پناهندۀ سیاسی در کانادا بودیم و با فرار از ایران این پناهندگی را به دست آوردیم؛ زیرا رژیم ایران مردم ما را کشته است. ما بعدا شهروند کانادا شدیم. ما دخترمان را به کانادا، نه به ایران خواهیم برد. به تورنتو، نه به تهران!
س- آیا با مقامات آلبانی دربارۀ علل سفر شما به آلبانی تماس گرفته اید؟
ج – بله، پلیس دو بار ما را متوقف کرده است. اولین بار در فرودگاه و دومین بار زمانی که ما به هتل آمدیم و ما را به پاسگاه شماره یک پلیس در تیرانا بردند. آنها از ما پرسیدند چرا ما در آلبانی هستیم؟
مجاهدین خلق به خاطر حضور ما در اینجا دیوانه شده اند. و به همین دلیل آنها با نامه ها، شکایات و دروغ ها و غیره به تب و تاب افتاده اند چون نمی خواهند ما با دخترمان ملاقات کنیم. آنها دولت آلبانی را تهدید می کنند. آنها می دانند که اگر ما کسی را به کانادا برسانیم، چند صد زن و مردی که توسط مجاهدین خلق در آلبانی به گروگان گرفته شده اند، خواهند گفت که ما نیز خواهان آزادی هستیم و بیایید جهاد را ترک کنیم. تاکنون 400 نفر در آلبانی از مجاهدین خلق جدا شده اند. این مریم رجوی را وحشت زده کرده است، از این رو مجاهدین را به منطقۀ مانز در حومۀ تیرانا برده و آنها را در اردوگاه خودشدان در آنجا قفل کرده اند.
آلبانی یک کشور اروپایی آزاد است. اعضای مجاهدین می خواهند جهاد را ترک کنند و دموکراسی و آزادی را بپذیرند. به همین دلیل است که سازمان مجاهدین خلق نمی خواهد که ما با دخترمان ملاقات کنیم.
اما ما، به یاری خدا، دخترمان را ملاقات خواهیم کرد و ما به محل آزادی مان در کانادا برمیگردیم.
ما امیدواریم و دعا می کنیم که مجاهدین خلق ما را نکشند زیرا ما می خواهیم دخترمان را ببینیم. ما امیدواریم و دعا می کنیم که مقامات آلبانی از ما محافظت کنند و به ما کمک کنند تا دخترمان را از این افراد تروریست جدا کنیم.