مسعود رجوی در اولین بند انقلاب ساختگی اش حکم به طلاق تمام خانواده های موجود در تشکیلات داد و باعث جدایی و از هم پاشیدن بیش از 2000 خانواده شد. او فرمان داد پس از آن خانواده ای در سازمانش نباید وجود داشته باشد و اعضای مجرد هم تا آخر عمر بایستی در تجرد باقی بمانند و طی سلسه جلساتی آموزش می داد که اعضا سازمان فقط باید او را بپرستند و در قلب و بین المرء شان فقط به او فکر کنند. او می گفت بعنوان رهبری مطلق اجازه هرکاری را دارد وبرجان ومال و ناموس همه حاکم است . در طی بخش هایی از آموزش های فرقه ای منتشره وی چنین قید شده : هر فرد باید امضا بدهد که خون او متعلق به مسعود رجوی (به عنوان رهبر عقیدتی اش) است. یعنی جانش دراختیار رهبر است و به مریم قجر امضای نفس بدهد. به این معنا که او صاحب نفس مجاهدین است. و تفسیر می کرد نفس به معنای لحظه به لحظۀ زندگی. پس زندگی هر مجاهدمتعلق به مریم و مسعود رجوی است و برای تداوم آن دستور داد مدام تناقضاتخود را نوشته و لحظه به لحظه افکار خود را گزارش کنند و تفتیش عقاید شکل گرفت
حاصل 30 سال فرقه گرایی رجوی در عراق – 1
ندای حقیقت ـ 14.11.2016
حاصل 30 سال فرقه گرایی رجوی در عراق
قسمت اول
سایت ندای حقیقت –23ابان 1395 برابر2016/11/13
سرانجام ، سازمان تروریستی و فرقه ای رجوی پس از 30 سال کشور عراق را ترک کرد و بازماندگان و قربانیانش به کشور آلبانی رانده شدند.
در حالیکه تاریخی پر از خیانت و ناکامی برای اعضای خود به جای گذاشتند در چند شماره آینده نگاهی گذرا به مهمترین وقایع سراسر خیانت فرقه رجوی در خصوص اعضا وخانواده های قربانیان داریم تا شاید هر چند تجربه ای تلخ برای جوانان و آیندگان باشد
در سال 65 تا 67 رجوی با رفتن به عراق زیر چتر حمایت صدام حسین، رئیسجمهور وقت عراق قرار گرفت و در حالی که آن کشور با ایران در حال جنگ بود، با انتقال گسترده هواداران و طرفدارانش به عراق اقدام به تشکیل ارگانی نظامی به نام «ارتش آزادیبخش» کرد و در کنار ارتش عراق بر علیه ایران جنگ های متعددی راه انداخت. رجوی توانست حدود دو تا سه هزار تن از نیروهای هوادار قدیمی از داخل و خارج کشور را فریب داده وبه عراق بشکاند و با کمک های مهم لجستیکی، نظامی و مالی دولت صدام باصطلاح یک ارتش حدود 5 هزار نفری راه اندازی کرد. حاصل آن جنگ ها سه عملیات برادر کشی با نام فروغ (مرصاد) و چلچراغ و آفتاب و جنگ های کوچکتر مرزی برای کشتن و اسیر گرفتن هموطنان سرباز بود.
سرانجام این جنگ ها به در هم شکستن کامل ارتش فرقه ای رجوی انجامید جنگ هایی با کشتن و زخمی کردن بیش از 4000 نفر در عملیات مرصاد، 123 نفر( 32 کشته و 93 زخمی(در عملیات آفتاب و 167 نفر در چلچراغ(67کشته و حدود 100 زخمی)
اسامی کشته های عملیات چلچراغ به شرح زیر است:
ولی رستمی، محمد انشائی، علی پیروزخواه، فرید خیامینژاد
سیمین داداشزاده، علیرضا اَژدرکش، جعفر تقویقرهآغاجی، سیدمحمدحسن برهانی، حمیدرضا ترکپور،غلامرضا زنگوئی، علی غلامی، شکری کاوندی، عادل کشمشی، رضا ملاعلی، حجتالله پرتوی نوروزمحله، محمد دوستی، نادر دهستانی کلاگر، مسعود رجائی جعفرآباد، عباس طاهریون، یدالله طرمزدیان قاسمی، ژاله فلاح، فرحناز میرفندرسکی، عبدالله نوروزی، اکبر فتوت، مصطفی همتی، غلامرضا صالحی، محمد صیادی، مرتضی گنجهای، فرزاد آقازاده نیری، محمدمهدی احمدیفر، علیاصغر بهزادی، مجتبی زمانی، قاسم سرایدار، محمدرضا صالحیار، محمدحسن گلستانهزاده، سیاوش سلطاننیا، احمدعلی عباسورده، هوشنگ فضلی، سید ابراهیم میراحمدی، علیرضا رستگار، محمدزاده، علیاکبر مشهدی حیدری، جلالالدین موسویتیرآبادی، محمود یساول، عبدالله ابراهیمزاده، سیدمحمد باقرزاده ثانی، ایرج رجبعلیزاده
خسرو نیکطالعان، اکرم زارعکهن، خسرو کاوهنژاد فرشید احمدنژادنوذر علائی، نادرواحدیمقدم، متین بزرگزاده، محرم حسیننژاد محمود عبادی تمرین، بتول عبدی، مجتبی غفاری، جلیله فروتن مقدم، محمدرضا یوسفپورنوید، زری بابائی، زهرا همتی، فریبال بازیار آذر نورعلی، مسعود سماکار، صابر جاهدشیران، محمدحسین معینالذاکرین، سعید عمادزاده
در سال 1368تا 1370 و بعد از شکست درعملیات مرصاد رجوی طرح خائنانه ای برای جلو گیری از ریزش اعضا و بدست گرفتن تمام قدرت در سازمان به مرحله اجرا گذاشت. ونام این طرح را انقلاب ایدئولوژیک گذاشت که شامل 11 بند فرقه گرایانه بود در این برهه از تشکیلات رجوی تمام تلاش خود را برای فرقه ای شدن کامل تشکیلات و کنترل روح و فیزیک اعضا نمود
او هم چنین بدنبال این طرح خائنانه اش 820 کودک را از مادران و پدرانشان جدا کرده و به خارج کشورفرستاد . و حدود 2000 خانواده از هم پاشیده شد
بندهای انقلاب ساختگی و فرقه ای به شرح زیر بود.
– بندالف – طلاق
– مسعود رجوی در اولین بند انقلاب ساختگی اش حکم به طلاق تمام خانواده های موجود در تشکیلات داد و باعث جدایی و از هم پاشیدن بیش از 2000 خانواده شد. او فرمان داد پس از آن خانواده ای در سازمانش نباید وجود داشته باشد و اعضای مجرد هم تا آخر عمر بایستی در تجرد باقی بمانند و طی سلسه جلساتی آموزش می داد که اعضا سازمان فقط باید او را بپرستند و در قلب و بین المرء شان فقط به او فکر کنند. او می گفت بعنوان رهبری مطلق اجازه هرکاری را دارد وبرجان ومال و ناموس همه حاکم است . در طی بخش هایی از آموزش های فرقه ای منتشره وی چنین قید شده : هر فرد باید امضا بدهد که خون او متعلق به مسعود رجوی (به عنوان رهبر عقیدتی اش) است. یعنی جانش دراختیار رهبر است و به مریم قجر امضای نفس بدهد. به این معنا که او صاحب نفس مجاهدین است. و تفسیر می کرد نفس به معنای لحظه به لحظۀ زندگی. پس زندگی هر مجاهدمتعلق به مریم و مسعود رجوی است و برای تداوم آن دستور داد مدام تناقضاتخود را نوشته و لحظه به لحظه افکار خود را گزارش کنند و تفتیش عقاید شکل گرفت
– بند دوم انقلاب فرقه ” بند ب ”
پس از بند اول که همه مردان و زنان موظف به طلاق از همسران خود شده و افراد مجرد هم پذیرفته بودند که ازدواج نکنند. محور دیگری به نام “بند ب” یا محرمیت ایدئولوژیک با رهبری عقیدتی ابداع کرد.
دربند دوم یا ب به همۀ مردان و زنان تشکیلات ابلاغ شد که همه مردان بایستی زنان را در حریم رهبر ببینند و زنان خود را در حریم رهبری ببینند و به این به این ترتیب تمام زنان و مردان سازمان حق فکر کردن به زن و یا مرد دیگری را ندارند و الا به رهبر شان خیانت کرده اند.
پس از این بند بود که به مردان و زنان سازمان امر شده بود که حتی ذهن خود را بر روی زنان و شوهرانشان مطلقا ببندند و لحظه ای به آنها هم فکر نکنند. زنان و مردان بایستی بدانند که تمام زن ها در منطقه محرمه رهبری قرار دارند هر مردی از این اندیشه تخطئی کند یعنی به حریم رهبری وارد شده و هر زنی هم که خود را از این حریم خارج کند یعنی به رهبری خیانت کرده است.
بند سوم “بند ج”
به همین دلیل در بند سوم رجوی ابعاد گسترده تری به افکار شیطانی اش داد و به تمام مردان گفت نبایستی هیچ زنی حتی زنان خارج سازمان را در ذهن خود داشته باشید و بایستی تمامی زنان را در منطقه محرمه رهبری ببینید. این فریب ها بعدا برای زنان هم تشریح شد: مریم قجر به زنان ابلاغ کرد زن مجاهد نباید جز به رهبری به کسی دیگر فکر کند. و به این ترتیب به کل مجاهدین اعلام شد که از این پس تا آخر عمرشان از زن یا شوهر خبری نیست و حتی در افکارشان هم نبایستی به مرد یا زنی فکر کنند. و تنها به مبارزه و کار فکر کنند و عاطفه و علاقه ای به هم نداشته باشند و کسی نباید اندیشه و فکری خصوصی برای خودش داشته باشد.
حاصل 30 سال فرقه گرایی رجوی در عراق -2
حاصل 30 سال فرقه گرایی رجوی در عراق
قسمت دوم
سایت ندای حقیقت –24آبان 1395 برابر2016/11/14
– “بند د: هژمونی زنان”
طرفند دیگر رجوی برای خلاصی از مردان قدیمی تشکیلات بند چهارم بود.
او در این بند اعلام کرد از این پس هیچ زنی تحت مسئولیت مردان قرار نخواهد داشت و تمامی مردان بایستی تحت هژمونی زنان قرار بگیرند. و به این ترتیب شروع به برکنار کردن مردان از ر ده های بالا و مدارج فرماندهی نمودند. رجوی با این هدف می خواست تمامی مردان با سابقه را از مدارج فرماندهی خارج کند و هر چه بیشتر زنان را با عناوین پوشالی فرمانده دراسارت خودش نگه دارد. در بین زنان هر کس بیشتر تحت فرامین مریم رجوی بود و اعتراضی نداشت توسط وی انتخاب می شد و در مدارج فرماندهی بالاتر قرار می گرفت اینطوری کم کم راه بر هر گونه اعتراض و انتقادات کاری هم بسته شد. و تشکیلات بسمت دیکتاتوری مطلق حتی در امور اجرایی پیش رفت. دراین بین حتی زنانی هم که بعنوان فرمانده انتخاب شده بودند و اعتراضات شان را بیان می کردند بسرعت از کار برکنار شده و فرد دیگری جایگزین آنها میشد.
– “بند ش“
رجوی طرحی در پیش داشت که در آینده هر آنچه می تواند تمامی مردان را از مدارج فرماندهی دور کرده و خود را فرمانده مطلق کند.
بدنبال اجرای این هدف شورای رهبری فرمالیستی متشکل از زنان اعلام نمود و هرچند ماه آن را گسترش داده و به این ترتیب بسرعت تمام مردان را از لایه های تشکیلاتی و فرماندهی کنار زد که راه هرگونه اعتراض و پیشبرد عقاید خلاف ایده و نظرش بسته شود و آنچه که رجوی بدنبالش بود انحصارطلبی مطلق بود.
– “بند ر”: ریاست جمهوری
بدنبال ریزش نیروها در سال 1372 رجوی برای نگه داشتن نیروها در سازمان و بیشتر کردن هژمونی و قدرت خودش تصمیم به تغییرات دیگری گرفت او با جلسات مکرری که با اعضای شورای ساختگی خودش برگزار کرد نهایتا با شارلاتی و زور مریم رجوی رابه عنوان رئیس جمهور معرفی نمود. پس از آن که رجوی از بابت متقاعد کردن اعضای شورا خیالش راحت شد. این موضوع را در جمع اعضا هم علنی نمود و نام یک بند انقلاب بر روی آن نهاد وسپس مریم قجر را به همراه حدود 1000نفر به خارج عراق، فرانسه فرستاد که با کارسیاسی به جذب نیرو و گسترش سیاست های فرقه رجوی بپردازند که عملا موفق نشد و پس از سه چهار سال با شرمساری و شکست دوباره به عراق برگشت
– بندهفتم – بند فردیت
در سال 1374 امر به تشکیل جلساتی با نام “بند ف” بصورت گسترده در همه قسمت های سازمان شد. دورانی که با فشار آوردن بیشتر به افراد قوانین فرقه ای جدیدی را عرضه می کردند. هدف این بود که هر فرد در حضور جمع های صد نفری و یا بیشتر گدشته خود را بازخوانی کرده و همه مسائل و حتی خطاهای کوچک شخصی زندگی اش را در جمع مطرح نماید افراد یکی یکی از طرف جمع مورد هجمه و مواخذه و در موا رد گسترده ای زیر ضرب و شتم فیزیکی قرار می گرفتند. .هر کس هم چیزی نداشت بیشتر مورد توبیخ و موا خذه قرار گرفته و به اصطلاح سازمانی همه افراد موظف بودند که خود را درجمع روسیاه کنند .. در محتوا هدف این بود که هر فرد به نقطه ای در این جلسات برسد که اعتراف نماید پراز گناه و خطا بوده و ارزشی ندارد. و شخصیت و فردیتش در جلو جمع شکسته شود و تشکیلات ازهمه پروسه زندگیش مطلع شود.
– در حالیکه هدف اصلی در نهان برای کنترل هر چه بیشتر نفرات بود. بصورت پیچیده ای چند هدف دیگر دنبال می شد. اولا” افرادی که بعضا” خطاهایی هم در زندگی شخصی خود داشتند با بیان آن در جمع همواره احساس کوچکی و خردشدن می کردند دوما” افراد با برخورد با خطاها و انحرافات سازمان دیگرجرئت مخالفت نداشتند چرا که زندگی و شخصیت آنها درمعرض خطر قرار می گرفت. ثالثا” تمامی گزارشات و دستنوشته ها را آرشیو کرده و سندسازی می کردند. چهارما” با شیوه اقرار در جمع های صد نفری باعث تسلط بر فرد و خرد شدن شخصیت ها می شدند
– بند هشتم –بند ه هژمونی مطلق زنان
فرمالیستی دیگر در تشکیلات و گسترش اعضای شورای رهبری و کنار زدن مطلق مردان از فرماندهی بند هشتم و یا هژمونی زنان نام گرفت و بیش از 600تن از زنان سازمان عضو شورای رهبری شدند.
– بنده نهم . بنام بند ل یا زیر مینیم
سال1378 بند دیگری از انقلاب فرمایشی بنام « زیر مینیمم » باز هم برای سرگرم کردن و کنترل بیشتر اعضا درجلسه ای توسط مریم رجوی ابلاغ شد او در یک بحث مفصل و طولانی فریبکارانه می خواست به نحو دیگری افراد را به تغییر شخصیت و اطاعت بیشتر وا دارد او می گفت: مسائل و مشکلاتی که شما به لحاظ تشکیلاتی و ایدئولوژیک با آن درگیر هستید و باعث می شود که سرسپاری و اطاعت بیشتری نداشته باشید بخشی از آن ناشی از شخصیت شما است که از کودکی و درجامعه با آن شکل گرفته اید. در نتیجه مقاومت های شما و عدم تغییر شخصیت ها و رام نشدن در برابر تشکیلات بازتاب آن شخصیت های درونی سرکش شماست که مانع اطاعت پذیری و تغییرات شما می شود. و در طی جلسات جمعی رعب انگیز باز هم شکنجه های روحی اعضا را ادامه می دادند.
– بند دهم – بند م – کار و مسئولیت
– برای بیگاری کشیدن بیشتر از افراد بند دهم به نام کار و مسئولیت ابداع شد. همه بایستی ده برابر به کار خود بطور فیزیکی و محتوایی اضافه کنند! و این بار افراد در رابطه با کار مورد بازخواست قرار گرفتند که حجم کار و راندمان مطلوب نیست و بایستی چند برابر شود.
مریم رجوی بطور هیستریک و ثابت در اغلب جلسات و سخنرانی هایش خطاب به همه می گفت شما به اندازه توان تان کارنمی کنید. هر کدام از شما بایستی به اندازه ده نفریک فرد معمولی کار کنید. و همه را تحقیر می کرد. که باجگیر و مفت خور هستید.
– بند یازدهم با نام بند ص
آنگاه در سال 1385، بند دیگری با نام بند ص آغاز نمودند با هدف از بین بردن تمامی امکانات کم و فرصت های پیش آمده در اثر سقوط دولت صدام.
جهت جلوگیری از جداشدن نفرات اقدامات دیگری انجام شد
دهها قوانین و محدودیت های جدید در طی جلسات طولانی به افراد آموزش داده و امتحان گرفته شد.. جزوه ای با یکسری ضوابط محدود کننده تشکیلاتی تدوین شد. ازجمله محورهای آن ممنوع شدن طرح سئوال سیاسی و بحث درباره اوضاع و احوال سیاسی – استراتژیک / ممنوع شدن هر گونه اعتراض به تشکیلات و ضوابط آن /ممنوعیت استفاده از هرگونه تولیدات خارج از تشکیلات سازمان با جمع شدن امکانات