نامه های اعتراضی به کمیساریای عالی پناهندگی بخاطر نقض حقوق بشر گروگانها و خانواده ها (+اسامی)
نجات، پیوند رهایی و فانوس، نهم فوریه ۲۰۱۶:… دراین ۱۱ سالی که مسیر عراق بر روی ما خانواده های داغدار و نگران باز شده و مطلع شده ایم که فرزندانی را که زمانی گم شده ویا مجهول المکان میدانستیم، دردستان خونریز مسعود رجوی ودرکمپ اشرف گرفتارند ، به حکم وظیفه ی انسانی وندای عاطفی خود، قسمتی ازعمر خود دراین مدت را صرف سفر به این کمپ پر رازورمز و جهت ملاقات با عزیزان کرده وصرفنظر از موارد …
نامه های جمعی و فردی جدید حدود ۷۰ خانوادۀ اسرای فرقۀ رجوی به کمیساریا
پیوند رهایی، نهم فوریه ۲۰۱۶
لینک به منبع (و ترجمه انگلیسی و عربی)
خانواده های اسرای فرقۀ رجوی در عراق و آلبانی با اسامی و امضاهای مشخص از کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد خواستار احقاق حق اولیۀ انسانی شان مبنی بر دیدار با عزیزانشان و یا تماس با آنان و حد اقل خبرگیری از وضعیتشان شدند
به نام خدا
دفتر کمیساریای عالی پناهندگان در عراق
با سلام و تحیات
ما جمعی از خانوادههای افراد محصور در کمپ لیبرتی بهعرض میرسانیم که عزیزان ما سالهاست که در دست (MKO) گرفتارند. ما در این سالها بارها برای ملاقات ایشان بهعراق آمدهایم اما (MKO) اجازه ملاقات بما نمیدهد. ما سالهاست در حسرت دیدار عزیزانمان میسوزیم. ما از شما تقاضای یاری داریم و استدعا میکنیم ترتیبی دهید تا بتوانیم با نظارت شما و دولت محترم عراق، با عزیزانمان ملاقات کنیم. ما از شما استدعا داریم که این ملاقات بدون حضور عوامل (MKO) باشد. قبلا از بذل توجه و مساعدت شما سپاسگزاریم و منتظر اقدامات انساندوستانهی شما هستیم.
جمعه ۵ فوریه ۲۰۱۶
حسینعلی؛ چراغعلی؛ محمدعلی و حمیدرضا ریگی برادران و زلیخا ریگی خواهر براتعلی ریگی
مرادمحمد و محمد آق آتابای برادران حمیدمحمد آق آتابای لیبرتی
محترم نجمی مادر و محمدمهدی ناصریمقدم برادر و مریم خواهر هادی ناصریمقدم
کریم خرمالی برادر بهرام خرمالی
عبدالرحیم عابدی خواهر زاده محمدخالد مسعودی
محمدعلی قزلسفلو برادر نورالله قزلسفلو
خانم بیبی هاجر واحدی مادر تایماز واحدی
حسین حاجیلی دوجی برادر اماموردی حاجیلی دوجی
ناصر رحیماربابی برادر احمد رحیماربابی
خانم معصومه حیدری خواهر مسعود حیدری
علیرضا نرگسی برادر خانم لیلا نرگسی
حاج سخید سعیدفر برادر سید سعیدفر
علی هاشمی برادر علیاکبر هاشمی
خانم متکی مادر روحالله راموز
احمد گلعلیپور پدر و صمد گلعلیپور برادر ان ایرج و هوشنگ گلعلیپور
ولی الله سراج برادر زهراء سراج
محمدحسین لیوانینژاد عموی ان حسینعلی و عباسعلی لیوانینژاد
شهرام ریاحی فرزند و خلیل ریاحی برادر محمدتقی ریاحی
ابوالقاسم و گلآقا مدبر برادران سید تقی نوکندهایی
احمد سقائی برادر خانم شایسته بانو سقائی
مهناز عکافیان مادر محمدعلی ساسانی
علیرضا شکری برادر غلامرضا شکری
سیفاله دولتپناه پسرعموی سلمان دولتپناه
لیلا محمودی مادر و زهره عالیمقام خواهر محمد رضا عالی مقام
محمدرضا رحمتی برادر و ایمان رحمتی برادرزادهی علیرضا رحمتی
عباس فنودی پدر زهرا فنودی
ماهمنیر، راحله، هما و نرگس ایرانپور خواهران احمدرضا و محمدرضا ایرانپور
جعفر مجردی برادر اکبر مجردی
احمد هاجری برادر و شهین هاجری خواهر علی هاجری
احمد ناظری برادر سمیع ناظری
مهرنوش نیکسیر خواهر مهران نیک سیر
رقیه فرازیان، مادر فریدون ندایی
نرگس بهشتی، خواهر مصطفی بهشتی
داوود زند دوچاهی و نیناز زنددوچاهی پدر و مادر مجید زنددوچاهی
رقیه گویا ،خواهر محمدرضا گویا
علی نظری شوهرخواهر حسین قهرمانی
حسن شجاعی، پدر حسین شجاعی
علیاکبر بابایینژاد، پدر جعفر بابایینژاد
سعید ذوالقدری، برادر محمود ذوالقدری
بهروز اولادی، برادر معصومه اولادی
عبدالحسین عطار ،پدر مصطفی عطار
فرهاد بابایی، برادر تیمور بابایی
روحالله مرادی، برادر حسن مرادی
ابراهیم سلمانی، شوهر خواهرحسن مرادی
اصغر راسخی، پسرعموی علی راسخی
دولتخواه پرورش پیلهرود، خواهر فریدون پرورش پیلهرود
عشرت پرورش پیلهرود ،خواهر فریدون پرورش پیلهرود
نادر عباسخانی، برادرزاده منصور عباسخانی
سید مرتضی نسبی، پدر نیره سادات نسبی
ریحانه مالکی آیس خواهر محمدعلی مالکی آیس
شیردل احمدیان، پدر هادی و سعید احمدیان
رونوشت به کمیساریای عالی پناهندگان در ژنو
–
پیام همایش خانواده های اسرای رجوی درکمپ لیبرتی
انجمن نجات، مرکز آذربایجان شرقی، نهم فوریه ۲۰۱۶
لینک به منبع
دراین ۱۱ سالی که مسیر عراق بر روی ما خانواده های داغدار و نگران باز شده و مطلع شده ایم که فرزندانی را که زمانی گم شده ویا مجهول المکان میدانستیم، دردستان خونریز مسعود رجوی ودرکمپ اشرف گرفتارند ، به حکم وظیفه ی انسانی وندای عاطفی خود، قسمتی ازعمر خود دراین مدت را صرف سفر به این کمپ پر رازورمز و جهت ملاقات با عزیزان کرده وصرفنظر از موارد نادری که با حضور فرماندهان رجوی، فرزندان مان را دیدیم و صدالبته هردوطرف قادر به بیان مکنونات قلبی خود نشدند ، روال دائمی این ملاقات ها اجازه نیافتن ما وشنیدن حرف های رکیک ازطرف گماشتگان رجوی بود که متناوبا با پرتاب سنگ و… توام بود!!
فشار افکار عمومی جهانی، دولت ومردم عراق ومخصوصا ایرانی های ذینفع ، سبب شد که مسعود رجوی بپذیرد که این بخت برگشتگانی که فرزند، برادر ویا خواهر ما دراسارت او میباشند، به خارج ازعراق منتقل شده وکمتر درمعرض آسیب خطراتی باشند که درعراق اشغال شده ، بطور بالقوه وبالفعل وجود دارد!
دراین راستا بود که کمپ لیبرتی که زمانی محل اقامت سربازان اشغالگر آمریکائی بود، بعنوان کمپی موقت که اسرای رجوی از آنجا به خارج وکشورهای امن انتقال داده شوند ، مورد استفاده قرار گرفت!
اما طولی نکشید که مسعود رجوی باازدست دادن ترس های اولیه ی ناشی ازفشارهای یاد شده ، بدون آنکه به اصل مسئله که انتقال قربانیانش باشد، بپردازد، دست به بهانه تراشی زده وازکمبود امکانات رفاهی لیبرتی صحبت کرد ودرنظر نگرفت که اینها درکمپی زندگی میکنند که سربازان آمریکائی راحت طلب توانسته بودند زندگی کنند!!
درامر سیستم رفاهی کمپ خرابکاری عمدی شد وبا به تصویر کشیدن آثار این خرابی های دست ساز رجوی، کوشیده شد که اصل مسئله که انتقال سریع فرزندان ما باشد، درسایه قرار گیرد و رجوی با تحلیل غلط از اوضاع منطقه که طبق معمول بنفع خود کرد، دست به خریدن زمان زد!!
این رهبر فرقه ی مستبد وتمامیت خواه، پا را ازاین هم درازتر کرده ودرخواست سلاح برای لیبرتی نشینان کرد تا دیگر کشورها با مشاهده ی این وضع، دچارسوء ظن شده واجازه ی پناهندگی به لیبرتی نشینان را نداده تا رجوی بتواند آنها را بعنوان گوشت دم توپ درعراق حفظ کند!!
اما مراجعه ی مکرر خانواده های ذینفع به نهادهای باصلاحیت بین المللی وعراقی ، این نقشه ی رجوی را برهم زد واو همراه بکار بردن شدید ترین توهین ها برعلیه خانواده ها، مجبور به انتقال گروهی از اسرا به لیبرتی شد!
این انتقالات ، بصورت قطره چکانی بود ! چرا که طبق تفاهم موجود بین طرف های درگیر قضیه، هم اکنون میبایست تمامی افراد منتقل شده باشند که عملا ثلث آنها منتقل شده اند!!
ما اعضای خانواده ها ، با لحاظ تعهد تحمیل شده بردولت عراق، مدت زیادی ازمراجعه به کمپ لیبرتی خودداری کرده وسرانجام با مشاهده ی دفع الوقت کردن ازطرف رجوی، تعدادی ازما به همراه دیگر هموطنان هم درد، به کمپ لیبرتی مراجعه کرده و برخورد گماشتگان رجوی را همانگونه دیدیم که درگذشته ها مشاهده کرده بودیم.
ابدا اجازه ی ملاقاتی درکار نبود و نقاب برچهره افکنده های رجوی ، با سنگ وفحاشی ازما استقبال کردند و متاسفانه مامورین محلی کمیساریای عالی پناهندگان بجاای دخالت در امر ولااقل گرفتن فیلم وعکس از این صحنه ها وگزارش ماوقع به مسئولین خود ، به خانه هایشان در بغداد رفتند.
خانواده های نا امید نتیجه ی این ملاقات، مراجعات مکرری به دوایر وارگان های ذیصلاح دربغداد کرده و قول های مساعدی از مسئول حقوق بشر پارلمان عراق ونماینده ی کمیساریا ودولت عراق داده شد که تاکنون بثمر نرسیده است!!
سری سوم خانواده های سفر کرده به لیبرتی ، که اینک درآنجا بسر میبرند، شاهد همان استقبال گرمی ازطرف رجوی هستند که ما بودیم !!
با اعلام مراتب فوق درخواست میشود:
۱- درامر انتقال این اسرا که نزدیک دوماه است قطع شده ، سرعت عمل کافی انجام گیرد!
۲- با تضمین براینکه ، درد دل های این عزیزان به گوش مریدان رجوی نخواهد رسید، امکان تماس تلفنی و مکاتبه ای این اسرا با دنیای خارج از لیبرتی ومخصوصا خانواده ها ، فراهم گردد.
۲- حق مسلم خانواده ها و این گروگان های رجوی برای انجام دیدار برسمیت شناخته شده وازخانواده ها باقید بلامانع بودن آن ، دعوت گردد!
گروهی از خانواده های ساکنان لیبرتی
استان آذربایجان شرقی
ایران
اسکن شده امضاءها
–
نامه خانم ایرنپور به کمیساریاى پناهندگى سازمان ملل در عراق
ایران فانوس، نهم فوریه ۲۰۱۶
لینک به منبع (و متن انگلیسی)
با سلام
من هما ایرانپورم یک خواهر، تنها یک خواهر با یک آرزو به بلندی چهارده سال.
آیا در دنیای به این بزرگی مسئولی، مقامی، دولتی، مجمع بینالمللی یا انسانی نیست که آرزوی دور و دراز یک خواهر را برآورده کند؟!!
یک آرزوی دست نیافتنی و محال، مثل آرزوی آن کودک سرطانی یا آن بچه آسیب دیده از جنگ یا….
آیا یک بازیگر یا بازیکنی معروف برای برآورده کردنش نیست؟؟
چهارده سال است کسی صدای من را نشنیده. حنجره ام کر شده واشکهایم کور. آیا کسی نیست که صدای مرا به مجامع بینالمللی و حقوق بشری برساند و به آنها بگوید یک خواهر چهارده سال است در چشمانتظاری عظیم دست و پا میزند. هیچ غریق نجاتی نیست؟!
آیا کسی نیست بپرسد درد من چیست؟!
آرزویم کدام است؟!
چهارده سال است تنها خواستهام دیدار دو برادر دربندم محمدرضا و احمدرضا ایرانپور است که در پنچه های (MKO) گرفتارند!
آیا این خواسته زیادی است برای یک خواهر؟
آیا خیلی بزرگ است؟
آیا کسی نیست صدای من را بشنود؟
آیا کسی نیست صدای من را به گوش مدافعین حقوق بشر برساند؟
یک رییس جمهور یک رییس مجلس یا پارلمان، یک وزیر، یک حاکم، یک بازیگر نقش اول معروف، یک ورزشکار یا یک بازیکن ورزشهای بین المللی، یک خبرنگار و یا …..
آیا کسی نیست؟! من تنها یک خواهرم که خیلی تنهاست…من یک خواهرم…..تنها یک خواهر….
(پایان)