فرار به جلوی مجاهدین با بسیج کردن شورائی ها
ادوارد ترمادو، کانون آوا، پانزدهم نوامبر ۲۰۱۵:… پرسش اینجاست که چنین افراد جان بر کف چرا در اروپا مفتخوری میکنند و جنگ امام حسین را به رخ افراد گرفتار در لیبرتی می کشند از رهبران سازمان تا همین مقاله نویسان پولکی اگر خود به گفته خودشان معتقد هستند پس چرا از صحنه گریختند؟ حالا در اروپا نشسته و امام حسین را مثال می زنند، او که مثل شما به ژاک شیراک و اولاند پناه نبرد.مجاهدین برای فرار به جلو …
فرار به جلوی مجاهدین با بسیج کردن شورائی ها
پس از حمله موشکی به اردوگاه لیبرتی در هفتم آبان ۹۴ که منجر به کشته شدن ۲۴ تن و زخمی شدن تن ۲۰۰ از اعضای دراسارت مجاهدین شد تمامی اعضای جدا شده و منتقد سازمان این حمله وحشیانه را محکوم کردند و به درستی رهبران سازمان را در این کشتار و کشتارهای قبلی سهیم دانستند چرا که هم شناخت کاملی از رهبران سازمان دارند و هم اینکه شاهد فرار آنان ازعراق در بحبوحه بهم ریختن اوضاع داخلی عراق بودند، رهبران سازمانی که ادعای مبارزه با حکومتی را دارند چطور می شود که سر بزنگاه و در شرایطی که تمامی افراد به راهبری نیارمند هستند سران و مهره های اصلی آن به ناگهان سر از جزیره امن در آورده و از مکان امن اروپا افراد خود را به ایستادگی و مقاومت تشویق کنند.
برای این حرکت سران و رهبران سازمان مگرکلمه ای غیراز فرار شایسته است؟ حالا همین امن نشینان در اوریورواز وقتی می بینند که توسط اعضای سابق خود افشا می شوند گروه موسوم به شورای ملی خود را در گوشه و کنار جهان بسیج می کنند تا شاید با چرند نویسی هایشان بتوانند برای مدتی هواداران خود را دور بزنند و از زیر بار انتقادات دیگران برای تنها گذاشتن افراد درعراق فرار کرده و از زیر بار چنین جنایتی که در صد زیادی شامل حال سران سازمان است شانه خالی کنند.
اگر به سایت تفرقه (همبستگی) مجاهدین نگاه کنید متوجه می شوید که برای گم کردن ایز چه بسیجی به راه انداخته اند و گویا شورائی ها را وادار به نوشتن مقالاتی نموده اند که خودشان هم شاید متوجه چرندیات درونی نوشتارشان نباشند، از همان کارگردان برنامه های مسخره در درون اشرف که به قول خودش پدر دو زن مجاهدی است که آنان را در عراق رها کرده و خود هم در زمان مناسب فلنگ را بسته گرفته تا کسی که بدترین تهمت ها را نثار خواهر خونی خود کرد.
مقالاتی که توسط اینگونه افراد در سایت های مجاهدین درج می شود کاملآ مشخص است که قبل از نوشتن گویا تقسیم کار شده و هر کسی موظف به نوشتن گوشه ای از پروژه مزبور می باشد، مثلآ آقای کارگردان برای جدا شدگان همان خط و نشان را کشیده که سالیان سال است رجوی آنرا فریاد می زند که در فردای به قدرت رسیدن چنین و چنانتان خواهیم کرد، ویا آن یکی دیگر ابتدا تلاش کرده تا نگهداشتن اجباری افراد در لیبرتی را توجیه کند تا رهبران سازمان را از زیر تیغ اتهاماتی که از سوی جدا شدگان بر گردن آنها نهاده شده برهاند، مدعی شده که این امریکا بود که اجازه نداد مجاهدین از عراق خارج شوند و برای خروج از عراق شرط گذاشت که باید تعهد بدهند که خشونتگرائی نکنند و سلاح به دست نگیرند، و بعد هم میگوید موضوع خروج نیست بلکه ترک مبارزه است که مجاهدین یعنی رهبران و سرانشان نپذیرفتند، بایستی از این بیماران روانی پرسید مگر از زمانی که شروط امریکا را نپذیرفتید و در عراق ماندید مبارزه ای هم کرده یا می کنید یا تنها چیزی که نصیب نه شما بلکه اسیران سیاست های شما شده به غیر از مرگ و نابودی چیز دیگری هم بوده؟
در همین مقاله ایشان حرف آخر را به کسانی که در اردوگاه لیبرتی گرفتار سیاست های قدرت طلبانه سران مجاهدین شده اند زده و آب پاکی را روی دستشان ریخته که خوب جنگ همین است دیگر هر کس که روز اول وارد شد هم مرگ و هم معلوایت را پذیرفته و اشاره ای هم به عکس های حمله اخیر کرده که ببینید در جنگ که حلوا تقسیم نمی کنند، آیا منظور این شورائی بسیج شده به غیر از این است که ای لیبرتی ها همانجا بمانید تا همه کشته شوید این چیزی است که خودتان از اول هم پذیرفته اید.
پرسش اینجاست که چنین افراد جان بر کف چرا در اروپا مفتخوری میکنند و جنگ امام حسین را به رخ افراد گرفتار در لیبرتی می کشند از رهبران سازمان تا همین مقاله نویسان پولکی اگر خود به گفته خودشان معتقد هستند پس چرا از صحنه گریختند؟ حالا در اروپا نشسته و امام حسین را مثال می زنند، او که مثل شما به ژاک شیراک و اولاند پناه نبرد.مجاهدین برای فرار به جلو بسیج شورائی راه انداخته اند تا افکار عمومی را فریب داده و خود از زیر بار مسئولیت این همه خون فرار کنند.