رجوی می گفت نشست های اجباری ” انقلاب ایدئولوژیک” را در نازی آباد تهران اجرا می کند
من هم در دوره هفتم این نشست های به اصطلاح انقلاب شرکت داده شدم ؛ که رجوی می گفت باید زن را طلاق بدهید و این برای ضرورت سرنگونی می باشد من یادم هست که گفتم آخر من که مجرد هستم چی باید طلاق بدهم رجوی گفت هر چه در ذهن خود داری باید طلاق بدهی و حتی در خواب هم نباید به فکر ازدواج و زن و تشکیل خانواده باشید و زن را باید در گیومه گذاشته و آنها را در حریم من که رهبر عقیدتی مادام العمر هستم بدانید و این برای ضرورت سرنگونی می باشد من باز یادم هست که یکی از بچهها در یکی از آن نشست های اجباری از رجوی سوال کرد که شما که می گویید این انقلاب و طلاق های اجباری برای ضرورت سرنگونی می باشد پس اگر سرنگونی محقق شود دیگر ازدواج نیروهای سازمان آزاد میشود؟ رجوی در اینجا بر افروخته شده و با عصبانیت گفت نه طلاق باید اللدوام و مادام العمر باشد و حتی بعد از سرنگونی هم ازدواج ممنوع است و می گفت بعد از سرنگونی می خواهد این نشست های اجباری ” انقلاب ایدئولوژیک” را در نازی آباد تهران اجرا خواهد کرد .
مروری بر یک تجربه تلخ ـ خاطرات علی جهانی ـ قسمتچهارم: انقلاب به اصطلاح ایدیولوژیک
گفتگوی آقای علی جهانی از کانون ایران قلم با آقای سربی ـ تلویزیون مردم ـ 13.11.2015
مطالب از گفتار به نوشتار تبدیل و تکمیل شده است
انقلاب به اصطلاح ایدیولوژیک :
بعد از اینکه رجوی با ریختن همه نیروهای سازمان در تنور جنگ تحت عنوان عملیات سرنگونی و عملیات به اصطلاح فروغ جاویدان ؛ شکست نظامی و استراتژیکی سختی خورد و بیش از هزار و پانصد نفر از نیروهای سازمان در این عملیات کشته و مفقود شدند و باقیمانده نیروهایی که موفق شدند که به عراق برگردند همگی سر خورده و وارفته و روحیه باخته بودند و همچنین همه ما سوالات خطی و استراتژیکی فراوانی داشتیم و مقصر اصلی این اتفاقات را شخص رجوی می دانستیم و بقول معروف اکثریت قریب به اتفاق نیروهای سازمان متناقض و مساله دار شده بودند. من یادم هست که بعد از عملیات به اصطلاح فروغ جاویدان در اولین گردهمایی بزرگی که در کمپ اشرف تحت عنوان شام جمعی برگزار شد بیشتر به مراسم عزاداری شبیه بود چون سراغ هر کسی را می گرفتی یا کشته شده بود و یا مفقود شده بود و یا هم اینکه مجروح بود و تعداد مجروحان آنقدر زیاد بود که من یادم هست که یکی از آسایشگاه های ما را در تیپ ششصد که فرمانده اش خانم محبوبه جمشیدی با اسم مستعار آذر بود ؛ را به مجروحان اختصاص داده بودند
در این وضعیت اسف بار رجوی ابتدا سعی کرد با راه اندازی ازدواج های اجباری همه زنانی که شوهران خود را در جنگ از دست داده بودند و یا مردانی که زنان شان کشته شده بودند ؛ اوضاع را آرام کند و همینطور مهدی ابریشم چی را به اردوگاه های اسیران جنگ ایران و عراق فرستاد تا فریب و نیرنگ اسرا به اشرف بکشاند تا آن خلع نیرویی را بدین وسیله پر کند. در اینجا در پرانتز باید عرض کنم که در سازمان به کسانی که از اردوگاه های اسیران جنگ ایران و عراق به سازمان آورده بودند” RD”یعنی رزمنده داوطلب و به کسانی که خودشان در عملیات اسیر گرفته بودند و بعد آنها را وارد تشکیلات کرده بودند “Rp”یعنی رزمنده پیوسته به سازمان می گفتند و به کسانی را که در روز عملیات از خارج کشور آورده بودند که هیچ آموزش نظامی هم ندیده بودند “دم فروغی” گفته می شد یعنی کسانی که لحظه عملیات فروغ آمدهاند .
خلاصه اینکه با همه این ترفند ها نتوانست جریان مساله داری نیروهای سازمان را حل کند و از ریزش نیرویی جلوگیری کند. و از آنجایی که رجوی هیچ وقت نه تنها مسولیت اشتباهات خود را نپذیرفته و پاسخگو نبوده است بلکه آنر تقصیر گم کاری های نیروهای سازمان دانسته است. لذا اینبار هم بر طبق روال همیشگی تقصیر را به گردن ما نیروهای سازمان انداخت و گفت شما در تنگه ایدیولوژیکی گیر کرده بودید که نتوانسته اید از تنگه چهارزبر در عملیات به اصطلاح فروغ جاویدان عبور کرده و سرنگونی را محقق کنید. و تنگه ایدیولوژیکی هم وابستگی زن و شوهر به هم بوده است و بجای اینکه عاشق من و مریم باشید عاشق خانواده بوده اید لذا به همین دلیل نتوانسته اید سرنگون کنید. بنابراین برای تحقق سرنگونی در عملیات فروغ جاویدان دوم باید تن به طلاق اجباری تحت عنوان انقلاب کذایی مریم بدهید و این کار هم برای ضرورت سرنگونی می باشد. در اینجا می خواهم در پرانتز توضیح دهم در سال شصت سه رجوی وقتی مهدی ابریشم چی را وادار کرد که مریم عضدانلو را طلاق دهد و خودش با مریم ازدواج کرد و او را همردیف خود اعلام کرد اسم این کار را انقلاب ایدیولوژیکی نامید و گفت برای ضرورت رهبری سازمان مجاهدین خلق اینکار را کرده است و بدنبال آن هم همه شاهد بودیم که دفتر سیاسی سازمان را که متشکل از کادرهای بالای سازمان بود را منحل کرد و خودش را رهبر عقیدتی مادام العمر برگزید تا بتواند بدین وسیله دیکتاتوری مطلق را در مناسبات قرون وسطایی اعمال کند و تشکیلات استالینی را ایجاد نماید. و حالا هم بعد از شکست بزرگ نظامی و تشکیلاتی و استراتژیکی در عملیات به اصطلاح فروغ جاویدان نیاز داشت به بهانه ضرورت سرنگونی انقلاب کذایی مریم را راه اندازی کند. تا بتواند خودش را رهبر عقیدتی مادام العمر جا بیندازد و سرکوب و خفقان شدید را در تشکیلات تشدید نماید و با اعمال خشونت و سرکوب اندیشه فرقه گرا یا نه اش را در سازمان جاری کند .
لذا ابتدا مریم عضدانلو را بعنوان مسول اول معرفی کرد ؛مسولیتی که تا انموقع بر عهده خودش بود و مریم عضدانلو بعنوان همردیف ایشان بودند و بدنبال آن هم نیروهای سازمان را لایه به لایه تحت عنوان دوره های انقلاب وارد این نشست های اجباری تحت عنوان نشست های انقلاب کذایی مریم می کرد و مسول مستقیم این نشست ها هم خودش بود.
من هم در دوره هفتم این نشست های به اصطلاح انقلاب شرکت داده شدم ؛ که رجوی می گفت باید زن را طلاق بدهید و این برای ضرورت سرنگونی می باشد من یادم هست که گفتم آخر من که مجرد هستم چی باید طلاق بدهم رجوی گفت هر چه در ذهن خود داری باید طلاق بدهی و حتی در خواب هم نباید به فکر ازدواج و زن و تشکیل خانواده باشید و زن را باید در گیومه گذاشته و آنها را در حریم من که رهبر عقیدتی مادام العمر هستم بدانید و این برای ضرورت سرنگونی می باشد من باز یادم هست که یکی از بچهها در یکی از آن نشست های اجباری از رجوی سوال کرد که شما که می گویید این انقلاب و طلاق های اجباری برای ضرورت سرنگونی می باشد پس اگر سرنگونی محقق شود دیگر ازدواج نیروهای سازمان آزاد میشود؟ رجوی در اینجا بر افروخته شده و با عصبانیت گفت نه طلاق باید اللدوام و مادام العمر باشد و حتی بعد از سرنگونی هم ازدواج ممنوع است و می گفت بعد از سرنگونی می خواهد این نشست های اجباری را در نازی آباد تهران اجرا کند .
بله بدین وسیله رجوی با راه اندازی طلاقهای اجباری تحت عنوان انقلاب کذایی مریم سرکوب شدید و خفقان و سانسور شدید را در تشکیلات سازمان حاکم کرد و خودش را رهبر عقیدتی مادام العمر نامید که کسی جرات انتقاد و سوال کردن از او را نداشت وبه این انقلاب کذایی مریم مستمرا بند اضافه می کرد تا بیشتر بتواند نیروهای سازمان را تحت فشار های روحی و روانی و جسمی قرار دهد و اندیشه فرقه گرا یا نه اش را در تشکیلات قرون وسطایی و استالینی اش ساری و جاری سازد. که در قسمت بعدی به بند های این انقلاب کذایی مریم می پردازم.