قطار سازمان مجاهدین بدون راننده به کدام سو روان است ؟
منصور نظری، ایران اینترلینک، هفتم نوامبر ۲۰۱۵:… سیزده سال پیش وقتی صدام حسین سقوط کرد پل برمر حاکم نظامی امریکائی در عراق مسئولیت کشور عراق را بدست گرفته بود در همان زمان اولین پیشنهادی که از طرف پل برمر به سازمان مجاهدین شد خروج از عراق بود انهم با مسئولیت امریکا . سازمان مجاهدین در ابتدا این تصمیم را پذیرفت و کار به جائی رسید که قرار بر این شد که تمام اموال سازمان در اسرع وقت به فروش …
قطار سازمان مجاهدین بدون راننده به کدام سو روان است ؟
سیزده سال پیش وقتی صدام حسین سقوط کرد پل برمر حاکم نظامی امریکائی در عراق مسئولیت کشور عراق را بدست گرفته بود در همان زمان اولین پیشنهادی که از طرف پل برمر به سازمان مجاهدین شد خروج از عراق بود انهم با مسئولیت امریکا .
سازمان مجاهدین در ابتدا این تصمیم را پذیرفت و کار به جائی رسید که قرار بر این شد که تمام اموال سازمان در اسرع وقت به فروش رسانده شود همچنین در همین راستا تمام وسایل گرمایشی و سرمایشی داخل اسایشگاههای قرارگاه اشرف باز شده و برای فروش اماده شدند و با توجه به اینکه امکان فروش سریع وجود نداشت تعداد بسیار زیادی از انها بعنوان امانت به تعدادی از شیوخ محلی که با سازمان در ارتباط بودند واگذار شد همچنین بخش قابل توجهی از خودروهای سواری نیز همین سرنوشت را داشتند .
در بحبوهه این داستان تقریبا تمام نفرات سازمان خوشحال بودند که بالاخره از این جهنم خارج میشوند این شادی در چهره تک به تک نفرات موج میزد چرا که همه میدانستند عراق از همان ابتدایش اشتباه بوده . این وضعیت به حدی واقعی بود که حتی بالاترین مسئولین سازمان در نشست هایشان میگفتند ما در عراق زاده نشده ایم که درعراق بمانیم.
نکته قابل توجه این است که سازمان هیچگاه خبر اینکه پل برمر چنین توصیه ای کرده را در بین نیروهای سازمان منعکس نکرد بلکه نفرات سازمان از روی شواهد موجود به اصل خبر رسیده بودند.
اما به فاصله چند روز یکدفعه ورق برگشت کولر های بار زده شده برای فروش از تریلرها پیاده شدند و دوباره راهی اسایشگاهها گشتند بخش قابل توجهی از خودروهائی که قرار بود به شیوخ داده شود نیز به قراگاه برگشت خوردند و نشست های جدید اغاز شد مشخص بود که تصمیم سازمان برای خروج تغئیر کرده است .
نشست های جدید اغاز گشت همه چیز گواه بر این بود که معامله جدیدی صورت گرفته است تصمیم ماندن در عراق همان روزها توسط مسعود رجوی گرفته شده بود این در حالی بود که بیش از ۹۵ درصد ساکنان برای خروج از عراق لحظه شماری میکردند اما تصمیم مسعود رجوی برای ماندن در عراق به مانند پتکی بر سرساکنان اشرف فرود امد و خوشحالی همه را به ماتم تبدیل کرد .از انجا که مسعود رجوی میدانست همه به تصمیم او معترض هستند و نمی خواهند در عراق بمانند استارت نشست های جدید را تحت عنوان خارجه خط بریدگی را استارت زدند .
همه اینها در حالی بود که مریم رجوی ۲ ماه پیش از شروع جنگ به خارج فرار کرده بود و هیچ کس هم نمی دانست که مریم رجوی در عراق نیست .نشست ها تحت هدایت مسعود رجوی برای سرکوب نیروها اغاز شد همه موظف شده بودند که لحظات خود را بنویسند به طوری که در بعضی از نشست ها اعلام کردند که ما میخواهیم شناسنامه عراقی هم بگیریم و اینگونه به فاصله چند روز زیراب حرف خود را زدند که میگفتند ما در عراق زاده نشدیم که در عراق بمانیم .
از انروز تا به امروز بیش از چند صد نفر بخاطر هیچ و پوچ کشته شدند صدها نفر مجروح و معلول گشتند دهها نفر بدلیل درهم ریختگی عراق نتوانستند به بیماریهایشان رسیدگی شود و در انجا فوت شدند همه اینها ناشی از تئوری های مغز علیل مسعود رجوی بود کسی که با تصمیم سی خرداد یک جامعه و ملتی را به خون کشید و تا به امروز نیز در حال ادامه دادن ان است او کارش همین است جنگ براه می اندازد و خود میگریزد و نمی خواهد به کسی پاسخ دهد چرا؟
نیروهای سازمان که سوار قطار مسعود رجوی شده اند باید بدانند و از خواب بیدار شوند که راننده قطار سالهاست از قطار بیرون پریده این قطار راننده ندارد و به سمت ناکجا اباد روان است وقتی مسعودو مریم رجوی در جای امن بسر میبرند چرا نباید بقیه نیز این امنیت را داشته باشند اگر واقعا عراق جای مبارزه بود و است چرا اثری از مریم رجوی و مسعود رجوی نیست چرا انها باید در جای امن باشند و دیگران قربانی اهداف شیادانه انها شوند مسعود رجوی به جز قربانی کردن نیروها هیچ برنامه دیگری ندارد او میداند خروج نفرات از عراق یعنی اوار شدن هزاران خشم فروخورده یعنی بی کفایتی رهبری که ۳۷ سال است با به کشتن دادن دیگران زمان میخرد تا شاید بی کفایتی او را جبران کند اما این خونهای بناحق ریخته شده گریبان او را خواهد گرفت و روزی فراخواهد رسید که باید در برابر خانواده های یتیم شده در برابر مردم ایران در برابر همه انها که او نابودشان کرده پاسخ دهد .
***