محمد کرمی: داستان تیف چیست که سازمان مجاهدین کماکان سوز و گداز دارد؟

0
855

در این مقطع تعداد نفرات تیف نزدیک 200 نفر می شدند. اما از زمان خلع سلاح بعد هم استاتو و رد هر گونه خشونت به صورت تعهد از سوی سران سازمان مجاهدین و تک تک افرادش یا به قول سران سازمان مجاهدین که می گفتند الآن صاحب پیدا کردیم و الان هویت پیدا کردیم و با هویت شدیم از آنجائی که سران فرقه همیشه به نفرات دروغ گفته بودند کسی به صحبت های این سران اعتماد نداشت و خیلی ها زیر بار امضا کردن این برگه در مناسبات فرقه نمی رفتند به همین دلیل در این مقطع نزدیک 700 نفر از تشکیلات جدا شدند که به تیف تحت سیطره ارتش امریکا منتقل شدند.

داستان تیف چیست که سازمان مجاهدین بعد سالیان که تیف منحل شد، کماکان سوز و گداز دارد؟قسمت اول
محمد کرمی ـ وبلاگ عیاران ـ 21.05.2015

به نفرات می گفتند که شما آمده اید کار کنید ، تخصص هم ندارید بیاید شش ماه برای کمپانی ما کار کنید هم تخصصی به دست می آورید و هم اینکه با کمپانی، ما شما را به اوروپا می فرستیم . به بعضی ها گفته بودند می توانید بیایید نزد ما شش ماه کار کنید و بعد ما به شما تائیدیه می دهیم که شما ها سیاسی هستید ، به شما سریعا پناهندگی سیاسی می دهند. بیش از 70% را با پوش کار گول زده به عراق آورده بودند . مثلا فردی بود که با ماشین شخصی کرایه کشی می کرده آنهم ماشین امانتی او را گول زده بودند که نزد ما بیا کار کن برایت در خارج یک تاکسی می خریم که کار کنی…… بدینگونه این افراد را با دوز وکلک به عراق کشانده بودند.
لینک به مصاحبه :

تیف (زندان آمریکایی ها در کنار قرارگاه اشرف برای جدا شدگان سازمان مجاهدین) چگونه شکل گرفت؟
داستان تیف چیست که سازمان مجاهدین بعد سالیان که تیف منحل شد، کماکان سوز و گداز دارد؟
نقش و عمل کرد تیف در کنار گوش سازمان مجاهدین چه بود؟
به قلم محمد کرمی عضو قدیمی جدا شدۀ سازمان مجاهدین خلق ایران
تاریخچه تیف و نحوه شکل گرفتن آن:
سازمان مجاهدین خلق تا قبل از سال 1382 افراد عادی را که برای کار به ترکیه، پاکستان، یونان و کشور عربی می رفتند با نیرنگ و فریب و با بهانه های مختلف به عراق می کشاند، مثلا : به نفرات می گفتند که شما آمده اید کار کنید ، تخصص هم ندارید بیاید شش ماه برای کمپانی ما کار کنید هم تخصصی به دست می آورید و هم اینکه با کمپانی، ما شما را به اوروپا می فرستیم . به بعضی ها گفته بودند می توانید بیایید نزد ما شش ماه کار کنید و بعد ما به شما تائیدیه می دهیم که شما ها سیاسی هستید ، به شما سریعا پناهندگی سیاسی می دهند. بیش از 70% را با پوش کار گول زده به عراق آورده بودند . مثلا فردی بود که با ماشین شخصی کرایه کشی می کرده آنهم ماشین امانتی او را گول زده بودند که نزد ما بیا کار کن برایت در خارج یک تاکسی می خریم که کار کنی…… بدینگونه این افراد را با دوز وکلک به عراق کشانده بودند. بعد از مدتی افراد متوجه می شدند که چه کلاهی سرشان رفته است! وقتی اعتراض کرده و می خواستند سازمان را ترک کنند می گفتند شما الان تمامی اطلاعات ما را دارید اگر می خواهید عراق را ترک کنید باید بمانید تا اطلاعات شما بسوزد. از آنجائی که در آن زمان پدر معنوی آنها در قدرت بود با تهدید زندان و جرم ورود غیر قانونی و غیره افراد را به زور نگه داشته بودند. در سال 1382 که صدام حسین سقوط کرد بعد از بازگشت نفرات از پراکندگی اکثر افراد جدید که آنها را با فریب و نیرنگ آورده بودند خواستار خروج از سازمان شدند که در آن زمان هم باز تلاش کردند با دروغ و نیرنگ افراد را نگه دارند که افراد تسلیم نشده و خواستار خروج شدند. بهمین علت این افراد را که میخواستند جدا بشوند و تقریبا 20 نفری می شدند در ضلع شرق قرارگاه اشرف در مجموعه های که در گذشته هایی نه چندان دور محل زندان بود نگه می داشتند با حداقل های زندگی که این افراد بتوانند برای چند صباحی آنجا باشند ولی آنجا حتی سه وعده غذای روزانه هم به این افراد داده نمی شد. از سوئی دیگر نمی خواستند این مسأله را با ارتش امریکا که کنترل قراگاه سابق اشرف را در دست داشتند، در میان بگذارند به بهانه اینکه آبروی سازمان میرود! ولی یک روز، این افراد زندانی دیگر کاسه صبرشان به سر آمد و تصمیم گرفتند وسایل خواب را جمع کرده در پشت بام به آتش بکشند. اینجا بود که فرقه رجوی که غافل گیر شده بود با فرماندهان ارتش امریکا تماس گرفت و گفت یک عده جنگ طلب در سازمان دست به شورش زده اند و می خواهند سلاح بدست بیاورند. گشتی های ارتش امریکا که بیرون سیاج در حال گشت بودند وضعیت را دیده بودند زیرا سران فرقه گزارش آتش سوزی را داده بودند لذا این گشتی ها به محل اعزام شدند و ابتدا بیرون قرارگاه از پشت سیاج و سیم خاردار صحنه را زیر نظر داشتند. یکانی از ارتش در صحنه حاضر شد، به نفرات دستور دادند که دستهایشان را روی سر خود گذاشته و روی زمین دراز کش بکشند تا اوضاع را به کنترل خود در بیاورند. سرهنگ امریکائی که فرمانده گردان حفاظتی اشرف بود جویای موضوع می شود که مسأله چی بوده است. از بین افراد یکی که انگیسی می دانسته موضوع را برای سرهنگ توضیح می دهد که این افراد مدت یک ماه است که خواسته اند از سازمان مجاهدین جدا بشوند و دنبال زندگی شان بروند و مجاهدین اینها را در این محل جمع کرده اند، مدتی هم هست که غذا درست نخورده اند و با توجه به اینکه دم عصر بود می گوید ما امروز غذا نخورده ایم و گرسنه مان است. وقتی که محل زندگی این افراد را چک می کنند می بینند که هیچ نوع خوراکی در آن محل نیست. همان موقع به سران مجاهدین که در محل حضور داشتند دستور می دهد همین الآن برای نفرات غذا بیاورند . سرهنگ امریکائی به نفرات می گوید ما روزانه به شما سر می زنیم سه روز به ما فرصت بدهید تا مکانی را برای زندگی شما در نزد خودمان آماده کنیم.
شکل گرفتن نطفه تیف:
گردان ارتش امریکا در شمال قرارگاه سابق اشرف مستقر بود. در واقع شمال قرارگاه محل زاغه مهمات بود که 40 الی 50 عدد سوله بود. در زمان صدام این زاغه ها پر از مهمات بود که تعدادی مربوط به مجاهدین بود و تعدادی هم مربوط به ارتش صدام بود که مسئولیت حفاظت آن برعهده فرقه رجوی بود. در کنار یکی از این زاغه ها چند کانتینر قرار داده بودند که در گذشته محل استراحت و کار نفرات مجاهدین بود. بعد از 3 روز ارتش امریکا آن نفرات را به محل انتقال دادند که در واقع شکل گرفتن تیف از این نقطه شروع شد. در زمان مصاحبه ها در سال 2003 یا به قول درست تر بازجوئی ها توسط آمریکاییها سازمان سیا، اف بی ای و دیگر ارگان های اطلاعاتی امریکائی تحت پوش وزارت خارجه امریکا شرکت داشتند که آن موقع حین مصاحبه ها تعداد نفرات جدا شده زیاد شد و آنها از محل اول ارتش امریکا به محلی دیگر انتقال داده شدند. البته خود همین پروسه که از محل اول به محل دوم انتقال داده شد داستان مفصلی است که خیلی مختصر در پرانتز اشاره می کنم و رد می شوم زیرا تاحدودی کامل آنر آقای آفریدنده نوشته است.*( روایت دردهای من… )
در این مقطع تعداد نفرات تیف نزدیک 200 نفر می شدند. اما از زمان خلع سلاح بعد هم استاتو و رد هر گونه خشونت به صورت تعهد از سوی سران سازمان مجاهدین و تک تک افرادش یا به قول سران سازمان مجاهدین که می گفتند الآن صاحب پیدا کردیم و الان هویت پیدا کردیم و با هویت شدیم از آنجائی که سران فرقه همیشه به نفرات دروغ گفته بودند کسی به صحبت های این سران اعتماد نداشت و خیلی ها زیر بار امضا کردن این برگه در مناسبات فرقه نمی رفتند به همین دلیل در این مقطع نزدیک 700 نفر از تشکیلات جدا شدند که به تیف تحت سیطره ارتش امریکا منتقل شدند.
از همان روز اول سران سازمان مجاهدین به فرماندهان و مسئولین ارتش امریکا گفته بودند که این افراد که فرار می کنند، تماما جنگ طلب هستند یعنی خواستار جنگ با شما آمریکائیان می باشند. این درحالی بود که ام ای یا همان رکن 2 ارتش آمریکا بارها وبارها ما را بازجوئی و سین جیم کرده بودند یا دیگر سیستم های اطلاعاتی امریکا بطور کامل همه چیز ما را می دانستند اما تا دوسال بدترین رفتارها را با می کردند. بعد از دوسال یک روز نماینده وزارت خارجه امریکا سرهنگ تمام تورلاک به تیف آمد. گفت در طی این مدت ما به شماها به چشم جنگ طلب نگاه می کردیم چون از روز اول سازمان مجاهدین شما ها را به ما اینطور معرفی کرده بود و 2 سال کشید تا برای ما ثابت شد که سازمان مجاهدین دروغ می گوید شما ها اعضای ناراضی بودید که می خواستید از سازمان جدا شوید. ادامه دارد ……
http://pezhvakeiran.com/maghaleh-69668.html *
oyanyoldash@yahoo.com محمد کرمی

لینک به وبلاگ عیاران

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید