بدون مرگ آنهاهم، مجاهدین دچار استحاله شده بودند!
حمید تبریزی ـ 27.02.2022
19 بهمن60سالگرد کشته شدن موسی خیابانی، اشرف ربیعی و تعدادی دیگر از فرماندهان سازمان مجاهدین خلق است وبدین مناسبت فرقه ی رجوی دراستفاده ویا سوء استفاده ازاین سالروز سنگ تمام گذاشته وباتمام قوا کوشید که تمام دستآوردهای مبارزاتی مردم ایران را بنفع خود ودراصل بنام مسعود رجوی معلوم الحال مصادره کند.
دریکی از نوشته های مرتبط مدعی شد که :موسی خیابانی پرچمدار آزادی ملت ایران است.
درجواب این ادعای بشدت نادرست بایدگفت که اوبا طرز تفکری که پیدا کرده واعمالی را که انجام داده بود نمیتوانست که یک مدافع آزادی باشد چه برسد به اینکه پرچمدار آزادی ملت ایران هم باشد.
اگر او تفکر درست و مردمی داشت ، میتوانست دربرابر جنون قدرت طلبی مسعود رجوی بایستد ونگذارد که شورش بغایت خطرناک 30 خرداد 1360اتفاق بیافتد واگر موفق هم نمیشد وبازهم رجوی براین تصمیم متوهمانه اش اصرار کرده واین بلوا را براه میانداخت ، موسی خیابانی میتوانست باازخودگذشتگی ، حتی جان خود را فدا کرده واسوه ی خوبی برای سایرین شده و دنیا را با این کیفیت ترک کرده وتبدیل به قهرمان گردد.
حالا وقتی که روشن شده که اعضاء وهواداران وقت مجاهدین خلق بطورمزورانه ای برای یک تظاهرات آرام دعوت شده وبه آنها نگفته اند که دراصل برای انجام یک شورش به خیابانها ریخته شده اند ، نقش زبونانه یا مزورانه ی تمام افراد کمیته ی مرکزی سازمان وازجمله موسی خیابانی دراین جنایت هولناک روشن است وبا این وضع پرچمدار آزادی نامیدن او مسخره است.
موسی اگریک شخصیت مردمی وباصطلاح سردارملی؟؟!! بود ، میتوانست با صدور اطلاعیه ای ، هواداران را ازماهیت این فراخوان مطلع کرده وسفره ی خود را ازرجوی که متوهمانه فکر میکرد که مردم به نیروهای او خواهند پیوست وصدا وسیما و سایر مراکز دولتی وحکومتی را متصرف شده و قدرت را بدست خواهد گرفت ، جداکرده وتبدیل به یک خدمتگزار صدیق خلق گردد.
اوبا این بی عملی خود که نشان ازفرمانبرداری اش دربرابر مسعود متوهم وخود شیفته بود ، نشان داد که بین امیال او ومنافع یا اقلا طرز تفکرمردم ، دره ای عمیق وجود داشته و طبعا مردم باشعور حسابی برای او باز کردند که قطعا درتضاد با ادعاهای سازمان است.
درقسمت دیگر نوشته ی باند رجوی که مورد نقد اجمالی نگارنده است ، آورده شده که بعد از مرگ موسی و … حکومتی ها فکر کردند که چیزی ازمجاهدین باقی نمانده و…
آقای مهدی ابریشمچی درمورد نحوه ی تصمیم گیری مربوط به تظاهرات 30خرداد 1360گفته است که همه ی ما به نقطه ای رسیده بودیم که نمیدانستیم که چه باید کرد وازاین رو ازمسعود رجوی خواستیم که راسا تصمیم بگیرد وما مطیع این تصمیم او خواهیم بود واین یعنی چه؟
یعنی اینکه کمیته ی مرکزی که ازاول هم منتخب کنگره ای نبود که اساسا مجاهدین خلق اهل کنگره و توجه به خرد جمعی نبود ، ول معطل بود وبا این وضع کار مجاهدین ازهمان اوایل تمام شده بود و ماندن یا درگذشتن موسی خیابانی تاثری دراصل قضیه نمیکرد.
بعبارت دیگر، سازمان مجاهدین ازهمان سال های اولیه ی انقلاب درسرا شیبی قرار داشت و این موقعیت با اقدامات جنون آمیز مسعود رجوی وبی عملی وتسلیم کمیته ی مرکزی بطور فزاینده ای وخیم و وخیم تر شد وسرانجام کار بدین غایت رسید!
همچنین نوشته شده است :
” بزرگداشت موسی و اشرف نیز نه بهمنظور مرور خاطرات مبارزاتی، بلکه دقیقاً برای زنده داشتن پویا و سمتدهندهٔ ارزشهای ممتاز توحیدی و انقلابی است “.
سواد واطلاعات من قبول نمیکند که مجبور کردن تمامی اعضاء به طلاق اجباری – که تنها شخص رجوی استثنا بود وبجای طلاق میتوانست با صدها زن ازدواج کند- فروپاشاندن اساس صدها خانواده و… ازارزش ممتاز توحیدی برخوردار باشد ، با این حال متخصصین ذیربط رابه اظهار نظر دراین مورد خاص فرا میخوانم.
مسئله ی انقلابی بودن سازمان استحاله یافته ی مجاهدین هم کاشکی در سطح کشک بودن باقی میماند و به سطح تنزل به جاسوسی ، دعوت مداوم سلطه گر اعظم برای گسترش تروریزم اقتصادی برعلیه مردم ایران وصدها خیانت دیگر نمی رسید.
درپایان مقاله ی مورد نظر باند رجوی اظهار نظر شده که ایران فردا دموکراتیک خواهد بود.
پاسخ من به این پیش بینی این فرقه ی مخرب آنست که ایران دموکراتیک بدرد شمایی که سرتا پا مستبد، مرتجع وضد مردمی تشریف دارید ، نمیخورد وبهتر است بحث درباره ی این مسئله را کنار گذاشته و لطمات بیشتری به خودتان نزنید!
با اینکه میدانم صحبت شما ازدموکراسی وتاکیدهایتان برروی این واژه از سر ایز گم کردن ومطابق با فریاد آی دزد، آی دزد کشیدن دزد مفروض است!