بسیاری از مردمی که از فقر و جنگ و دیکتاتوری و بی عدالتی و تبعیض، فرار می کنند تا خود را به بهشت وعده داده شده جارچیان وابسته، برسانند و مابقی عمر را در رفاه و عدالت و آزادی سر کنند در اصل به این آرمان و آرزو نمی رسند بلکه به شرایط احتمالاً بدتر از قبل خواهند رسید به ویژه اگر زمان بگذرد و پناهجو راه برگشتش را خود سد کرده باشد که راه پس و پیش نداشته باشد. رهبر یکی از اپوزسیون های قلابی ایرانی، به صراحت می گفت، ما متابولیسم زنده هستیم و متابولیسم زنده سوخت و سوز دارد. هر چه که به دردش می خورد را استفاده می کند و فضولاتش را دور می ریزد. او منظورش از فضولات، همان پناهندگان و بی سرپناهان امروز هستند که در نتیجه سوء استفاده از احساسات جوانان پر شور و مردم سردرگم که کم نیستند النهایه اگر هم موفق شوند دوباره به کار و تولید و چرخ دنده های کارخانجات سرمایه و مسایل و مشکلات سیاسی داخلی دولت ها بدل می شوند.
سرما، و آنان که بی سرپناه مانده اند
مهدی خوشحال، ایران فانوس، 12.11.2021
این روزها هوای اروپا هنوز به زمستان نرسیده به شدت سرد شده است. طبیعی است که در این سوز و سرما هر کسی به دنبال سرپناه و جای گرم و نرمی است ولی تعداد زیادی از مردمی که به دلایل فراوان در مرزها و پشت سیم های خاردار دولت های حقیر و بی مسئولیت، گیر افتاده اند دل هر انسانی را به درد می آورد.
بحران پناهجویی، هر روز بیشتر از روز قبل به بحرانی جهانی بدل می شود. در رسانه های اروپا، این روزها و شب ها، دائماً از سرنوشت پناهجویان، مردان و زنان و کودکانی، صحبت می شود که پشت مرزهای لهستان و بلاروس، گیر افتاده اند و در پارلمان اروپا نیز چاره ای فوری برای آن وجود ندارد بلکه بحران بی سرپناهان به مسایل سیاسی و تحریم و اختلافات دیگر مابین دولت ها، گره خورده است.
بحران پناهجویی، در اصل یک موضوع اضطراری و انسانی است و راه حلش به جنگ و دیکتاتوری و اپوزسیون بازی و فقر و و تبلیغات و توهم مردم، بر می گردد و راه حل دارد اما بسیاری از دولت ها پناهجویان را به ویژه در این روزهای سرد و کشنده بهانه و اهرم فشار بر علیه یکدیگر قرار داده اند که این ها جای تاسف دارد.
درست است که پس از بیماری کرونا جهان دچار مشکلات عدیده اقتصادی و اخلاقی و عصبیت و سردرگمی و پریشانی شده است و این روزها مردم و دولت ها کمتر به مسایل حاد سیاسی و انسانی و فرهنگی، توجه دارند و جملگی به دنبال راه حل های اقتصادی و نظامی و کوتاه مدت، هستند با وجود همه این ها بحران پناهجویی حل و فصل نمی شود. پناهجویان، در اصل زاییده بحران های فرهنگی و اجتماعی و نظامی و اقتصادی و بی عدالتی و بی مسئولیتی، هستند که گره زدن مشکلات شان صرفاً به مسایل تحریم و سیاسی، چاره ساز نیست.
از مسایل و مسئولیت دولت ها و جنگ ها که بگذریم، شاید تا کنون کسی مسئولیت را متوجه روشنفکران و سیاسیون و اپوزسیون های قلابی، نکرده باشد و همه مسئولیت را پای دولت ها و دیکتاتوری و مسایل اقتصادی، نوشته باشند. توهم، توهم این که اروپا و غرب مامن و ماوای پناهجویان مثل سابق نیست و هم اکنون بهشت و سرپناه امنی نیست در وهله اول مسئولیت روشنفکران و فرهنگیانی است تا به پناهجویان بفمانند که مبداء، هر چقدر که بد باشد بهتر از مقصد رویایی و این چنینی است. آن چه خود دارند از بیگانه تمنا نکننند. بیگانه، قبل از حقوق بشر، پناهجو را برای کار و تولید و نمایش و ابزار فشار علیه دیگران نیاز دارد. دیگری، اپوزسیون های قلابی است که با بی مسئولیتی تمام به دنبال استفاده از نیرو و سربازگیری از پناهجویان است و در این رابطه ضمن تولید و تکثیر پناهجو و آواره و در به در کردن شان، هیچ مسئولیتی نمی پذیرد و در هیچ رابطه ای مسئول نیست. درست مثل آنانی که در اتاق فکر نشسته اند و جنگ راه می اندازند و به دنبال جنگ چه پیش می آید، چاره ای نمی کنند.
بسیاری از مردمی که از فقر و جنگ و دیکتاتوری و بی عدالتی و تبعیض، فرار می کنند تا خود را به بهشت وعده داده شده جارچیان وابسته، برسانند و مابقی عمر را در رفاه و عدالت و آزادی سر کنند در اصل به این آرمان و آرزو نمی رسند بلکه به شرایط احتمالاً بدتر از قبل خواهند رسید به ویژه اگر زمان بگذرد و پناهجو راه برگشتش را خود سد کرده باشد که راه پس و پیش نداشته باشد.
رهبر یکی از اپوزسیون های قلابی ایرانی، به صراحت می گفت، ما متابولیسم زنده هستیم و متابولیسم زنده سوخت و سوز دارد. هر چه که به دردش می خورد را استفاده می کند و فضولاتش را دور می ریزد.
او منظورش از فضولات، همان پناهندگان و بی سرپناهان امروز هستند که در نتیجه سوء استفاده از احساسات جوانان پر شور و مردم سردرگم که کم نیستند النهایه اگر هم موفق شوند دوباره به کار و تولید و چرخ دنده های کارخانجات سرمایه و مسایل و مشکلات سیاسی داخلی دولت ها بدل می شوند.
فضولات را به کجا دور می اندازد، اینجا دیگر جزو مسئولیتش نیست چون که او در ابتدا همه چیز و همه کس را ابزاری و موقتی و یک بار مصرف می خواست و در مورد سرنوشت و جان و مال و نوامیس مردم، پاسخگو نبوده بلکه آن ها را و جمع آوری شان را جزو مسئولیت دولت های دیگر می شمرد.
وقتی کشورهایی چون ترکیه و بلاروس و یونان و لهستان و دیگران، پناهجویان را به مثابه سلاح علیه حریفان خود استفاده و مورد معامله و ابزار فشار قرار می دهند، از میزبانی چون اتحادیه اروپا که در ابتدا می بایست فشار و هزینه ها را تقبل کند، چه انتظاری می رود.
در همین اروپا که می بایست میزبان و مامن مطمئنی برای پناهجویان باشد، بر اساس اعلام مقامات بریتانیایی، روز پنجشنبه یازدهم ماه نوامبر، حدود یک هزار مهاجر از طریق کانال مانش و با قایق و با تلفات وارد خاک انگلستان شدند که این خود رکورد تازه ای را ثبت کرده است. این ها خود تضاد دو دولت فرانسه و انگلستان و همچنین دست های آشکار قاچاقچیان انسان را به نمایش می گذارد. دست هایی که جان انسان ها را بدل به سرمایه و سود می کنند و از سرنوشت پناهجویان تا حد غرق شدن در دریا همچون آلان کردی کودک خردسالی که در سال 2015 در مدیترانه غرق شد، ابایی ندارند.
پس از جنگ و دیکتاتوری و فقر و فلاکت و تبعیض که آواره سازند یکی دیگر که مسئولیتش تا کنون پوشیده مانده است اپوزسیون های جعلی و جارچیانی هستند که در چشم و گوش مردم سرزمین مبداء، مقصد را بهشت موعود جلوه می دهند تا از پناهجویان و ورشکستگی و سرخوردگی شان، به نفع خود و علیه دولت ها استفاده کنند.
در بالا، سخنان جولیان ادول سخنگوی حزب اتحاد ملی فرانسه است که علناً در تلویزیون فراخوان مرگ پناهجویان را صادر می کند. حالا ایشان و اعضای دیگر حزب در خلوت خود چه چیز بدتر از این خواهند گفت، فعلاً بر ما پوشیده است. کسی که معتقد است پناهجویان گیر افتاده در مرز لهستان و بلاروس، باید از سرما بمیرند، آیا می تواند میزبان خوبی برای پناهجویانی باشد که به امید و آرزوی رسیدن به بهشت موعود همه دار و ندار و هستی خود را آتش زده و دل به دریا و بیابان و سرما زده اند؟!
„پایان“