مقداری از خاطرات جبهه و جنگ در هنگام اسارت بدست نیروهای عراقی افتاد و یا در سنگرجبهه باقی ماند که اصلا بعد از اسارت من نفهمیدم که چه شد چرا که وقتی که من اسیر شدم تا چند ماه بعنوان مفقود الاثر قلمداد می شدم و بعد از چند ماه پیگیری خانواده ام نتوانستند وسایل شخصی مرا بدست بیاورند و بقیه و بیشتر عمرم هم در فرقه رجوی بودم که خاطره نویسی مذموم و اگرهم کسی در خفا اینکار را میکرد در دومناسبت یعنی انتقال از اشرف به لیبرتی و بعدا جابجایی به آلبانی افراد ناچارا آنها را از بین بردند چرا که سران فرقه می گفتند که اینها می تواند اطلاعات باشد و نباید به دست کسی ( آمریکایی ویا عراقی ها ) بیفتد. در این دوهنگام نفرات سازمان وسایل نفرات را خیلی ریزتر و دقیق تر از عراقیان، چند بارچک می کردند که صدای نفرات درآمده بود که بابا ما نفهمیدیم دشمن کیست. عراقیها یک نگاه اجمالی به وسایل نفرات می کردند ولی نفرات سازمان حتی نامه های خانوادگی و خصوصی افراد را هم بادقت می خواندند. در حالیکه عراقی ها اصلا به کاغذ و دفتر نگاه هم نمی کردند و کاری نداشتند که توضیح دقیق آن در جای خودش خواهد آمد. مثلا در حرکت به لیبرتی ما باید وسایل را به نفرات این فرقه می دادیم
خاطرات رحمان محمدیان از اسارت در زندان های صدام حسین و مسعود رجوی قسمت اول ـ مقدمه ، موش کتاب خور
عبدالرحمان محمدیان، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 13.03.2020
مقدمه : از انجائیکه مطالبی که اینجا بعنوان خاطرات می آید برخی به 40 یا پنجاه سال پیش برمیگردد بدلیل بعد زمانی و اینکه من در این مدت درشرایطی نبوده ام که یاداشت کنم و در مواردی هم که یادداشتی بوده در برهه های و شرایط مشخصی که من از سر گذرانده ام از بین رفته اند ذکر تاریخ دقیق برای آنها برای من مقدور نیست و الان که دست به نگارش این خاطرات می زنم ناچارا تاریخها بطور کلی( ونه با ذکرروز و ماه)و تقریبی خواهد بود.
مقداری از خاطرات جبهه و جنگ در هنگام اسارت بدست نیروهای عراقی افتاد و یا در سنگرجبهه باقی ماند که اصلا بعد از اسارت من نفهمیدم که چه شد چرا که وقتی که من اسیر شدم تا چند ماه بعنوان مفقود الاثر قلمداد می شدم و بعد از چند ماه پیگیری خانواده ام نتوانستند وسایل شخصی مرا بدست بیاورند و بقیه و بیشتر عمرم هم در فرقه رجوی بودم که خاطره نویسی مذموم و اگرهم کسی در خفا اینکار را میکرد در دومناسبت یعنی انتقال از اشرف به لیبرتی و بعدا جابجایی به آلبانی افراد ناچارا آنها را از بین بردند چرا که سران فرقه می گفتند که اینها می تواند اطلاعات باشد و نباید به دست کسی ( آمریکایی ویا عراقی ها ) بیفتد.
در این دوهنگام نفرات سازمان وسایل نفرات را خیلی ریزتر و دقیق تر از عراقیان، چند بارچک می کردند که صدای نفرات درآمده بود که بابا ما نفهمیدیم دشمن کیست. عراقیها یک نگاه اجمالی به وسایل نفرات می کردند ولی نفرات سازمان حتی نامه های خانوادگی و خصوصی افراد را هم بادقت می خواندند. در حالیکه عراقی ها اصلا به کاغذ و دفتر نگاه هم نمی کردند و کاری نداشتند که توضیح دقیق آن در جای خودش خواهد آمد. مثلا در حرکت به لیبرتی ما باید وسایل را به نفرات این فرقه می دادیم تا چک کنند و هرچه مثلا آنها چک می کردند و اوکی می شد تازه به وسیله عراقیها چک می شد من چند تا نامه از خانواده ام داشتم که نفر فرقه شروع کرد به خواندن انها وقتی من اعتراض کردم گفت باید چک شود که ملات (واژه ای که در فرقه مترادف مدرک بود) نباشد ولی ناراحتی مرا که دید ومن یکی را که پاره کردم و گفتم اگر فکر می کنی ملات است بیا دیگه از بین رفت بقیه را نفرکناری بهش گفت نخوان بابا خانوادگی است و اوبا اکراه بمن برگرداند، اما وقتی به عراقیها رسیدیم اصلا به نامه وکتاب ودفترها نگاه هم نکردند.
در هنگام جابجایی به البانی هم نفرات اطلاعات فرقه می گفتند که اگر کسی دفترو یا کتابی دارد که میخواهد با خود بیاورد یک هفته قبل باید بدهد که چک شود، پیش ما می ماند ودم درب و قبل از خروج به او داده خواهد شد، من به آنها گفتم مدارک را یکبار از اشرف به لیبرتی چک کرده ایدو در این مدت هم چیز جدیدی و تماسی باکسی نداشته ام که چیزی اضافه شود وگفتند این ضابطه است و باید بدهی! و من چون اصلا این روش را دوست نداشته و توهین میدانستم تمامی نامه و عکسهایی که داشتم را سوزاندم. هرچه هم بطور جسته وگریخته ازخودم و فقط از خودم نوشته بودم از بین بردم.
با این توصیف من در ذکر تاریخ وقایع احتیاط را رعایت و با اتکا بذهنم تلاش خواهم داشت اگر تاریخی را دقیق بیاد ندارم به ذکر سال یا فقط ماه اکتفاء کنم و من الله التوفیق.
بخش اول( ایران).
دوران نوجوانی :
من عبدالرحمان محمدیان اهل خرم آباد لرستان متولد سال 1338 هستم. در مدارس خرم آباد درس و مخصوصا دوران دبیرستان ( دوران متوسطه نظری) را در دبیرستان کورش کبیر در محله ششم بهمن خرم آباد گذراندم.
دوران نوجوانی من مصادف بود با شروع تظاهراتهای خیابانی برعلیه رژیم سلطنتی و من هم مثل هم سن وسالهایم بطور فعال در این تظاهرات شرکت داشتم. من در آن دوران به تشویق یکی از فامیل که یادش گرامی وروحش شاد باد اهل مطالعه شده بودم و کتاب زیاد می خواندم و یکی از دوستان به شوخی بمن می گفت موش کتابخور ( من آنزمان نمیدانستم این جمله دقیقا چه معنی میدهد و این دوستمان از کجا پیدا کرده است اما بعدا دریکی از کتابهای کازانتزاکیس نویسنده یونانی این جمله را دیدم یعنی کسی که زیاد کتاب می خواند و…)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پرویز حیدرزاده: انقلاب « مریم رجوی» فدا و صداقت یا ترویج فساد و فحشا
از اون سال همه در گیر طلاق های اجباری و جدایی زن و شوهر شروع شد باید یاد آوری کنم که افراد رده بالا از سال 1369 پنج شنبه و جمعه به خانه نمی رفتند و بعضی ها هم بصورت مخفی و اور از چشم مریم و مسعود می رفتند و شنبه باز می گشتند؛ خلاصه اینکه این ظلاق برای افراد مجرد به گفته مسعود چند برابر واجب تر بود و می گفت اگر شما مجرد ها طلاق ندهید سوسک می شوید و همه مجبور به طلاق ذهن کردند و آن چیزی که اصلا نداشتن را هم طلاق دادند چیز خنده دار این بود که دوستان بصورت جوک به هم می گفتیم ازدواج نکرده طلاق دادیم… اما مسعود رجوی از میزان مسئله داری اعضا نسبت به شکست استراتژی و خط وخطوط سیاسی و وعده های واهی سرنگونی بخوبی اگاهی داشت رجوی بخوبی آگاه بود اعضای سازمان بخاطر عمق بی اعتمادیشان نسبت به سران فرقه، مخالفت هایشان را بصورت علنی بروز نمی دهند. لذا با شیادی و فریب نشست های موسوم به عملیات جاری را در دستور کار قرار داد این نشست با دجالیت مسعود که می گفت همان انقاد و انتقاد از خود است ولی در عمل برای سرکوب افراد تبدیل شد رجوی شرکت در نشست های تفتیش عقیده (عملیات جاری و غسل هفتگی) را برای همه اعضای سازمان اجباری نمود و عدم شرکت در نشست را مرز سرخ قرار داد تا اگر کسی به آن تمکین نکند با تنبیهات سخت تشکیلاتی مواجه میشد.
انقلاب « مریم رجوی » فدا و صداقت یا ترویج فساد و فحشا
پرویز حیدرزاده، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 12.03.2020
از زمانی که وارد انقلاب شدیم در سال هفتاد فکر می کردیم که این را از روی صداقت دارند برای ما می گذارند و مسعود آنقدر از سوره مریم می خواند که همه باورشان شد و تفسیر قرآن را نسبت می داد به مریم ؛ این کا را با زبان بازی و حیله دجالیت تعریف و تمجید از مریم قجر می کرد و این آدم نجس را به مادر مسیح نسبت می داد.
از اون سال همه در گیر طلاق های اجباری و جدایی زن و شوهر شروع شد باید یاد آوری کنم که افراد رده بالا از سال 1369 پنج شنبه و جمعه به خانه نمی رفتند و بعضی ها هم بصورت مخفی و اور از چشم مریم و مسعود می رفتند و شنبه باز می گشتند؛ خلاصه اینکه این ظلاق برای افراد مجرد به گفته مسعود چند برابر واجب تر بود و می گفت اگر شما مجرد ها طلاق ندهید سوسک می شوید و همه مجبور به طلاق ذهن کردند و آن چیزی که اصلا نداشتن را هم طلاق دادند چیز خنده دار این بود که دوستان بصورت جوک به هم می گفتیم ازدواج نکرده طلاق دادیم.
از همان سالها بود که بین زن و مرد(خواهران و برادران) چشمک و چراغ شروع شد و این شروع فساد در مناسبات بود تا آنجا این وضعیت پیش رفت که در سال 77 گندش در آمد و از این نقطه دیگر خواهران را از یکانهای برادران کامل جدا و زیر نظر گرفتند.
اما نشست های عملیات جاری و غسل هفتگی در راستای تخلیه ذهن افراد «مجاهدین» از ابهامات سیاسی، خطی – استراتژیک وهمین کارهای اخلاقی و سرکوب غرایض جنسی توسط سران فرقه رجوی راه اندازی شد و مهوش سپهری مغز متفکر و دریده ترین فرد در تشکیلات و در هر نشستی در جلوی مسعود با گریه سخن می گفت و تمجید از مریم می کرد به جایی رسید که مسعود گفت این اعلم دار مریم است ( این را در مثل از حماسه عاشورا میگفت) البته بد دهن ترین و دریده ترین فرد همین مو جود در فرقه است که در چاپلوسی نمونه ندارد،
اما مسعود رجوی از میزان مسئله داری اعضا نسبت به شکست استراتژی و خط وخطوط سیاسی و وعده های واهی سرنگونی بخوبی اگاهی داشت رجوی بخوبی آگاه بود اعضای سازمان بخاطر عمق بی اعتمادیشان نسبت به سران فرقه، مخالفت هایشان را بصورت علنی بروز نمی دهند. لذا با شیادی و فریب نشست های موسوم به عملیات جاری را در دستور کار قرار داد این نشست با دجالیت مسعود که می گفت همان انقاد و انتقاد از خود است ولی در عمل برای سرکوب افراد تبدیل شد رجوی شرکت در نشست های تفتیش عقیده (عملیات جاری و غسل هفتگی) را برای همه اعضای سازمان اجباری نمود و عدم شرکت در نشست را مرز سرخ قرار داد تا اگر کسی به آن تمکین نکند با تنبیهات سخت تشکیلاتی مواجه میشد.
این نشستها هروز بر گزار میشد و در تمامی ستادها واف ام ها برگزار میشد و اگری یکی در لحظه نبود بایستی تا قبل از خواب این انجام می شد وفرد باید دنبال می کرد و اگر اون شب لحظاتش را نمی گفت انگار به گناهه کبیره مرتکب شده است. شرکت در این جلسات اجباری بود.
همه اعضا می بایست فاکتهایی از عملکردهای خطاگونه خود (آنچه که در فرقه ضد ارزش شناخته می شد) در جریان کارهای جاری و یا ابهامات ذهنی یا لحظه های عاطفی نسبت به خانواده و یا عشق گذشته ویا شکی نسبت به خطوط سیاسی و نظامی فرقه داشتند را بخوانند. اکثرا نفراتی که اشتباه خاصی درجریان کار جاری روزانه نکرده بودند مجبور می شدند گاها به دروغ از فاکتهایی را بخوانند و هر چه این دروغ بزرگتر می بود مسئولین بهتر قبول داشتند و او را سفید سفید می دیدند بله دروغگویی در انقلاب مریم جون روح گوبلز را سفید کرد.
حال اگر کسی می گفت من امروز فاکتی نداشتم مارک می خورد و توهین می شنید که تو غافل بودی و آنقدر غرق شدی که نمی بینی و به همین خاطر اکثر نفرات به دروغ از خودشان فاکت درست میکردند و در نشست می خواندند.
نتیجه اینکه : این انقلاب تماما بر فساد و فحشا رفت و اون را تروج کرد و آثار آن را در رقص رهایی مسعود به نمایش گذاشت.
///////////////////////////////
دسته: تحریریه سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق
بیمارستان “ننه ترزا ” و “انقلاب خواهر مریم” در آلبانی ـ قسمت دوم
اما من خیلی خجالت کشیدم و لعنت فرستادم که چرا رهبر دیوانه یک جنبش کار را به جایی برساند که چنین اتفاقاتی بیفتد که حرمت انسان را زیر سوال می […]
گزارش نیویورک تایمز از زندان اشرف 3 در آلبانی
نیویورکتایمز به نظر مورخی بهنام «یرواند آبراهامیان» در خصوص وضعیت مجاهدین خلق در افکار عمومی ایران اشاره میکند. «این گروه ادعا میکند که هنوز از حمایت زیادی برخوردار است اما […]
مجاهدین خلق در آلبانی چه می کنند؟ غسل و توبه در نشست های شبانه با خواندن تناقضات جنسی
مجاهدین خلق در آلبانی چه می کنند؟ غسل و توبه در نشست های شبانه با خواندن تناقضات جنسی گفتگوی تلویزیون بی بی سی با آقای حسن حیرانی در برنامه 60 […]
آقای میرزایی در مصاحبه با رادیو بی بی سی در مورد فرقه مجاهدین در آلبانی روشنگری کرد ـ من 38 سال است که اجازه ندارم فرزند و همسرم را ببینم
آقای میرزایی در مصاحبه با رادیو بی بی سی در مورد فرقه مجاهدین در آلبانی روشنگری کرد من 38 سال است که اجازه ندارم فرزند و همسرم را ببینم آقای […]
ابراز نگرانی و اعتراض اعضای جدا شده از مجاهدین به رییس جمهور آلبانی ـ توطئه فرقه مجاهدین علیه آقای احسان بیدی محکوم است
ما بطور قانونی وارد کشور شما شده وکاری بر خلاف قوانین انجام نداده و به رعایت قوانین ملتزم هستیم. به همین دلیل هم انتظار داریم با ما که سختی های زیادی […]
تروریست کیست ؟ ما مزدور هستیم یا شما؟
فرقه مجاهدین خلق آنقدر بزدل است که حتی جرات نمی کند حرفهای به اصطلاح رهبر پوشالی انقلاب نوین ایران را رسانه ای کند تا مشخص شود ما تروریست هستم یا او و فرقه […]