در رابطه با بردن نفرات به مزرعه حیوانات یا همان زندان اشرف 3 ، رجوی مدعی بود که ضرورت این دوران است و خود ابریشمچی در نشست میگفت اینکه ما اومدیم اینجا فقط و فقط به دلیل این بحث دوسال است که ما نیاز به یک ظرف ارتش آزادیبخش داریم والا که اصلا نیازی نبود و ….و الان هم کاملا مشخص شد که چه دروغی میگفتند. بعد از مدتی دوسال هم تموم شد و نیت اینها برملا شد. به لحاظ بگیر وببندها هم اینا رفتند و یک سری شرکتهای سکوریتی رو استخدام کردند که البته همه اونها هم از وابسته های حکومتی هستند و با درجه امنیتی بالایی اینا رو به کار گرفتند از جمله اینکه همشون تفنگهایی مثل مسلسهای یوزی های اسرائیلی داشتند و پشت سیاج و سیم خاردار های حلقه ای ایستاده بودند و نگهبانی میدادند که همون موقع هم افرادخیلی متناقض بودند و از این موضوع ناراحت بودند چون در عراق که سربازان عراقی دور و براشرف نگهبانی میدادند و اینقدر فرقه میگفت چنین است وچنان است و پاسدار مالکی و ….. حتی یک مورد هم سربازان در حالت معمولی تفنگی دستشون به سمت داخل اشرف نبود اصلا حتی لباس هم تنشون نبود چون هوای اونجا گرم بود وبا لباس راحتی و تفنگشون هم تو کانکس شون بود خلاصه در اثر تناقضات افراد نشستی گذاشته شد که ای وای این حرفها چیه سازمان با کلی خون دل و زحمت و صرف هزینه گزاف سکوریتی استخدام کرده چون حفظ جون نفراتش واسش مهمه و …. ولی طنز قضیه این بود که اگه اینا که مثلا فرقه به طرز مضحکی مدعی بود تهدید موشک زدن از جانب رژیم به ما هست ، ولی اعضای سازمان در محفل ها می گفتند که پس چرا رو به داخل سر اسلحه رو گرفته بودند و نگهبانی میدادند و …
آیا رجوی توانسته زندان اشرف 3 در آلبانی را برای مغزشویی آماده کند؟ قسمت سوم
گفتگوی محمد حسین سبحانی با حسن حیرانی از اعضای جداشده از مجاهدین خلق در آلبانی ـ قسمت سوم
تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 04.09.2019
محمد حسین سبحانی :
با تشکر از پاسخ شما ، آقای حیرانی من خودم وقتی که اخبار سازمان مجاهدین را در آلبانی دنبال میکردم فکر می کنم آخرین دسته از نیروهای مجاهدین خلق در شهریور 95 از عراق خارج شدند و به آلبانی آمدند. به دلیل عدم ثبات استقرار و جا نیفتادن تشکیلات مجاهدین خلق در البانی افراد اجازه داشتند یا میتونستند در شرایط عدم تثبیت سازمان مجاهدین میدیدم توی خیابون ها می آمدند و هر کدام بعد از سال ها و بدون اغراق دهه ها مردم کوچه و بازار را از نزدیک می دیدند، وضعیتی که در عراق برای آنها وجود نداشت و هر کدام سال ها و دهه ها در همان چاردیواری قلعه اشرف در حبس بودند، حالا امده بودند توی خیابان های تیرانا ، بعضی توی خیابان های تیرانا عکس یادگاری می گرفتند ، حالا من اگر اشتباه میکنم شما تصحیح بفرماید، مثلا یک پول تو جیبی هم به آنها می دادند . اما الان به نظرمیرسد که این روند کلا حذف شده و افراد را سازمان آورده و در همان چاردیواری که به عنوان اشرف 3 از آن یاد می کنه دوباره در یک حصاری جدا داده است و کسی از این زندان دیگر امکان خروج ندارد.
به نوعی میشود، گفت که در واقع ازنظر ما زندانی که دراشرف بوده و یا درلیبرتی بوده ، الان در آلبانی تواسنته این زندان را دوباره بازسازی کند و به زعم خودش یک تشکیلات و ظرفی که در واقع بتواند با اعمال کار اجباری و شاق برای افرادی که بالای 50 و 60 عمر دارند و در نتیجه خسته کردن فکر و جسم افراد روند مغزشویی را دوباره احیا و اعمال کند.
آیا رجوی توانسته است زندان اشرف 3 در آلبانی را برای مغزشویی آماده کند؟
شما تصورتان چیه؟ آیا زندان اشرف 3 در آلبانی همان زندان اشرف 1 در عراق نیست؟
الان شرایط سازمان مجاهدین در آلبانی چگونه است؟
آیا اونجا بقول خود سازمان مجاهدین زندان اشرف 3 را آب بندی کرده است؟
چرا ازتیرانا رفتند توی این روستای مانز که دیگه کسی اجازه ورود وخروج نداشته باشه؟
حسن حیرانی:
عرضم به حضورتون در ابتدا که ما اومدیم به تیرانا و در مجموعه آپارتمانی در منطقه کشار تیرانا که توسط سازمان ملل اجاره شده بود مستقر بودیم که البته این محل و ظرفی که ما در اون مستقر شده بودیم انتخاب فرقه نبود و کاری از دستش برنمیومد و البته اینها یک کارهای احمقانه ای هم اونجا انجام دادند از جمله اینکه اومده بودن در سر وته این خیابونی که ما توش در آپارتمانها مستقر بودیم درب نرده ای زده بودن و بالای درب هم نیزه نیزه بود مثل درب اشرف و بارول بولت در آسفالت کف خیابون تثبیتش کرده بودند با این استدلال که در دو طرف این کوچه این ما هستیم این خیابون هم واسه ماست یک درب نرده ای و یک کیوسک هم واسش گذاشته بودند. واقعا آدم شوک میشد که چطور وقتی عده ای درپیله افکار عقب مانده چهل پنجاه سال پیش خودش غلت میزنه به چنین کارهای مسخره ای دست میزنه اصلا هیچ درک و دریافتی شعورنداشتند که همسایه ها زنگ زده بودند به پلیس و پلیس اومده بود اونجا و حضرات هم همه در رفته بودند و کیوسک نگهبانی هم خالی بود پلیس هم اومده بود یقشون رو گرفته بود که کی به شما اجازه داده که وسط خیابون بیاین و درب نرده ای بزنید مگه ارث پدرته. این درحالی بودکه درسته دو طرف اون کوچه آپارتمانهایی که مابودیم وجود داشت ولی تو همون کوچه یک درمانگاه و یک داروخانه هم وجود داشت که اینها اونا رو هم صاحاب شده بودن و در اعتراض اون دکتر داروخونه ایه بهش گفته بودن که اشکال نداره مریضهای شما میتونن از این درب رد بشن بیان داروشون رو بگیرن و ،،، خلاصه پلیس دستور به جمع کردن درب داد و لی فرقه هفته بعد یا دو هفته بعد دوباره اینکار رو تکرار کرد و دوباره همین اتفاق افتاد والنهایه سه بار این اتفاق افتاد. النهایه پلیس به این فرقه گفت باباجون این کار جرمه تو این کشور تو نمیتونی بیایی خیابونی که توسط مالیات مردم ساخته شده و متعلق به شهرادری هست رو تصاحب کنی با این دلیل که خونه من تو این کوچه است و اینکه میگی تهدید امنیتی داریم توهینی به سیستم پلیس و امنیت این کشوره. فرقه مجاهدین درحالی مدعی بود که اون آپارتمانها هم مال فرقه نبود توسط سازمان ملل اجاره شده بود. اینا همش ازماهیت این فرقه در میاد و اینکه شما میگی قبلا نفرات بیرون میومدند به این دلیل بود که امکان بگیر وببند بیشتری فرقه مجاهدین نداشت و مثلا در زمان ورزش تحت ضوابطی به صورت دو و یا سه نفره افراد میتوانستند در همون خیابونهای اطرف محل اسکان که خودش خارج شهر محسوب میشد قدمی بزنند البته به صورت چند نفره که البته در ادامه همونطورکه میدونید فرقه مجاهدین در زدوبندی با بخش فاسد دولت اینجا تیکه زمینی در اطرف روستای مانز خرید و با پولی که ازسعودی واسش میومد مزرعه حیوانات خودش رو ساخت و در رابطه با اینکه شما میگین به نفرات پول داده میشد من باب اطلاع شما پول تو جیبی که به نفرات داده میشد به هر نفر هزار لک در ماه بود که میشد نه دلار ودر واقع روزی سی لک به نفرات پول تو جیبی میدادند درحالیکه یک پفک معمولی قیمتش 60 لک بود یعنی یک نفر در روزی تنها یه نصفه پفک میتونست بگیره یا اینکه هر دو روزی یک بار یه بستنی قیفی کوچیک که قیمتش شصت لک بود میتونستی بگیری و یا من باب اطلاع شما قیمت یک بلیط اتوبوس 40 و یا 50 لک است چون هدف فرقه مجاهدین وابسته نگه داشتن نفرات بود و بعد هم که ما به رو به مزرعه حیوانات بردن اونجا همه جاش گل بود چون زمستون نبود و ساخته نشده بود که خود من هم ریه هام عفونت کرده بود چون وسایل گرمایشی در ابتدا در اونجا نبود و نفراتی دچار مشکل شده بودند و….
در رابطه با بردن نفرات به مزرعه حیوانات یا همان زندان اشرف 3 ، رجوی مدعی بود که ضرورت این دوران است و خود ابریشمچی در نشست میگفت اینکه ما اومدیم اینجا فقط و فقط به دلیل این بحث دوسال است که ما نیاز به یک ظرف ارتش آزادیبخش داریم والا که اصلا نیازی نبود و ….و الان هم کاملا مشخص شد که چه دروغی میگفتند.
بعد از مدتی دوسال هم تموم شد و نیت اینها برملا شد. به لحاظ بگیر وببندها هم اینا رفتند و یک سری شرکتهای سکوریتی رو استخدام کردند که البته همه اونها هم از وابسته های حکومتی هستند و با درجه امنیتی بالایی اینا رو به کار گرفتند از جمله اینکه همشون تفنگهایی مثل مسلسهای یوزی های اسرائیلی داشتند و پشت سیاج و سیم خاردار های حلقه ای ایستاده بودند و نگهبانی میدادند که همون موقع هم افرادخیلی متناقض بودند و از این موضوع ناراحت بودند چون در عراق که سربازان عراقی دور و براشرف نگهبانی میدادند و اینقدر فرقه میگفت چنین است وچنان است و پاسدار مالکی و ….. حتی یک مورد هم سربازان در حالت معمولی تفنگی دستشون به سمت داخل اشرف نبود اصلا حتی لباس هم تنشون نبود چون هوای اونجا گرم بود وبا لباس راحتی و تفنگشون هم تو کانکس شون بود خلاصه در اثر تناقضات افراد نشستی گذاشته شد که ای وای این حرفها چیه سازمان با کلی خون دل و زحمت و صرف هزینه گزاف سکوریتی استخدام کرده چون حفظ جون نفراتش واسش مهمه و …. ولی طنز قضیه این بود که اگه اینا که مثلا فرقه به طرز مضحکی مدعی بود تهدید موشک زدن از جانب رژیم به ما هست ، ولی اعضای سازمان در محفل ها می گفتند که پس چرا رو به داخل سر اسلحه رو گرفته بودند و نگهبانی میدادند و همون موقع به شوخی افراد به فرمانده هاشون میگفتند که این سکوریتی ها که استخدام کردید و مسلسل به دست هستند حکم تیر هم دارند کسی بره به رگبار می بندند. و اما در رابطه با بیرون اومدن از مزرعه حیوانات جدیدا بریفی که در داخل فرقه خونده شده بر اساس اونچه که فرقه مدعیه از داخل رژیم اخبار و اطلاعات سکرتی بدست آورده که رژیم میخواد با کمک مزدوراش در تیرانا که مثلا ما باشیم اقدام به گروگان گیری و آدم ربایی بکنه و تا اطلاع ثانوی آماده باش است و تنها واسه موارد پزشکی تردد به بیرون آنهم با حضور فرمانده و چنین وچنان باید باشه و ….. که البته دلیلی نداره جز اینکه هرچه بیشتر افراد رو در حبس نگه دارند و تنها واسه موارد پزشکی که افراد به بیمارستان مادر ترزا میان که گاها ما هم باهشون برخورد داشتیم البته برخورد بدی از کسی ندیدم حتی خیلی وقتها هم یواشکی بودن اینکه نفر کناری بفهمه واسه ما دستی هم تکون میدن چون همشون دوستای سابق ما هستن همشون مارو خیلی خوب میشناسند و ماه اونها رو خوب خوب میشناسیم خیلی خوب هم دردهای همدیگه رو میدونیم و حس می کنیم ، اما بخشی حالا به دلیل بن بست و ناامیدی و …. و مجموعه مسائلی که باعث شده اونجا رو هنوز ترک نکرده اند ولی ریزش هم چنان ادامه دارد.
ادامه دارد
__________________________
گفتگوی محمد حسین سبحانی با حسن حیرانی : رباب های اینترنتی مجاهدین خلق در آلبانی چه می کنند؟
این اینترنت و فضای مجازی شده توپ وتفنگی بی سمت و سو که مدام به در و دیوار و زمین و زمان تشکیلات داشت شلیک میکرد و یک جورایی بیشتر داشت به انقلاب ایدوئولوژیک مریم پاک رهایی و ارزشهای سازمان پر افتخار!!! مجاهدین شلیک میکرد تا به دشمن خدا و خلق. در هر حال آینده دور و نزدیک نشان خواهد داد که آیا واقعاً با این تروریسم اینترنتی و پشت کردن به واقعیتهای اجتماعی ایران و به رسمیت نشناختن نسل جدید و اندیشه جدید نسل ایران و صاحبان این اندیشه میتوان به قدرت رسید یا نه. اینها همه درحالی بود که هر اتفاقی هم بیفته یک جنبش یا حزب وسازمان به رای مردم نیاز داره ولی این فرقه رایی نداره چون خیلی کارنامه قشنگ و درخشانی داره یا رنگ و لعاب مردم پسند داره و …..چون نمیشه که با عقاید و شیوه های خودت حرکت کنی و مدعی هم باشی و رجوی میگفت ما پوپولیست نیستیم آرمانگرا هستیم خب این آرمان رو باید یکی بهش رای بده چون حتی اینا به خیال خودشون هم اگه موفق به ایجاد جنگی علیه ایران میشدند مثل آنچه که در عراق پیش آمده ولی خب رایی نداشتند بگذریم همون موقع که خود سران فرقه از جرقه وجنگ علیه ایران کلی با آب و تاب صحبت میکردند در نشستهای درونی افرادی خیلی متناقض بودند که این چه کاریه که ما تلاش کنیم کشورمون رو به دام یک جنگ خارجی بدیم که کلی کشت وکشتار بشه و زیرساختهای مملکت از بین بره و …
رباب های اینترنتی مجاهدین خلق در آلبانی چه می کنند؟
گفتگوی محمد حسین سبحانی با حسن حیرانی از اعضای جداشده از مجاهدین خلق در آلبانی
تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 16.08.2019
محمد حسین سبحانی: بله خیلی متشکرم آقای حیرانی از توضیحات شما ، واقعا باید متاسف بود برای سازمانی که درواقع ادعای مردمی بودن داشت، ادعای دمکراسی داشت، ادعای جامع بی طبقه توحیدی داشت به این روز افتاده است که باافرادی که از پیکره خودشان بودند ، بیست سال، سی سال ، سی و پنچ سال هر کدام در سازمان مجاهدین فعالیت کردند اینچنین ترور شخصیت و مورد خشونت کلامی و حتی فیزیکی قرار می گیرند.
افرادی که در این سازمان فعالیت تشکیلاتی کردند درهرصورت ابتدافکر میکردند که یک مسیری را درستی را دارند میروند ولی درعمل به هر دلیلی دیگه بعد از سی سال و سی وپنچ سال و بیست سال خب اینها ازاین سازمان جداشدند و مایل نیستند ادامه بدهند ولی سازمان مجاهدین حداقل ها را برای این افراد رعایت نمی کند . اگر کسی توی یک اداره و یک شرکت معمولی کار می کرد بعد از این همه سابقه کاردرهرصورت یک حق و حقوقی داره ولی سازمان مجاهدین نه تنها درواقع همه افراد را فقط با یک دست لباس افراد توی خیابان رها می کند، البته بعد از بردن در قرنطینه های زندان اشرف 3 ، در گذشته که زندانهای انفرادی و زندان ابوغریب بود، حالا رها میکنه توی خیابان با یک دست لباس ، حتی برگه های هویتی آنها را نمیدهد . کارت های شناسایی و شناسنامه های این افراد را نمی دهد ، تا فرد حتی نتواند اثبات کند که چه کسی است، اسمش چی هست ، فامیلش چی هست، یک قرون یا یک سنت پول هم توی جیبشان نیست .
یک جوان 25 ساله و 30 ساله بوده رفته توی این سازمان حالا پنچاه و شصت آمده بیرون ، حالا تازه باید ازصفر شروع کنه. وقتی هم تازه میخواهد ازصفرشروع کنه ، باز توطئه های رجوی و سنگ اندازی های بزرگ در سر راهش قرار میگیره که واقعا ادم احساس تاسف میکنه و متاسف میشه ازاین شرایطی که وجود داره .
عجیب تر آنکه یک سازمانی که وابسته به سازمان ملل است یعنی کمیساریای عالی پناهندگان حق و حقوق یک پناهنده را به رسمیت نمیشانسد. و حق و حقوق و وظایف ذاتی خودش را انتقال داده به سازمان تروریستی و خشونت طلبی مثل فرقه مجاهدین . خب این دیگخ خیلی واقعا مصیبت بزرگی هست .
درهرصورت نهادهای بین المللی ، دوستانی که صدای شما را می شنوند، مخاطبینی که صدای شما و تصویر شما رادیدند احتمالا متوجه میشوند که باید به افرادی مثل شما که توی آلبانی هستید و به نظر من در واقع در صف اول مبارزه با فرقه مجاهدین هستید، بیش از پیش توجه کنند چرا که سازمان مجاهدین ازشما وحشت دارد ، از افشاگری های شماوحشت دارند.
بطور مثال ارزیابی ها و روشنگری های افرادی مثل شماها بوده توی البانی که درواقع پرده ازاین راز ورمزی که زندان اشرف 3 ، جای جدیدی که سازمان مجاهدین تو تیرانا درحال ساختن است که درواقع یک ظرف چدید مغز شویی هست، پرده برداشته اید.
بنابراین شماباید همه افرادی که مسایل سازمان مجاهدین را دنبال میکنند درواقع اعتراض خودشان را نسبت به عملکزد کمیساریا عالی پناهندگان و سازمان مجاهدین خلق به گوش نهادهای بین المللی برسانند وامیدواریم که ماهم به سهم خودمان تواین مسیر گام برداریم.
اقای حیرانی میخواستم خواهش بکنم با توجه به اخبار جدید در آلبانی و به قول رجوی نشست های 5 روزه ر اشرف 3 و بوق کردن جولیانی و راه انداختن یک خیمه شب بازی جدید در آلبانی تحت عنوان کنفرانس بین المللی و … میخواهند به یک شکلی یگان سایبری افشا شده توسط شما و سایر دوستان را تحت الشعاع قرار بدهند .
شما البته توضیحاتی را درگذشته دادیدخود عکسهای منتشر شده از ربات های اینترنتی مجاهدین خلق هم گویا است . یعنی مشخصا دارند یک کار جمعی تشکیلاتی میکنند در راستای ساختن دروغ و فروختن اون و خریدن تحریم و جنگ و توجیه آن در بخشی از افکار عمومی درشبکه های اجتماعی . از معروف ترین ربات های ایترنتی فرقه مجاهدین خلق می توان به نام مستعار حشمت علوی اشاره کرد که دهها مقاله و یادداشت، در راستای ساختن دروغ و فروختن ان و خریدن تحریم و جنگ ، با همین اسم حشمت علوی در صدای آمریکا و سایت العربیه مربوط به سعودی منتشر شده است اگر توضیحاتی آقای حیرانی در این ارتباط بفرمایید ممنون میشوم؟
حسن حیرانی: این پروژه ها به موزات هم دیگه چندین هدف رو دنبال میکرد و همون موقع هم که ما در فرقه مجاهدین بودیم مثلا حبیب رضایی میگفت که ما هدفمون اینه که با آوردن دوستان آمریکایی مون وزن خودمون رو به دولت اینجا نشون بدیم که بفهمه با کی طرفه ودر کل وزن سازمان رو تو چشم اینا بالا ببریم و بتونیم امتیازات بیشتری بگیریم.
در این ارتباط سیستم فرماندهی فرقه روزانه دستور صبحگاهی در رابطه با شیوه کار میداد. دستورهای صبحگاهی یک بخش ثابت و یک بخش متغیر داشت. بخش ثابت عبارت بود از لایک زدن توییت کردن و ریتوییت کردن و کامنت گذاشتن بر روی حساب های فارسی، انگلیسی ،عربی و فرانسه مریم رجوی بود تا شماره ریتوییتها و کامنتهای مثبت به نفع مریم رجوی بالا بره. گفته میشد هرکس با حسابهای خودش کامنت های احساساتی بگذارد که اینطور نشان بدهیم اینها انعکاسات و احساسات و عواطف مردم ایران نسبت به رئیس جمهور برگزیده!!! مقاومت ایران!!! است. اکانتها و یا حساب هایی که درست می شدند با عکسهای نفرات سازمان که قبلا کشته شده اند، یا سازمان آنها را به کشتن داده بود، درست میشد و هیچکس تقریباً حساب شخصی از خودش نداشت که با اسم و رسم خودش باشد.
بخش دیگر دستور که هر روز صبح می آمد، بخش متغیر آن بود که عبارت بود از یکسری لینک خبرهایی در سایتها توسط اسپانسرها یا دوستان به اصطلاح مقاومت علیه حکومت ایران مقاله نوشته شده بود یا در مطبوعات عربی یا در مطبوعات انگلیسی و نفراتی که عربی بلد بودند باید میرفتن روی آن ها به زبان عربی کامنت می گذاشتند و تعریف و تمجید میکردند. کسانی که انگلیسی بلد بودن همینطورباحساب هایشان باید بر روی آدرس های انگلیسی رفته و برای مقاله های انگلیسی کامنت انگلیسی می گذاشتند و به تعریف و تمجید از آن شخص نویسنده. به طور مثال اگر نویسنده مقاله جان بولتن یا توریسلی ویا مک کین ویا هر کسی دیگری که بود. کسانی که هر دو زبان را مسلط بودند بر روی هر دو اینها می رفتند و کامنت میگذاشتند. گاها اگر رادیو فردا خبری مثبت می زد یا خبری علیه حکومت ایران، همه باید می رفتند و کامنت مثبت میگذاشتند و اگر خبری علیه سازمان بود همه باید می رفتم و با جملات اعتراضی و بد و بیراه به رادیو فردا ابراز انزجار می کردیم.
خلاصه این یک بخش سازمان یافته بود که این کار ها را میکردند. نفرات چندین جیمیل باید باز میکردند باهر حساب جیمیل یک کامنت برای آن خبر که در دستور آمده بود چه مثبت چه منفی باید میگذاشتند.علاوه بر این لیستی از حساب ها داده می شد که گفته می شد اینها حساب های مزدوران رژیم و خیلی از این حساب گاها انگلیسی یا عربی بودند. در هر حال ما باید میرفتیم و همه آنها را با تمام حساب های توییتر که داشتیم ریپورت و بلاک می کردیم تقریباً هر کس چند حساب توییتری داشت که به این صورت این کار را انجام میدادیم.
رجوی و فرقه مجاهدین با راه اندازی همین فضای سایبری هم به دنبال چندین مسئله بودند:
اولا اینکه واسه انبوه نفرات که بیکار بودند یک اشتغالی راه بندازند.
و دوم اینکه با فعالیت بر تحولات خاورمیانه و آنچه که در حال انجام است بتوانند تاثیر گذاری بکنند و این موضوع حتی در تابلوهای استراتژیک فرقه مجاهدین هم بود مثلا میگفتند تابلوی جرقه و جنگ که این در دوحالت تفسیر میشد میگفتند در روند تحولات سیاسی ایران در آینده نزدیک دو تابلو متصوره یا جرقه و جنگ و تابلوی بعدی که در مقابل آن بود تابلوی تثبیت نظام این جمعبندی مال خود مسعود رجویست که میگوید چنانچه ما نتوانیم در آینده نزدیک رژیم رو به سمت جرقه و جنگ ببریم این حکومت تثبیت است و این فرقه اصلا به هیچگونه تغییر از داخل معتقد نیست ومخالف آن است چون خودش به نونی در این مسیر نمیرسه وهرگونه تغییر از داخل به اسم نیرنگ حاکمیت برای اینکه پتانسیل انقلابی جامعه رو کاهش بده تفسیر میشد.
و چون حضرات روشون نمیشد بگن که ما داریم کشورمون رو به سمت جنگ خارجی میبریم و ….. شروع به تئوریزه کردن این خیانت میکردند و همون برادر صمدشون نشست میگذاشت ویک سری نمونه های تاریخی رو تفسیر میکرد که مثلا در جنگ جهانی اول به هرحال به نفع انقلاب سوسیالیستی شوری شد به دلیل خلع قدرتی که بعد از سرنگونی رومانف ودوران گذار و… همینطور در جنگ جهانی دوم علی رغم اونهمه کشت کشتارو ….. ولی به نفع انقلاب چین شد و مائو تونست از اون چالش به وجود اومده استفاده کنه و انقلاب به پیروزی برسه و …. النهایه اینا هدفشون عراقیزه کردن روند تحولات ایرانه که مثلا با تحریک جناج جنگ طلب جمهوری خواه که نونش تو جنگ افروزیه با لابی گری آیپک که خیلی با این فرقه جیک تو جیک هستند بتونن به خیال خودشون مثلا آمریکا رو به جون ایران بندازند و خلاصه سبویی بشکند ودنیا به کام کاسه لیسان باشد.
اینا البته راه دیگه ای نداشتند چون مثلا یک دفعه محمد محدثین یا همون برادر بهنامشون که اومده بود ویک نشست سیاسی برای نفرات تبلیغاتشون گذاشته بود و درپاسخ نفراتی که گفته بودند که چرا ما متمرکز روی ارتباط با خود جامعه ایران و …. کار نمیکنیم وبیشتر روی کشورهای عربی یا غربی متمرکز هستیم که البته دررابطه با کشورهای عربی خود رجوی میگفت که موتور ژئوپولتیک منطقه یعنی اینکه به سرکردگی عربستان سعودی و اتحاد کشورهای عربی علیه ایران کار روبه یک جنگی بکشه و ….. که گفته بود الان دیگه در ایران نسل عوض شده شما با هرکسی هم که بخوایی وارد صحبت بشی در داخل ایران صد تا سوال در مورد سازمان و تاریخچه سازمان وکارهایی که کرده داره و ….تو بیایی کلی انرژی بگذاری وتک تک سوالاتش رو هم که جواب بدی و برفرض اونهم قانع بشه و قبول کنه حالا بهش بگی بیا یک کاری بکن و مثلا یک کار نظامی بکن و یاعملیاتی انجام بده میگه نه یا میترسه با به این شیوه مبارزه معتقد نیست و به شیوه دموکراتیک میخواد تغییر در ایران انجام بشه که امکان پذیر نیست و …. در حالی که معتقدیم تنها به شیوه قهرآمیز این حاکمیت باید بره و ….. و خب با این وضعیت چرا ما باید انرژی های سازمانی خودمون رو تو این چاه ویل بریزیم خب پس بهتره که بریم و روی همین مسیر جرقه وجنگ متمرکز بشیم یعنی جنگ افروزی بشه. یک دفعه خود من شخصا در نشست زهرا مریخی رفتم گفتم که در هر دوحالتی که داریم تابلو کشی میکنیم که ادامه مسیرمبارزه یا در تابلوی ارتش قیام و یا جرقه وجنگ خواهد بود چه در تابلوی ارتش قیام که ما معتقدیم افسرهاش در این نشست هستند و سربازهاش اونور مرز هستند اون سربازها باید این افسرها رو به افسری قبول داشته باشند یا اصلا اینکه بشناسند و یا حتی در حالت وتابلوی جرقه و جنگ بر فرض هم که جنگی بشه و …. بعدش ما به رای این مردم نیاز داریم و باید این مردم رای بدن درحالی که سالیان این نفرات ازجامعه قطع بودن که علت اصلی آن هم عقاید پس مانده خود فرقه بود که نفرات رو سالیان در محبس تشکیلات زندانی کرده بود و…..
محمد حسین سبحانی: تجربه شخصی خودتان دارید ؟ ایا شما وقتی هنوز در تشکیلات سازمان در ألبانی بودید و کار سایبری در شبکه های مجازی می کردید از اینترنت نمی توانستید استفاده کنید؟
حسن حیرانی: ما در حین کار در اینترنت حق نداشتیم کار دیگری انجام بدهیم کما اینکه گفته می شد که این امکانی که سازمان برای شما تهیه کرده برای جنگ شما است. این همان کلاش شماست که دارید به دشمن شلیک می کنید که مدام باید روی همین صفحه سازمان کار کنید. رفتن شما به هر صفحه دیگر مثل این است که لوله سلاح را چرخانده ای به سمت دیگری و داری به جای دیگری شلیک می کنی. یا اگر به صفحه یا آهنگی گوش کنید که در دستگاه جامعه عادی باشد شما دارید به انقلاب خواهر مریم شلیک میکند. به هرحال این فضای مجازی هم شده بود هم بلای جان ما که مدام باید حرف می شنیدیم از فرمانده ها و هم شده بود بلای جان سران فرقه چون افرادی که در احمقانه ترین فضای فکری و کودنیسم تشکیلاتی سازمان مجاهدین نگه داشته شده بودند در فضای مجازی کم کم داشتند دارای شعورو اندیشه میشدند و همین برای فرقه رجوی بلای جان شده بود.
این اینترنت و فضای مجازی شده توپ وتفنگی بی سمت و سو که مدام به در و دیوار و زمین و زمان تشکیلات داشت شلیک میکرد و یک جورایی بیشتر داشت به انقلاب ایدوئولوژیک مریم پاک رهایی و ارزشهای سازمان پر افتخار!!! مجاهدین شلیک میکرد تا به دشمن خدا و خلق. در هر حال آینده دور و نزدیک نشان خواهد داد که آیا واقعاً با این تروریسم اینترنتی و پشت کردن به واقعیتهای اجتماعی ایران و به رسمیت نشناختن نسل جدید و اندیشه جدید نسل ایران و صاحبان این اندیشه میتوان به قدرت رسید یا نه. اینها همه درحالی بود که هر اتفاقی هم بیفته یک جنبش یا حزب وسازمان به رای مردم نیاز داره ولی این فرقه رایی نداره چون خیلی کارنامه قشنگ و درخشانی داره یا رنگ و لعاب مردم پسند داره و …..چون نمیشه که با عقاید و شیوه های خودت حرکت کنی و مدعی هم باشی و رجوی میگفت ما پوپولیست نیستیم آرمانگرا هستیم خب این آرمان رو باید یکی بهش رای بده چون حتی اینا به خیال خودشون هم اگه موفق به ایجاد جنگی علیه ایران میشدند مثل آنچه که در عراق پیش آمده ولی خب رایی نداشتند بگذریم همون موقع که خود سران فرقه از جرقه وجنگ علیه ایران کلی با آب و تاب صحبت میکردند در نشستهای درونی افرادی خیلی متناقض بودند که این چه کاریه که ما تلاش کنیم کشورمون رو به دام یک جنگ خارجی بدیم که کلی کشت وکشتار بشه و زیرساختهای مملکت از بین بره و تا کی دوباره به سرجای خودش برگرده که درجواب این نکات برخی افراد فرقه اینجوری تئوریزه میکرد که بهای آزادی و دموکراسیه. حتی در تظاهراتهای اجتماعی پیارسال که اسم رضا پهلوی در اعتراضات بود حضرات کارد بهشون میزدی خونشون درنمیامد خود این ابریشمچی فحش رکیکی نبود که در نشست به جد و آباد این رضا پهلوی نده از حسادت. امروز هم یک تصویری در فضای مجازی بود به نام ارتش پیر شیطان که واقعا خیلی درست بود هم اینکه همه نفرات فرقه در سن کهولت و پیری هستند و هم اینکه خود سران فرقه شیطانی ترین اعمال رو علیه کشورشون انجام میدهند.
ادامه دارد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گفتگوی محمد حسین سبحانی با حسن حیرانی از اعضای جداشده از مجاهدین خلق در آلبانی
فکرکنم شما یکی ازنکات خیلی مهمی را که بعد ازجدایی ازسازمان مجاهدین اعلام کردید و در مورد آن افشاگری کردید یک روشی بوده که درسازمان مجاهدین خلق بوده و آن تشکیل یگان های سایبری از ربات های اینترنتی در شبکه های اجتماعی بوده است که به یک ترتیبی سازمان مجاهدین ازاین طریق دروغ را میفروخته تا اینکه بتونه باهاش جنگ و تحریم و غیره را بخره تا در آن مسیری که خودش مایل هست در چارچوب استراتژی ترور و خشونت بتونه بکاربگیرد و …
در رابطه با تشریح وضعیت اعضای جدا شده باید کمی از پروسه امر بگم در واقع وقتی که ما در کمپ لیبرتی بودیم طبق قرادادی که اون زمان بسته شده بود قرار بود که آلبانی به عنوان یک سرپل امن برای استقرار درکشورثالث باشه که حتی خود مسعود رجوی هم همون زمان در نشستی این رو خاطر نشان کرد که البته الان معلوم نیست کدوم گوری هست و اما در مورد نفراتی از اولین دسته ها وگروههایی که به اینجا اومدن برگه های اقامتی که داده شده بود وضعیت حقوقی پناهنده سیاسی داده بودند به موازات این حرکت انتقال نفرات خب فرقه هم دست به لابی گریهای خودش زد و با کمک لابی های آمریکایی که در این کشور که خیلی تحت نفوذ آمریکاست شروع به شرارت و تغییر ماهیت قرارداد اولیه کرد و وضعیت حقوقی نفرات رو از پناهندگی سیاسی به اقدام انسانی تغییر دادند یعنی اینکه افراد صرفا به صورت انسانی اینجا پذیرفته شدند تا شرایط کشورشون تغییر کنه و بتونن برگردن کشورشون که اصلا مزیتهای یک پناهند رو نداشته باشه صرفا برای اینکه فرقه نفرات خودش رو در چنگ خودش نگه داره چون همونطور که میدونید این فرقه کارش همینه که نفراتش رو در بن بست نگه داره و افراد دیگه جایی رو نداشته باشند.
گفتگوی محمد حسین سبحانی با حسن حیرانی از اعضای جداشده از مجاهدین خلق در آلبانی
وضعیت نگران کننده اعضای اعضای جداشده از فرقه مجاهدین در آلبانی
تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 19.07.2019
محمد حسین سبحانی: سلام میکنم خدمت بینندگان عزیز و گرامی .درخدمت شما هستیم دراین برنامه با رویدادها و اتفاقاتی که توسط سازمان مجاهدین خلق درآلبانی صورت گرفته و میگیرد . همچنین میخواهیم وضعیت اعضای جداشده از سازمان مجاهدین خلق را در آلبانی بررسی بکنیم . همانطور که مطلع هستید سازمان مجاهدین در شهریور سال بعد از سه دهه استراتژی مبارزه مسلحانه و تروریستی و خشونت بار و جاسوسی برای صدام حسین و راه انداختن مغزشویی در اشرف و لیبرتی سرانجام به آلبانی آمد تا دور از ـ جوار خاک میهن ـ دوباره مبارزه ! را از فرنگ آغاز کند. رجوی فراموش کرده بود که یکبار در سال های گذشته مبارزه ىر فرنگ را حرام اعلام کرده بود تا رفتن به دامن صدام حسین حلال و توجیه شىده باشد. رجوی گفته است اینکه در آلبانی به تعبیر ما زندان اشرف 3 را می سازد و به تعبیر خودشان اشرف 3 یعنی اشرف اول و دوم در قلعه های این فرقه ىر عراق بوىه است و اشرف 3 هم ىر آلبانی خواهد بود.
که البته از نظر ما زندان است بخاطر وضعیتی که قربانیان دردرون تشکیلات فرقه در آنجا دارند دارند و همینطور شرایطی که بر اعضای جداشده از سازمان مجاهدین در آلبانی و تیرانا تحمیل شىه است. شرایطی که براساس توطئه های سازمان مجاهدین خلق و کم کاری های کمیساریای عالی پناهندگان ایجاد شده بنابراین وضعیت اعضای جداشده دراینجا بسیار نگران کننده است. هرچند این دوستان جداشده از سازمان مجاهدین با قاطعیت و شهامت و صبرو بردباری این شرایط را تحمل میکنند تا ازاین شرایط عبور بکنند تا گامی باشه برای اینکه سایر دوستانشان ازان حصار زندان اشرف 3 رهایی یابند.
ولی بخاطراینکه دقیق تر این مسایل و اخبار را دنبال کنیم میخواهیم که با آقای حسن حیرانی گفتگویی را داشته باشیم. آقای حسن حیرانی را احتمالا شما دوستان با مطالبشون و مصاحبه هایی که بعد از جدایی از سازمان مجاهدین کرده اند را تا تاحدودی اشنایی دارید. من خدمت آقای حسن حیرانی سلام عرض میکنم و خواهش میکنم ابتدا مختصری از بیوگرافی خودتان را بفرمایید ، نحوه ورودتان به سازمان ، درهرصورت کی وازد سازمان شده اید؟ کی توی اشرف بودید؟ کی توی لیبرتی بودید؟ و چرا در آلبانی ازسازمان مجاهدین جداشده اید؟
بعد من بپردازم به سوالهایی که وجود داره باتوجه به اخبار و رویدادهاییکه درچندروزگذشته مریم رجوی درالبانی اعلام کرده است بفرمایید اقای حیرانی خواهش میکنم .
حسن حیرانی: با عرض سلام حضور شما جناب سبحانی و بیننده های محترمتون من حسن حیرانی هستم و همونطورکه قبلا هم در مصاحبه های و مقالات قبلی هم بدان اشاره کرده ام در سال 2003 در سفری به عراق تحت تاثیر تبلیغات سازمان و شعارهایی که میداد و بالاخره تو اون سن وسال با احساسات وطن پرستانه و بطور خاص در اون دوران پس از یک سرخوردگی که در زمان دولت اصلاحات بعد از وقایع 18 تیر 1388 پیش اومد و خلاصه مجموعه عواملی بود وبخشی هم کنجکاوی باعث شد که به این سازمان بپیوندم و در ابتدا هم که وارد شدیم صبحتها و بحثها و آموزشهایی تئوری بود که در ظاهر جذاب به نظر میومد و مدتی گذشت تا اینکه ماهیت و محتوای فرقه ای این سازمان برای ما آشکاربشه. و در طی سالیان گذشته در قسمتهای مختلف این فرقه دوسال اول در قسمت پذیرش و چند سال بعد در قسمت تولید انتفاعی که کارمون درست کردن کانتینر بود و بعدش هم بعد از وقایع شیش و هفت مرداد و نوزده فرودین تا اینکه رفتیم به کمپ لیبرتی که محل ارتش آمریکا بود قبل از خروج از عراق و طی سالیان آخر هم در قسمت سیاسی فرقه بودم. در لیبرتی هم که بودیم در هنگامه آمدن به اینجا وعده های زیادی داده بودند که مشکلات حل خواهد شد و خودشون هم قبول میکردن که یک سری موضوعات تشکیلاتی سازمان درست نبود و ….. و حتی خودشون هم میگفتن که خود مسئولین هم موافق این برخوردهای نبودند وشرایط زمان ومکانی به تحمیل کرده توی محیط جدید که برسیم دیگه اینچنین نخواهد بود و حتی خود مریم رجوی تو نشستهای اولیه ای که در آلبانی گذاشته میشد میگفت که مثل علم شیمی و فیزیک و زیست شناسی که از هر مرحله به مرحله دیگر وارد میشود همه قوانین قبلی کنار گذاشته میشود ما هم با سربلند همه قوانین قبلی رو کنار میگذاریم و با قوانین جدید تو زمین جدید حرکت خواهیم کرد که متاسفانه این نشد و دقیقا بعد از اومدن ترامپ اینا شروع کردن به طی طریق فرقه ای خودشونز
سازمان یک زمین بزرگی را در اطراف تیرانا خرید و به شیوه فرقه و سکتاریستی خودشون شروع به ساخت مزرعه حیوانات خودشون رو کردند ودقیقا به شیوه همون سی چهل سال پیش که در عراق زندان ساخته بودند شروع کردند به زندان سازی و دقیقا نشون دادند که اون وضعیت اسفناک تشکیلاتی که در عراق به اسم مبارزه و انقلاب و ارزشهای مبارزاتی حاکم کرده بودند به نفرات نه به دلیل شرایط زمان و مکانی وموضوعاتی که سازمان رو احاطه کرده بود بلکه به دلیل ماهیت ارتجاعی و پست وفرقه ای سران فرقه بود . تا اینکه این شرایط میگذشت که هم من و هم سایرین دیدیم که نه اینها علی رغم وعده و وعیدهایی که داده بودن که همش دروغ و فریب و ریا بود دقیقا مسیر انقباض روبه جای مسیر انبساط رفتند و به اسم آرمانشهر همین مزرعه حیوانات خودشون رو ساختند.
به موازات این وضعیت آزار دهنده هم موضوع دیگری هم برای ما پیش اومده بود و اونهم اینکه ما سالیان از داخل وارتباط با خانواده قطع بودیم و ارتباطی نداشتیم تا اینکه ما در اینجا ارتباطی با خانواده در داخل پیدا کردیم و دوست من حسن شهباز که باهم به اینجا به سازمان اومده بودیم و فرقه در سال 86 بهش گفته بوده که تماسی بگیره و خانواده اش رو به اشرف دعوت کنه و البته در طی این سالیان حسن شهباز فکرمیکرد که خانواده اش نیومدن چون تماسی هم نداشتیم در این سالیان که کانفرم کنیم که در اینجا متوجه شدیم که خانواده حسن که در اسفند 86 به فرموده فرقه به اشرف دعوت شده بودند و حدود یکی دو ماه بعد که اوایل سال 87 میشد به اشرف اومدن ولی تو این یکی دوماه خط کار فرقه عوض شده بوده حالا به چه دلایلی ….. و خلاصه وقتی خانواده حسن میان مسئولین برخورد فرقه دم درب اشرف میرن میگن که نه همچین کسی رو اینجا نداریم البته مثل اینکه تهدیدهایی هم کرده بودن و اینکه اگه اینجا رو ترک نکنید میگیم آمریکاییها بیان و…… که خانواده حسن میگن که ما رو خودتون دعوت کردین و در ایران با ما تماس گرفته شده حتی پیک خودتون اومده و ….. که میگن اگه هم اینجا بوده رفته دیگه اینجا نیست و حتی فردای اون روز دوباره خانواده اش میان و عکس من و حسن شهباز رو نشون میدن که اینا باهم دیگه تو دانشگاه درس میخوندن و باهم دیگه اومدن اینجا و لااقل دوستش حسن حیرانی رو بگین بیاد که ما ببینیمش و …. که دوباره میگن این هم نیست اگه بوده رفته و ما الان دیگه همچین کسانی رو نداریم بطوری که در طی این سالیان گذشته خانواده حسن فکر میکردن که حسن شهباز اصلا زنده نیست و یا بلایی سرش اومده و ….. خلاصه این موضوع رو ما به مسئولین فرقه گفتیم اولش که انکار و بعدش گفتن ببینیم موضوع چی بوده و …. بعد از چند ماه مچل کردن که دیگه حرفی نداشتن بگن اومدن گفتن حالا مگه چی شده یه توک پا اومدن عراق و برگشتن خب یک زیارتی هم کردن و ….. چرا اینقدر موضوع رو عمده میکنید.
این رفتار فرقه خیلی تاثیر منفی روی حسن شهباز که صادقانه سالیان در این فرقه خدمت کرده بود شد و خیلی باعث دلشکستگی و سرخوردگی حسن شهباز شد که النهایه در سیزده بدر پارسال که نفرات رو برده بودن بیرون از مزرعه حیوانات دریک فرصتی که پیش اومده بود حسن از اونجا فرار کرد. البته من از قبلش به همه مسئولین فرقه گفته بودم که این رفتاری که شما با حسن شهباز میکنید این میگذاره میره. خلاصه حسن شهباز در روز سیزه بدر فرار کرد و چند روز بعدش من و صدا زدند و گفتن که بیا و اون دوست خائنت رو محکوم کن که فائزه نشسته بود وجواد خراسان و افشین ابراهیمی و من تو روی همشون گفتم نه خائن شما هستید شما از اول این کارها رو کردید و…. که جر و بحث لفظی درگرفت و گفتن اگه اینکار رو نکنی اخراجت میکنیم که گفتم به درک این زندان هارون الرشیدی که اینجا درست کردی فکر کردی خیلی آش دهن سوزیه که منو تهدید به اخراج هم میکنی که جر و بحث خیلی بالا گرفت و گفتند که فردا صحبت میکنیم و… و خودشون هم انتظار نداشتند که در مدت ده دقیقه کار به اخراج بکشه و …. و فائزه هم خیلی دیوانه شده بود و دستش رو روی میز میکوبید و میگفت تو به اینجا میگی زندان هارون و…. که گفتم بله چرا که نه . خلاصه فردای اونروز منو صدا زدند و جانوری به اسم احمد واقف که همین مهدی برائی باشه که یک حکم اخراج آورد که من هم گفتم باشه من حکم اخراج رو می پذیرم ولی حاضر نیستم که به دروغ اون چیزی که شما میخواهید را انجام بدهم و بیام به دروغ کسی رو محکوم به خیانت به نون و نمک سفره انقلاب خواهر مریم تون بکنم. خلاصه این موضوع سکوی پرشی برای ترک فرقه مجاهدین و کلا این مجموعه عواملی بود که به خروج من از این فرقه منجر شد.
محمد حسین سبحانی: مرسی از توضحیاتی که دادید . خب آقای حیرانی من خودم در واقع مطالب شما را دنبال کردم . فکرکنم شما یکی ازنکات خیلی مهمی را که بعد ازجدایی ازسازمان مجاهدین اعلام کردید و در مورد آن افشاگری کردید یک روشی بوده که درسازمان مجاهدین خلق بوده و آن تشکیل یگان های سایبری از ربات های اینترنتی در شبکه های اجتماعی بوده است که به یک ترتیبی سازمان مجاهدین ازاین طریق دروغ را میفروخته تا اینکه بتونه باهاش جنگ و تحریم و غیره را بخره تا در آن مسیری که خودش مایل هست در چارچوب استراتژی ترور و خشونت بتونه بکاربگیرد.
خب شما مصاحبه های خوبی کردید با الجزیره ، تلویزیون شبکه 4 انگلستان و سایر رسانه ها من خیلی مایل هستم به ویژه که این چند روزگذشته ام عکس هایی از این یگان سایبری در تشکیلات فرقه مجاهدین منتشرشده که بسیارجالب است . در گروه های هفتاد هشتاد نفره همینطوری پشت کامپیوتر نشسته اند که نشانه ای از همین موضوع است که شما فکر کنم هفت هشت ماه قبل به ان اشاره کرده اید و درتایید آن مطالب هست. اگر مایل هستید ابتدا به این بپردازید البته خودم هم دوست دارم به یک موضوع دیگری هم بپردازیم.
وضعیت بچه های جداشده در البانی چگونه است ؟ درهرصورت شرایطی که در اونجا دارند شرایط بسیارسخت و ناجوری هست که سازمان مجاهدین برای اونها تحمیل کرده ازیک سو و ازسوی دیگر هم کمیساریا پناهندگان رسیدگی لازم رانمیکند . مقامات آلبانی هم احتمالا یک واکنش جدی و دقیقی در این مورد ندارند که بهرصورت شما را بعنوان پناهنده هایی که توی عراق ازهمون جا کمیساریای عالی پناهنده گان بعنوان پناهنده شما را شناسایی کرده و له البانی آورده است ولی کمیساریا بر خلاف وظایف اصلی اش این پناهنده را ولش کرده است.
مشخص نیست ـ که البته ازنظرمن مشخصه ـ که گاوبندی که سازمان مجاهدین و کمیساریا پناهنده گان و بعضی ازمقامات البانی با هم بسته اند چیست ؟ روشنه که نتیجه أن را در وضعیت و شرایط فعلی اعضای چداشده سازمان مجاهدین درالبانی می توان دید که امکانات بسیار ناچیزی دارند و شاید اصلا چیزی ندارند و درشرایط بسیاربدی بسر میبرند. این دوتا سوال را من خدمتتان اقای حسن حیرانی دارم. حالا شما هرکدام را مایل هستید.
حسن حیرانی: در رابطه با سوالی که فرمودید موضوع ارتش سایبری من یک مقاله سه قسمتی در این رابطه قبلا نوشتم وبه تفصیل درمورد چگونگی پیدایش و شکل گیری این موضوع پرداختم. اما الان شخصا بیشتر مایلم به دلیل آنچه که هم اکنون در حال وقوع است و خیلی حالت اورژانسی داره و آنهم وضعیت افراد جدادشده از فرقه رجوی است بپردازم.
در این رابطه با تشریح وضعیت جدا شده باید کمی از پروسه امر بگم در واقع وقتی که ما در کمپ لیبرتی بودیم طبق قرادادی که اون زمان بسته شده بود قرار بود که آلبانی به عنوان یک سرپل امن برای استقرار درکشورثالث باشه که حتی خود مسعود رجوی هم همون زمان در نشستی این رو خاطر نشان کرد که البته الان معلوم نیست کدوم گوری هست و اما در مورد نفراتی از اولین دسته ها وگروههایی که به اینجا اومدن برگه های اقامتی که داده شده بود وضعیت حقوقی پناهنده سیاسی داده بودند به موازات این حرکت انتقال نفرات خب فرقه هم دست به لابی گریهای خودش زد و با کمک لابی های آمریکایی که در این کشور که خیلی تحت نفوذ آمریکاست شروع به شرارت و تغییر ماهیت قرارداد اولیه کرد و وضعیت حقوقی نفرات رو از پناهندگی سیاسی به اقدام انسانی تغییر دادند یعنی اینکه افراد صرفا به صورت انسانی اینجا پذیرفته شدند تا شرایط کشورشون تغییر کنه و بتونن برگردن کشورشون که اصلا مزیتهای یک پناهند رو نداشته باشه صرفا برای اینکه فرقه نفرات خودش رو در چنگ خودش نگه داره چون همونطور که میدونید این فرقه کارش هیمنه که نفراتش رو در بمبست نگه داره و افراد دیگه جایی رو نداشته باشند.
در اینجا هم که ما افراد جداشده زیر نظر کمیساریا بودیم و همچنین سازمان رمسا که متعلق به کمیساریا بود که این رمسا عبارت بود از تعداد کارمند تعدادی مترجم یک سری کلاسهای آموزش زبان گذاشته بودند و همچنین دکترو رسیدگی های پزشکی و …. داشت کلاسهای کاریابی و افراد رو به کلاسهای مهارت فنی فرستاده بودند که مدرک بگیرن به لحاظ تامین هزینه هم ماهیانه نزدیک به 240 نقدی به نفرات داده میشد یک کارت آبونه اتوبوس بود که 15 یورو و با هزینه داروهای نفرات که به صورت رایگان ارائه میشد نزدیک به سیصد یورو کمک میشد علاوه بر این هم هزینه دندانپزشکی و اپتیشن و فیزیوتراپی و … رایگان بود و خلاصه طوری بود که نفری که از فرقه میزد بیرون اگه میخواست زیر بیرق فرقه نباشه میتونست با این خدمات و کمک ماهیانه نه در یک شرایط خوب ولی در یک شرایط معمولی بطوریکه چند نفری باهم یک خونه اشتراکی بگیرن میتونستند بدون وابستگی به فرقه زندگی کنند. این وضعیت ادامه داشت که هفت هشت ماه پیش که یک دفعه اینا یک ساز جدید کوک کردن که نه دیگه ماموریت کمیساریا و رمسا تموم شده و ما دیگه بودجه نداریم و ماهم بهشون گفتیم خب شما بودجه ندارین این دولت ما رو تحویل نگرفته . این دولت باید ما رو تحویل بگیره که گفتن نه این دولت هر دفعه یک حرفی میزنه و الان هم به ما قول داده که به شما اجازه کار بده و واسه کار هم شما رو معرفی کنه و آیدی کارت میخواد بده و …. به طرز مهوء و فضیحت باری یک ناهار هم تو هتل موندیال دادند مثلا به عنوان جشن پایانی ماموریت رمسا و کمیساریا که من هم همونجا چند تا کلیپ تهیه کردم که منتشر شد. بعد از این ما رفتیم کمیساریا و من خودم شخصا سوال کردم که آیا واقعا در دنیا همچین چیزی وجود داره که کمیساریا یک پناهنده ای یا پناهجویی رو برداره بیاره تو یک کشوری بعد بدون اینکه دولت اون کشور این پناهنده رو تحویل بگیره طرف رو ول کنن برن. خود کارمندان کمیساریا هم سرشون پایین بود و میگفتند ولله ما هم چنین تجربه ای نداریم و این دستورات داره از ژنو میاد و ماهم هرچی در رابطه با وضعیت شما گزارش میدیم که وضعیت این افراد روشن نیست به ما گفته میشه که شما کاری نداشته باشید و پرونده این افراد بسته شده و کسی در تیرانا بلاتکلیف نیست که البته کاملا مشخص بود که این موضوع از آبخور کدوم رذلهای روزگار آب میخوره نه تنها کمیساریا کارمندان مربوط به قسمت مارو از این کشور منتقل کرد و برد بلکه حتی سازمان رمسا رو هم قسمت اعظمش رو تعطیل وکلیه کارمندان مربوط به قسمت ما رو هم اخراج کردند و الان دیگه هیچی وجود نداره و ما موندیم و وزارت کشور دولت آلبانی که قراره مثلا جواب ما رو بده من باب اطلاع شما الان سه ماه است که به کسی حقوقی داده نشده و ما هم به وزارت کشور گفتیم که لااقل به نفرات یک اجازه کار داده بشه که نفرات بتونن کار کنند و مدام این هفته به اون هفته میکنن و الان سه ماه که گذشته و خبری نشده دفعه پیش هم که من با چند تا از نفرات به وزارت کشورمراجعه کردم خود شخص سوکل شیدی که یکی از معاونتهای وزارت کشور هست اومد و خیلی از موضع بالا و با منت گفت که نه برگه شما انسانی و در یک اقدام انساندوستانه اینجا پذیرفته شده اید و کسی که با این استاتو باشه اجازه کار نداره ولی با این حال دولت آلبانی داره تلاش میکنه ببینه در آینده واسه شما میتونه کاری بکنه و ….. و بهش گفتم که خب اینجور که شما میگین ما تنها تو این کشورفقط حق نفس کشیدن داریم.
من باب اطلاع شما الان اکثر نفرات دارن میرن وکار سیاه انجام میدن یعنی بدون مجوز کار دارن میرن کار میکنند که هم حقوق کمتری بهشون داده میشه ویا گاها داده نمیشه و مورد سوءاستفاده قرار میگیرن و از اونطرف هم از داخل فرقه دوستان سابقمون واسمون پیام میفرستن که آره اینجا هر روز مسئولین فرقه میان با آب وتاب بریف سر وضعیت شما میخونند و با جست و خیزهای بسیار میمون واری ابریشمیچی و امثالهم شروع میکنن به گفتن اینکه بله دیگه رمسا بسته شده و کمیساریایی دیگه وجود نداره و جداشده ها آواره کوچه وخیابون شدند و …. پولی ندارند و … که البته ازداخل فرقه هم به ما میگن که همه میدونند که این بریفها رو واسه ما نمیخونند که از موضوعات آگاه باشیم در واقع غیر مستقیم دارند به نفرات میگن اگه قصد جداشدن داری از فرقه بیرون خبری نیست و …. و الان همون بمبستی رو که فرقه میخواست لااقل تا این نقطه ایجاد کرده حتی نفراتی که ازفرقه پول میگیرند درسته که این افراد از فرقه پول میگرفتند ولی خب خدمات رمسا شامل داروی رایگان و خدمات دندانپزشکی و چشم پزشکی و ….. خیلی کمک کننده بود و الان که این خدمات قطع شده فرقه یک قرون به مستمری نفراتش اضافه نکرده و این نفرات که وضعیت نامناسبی افتادند وفرقه کثیف هم که ککش نمیگزد چون داره انتقام خودش رو میگیره چون اینا همه خائنین به انقلاب خواهر مریمشون هستند و نفرات ماهم که وضعیتشون روشنه که مریم رجوی میگفت که گلوله آخر رو واسه ایناگذاشتیم که رژیم هم سرنگون نشد ولی اینا رو …..
ماهم تا جایی که امکان داشته اطلاع رسانی کردیم و به همه جا مراجعه کردیم به تمام مقامات نامه نگاری شد حتی به خود سفارت آمریکا مراجعه کردیم که متاسفانه همه درها تا الان بسته شده اینجا افراد در وضعیتی هستند که بعد از چند سال نه اجازه کار نه اجازه مسافرت و …. حتی یک برگه اقامت که میخوان واسه نفرات به روز کنند شاید یک ماه نفر رو از کار وزندگی میندازند. هدفشون هم کاملا مشخصه از وزارت کشورو سکرت سرویس و …. بارها به ما گفته اند که شما نباید اینجا بمونید به نفعتونه که از این کشوربرین و…. و ما حتی به کمیساریا هم گفتیم اگه دولت آلبانی نیمخواد و یا در توانش نیست ما رو بپذیره خب کمیساریا که مسئول پرونده ماست ما رو به سفارتهای دیگه معرفی کنه یا نه اگه هم نمیکنید اصلا ما رو ریجکت کنید به عراق ما ازخیر این اروپای شما گذشتیم که زیر بار این موضوع هم نرفت. ما حتی به وکلا هم مراجعه کردیم میگن ما اصلا تا حالا چنین وضعیتی ندیدیم که واسه یک پناهنده ایجاد کنند که کاملا مشخصه که این چیزی نیست جز حاصل یک زد و بند کثیف و رذیلانه ای که این فرقه با بخش فاسد این کشور انجام داده تا انتقام کشی های خودش رو از نفرات جدا شده بکند.
ادامه این گفتگو را می توانید در ویدیوی زیر را مشاهده کنید