بدین گونه بود که ما بعد از مدتی دریافتیم که همه این فعالیتها تحت عنوان کار اجتماعی چیزی نبود جز خوش خدمتی سران فرقه به نیروهای ایالات متحده که بعداز سرنگونی صدام حسین فرقه ارباب عوض کرده بود و اینجوری در لوای این فعالیتها ،کاراطلاعاتی برای نیروهای آمریکایی میکرد و در سایه این کار، آنها هم رفتارهای تشکیلاتی در فرقه را بیخیال شده بودند و خلاصه به یک معامله مرضی الطرفین رسیده بودند. این وسط تنها افراد نگون بخت میانه و پایین دست در تشکیلات فرقه بودند که هر روز باید به یک ساز رهبران میرقصیدند و بازیچه مطامع آنها قرار میگرفتند. رجوى میگفت مجاهد خود را در چاه تخصص نمی اندازد و اینها جاذبه های بورژوازى است. این شعار چیزی نبود جز به سکوت کشاندن نفرات در مقابل تمامی تبعیضاتی که در فرقه اعمال میشد و طبقه اشرافیت فرقه و خلاصه آقا زاده ها راحت باشند و کسی خودش را با آنها مقایسه نکند که البته وقیحانه خودشان میگفتند که قیاس حرام است و این یک اصل بود و میگفتند که مجاهد خلق قیاس نمیکند و قیاس کار شیطان است و برای همین هم از درگاه الهی ترد شد چون خودش را با انسان قیاس کرد. واقعا زهی شرم و قاحت، روش نمیشد بگه تشکیلات من درگاه الهی است و اینطوری شیپور رو از سر گشادش مینواخت و از آخر به اول ، این داستان را وارونه به خورد نفرات میدادند. بهر صورت این سازمان به اسم اختیار وآگاهى ، آزادى افراد را سلب نموده ، و همانطور که قبلا عرض نمودم ، این که ، چه کسى ،در کجا و چه کارى انجام بدهد، و یا چه آموزشى ببیند ، که تضمین بقاى این فرقه در حقیقت پشت این ماجرا نهفته است و هر گونه انحراف ازاین مسیر، عین کفر است .
زندان اختیار و آگاهى
از پیوستگی تا جدایی از مجاهدین خلق در آلبانی ـ قسمت 7
حسن شهباز ، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 11.07.2019
www.iran-azadi-albania-de
http://www.iran-azadi-albania.info/
در ابتدا بایستى عرض کنم که تنها دلیلى که باعث نقل این سرگذشت شد این است که، به جرات میتوان گفت در درون این تشکیلات صدها تن مانند من وجود دارند که در یک محیط بسته و در حقیقت در یک زندان جسمى و روحى حبس شده اند و با سخت ترین ضوابط تشکیلاتی تحت کنترل میباشند ،چارچوبهایى بر آمده از یک تحجر مذهبی تاریخی که روز بروز نفرات را بیشتر در درون خود فرو میبرود و بسته تر می کند و تنها با وعده هاى دروغین همه آنها را دریک ناآگاهى مستمر و دردناک نگه داشته ، که سرانجامى جز مرگى تدریجى و بدون هویت نخواهند داشت.
آنچه که گذشت
در تعطیلات میان ترمى دانشگاه براى زیارت به عراق رفته بودیم، در مسیرمان طی گشت و گذارى که در شهرها ی مختلف عراق داشتیم ، متوجه شدیم که بعد از حمله آمریکا ،تمامی نفرات سازمان، توسط امریکا خلق سلاح شده اند و در اشرف بسر میبرند، بعد از کمى مشورت تصمیم گرفتیم سرى به آنجا بزنیم ، حس کنجکاوى وشناخت بیشتراز این افراد و آگاهى از مواضع سیاسى آنها در آن لحظه تنها دلایلى بود که ما را به این دیدار تشویق میکرد .و بدینگونه بود که ما وارد اشرف شدیم ،چند روز اول ، ضوابط ارتش را برایمان تشریح کردند،بعد وارد قسمت پذیرش شدیم. معمولا دوره آموزش براى افراد جدید الورود در فرقه نه ماه بود ،اما چون درآن زمان هنوز وضعیت استاتوی ما مشخص نبود این زمان براى ما دو سال و نیم طول کشید ،
بعد از اعلام استاتو تحت عنوان کنوانسیون چهارم ژنو،طى یک مراسم پرطمطراق با کلى فیلم و عکس و نصب آرم ، ما تحت عنوان نفرات جدید الورود معرفى شدیم ، و چندى بعد به مقرات مختلف تقسیم شدیم،
در محیط جدید ، هر مقر ، یک اف ام نامیده میشد و با شماره ای مشخص میشد ، بعد از خلع سلاح نفرات بیکار بودند و به طرق مختلف سعى بر این بود که با هر کارى که شده نفرات را مشغول نگه دارند از این رو ، از باغبانى و سبزى کارى گرفته … تا ساخت وسازاماکن جدید را جایگزین سلاح کرده بودند و همین را جنگ علیه رژیم قلمداد میکردند کم کم با پیشرفت در ساختن کانتینر و کانکسهای مسکونى و فروش آنها ، ما تبدیل به ماشین هایی شده بودیم که یکسره کار میکردم و جالب اینجاست وقتى میدیدم که چگونه پولى که با زحمت نفرات کسب میشد در مهمانى ها ، خرج عراقیان میشد این سوال به ذهن خطور میکرد که آیا به واقع این حجم انرژی گذاشتن بر روی نفرات عراقی و تحریک مسائل سنی گری در این کشور آیا کمکی به ایجاد دموکراسی در ایران میکند یا …….
بدین گونه بود که ما بعد از مدتی دریافتیم که همه این فعالیتها تحت عنوان کار اجتماعی چیزی نبود جز خوش خدمتی سران فرقه به نیروهای ایالات متحده که بعداز سرنگونی صدام حسین فرقه ارباب عوض کرده بود و اینجوری در لوای این فعالیتها ،کاراطلاعاتی برای نیروهای آمریکایی میکرد و در سایه این کار، آنها هم رفتارهای تشکیلاتی در فرقه را بیخیال شده بودند و خلاصه به یک معامله مرضی الطرفین رسیده بودند. این وسط تنها افراد نگون بخت میانه و پایین دست در تشکیلات فرقه بودند که هر روز باید به یک ساز رهبران میرقصیدند و بازیچه مطامع آنها قرار میگرفتند.
رجوى میگفت مجاهد خود را در چاه تخصص نمی اندازد و اینها جاذبه های بورژوازى است. این شعار چیزی نبود جز به سکوت کشاندن نفرات در مقابل تمامی تبعیضاتی که در فرقه اعمال میشد و طبقه اشرافیت فرقه و خلاصه آقا زاده ها راحت باشند و کسی خودش را با آنها مقایسه نکند که البته وقیحانه خودشان میگفتند که قیاس حرام است و این یک اصل بود و میگفتند که مجاهد خلق قیاس نمیکند و قیاس کار شیطان است و برای همین هم از درگاه الهی ترد شد چون خودش را با انسان قیاس کرد. واقعا زهی شرم و قاحت، روش نمیشد بگه تشکیلات من درگاه الهی است و اینطوری شیپور رو از سر گشادش مینواخت و از آخر به اول ، این داستان را وارونه به خورد نفرات میدادند.
بهر صورت این سازمان به اسم اختیار وآگاهى ، آزادى افراد را سلب نموده ، و همانطور که قبلا عرض نمودم ، این که ، چه کسى ،در کجا و چه کارى انجام بدهد، و یا چه آموزشى ببیند ، که تضمین بقاى این فرقه در حقیقت پشت این ماجرا نهفته است و هر گونه انحراف ازاین مسیر، عین کفر است .
————————–
دسته: انتخاب سردبیر
نامه سرگشاده اعضای نجات یافته از مجاهدین خلق در آلبانی به آقای فیلیپو گراندی رییس کمیساریای عالی پناهندگان
عالی جناب ، ما به عنوان پناهنده گانی که هر کدام بیش از بیست تا سال فعالیت سیاسی در عراق و آلبانی داشته ایم ، درخواست های خود برای خروج از […]
علی هاجری: ربات های اینترنتی سلاح سرنگونی فرقه رجوی !!
بعد از ورود به آلبانی برای رفع بیکاری و سرگرم کردن اعضای نگونبخت خود تعداد زیادی کامپیوتر دست دوم خریداری کردند و به هر فرد یک دستگاه کامپیوتر دادند. رجوی […]
غلامرضا شکری: چرا خروج ممنوع؟ افشای یک قتل درون تشکیلاتی دیگر در سازمان مجاهدین خلق، زنده یاد حمزه رحیمی
یک روز ظهر بود که نقی ارانی یکی از شکنجه گران فرقه مجاهدین خلق آمد و گفت دیگه تمامه میندازمت زیر زرهی تو داری دروغ میگی که گفتم بنداز زیر […]
برای آنهایی که هنوز مجاهدین خلق را نمی شناسند، خاطرات غلامعلی میرزایی ـ قسمت پنجم
چرا که قرار بود در روشنایی صبح هم حمله کنیم .بعد از روشنایی صبح پیام آوردند که منتفی شده به دهلران برگردید. روزها در دهلران بودیم شبها با یک گردان تانک چیفتن […]
علی هاجری: دسترسی اعضای فرقه رجوی به رسانه های جمعی جرمی نابخشودنی
چرا رجوی که نشان و لقب آگاهترین فرزندان خلق را به اعضا خود داده است ولی در عمل همه را عقب مانده نگه داشته است؟ رجوی از عقب ماندگی اعضا […]
هادی ثانی خانی: سررسید 22 بهمن و بحران تشکیلاتی دیگر برای رهبری فرقه مجاهدین
رهبری فرقه مجاهدین ما و شما را حتی آدم حساب نمیکنند وذره ای به شما اعتماد ندارند فقط با ظاهر سازی به شما میفهمانند که شما نفرات انتخاب شده از بین […]
هادی ثانی خانی: در سازمان مجاهدین باید مثل یک ربات کوک شده باشی
ولی متاسفانه من ازروزی که واردشدم ازلحظه ای که وارد شدم تواین سازمان جز ریاکاری دروغ وبی اعتمادی ودوبهم زنی من چیزی ندیدم. نمونه اش همونه که گفتم به من […]
علی هاجری: سوز و گداز فرقه مجاهدین از افشاگری روزنامه اشپیگل
شما همه جا را فنس کشی ذهنی کرده اید و کسی حق آب خوردن بدون اجازه را ندارد ۰ فرقه انتظار دارد که همه چیز از قبل به او گفته […]
موسی دامرودی : خشم و هذیان گویی فرقه مجاهدین از نشر حقیقت توسط اشپیگل
آیا شما که در عراق بودید آموزش نظامی نداشتید و در هفته روزهایی را برای اینکار اختصاص نمیدادید و شیوه حمله و دفاع با کارد را تمرین نمیکردید؟ شما با […]
برای آنهایی که هنوز مجاهدین خلق را نمی شناسند، خاطرات غلامعلی میرزایی ـ قسمت چهارم
بعد از دوهفته مارا اعزام کردند به شاه عبدالعظیم برای حفاظت از یک گردان توپخانه که از مراغه آمده بود .برای حفاظت قبر رضا شاه بطور مشترک که تاریخ ها […]
اعلام جدایی رسمی آقای غلامرضا شکری از فرقه رجوی در آلبانی
بعد از چند ماه دیگر با تهمت دیگری که از طرف فرقه مجاهدین مواجه شدم ،مستمری ماهیانه مرا قطع کردند، و بعد از آن کمیساریا پشتیبانی من را به عهده […]
احسان بیدی: مفهوم ” کپسول زمان ” در فرقه مجاهدین خلق از نگاه نشریه آلمانی اشپیگل
حتما باخبر شدید که نشریه معتبر آلمانی اشپیگل با تهیه گزارشی از زوایایی پنهان ، هر چند برای ما آشکار، مقر فرقه مجاهدین خلق به نام ” زندان اشرف 3 ” پرده برداشت و […]