نزدیک به زمان شام بود و من متوجه شدم سالن شلوغ شده و خبری است . که رفتم سالن دیدم فرمان شعله آتش در دستش است و داشت گریه میکرد و با صدای بغض آلود میگفت ما آلوده هستیم ومن دیگر نمی خواهم در اینجا باشم و همه دور فرمان جمع شده بودیم واز قضیه هم خبر نداشتیم و نمی دانستیم که چکار باید بکنیم. که ناگهان فرمان خودش را به آتش کشید ودر یک آن شعله ور شد وداد میزد و در سالن میدوید صحنهای دلخراش از مشعلی فروزان ، بله انسانها را در مکتب رجوی به این شکل در خود فرو میبرند و نابود میکنند . فرمان را به داخل ظرفشوئی بردند و با آب و پتو او خاموش کردند . همه نفرات در سالن شوکه شده بودند که چه اتفاقی افتاده ولی سران رذل سکوت کرده دم برنمیآوردند، شکستن انسانها تا بینهایت تا رفتن و اقدام به خودسوزی ای ننگ بر این فرقه ذاله که چنین کرد و میکند ۰ فرمان را سریع با ماشین به امداد و بعد به بیمارستانی در بغداد منتقل کردند ، ما که از جریانی که در نشست آنها پیش آمده بود خبری نداشتیم و به آن لایه هم گفته بودن که به کسی دیگر و جائی سر این موضوع صحبت نشود. چند روز بعد خانم نسرین ( مهوش سپهری ) آمد به مقر ما و یک نشست جمعی برگزار کرد که همه لایه ها در آن حضور داشتند و به همه گفت این مورد امنیتی بوده و فرمان در این ایام می خواسته به سازمان ضربه بزند دست به اینکار زده ، کلاً موضوع را روی سر فرمان خراب کرد و نگفت که در نشست به فرمان چی گفته اند که او دست به خود سوزی زده است…
خاطره ای تلخ از خودسوزی فرمان شفابین در قلعه اشرف ـ عراق
موسی دامرودی ، تیرانا ، سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 02.05.2019
در تشکیلات فرقه منحوس مجاهدین خلق نشستهای لایه ای برگزار میشد . برای حفظ تشکیلات و سرکوب بیشتر میگفتند این نشستها لازم است و فرد را بجلو پرتاب میکند و پیش برنده است.
دریکی از همین روزها لایه عضو که پایین ترین لایه سازمانی می باشد با خانم سادات( محبوبه لشکری) نشست لایه ای داشتند نمی دانم در نشست چی مطرح شده بود . که فرمان رو در روی مسئول نشست می ایستد . و مسئول نشست برای اینکه فرمان را سرجایش بنشاند و پیش بقیه او را خورد کند . گفته بود این قدر پرروئی نکن سازمان تو و امسال تو را از کمپ. از دست خانواده های خودتان نجات داده و آورده اینجا مفت می خورید و بخصوص خواهر تورا که پدر و مادرت همیشه او را می فروختند ( این جمله را من خودم در نشست لایه ای خودمان بارها از زبان همین خانم سادات شنیدم که میگفت کردها در کمپ دخترانشان را به مردها می فروشند برای بدست آوردن خرجی زندگی و ما آنهارا نجات دادیم آوردیم سازمان و این منتی بود که سر این بیچاره ها میگذاشتند) فرمان در آن نشست در هم میشکند و بعد از نشست می رود نفت و بنزین روی خودش میریزد و یک مشعل هم در دستش گرفته بود و روشن بود. نزدیک به زمان شام بود و من متوجه شدم سالن شلوغ شده و خبری است . که رفتم سالن دیدم فرمان شعله آتش در دستش است و داشت گریه میکرد و با صدای بغض آلود میگفت ما آلوده هستیم ومن دیگر نمی خواهم در اینجا باشم و همه دور فرمان جمع شده بودیم واز قضیه هم خبر نداشتیم و نمی دانستیم که چکار باید بکنیم. که ناگهان فرمان خودش را به آتش کشید ودر یک آن شعله ور شد وداد میزد و در سالن میدوید صحنهای دلخراش از مشعلی فروزان ، بله انسانها را در مکتب رجوی به این شکل در خود فرو میبرند و نابود میکنند ۰
فرمان را به داخل ظرفشوئی بردند و با آب و پتو او خاموش کردند . همه نفرات در سالن شوکه شده بودند که چه اتفاقی افتاده ولی سران رذل سکوت کرده دم برنمیآوردند، شکستن انسانها تا بینهایت تا رفتن و اقدام به خودسوزی ای ننگ بر این فرقه ذاله که چنین کرد و میکند . فرمان را سریع با ماشین به امداد و بعد به بیمارستانی در بغداد منتقل کردند ،
ما که از جریانی که در نشست آنها پیش آمده بود خبری نداشتیم و به آن لایه هم گفته بودن که به کسی دیگر و جائی سر این موضوع صحبت نشود.
چند روز بعد خانم نسرین ( مهوش سپهری ) آمد به مقر ما و یک نشست جمعی برگزار کرد که همه لایه ها در آن حضور داشتند و به همه گفت این مورد امنیتی بوده و فرمان در این ایام می خواسته به سازمان ضربه بزند دست به اینکار زده ، کلاً موضوع را روی سر فرمان خراب کرد و نگفت که در نشست به فرمان چی گفته اند که او دست به خود سوزی زده است.
وبعد از چند روزفرمان در بغداد فوت کرد، قبل از فوت فرمان یکی از دوستان نزدیک او را برای سفیدسازی پیش او بردند چندروزی آن فرد پیش فرمان بود بعد فرمان فوت کرد نشستی گذاشتند که همان فرد . دوست فرمان گفت فرمان قبل از مرگش من را صدا کرده و گفته که از کاری که کرده پشیمان است و متوجه این نبوده که دشمن ممکن است از این موضوع سؤاستفاده کند و من از همه نفرات مقر ۳۵ معذرت می خواهم.
بله و به این شکل سر و ته قضیه را هم آوردند و پرونده فرمان مثل بقیه افرادی که خودکشی کردند بسته شد .
من بعدها از زبان نفراتی که در همان نشست بودند داستان دلخراش فرمان را شنیدم . براستی که لعنت بر این جانیان دروغگو و فاسد.
این خاطره تلخ هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشود همچون یاسر اکبری نصب و یا آلان محمدی و دیگر کسانی که ار جور و ستم فرقه و سران آن دست به خودکشی زدند یاد و خاطره همه آنها گرامی باد.
________________________________________________________
برای آنهایی که هنوز مجاهدین خلق را نمی شناسند، خاطرات غلامعلی میرزایی ـ قسمت ششم
ساعت حدود 7 یا 8 شب 11مهرماه 59 بود . در مسیر می دیدم که جنازه دوستانم روی زمین افتاده است ولی جز افسوس کاری نمیشد کرد.حدود یک ساعت و […]
حسن حیرانی: یک بام و چند هوای فرقه مجاهدین خلق در آلبانی!؟
از داخل فرقه مجاهدین هم اخباری میومد بیرون که اینا ( یعنی مسئولین فرقه و رهبر پاکبازشان!؟!؟!) خیلی خوشحالند و رو پاشون بند نیستند بطوری که مدام وسط نشست های […]
توطئه جدید رجوی به کمک کمیساریای پناهندگان علیه اعضای جداشده از فرقه مجاهدین در آلبانی
این جلسه خداحافظی که گذاشته اند ، مقداری نامفهوم است چون افراد جداشده که به وسیله این اداره رمسا که زیر مجموعه کمیساریا در این مملکت هست که کمک وپشتیبانی […]
حسن شهباز: جداشدگان از فرقه مجاهدین خلق در آلبانی را دریابید
در حادثه ناگوار مرگ مالک که گفته شد در دریاچه غرق شده ، اما در حقیقت هیچگونه پاسخگویى در کار نبود و وقتى ما در این رابطه از کمیساریا و […]
علی هاجری: مجاهد صدیق و افسر ارتش آزادیبخش پس از مرگ در فرقه رجوی
موارد متعددی بود که در نهایت منجر به فوت فرد شد شخصی با نام فامیلی طهماسبی در دوران آمریکاییها با اینکه میتوانست برای درمان حتی به آمریکا برود ولی اینقدر […]
حسن حیرانی : درگذشت یا خودکشی!؟!؟
لطفا به این خبر منتشر شده از طرف فرقه توجه کنید: مجاهد خلق علی اکبر کلاته معمری پس از سه دهه مجاهدت در صفوف ارتش آزادی برای سرنگونی دیکتاتوری آخوندی […]
پرویز حیدرزاده : دروغ های مریم رجوی در مورد زنده یاد علی اکبر کلاته
فرقه مجاهدین اعلام کرده است زنده یاد علی اکبر کلاته در مقابل خانواده ها ایستادگی کرد و مقاوم بود و دروغ های دیگر . من خودم به عنوان یک شاهد […]
هادی ثانی خانی : مجاهدین خلق و امپریالیست
رجوی میگفت که ما با تکیه بر حسین علیه سلام در عراق مانده ایم و باید دندان امریکایی ها را کشید . ولی الان میبینیم که بی شرمانه و با وقاحت […]
حسن شهباز: از پیوستگی تا جدایی از مجاهدین خلق در آلبانی ـ قسمت ششم
یعنى در جنگ بین ایران و عراق ، ایرانى در مقابل ایرانى قرار میگرفت ، و صدام چه لذتى میبرده، حال باید پرسید مزدور کیست؟ البته این موضوع بى شباهت […]
احسان بیدی: مسعود رجوی می گفت چرا در 19 فروردین 1390 خون کم دادید؟
اما در روز درگیری و قتل عام از قبل طراحی شده توسط رجوی همه چیز انطوری که او میخواست پیش نرفت، هوشیاری دولت عراق صحنه را عوض کرد تا جاییکه […]
رحمان محمدیان: زهر تلخ یک خاطره، 19 فروردین 1390، قله اشرف در عراق
روز 19 فروردین 90 روزی که برای حفظ جان رجوی چه جانهایی فدا و چه افرادی ناقص ومعلول شدند! هرکسی که جریانات آنروزها را دنبال کند حتما فیلمهای آن روز و […]
موسی دامرودی: سیل در ایران ، فرصت طلبان و خائنین به وطن را بشناسید
نکته قابل توجه در این ماجرا همیاری و همبستگی تمام مردم ایران برای کمک به یکدیگر بود موضوعی که باعث شده شاخ از کله فرقه رجوی بیرون بزند ، روز […]