رجوى وقتى که سرمست از حمایت و پشتیبانى دیکتاتور عراق و اداره امنیت آن بود، هیچ خدایى را بنده نبود و فکر نمیکرد روزى به این وضعیت زار امروزى بیفتد و مانند موش در سوراخ پنهان شود یا به قول معروف وقتى که جیک جیک مستانش بود فکر زمستانش نبود و همیشه بهار در تصور خود میدید و حال همان خط و همان روش این بار از خانم فرنگ نشسته اش که دیگر هیچ کرک و پشمى برایش باقى نمانده، در واپسین تنفس هاى تشکیلات از دست رفته اش میخواهد با اهرم ترامپ و دل بستن به امام زاده بولتون، توهم سرنگونى را در سر خود دارد و این را میخواهد به اندک افراد پیر و پاتال تشکیلات نداشته اش تزریق نماید . اما دیگر بعد از مرگ سهراب، نوشدارو بیفایده است و کسى وقعى براى خانم توهم زده رجوى قائل نیست و روز بروز بر جدایى و فرار افراد از تشکیلات افزوده شده و به مریم رجوى باید یادآور شد، چشم و گوش ات را باز کن و ببین آرزوى شوهرت در خاورمیانه عکس تعبیر شد. نه تنها عراق و سوریه جان گرفتند بلکه مردم پا برهنه و مظلوم و فقیر یمن سیلى محکمى به بناگوش اربابت آلسعود نواختند و سرنوشتى همچون صدام در انتظارشان خواهد بود و نیز غرب را بنگر و اروپا را هم ببین، فرانسه میزبانت را ببین. تا قبل از اینکه شلوارت را خیس نکردى، پیش نهاد میشود پیش شوهرت در سوراخ موش تشریف ببری که وضعیتت زار است. راهى جز این در جلوى پاى شما وجود ندارد، پس زودتر گورت را گم کن.
توهم رهبرى مجاهدین مریم رجوی، این بار با گاوچرانان آمریکایی
عبدالکریم ابراهیمی، ایران فانوس ـ 18.12.2018
توهم رهبرى مجاهدین این بار با گاوچرانان آمریکایی
عبدالکریم ابراهیمی، ایران فانوس، ۱۸٫۱۲٫۲۰۱۸
مسعود رجوى فردى خودپسند و خود بزرگ بین بود و چنان کیش شخصیت داشت که هیچوقت این خصلت به او اجازه نمی داد که انتخاب درستى بر اساس شرایط و واقعیت های موجود داشته باشد. همیشه خود را برتر از دیگران می دانست، حتى در رابطه با اقاى خمینى که توده مردمى را پشت خود داشت و در روزهاى انقلاب ضد سلطنتى، مجاهدین ترانه سرود اى مجاهد اى مظهر شرف و خمینى اى امام، برایش درست کرده بودند و می خواست بر کرسى اقاى خمینى تکیه کند، رجوى بنا بر خصلت خودبزرگى بینى اش ادعاى رهبرى جامعه را داشت و بجز مرد اول جامعه، به هیچى قانع نبود. در پیوند بنى صدر هم هیچ وقت با وجود اینکه خود شخص رجوى او را فریب داده و از حکومت جدا کرده و به پاریس آورده بود اما جایگاهى برایش قائل نبود و از بنى صدر می خواست زیر قباى او رفته و ولایت رجوى را بپذیرد.
بنابرین، وقتى هم که به عراق رفت در توهم این آرزو براى رسیدن به اریکه قدرت با دشمن در حال جنگ با ایران، عهد اخوت بست و تمام عیار در خدمت صدام و امنیت عراق، قرارگرفت، این همپیمانى، رجوى را چنان سرمست کرده بود که فکر میکرد نه تها کشور پهناور ایران را زیر تسلط خود در خواهد آورد بلکه این توهم در ذهن رجوى وجود داشت که با همپیمانى با دیکتاتور عراق حتما خاورمیانه را در چنگ خودشان خواهند گرفت. بر همین اساس، رجوى هر کارى در مزدورى و خود فروشى و جنایت و خیانت در چنته داشت، در اختیار اداره امنیت عراق قرار داد تا جایى که در سال ١٣۶۵ با تشکیل ارتش به اصطلاح آزادیبخش، بزرگ ترین خدمت را به ماشین جنگى عراق که در حال جنگ با ایران بود کرد و به اربابش ثابت نمود که یار غار او در هر شرایطى است. ارتش به اصطلاح آزادیبخش رجوى که در محافل عراقی و درونى تشکیلات، ارتش خصوصى صدام لقب گرفته بود، بازوى اطلاعاتى و امنیتى و رزمى صدام و اداره امنیت آن بود و صدام از هیچ رسیدگى و کمکى و تهیه اقلام نظامى براى آن کوتاهى نمیکرد و هر چى لازم داشت به وفور تهیه میشد تا جایى که خود نظامیان عراقی که مستقیما با قرارگاه اشرف ارتباط داشتند، إذعان میشد که بیشتر از گارد ریاست جمهورى صدام، توجهات صدام به قرارگاه اشرف است.
رجوى هم به این دلیل از باده سرمست شده بود و توهم میزد و فکر میکرد پشتش به کوه وصل است و سرنگونى را در دسترس خود میدید و با فریب آنهمه خیانت و جنایت در حق افراد تشکیلات خود مرتکب شد و بى مهابا به کشتن و سربه نیست کردن و شکنجه افراد می پرداخت و با به راه انداختن جو پلیسى، شدیدترین محدودیت هاى تاریخ را روى افراد اعمال میکرد و با دروغ و ریا و تشکیل نشست هاى ایدئولوژیکى ذهن، روح و جسم افراد را در اختیار خود میگرفت و تهدیدات را چنان بالا می برد که ناچاراً همه کورکورانه ذهن و ضمیر خود را به او سپرده و بدون چون و چرا اراده رجوى در تشکیلات اعمال میشد و رجوى هم از این وضعیت سوءاستفاده میکرد، سرکوبهاى وحشیانه را در نشستهاى گوناگون پیش میبرد و آن جنایات که بارها توسط جدا شده ها از تشکیلات رجوى به زبان رانده شده یا به رشته تحریر در آمده است، مرتکب میشد.
رجوى وقتى که سرمست از حمایت و پشتیبانى دیکتاتور عراق و اداره امنیت آن بود، هیچ خدایى را بنده نبود و فکر نمیکرد روزى به این وضعیت زار امروزى بیفتد و مانند موش در سوراخ پنهان شود یا به قول معروف وقتى که جیک جیک مستانش بود فکر زمستانش نبود و همیشه بهار در تصور خود میدید و حال همان خط و همان روش این بار از خانم فرنگ نشسته اش که دیگر هیچ کرک و پشمى برایش باقى نمانده، در واپسین تنفس هاى تشکیلات از دست رفته اش میخواهد با اهرم ترامپ و دل بستن به امام زاده بولتون، توهم سرنگونى را در سر خود دارد و این را میخواهد به اندک افراد پیر و پاتال تشکیلات نداشته اش تزریق نماید اما دیگر بعد از مرگ سهراب، نوشدارو بیفایده است و کسى وقعى براى خانم توهم زده رجوى قائل نیست و روز بروز بر جدایى و فرار افراد از تشکیلات افزوده شده و به مریم رجوى باید یادآور شد، چشم و گوش ات را باز کن و ببین آرزوى شوهرت در خاورمیانه عکس تعبیر شد. نه تنها عراق و سوریه جان گرفتند بلکه مردم پا برهنه و مظلوم و فقیر یمن سیلى محکمى به بناگوش اربابت آلسعود نواختند و سرنوشتى همچون صدام در انتظارشان خواهد بود و نیز غرب را بنگر و اروپا را هم ببین، فرانسه میزبانت را ببین. تا قبل از اینکه شلوارت را خیس نکردى، پیش نهاد میشود پیش شوهرت در سوراخ موش تشریف ببری که وضعیتت زار است. راهى جز این در جلوى پاى شما وجود ندارد، پس زودتر گورت را گم کن.
——————————–