در یک مرخصی چند ساعته برای آماده کردن الزامات مانور به شهر آمدیم وهر کس رفت شهر خودش .من بعد از 23 روز برگشتم . رکن دو ارتش در واقع همان اطلاعات ارتش مرا احضار کرد و سوال وجواب شروع شد. کجا بودی؟ چرا رفتی؟ این اغتشاش در ارتش محسوب میشه و…. گفتم تنها رفتم پدرم مریض بوده شش ماه بوده مرخصی نرفتم. با همه تفاصیل گفت که دست ما نیست درجه شما را می گیریم و حقوقتان از همین الان تا شما را بعد از پایان دوره تحویل دادگاه ارتش تهران بدهیم قطع خواهد شد. بعد از پایان دوره با وجود اینکه بر اساس قانون ارتش هر کس نمره بالاتری داشت هر شهری را که می خواست می توانست انتخاب کند .ولی ما چون دادگاهی بودیم اجبارا ما را به تهران فرستادند.
برای آنانی که هنوز سازمان مجاهدین خلق را نمی شناسند ـ قسمت اول
غلامعلی میرزایی ، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی 16.11.2018
خاطرات من
با سلام حضور همه دوستان عزیز همانطور که در اعلامیه اعلام جدایی خودم از فرقه رجوی گفته بودم به زودی در اسرع وقت خاطرات خودم را بر آنچه که در چند دهه گذشته بر من گذشت را درجهت تنویر افکارعمومی مخصوصا نسل جوان عزیز کشورم به اشتراک خواهم گذاشت.
من غلامعلی میرزایی متولد 1337 از خرم آباد لرستان .دوران دبستان ودبیرستان را برای اینکه بتوانم به پایان برسانم مجبور بودم کارهایی از قبیل کارگری یا کار در مغازه شیرینی فروشی انجام بدم تا بتوانم کمک هزینه ای برای خانواده ام باشم. از آنجایی که سوم دبیرستان نظام قدیم را گرفتم دیگر نمی توانستم ادامه تحصیل بدهم و چون هم کار وهم ادامه درس مشکل بود و از آنجایی که علاقه زیادی داشتم به کشورم خدمت کنم درسال 1353 وارد آموزشگاه نوجوانان در ارتش شدم .البته این با قسمت های ارتش فرق می کرد .آموزشگاه نوجوانان اولین بار بود که در ایران تاسیس شده بود ولی جز نیروی زمینی بود که تحت کمیته مشترک آمریکا وانگلیس آموزش داده می شد.نا گفته نماند که روز اول به ما گفتند که دوره شما دوسال ونیم است ولی با درجه ای جدید همانند افسران .چون در این دوران ما بایستی هم درس نظامی می خواندیم وهم دورس آموزش وپرورش در مقطع دبیرستان را.
در دوسال اول که در پادگانی در تهران پارس بودم. به لحاظ شرایط سخت بود چون آموزشهای شبانه روزی بود .امکانات خوب ولی آموزشهای فشرده که بایستی ترمهای مختلف را می گذراندیم .بعد از دوسال با مدرک تحصیلی دوم نظری علوم تجربی وامتحان نظامی برای گذراندن ادامه دوره نظامی ودوره تکاوری به شیراز منتقل شدم که پادگانی درمرکز پیاده بود.
البته در تهران آموزشهای اسکی کوهنوردی وغیره را دیده بودم ولی برای دوره تکمیلی به شیراز اعزام شدم .در شیرازهم دوره تکمیلی پیاده با دوره تکاوری که شبانه روزی بود همراه بود. بعد از گذشت شش ماه یک مانور مشترک با هوابرد گذاشته شد در همین موقع بود که خبر رسید که آن درجه ای که قرار بوده به شما بدهند منتفی شده والان گروهبان دومی را به شما ابلاغ می کنیم بعد تصمیم گرفته می شود که چه درجه ای بدهند .با شنیدن این موضوع تمام آنچه را که در نهان داشتیم به در رفت ودیدیم.که،آن وعده ها همه فریب بوده وگرنه مانند سایر قسمتهای نیروی زمینی نفر بعد از یک سال همین درجه را میگرفت وشرایط سخت هم نداشت. از اینجا بود که تصمیم گرفتیم با دوستانم دست به یک اقدام اعتراضی بزنیم. بدون اینکه کسی چیزی بگوید درحالی که در شرایط مانور بودیم
در یک مرخصی چند ساعته برای آماده کردن الزامات مانور به شهر آمدیم وهر کس رفت شهر خودش .من بعد از 23 روز برگشتم . رکن دو ارتش در واقع همان اطلاعات ارتش مرا احضار کرد و سوال وجواب شروع شد.
کجا بودی؟ چرا رفتی؟ این اغتشاش در ارتش محسوب میشه و…. گفتم تنها رفتم پدرم مریض بوده شش ماه بوده مرخصی نرفتم. با همه تفاصیل گفت که دست ما نیست درجه شما را می گیریم و حقوقتان از همین الان تا شما را بعد از پایان دوره تحویل دادگاه ارتش تهران بدهیم قطع خواهد شد.
بعد از پایان دوره با وجود اینکه بر اساس قانون ارتش هر کس نمره بالاتری داشت هر شهری را که می خواست می توانست انتخاب کند .ولی ما چون دادگاهی بودیم اجبارا ما را به تهران فرستادند.
ادامه دارد
//////////////////////////
حسن حیرانی: هیچ آرایشی شخصیت زشت رجوی را نمی پوشاند
آیا به کشتن دادن افراد دراشرف که خود ما زمانی آلت دست شما بودیم وبه دستور تشکیلاتی عراقی ها را تحریک میکردیم که شلیک کنند و بالطبع نفرات کشته شوند […]
محمد عظیم میش مست: ” خاطرات من ” قسمت اول ـ مهرماه 1359 بعد از تجاوز ارتش صدام حسین به خاک ایران اسیر شدم
همانطور که در اعلام جدایی خودم گفتم با توجه به آنچه که در این سالیان سیاه برمن و امثال من گذشت بر آن شدم که صدای خفته و خسته قربانیان […]
غلامعلی میرزایی خطاب به مریم رجوی: جرم ما این است که بعد از شنیدن سی سال دروغ دیگر سکوت نکردیم
چرا اطلاع ندادید که خانواده های ما برای دیدن ما به پشت دیوار اشرف آمده بودند؟ خانواده هایی که با درد و رنج و هزینه شخصی خود آمده بودند، چرا از جانب […]
علی هاجری با سابقه 28 سال عضویت در سازمان مجاهدین رسما جدایی خود را از این فرقه در آلبانی اعلام کرد
بله با فریبکاری نیرو را حفظ میکردند یکی از کارهای چندش آور فرقه قرار دادن اعضای تشکیلات در مقابل خانواده هایشان بود که پشت دیوارهای اشرف و لیبرتی در عراق […]
پاسخ آقای محمد عظیم میش مست یکی از آخرین اعضای جداشده از فرقه مجاهدین در آلبانی به مریم رجوی
ببینید سقوط تمامی ارزشهای اخلاقی و انسانی را در این مدعیان دروغین آزادی و دمکراسی. من خطاب به سردسته این باند جانی و فاسد ، یعنی مسعود رجوی و مریم […]
حسن شهباز: از پیوستگی تا جدایی از مجاهدین خلق در آلبانی ـ قسمت دوم
البته این حرف را من از خودم نمیگویم گواه و سند این حرف من همین روانپزشکانى هستند که توسط کمیساریاى عالى پناهندگان سازمان ملل متحد استخدام شده اند و تمام […]
اعلام جدایی رسمی آقای موسی دامرودی عضو سی ساله مجاهدین خلق در آلبانی ـ ریزش نیرو در فرقه مجاهدین ادامه دارد
رهبری فرقه مجاهدین اینگونه کارهایشان را بزک میکردند که بتوانند قدرت اعمال نفوذ بیشتری بر نفرات داشته باشند. در این شرایط بود که علیرغم اینکه هیچ اشراف و شناختی از زندگی و […]
احسان بیدی: سفیدکردن گذشته سیاه و تاریک مجاهدین خلق در آلبانی توسط اربابانش
بدون تردید اربابان رجوی بخوبی کشتار افسران امریکایی را در زمان مبارزه تروریستی و مسلحانه علیه رژیم شاه را به خاطر دارند ، همچنین به یاد دارند که سازمان مجاهدین […]
جدایی آقای محمد عظیم میش مست از فرقه مجاهدین خلق در آلبانی ـ وی از سال 1368 عضو سازمان مجاهدین بوده است
اما در طول سالیان هر آنچه را که دیدم ،تماما عکس تبلیغاتی بود که قبلا شنیده بودم و بخاطرش به آنها پیوسته بودم. همه دروغها و ناصداقتی ها در زیر […]
جدایی رسمی آقای غلامعلی میرزایی عضو سی ساله مجاهدین از فرقه رجوی در آلبانی
و اما به آلبانی که آمدیم: تقریبا دست حضرات وسران فرقه مداهدین رو شد وماهیت فرقه ای آنها روز به روز برای ما روشن تر شد. اجحافات تشکیلاتی تحت پوشش […]