اما نکته مهم و ویژهتر برای رهبران مجاهدین در همایش های سالانه پاریس، حضور تجمع کنندگان با انگیزههای متفاوت و حمل و تکان دادن پرچم و بنرهای مجاهدین نیست، بلکه تمام تبلیغات مجاهدین بر اطراف تریبون سخنرانان و صف اول مهمانان متمرکز است که چهره و موقعیت حکومتی آنان را رو به ایران و کانالهای اطلاع رسانی نشان دهند که مجاهدین به آنان و حکومت هایشان جهت کسب قدرت در ایران نیاز حیاتی دارند. در میان مهمانان همایش امسال پاریس، کسانی همچون “نیوت گینگریچ، رئیس پیشین مجلس نمایندگان آمریکا از حزب جمهوریخواه، جوزف لیبرمن عضو ارشد حزب دمکرات، رودی جولیانی، شهردار پیشین نیویورک، ترکی الفیصل رئیس پیشین سازمان اطلاعات عربستان سعودی، (کسی که سال گذشته در همایش پاریس از رجوی بعنوان “مرحوم” نام برد و سوالات زیادی در باره غیبت ١۵ساله نامبرده در صحنه سیاسی و سازمانی مجاهدین به همراه داشت) و برخی از مقامهای کشورهای اروپایی و خاورمیانه نیز حضور داشتند. در گردهمایی سال گذشته مجاهدین در همین تاریخ و در پاریس افرادی از قبیل “جان بولتون” مشاور امنیت ملی کنونی دولت “ترامپ” نیز شرکت داشت و سخنرانی کرد و وعده گردهمایی امسال را در تهران داد؟! سخنرانی مهمانان همایش پاریس گزینشی و مطابق میل و آرزوی رهبران مجاهدین تنظیم می گردد. اکثر یا تمام مهمانان از جناح راست و جنگ طلب سیاستگذاران آمریکا، کشورهای اروپایی و خاورمیانه هستند که طرفدار حمله نظامی به ایران، سوریه و عراقیزه کردن این کشور هستند. بنا به اطلاعات موثق پخش شده در شبکههای مجازی و از جمله روزنامه معتبر “فایننشال تایمز” که مرکز آن در لندن است، هر کدام از سخنرانان صاحب پایه و مقام حکومتی، برای حداکثر ده دقیقه سخنرانی تا مبلغ ۴٠ هزار دلار از مجاهدین پول دریافت می کنند.
مجاهدین، دیپلماسی، رۆیای قدرت؟
گردهمایی سالانه سازمان مجاهدین خلق به روال چند سال گذشته در دهم تیر ماه برابر با ٣٠ ژوئن در پاریس برگزار شد. این همایش که با هزینه مالی سنگین این سازمان برگزار می شود، از سراسر اروپا، کانادا و آمریکا، دوستداران این جریان و افراد زیادی که آرزوی دیدن پاریس، برج ایفل و خیابان معروف شانزلیزه، با پرداخت هزینه سفر، خوراک و محل استراحت، در فرانسه مادر دو انقلاب بزرگ بورژوازی و کارگری را دارند، تشویق و ترغیب و بر سفره رنگین و دست و دل باز مجاهدین، با پولهای بادآورده مهمان می شوند. جمعیتی که به همت دوربینها و فتوشاب، تصاویر و عکس های آنان راحت تا صد هزار نفر به خورد بیننده داده می شوند، هر ساله ارزش صرف میلیونها دلار برای رهبران مذهبی این جریان ثروتمند و مدعی قدرت در ایران را در راه خدمت به دیپلماسی آنان جهت رسیدن به قدرت دارند. برای سازمان مجاهدین خلق، نمایش نیروی همایش و تجمع در واقع جهت نشان دادن از صحنه تلویزیونها و رو به مخاطبین حامی آنان در نهادهای مالی، سیاسی و نظامی دولت های غربی است. اما نکته مهم و ویژهتر برای رهبران مجاهدین در همایش های سالانه پاریس، حضور تجمع کنندگان با انگیزههای متفاوت و حمل و تکان دادن پرچم و بنرهای مجاهدین نیست، بلکه تمام تبلیغات مجاهدین بر اطراف تریبون سخنرانان و صف اول مهمانان متمرکز است که چهره و موقعیت حکومتی آنان را رو به ایران و کانالهای اطلاع رسانی نشان دهند که مجاهدین به آنان و حکومت هایشان جهت کسب قدرت در ایران نیاز حیاتی دارند. در میان مهمانان همایش امسال پاریس، کسانی همچون “نیوت گینگریچ، رئیس پیشین مجلس نمایندگان آمریکا از حزب جمهوریخواه، جوزف لیبرمن عضو ارشد حزب دمکرات، رودی جولیانی، شهردار پیشین نیویورک، ترکی الفیصل رئیس پیشین سازمان اطلاعات عربستان سعودی، (کسی که سال گذشته در همایش پاریس از رجوی بعنوان “مرحوم” نام برد و سوالات زیادی در باره غیبت ١۵ساله نامبرده در صحنه سیاسی و سازمانی مجاهدین به همراه داشت) و برخی از مقامهای کشورهای اروپایی و خاورمیانه نیز حضور داشتند. در گردهمایی سال گذشته مجاهدین در همین تاریخ و در پاریس افرادی از قبیل “جان بولتون” مشاور امنیت ملی کنونی دولت “ترامپ” نیز شرکت داشت و سخنرانی کرد و وعده گردهمایی امسال را در تهران داد؟!
سخنرانی مهمانان همایش پاریس گزینشی و مطابق میل و آرزوی رهبران مجاهدین تنظیم می گردد. اکثر یا تمام مهمانان از جناح راست و جنگ طلب سیاستگذاران آمریکا، کشورهای اروپایی و خاورمیانه هستند که طرفدار حمله نظامی به ایران، سوریه و عراقیزه کردن این کشور هستند. بنا به اطلاعات موثق پخش شده در شبکههای مجازی و از جمله روزنامه معتبر “فایننشال تایمز” که مرکز آن در لندن است، هر کدام از سخنرانان صاحب پایه و مقام حکومتی، برای حداکثر ده دقیقه سخنرانی تا مبلغ ۴٠ هزار دلار از مجاهدین پول دریافت می کنند.
در همایش روز شنبه پاریس سازمان مجاهدین، مریم رجوی که مجاهدین خلق از او به عنوان “رئیس جمهور منتخب” خود نام می برند، از دولت های غربی درخواست نمود “که سازمان مجاهدین را به عنوان گزینه جایگزینی حکومت ایران به رسمیت بشناسند.” خانم رجوی با مهمانان گرانقدر حامیش دست نداد، مبادا وضویش باطل شود؟! اما با حجاب ابی رنگش که از هم اکنون سند بردگی نیمی از جمعیت ایران یعنی زنان است قصد نشستن بر صندلی قدرت را دارد!
مجاهدین، نگاهی به گذشته، جهت توضیح موقعیت امروز!
سازمان مجاهدین خلق ایران در ۱۵ شهریور سال ۱۳۴۴توسط “محمد حنیف نژاد ، سعید محسن و عبدالرضا نیک بین” تاسیس شد. این سازمان از بدو تشکیل با ایدئولوژی اسلامی و پایگاه اجتماعی خرده بوژوازی شهری نگاه اصلیش به قدرت با هر ابزار و امکانی بدون اتکا به تودههای کارگر و ستمکش بوده و هست. افکار و ایدئولوژی مجاهدین ترکیبی از مذهب و ملی گرایی تحت تاثیر جبهه ملی و شیعه ١٢ امامی بود که افرادی نظیر مهدی بازگان و ایت الله محمود طالقانی که مجاهدین وی را “پدر طالقانی” خطاب می کردند از رهبران معنوی آن محسوب می شوند. برخلاف تصوراتی که گاهآ تبلیغ شده یا می شود، مجاهدین هیچگاه افکار چپ و برابری طلبانه نداشته و چه در دوران اپوزسیون رژیم شاه و چه در حاکمیت جمهوری اسلامی همیشه در جبهه راست و ارتجاعی حکومت قرار گرفته است. اما عناصری از چپ در صفوف این جریان تحت تاثیر رویدادهای اواخر دهه ۴٠ و اوایل دهه ۵٠ خورشیدی در سطح جهان و ایران حضور داشتند که با تغییر عقیده از افکار ملی و اسلامی به چپ و مارکسیسم روی آوردند. پوسته راست و ضحیم ارتجاعی این جریان، امکان تغییر به سوی چپ را در این سازمان سد کرده بود و این افراد در سال ١٣۵۴ انشعاب کردند. انشعابیون و بخش مارکسیست آن به رهبری “تقی شهرام، بهرام آرام و وحید آفراخته” که از مجاهدین جداشده بودند بعد از سرنگونی رژیم شاه در بهمن ۵٧ ، “سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر ” را ایجاد نمودند. سازمان مجاهدین در دهه پنجاه خورشیدی به اقدام نظامی و ترور علیه مهرههای رژیم شاه روی آورد. در اردیبهشت ١٣۵۴ دو مستشار آمریکائی را نیز ترور نمود که امروز به استان بوسی دولت آمریکا مشغول است. سازمان مجاهدین خلق ایران و سپس “چریک های فدائی خلق” که با عملیات مسلحانه سیاهکل در ١٩ بهمن ١٣۴٩ حضور سیاسی و چریکی خود را در صحنه سیاسی و مبارزاتی ایران نشان داد ، جزو دو جریان شناخته شده و تآثیرگذار در قیام ضد سلطنتی ۵٧ و چند ماه بعد از آن بودند. مجاهدین از ابتدای به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی به حمایت از رژیم اسلامی برخاست و مسعود رجوی که در دیماه ١٣۵٧ از زندان ساواک آزاد شده بود را برای پست رئیس جمهوری کاندید نمود. اما حکومت اسلامی تازه به قدرت رسیده دست رد به سینه آن زد. مجاهدین در رویدادهای ۵٨ و در جریان فرمان جهاد خمینی علیه مردم کردستان به حمایت از خمینی برخاست و آماده بود نیروهای خود را برای سرکوب مردم کردستان اعزام دارد، اما رژیم با آن روی خوش نشان نداد. با مرگ ایت الله محمود طالقانی در شهریور ١٣۵٨ و کم رنگ شدن نقش مهدی بازرگان و دیگر افراد ملی و لیبرال در دستگاه حکومتی رژیم اسلامی و پررنگ تر شدن جنبه مذهبی حکومت اسلامی، مجاهدین هر چه بیشتر به مخالفت با جمهوری اسلامی سوق داده شد و زمینه اپوزسیون بودن آنان توسط حکومت اسلامی عملآ فراهم گردید. مجاهدین بعد از ناامید شدن از رژیم که نطفهاش از سال ۵٩ بسته شده بود و تا خرداد ۶٠ را فاز “فعالیت سیاسی” نامیده بود، در ٣٠ خرداد فراخوان تظاهرات در سرار کشور را به منظور سرنگونی جمهوری اسلامی صادر نمود. جمهوری اسلامی اعتراضات ٣٠ خرداد را بهانه سرکوب گسترده مخالفین قرار داد و هزاران زندانی را در زندانها اعدام و درخت وحشت و سرکوب رژیم مذهبی را با خون زندانیان سیاسی سیراب نمود. از ٣٠ خرداد به بعد، مجاهدین با نبرد مسلحانه و ترور رهبران و مسئولین جمهوری اسلامی، “فاز فعالیت سیاسی” را به “فاز نبرد مسلحانه” تغییر داد. بزرگترین عملیات مجاهدین انفجار دفتر “حزب جمهوری اسلامی” در ٧ تیرماه ١٣۶٠ بود که بیش از ٧٠ نفر از مقامات جمهوری اسلامی از جمله محمد حسین بهشتی رهبر حزب جمهوری اسلامی و رئیس دیوان عالی کشور ، چهار وزیر و ٢٧ نماینده مجلس در میان کشته شدهگان بودند. در ٣٠ خرداد ۶٠ و در جریان سرکوب خونین مخالفین رژیم، مجاهدین غیرقانونی اعلام شد و اعضا و فعالین آن همراه با دیگر مخالفین رژیم دستگیر، زندانی و به شکل گسترده و سازمانیافته اعدام شدند. بعد از عزل بنی صدر از ریاست جمهوری و خطر دستگیری و مجازات وی توسط خمینی، نامبرده همراه با مسعود رجوی در ٣٠ تیر ١٣۶٠ “شورای ملی مقاومت ایران” را را با هدف سرنگونی رژیم اسلامی تشکیل دادند. بنی صدر رئیس جمهور این “شورا” و مسعود رجوی نیز بعنوان نخست وزیر منصوب شدند. بنی صدر و رجوی که در اختفا بودند، یک هفته بعد از تشکیل “شورا” در ٧ تیر با هواپیمایی بوینگ ٧٠٧ و همکاری فعالین مجاهدین در نیروی هوایی توانستند به پاریس بگریزند. شورای ملی مقاومت در بدو تشکیل توانست چندین سازمان و گروه سیاسی و شخصیت منفرد ملی و مذهبی را به خود جذب نماید. از جمله یکی از جریاناتی که به این “شورا” پیوست “حزب دمکرات کردستان ایران” بود. اما در سال ١٣۶۴ به دلیل مذاکره پنهانی (افتادن به دام توطئه اطلاعات) با مآموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، از این “شورا” اخراج شد. با انتقال نیروهای مجاهدین به خاک عراق و همکاری با ارتش و حکومت این کشور در جنگ ایران و عراق، تنش های جدی در شورای ملی مقاومت ایجاد شد. تا سال ١٣۶۴ بنی صدر و جمع زیادی از فعالین منفرد مخالف رژیم، عمدتآ لیبرال و چندین سازمان و گروه دیگر از “شورای ملی مقاومت” جدا شدند. از این “شورا” به جز پوستهای بی خاصیت چیزی باقی نماند و عملآ کل نیروی آنرا مجاهدین تشکیل می داد.
از وقایع پر هیاهوی تاریخ حیات سازمان مجاهدین، ازدواج مسعود رجوی با “مریم قجر عضدانلو” همسر مهدی ابریشمچی بود که اسم “انقلاب ایدئولوژی” بر آنان نهادند. مجاهدین که در عراق و در گرداب تلاتمات سیاسی گیر کرده بود، با راه انداختن شو “انقلاب ایدئولوژی” که گویا در پس این ازدواج پیام “رهایی زن از قید استثمار به معنی ضعیف ترین قشر جامعه قرار دارد” در واقع بردگی زن در سیستم مذهبی و طبقاتی درون سازمان مجاهدین را نهادینه و بشارت اسارت زنان ایران در حکومت مورد نظر این سکت خانوادگی را علام نمود. در پشت صحنه این اقدام “ایدئولوژی”، تصفیه مخالفین، بیعت با امام رجوی با اسم رمز “آقا بکش بالا “، تبدیل سازمان مجاهدین به “بیت رهبری” خانواده رجوی و دهها رفتار ضدانسانی و ضدزن دیگر در این جریان راه اندازی و سازماندهی شد. قبح انقلاب ایدئولوژی، اتخاذ سیاست های ضدانسانی بویژه غرق شدن در همکاری با رژیم فاشیست بعث عراق جهت دریافت پول و اسلحه و سودای سرنگونی جمهوری اسلامی با حمایت ارتش عراق بود. در عملیات موسوم به “فروغ جاویدان” در تیر ماه ۶٧ هزاران انسان که بخش زیادی از آنان اسرای جنگ ایران و عراق بودند و توسط ارتش عراق تحویل مقرات مجاهدین در خاک عراق داده شده بودند، قتل عام گردیدند. مسبب این جنایت سازماندههندگان انقلاب ایدئولوژی درون مجاهدین بودند که طعمه انسانی عظیمی را در اختیار جنایتکارن اسلامی حاکم بر ایران گذاشتند تا آنان را قتل عام کنند.
گروگان گذاشتن صدها نیروی وابسته به مجاهدین در کمپ “اشرف” و بویژه بعد از سرنگونی رژیم بعث عراق در سال ٢٠٠٣ میلادی توسط نیروهای آمریکا و متحدینش و به قدرت رسیدن جریانات مذهبی و ناسیونالیست طرفدار ایران در بغداد، یکی دیگر از صفحات ننگین و سیاه تاریخ مجاهدین علیه انسانهای بی امکان و بی پناه است. این افراد بارها مورد هجوم مسلحانه افراد سپاه پاسدارن تحت عنوان “سربازان غیبی امام زمان” قرار گرفتند و صدها تن از آنان کشته و مجروح گردیدند، اما مجاهدین تا دو سال قبل حاضر به اجازه خروج آنان به منظور معامله سیاسی از گورستان عراق نبود.
در دوران حضور در عراق و بعد از سرنگونی رژیم صدام حسین، رهبر اصلی مجاهدین، مسعود رجوی غیب شد. بیش از ١۵سال است نامبرده در اذهان عمومی ظاهر نشده و خبری از سرنوشت او نیست. این رفتار مجاهدین شبیه رفتار سازمانهای مافیایی است که رهبران آن ناشناخته و در اختفا به سر می برند. سال گذشته “ترکی الفیصل” رئیس پیشین سازمان اطلاعات عربستان سعودی در همایش مجاهدین در فرانسه از رجوی بعنوان “مرحوم” یاد کرد. این اظهار نظر شک و شائبه زیادی در مورد زنده یا مرده بودن رجوی در اذهان عمومی ایجاد کرد. مجاهدین اعلام نمود که رجوی در قید حیات است. غیبت مسعود رجوی از دیگر اختراعات “انقلاب ایدئولوژی” این جریان مذهبی و دادن موقعیت امام دوازدههم شیعه به ایشان در اذهان مردم عادی و صفوف مجاهدین است. در این تصور و در شرایط حساس بحرانی قرار است رجوی بعنوان ناجی ظهور کند و رسالت امام زمان یا جانشین آنرا را برعهده بگیرد و جامعه را نجات دهد؟!
امروز سازمان مجاهدین یک سکت به شدت بسته، مافیایی، ضددمکراتیک و پادوی هر قدرت و نیروی است که قصد تقابل با جمهوری اسلامی را داشته باشد. این سازمان که دورانی در لیست ترور دولت های غربی قرار داشت با تشدید جدال این دولت ها با جمهوری اسلامی، ابتدا توسط اتحادیه اروپا و در سال ٢٠١٢ توسط آمریکا نیز، از لیست ترور خارج شد.
امروز که بحران سرنگونی جمهوری اسلامی از هر زمان دیگر این حکومت را بر لبه پرتگاه تاریخ قرار داده است، سازمان مجاهدین با حس کردن بوی کباب به تقلا افتاده تا سهمی از آنان را عاید خود کند. مجاهدین تصور میکنند تاریخ سال ۵٧ که با حضور خمینی در “نوفل لوشاتو” در حومه پاریس و معامله ۴ قدرت اصلی دولت های غربی در پایان دادن به پشتیبانی از شاه و حمایت از خمینی آنجامید، این بار نیز ورق را به نفع آنان برخواهد گرداند و بر ارابه انقلاب اینده مردم ایران سوار خواهند شد. مجاهدین تصور میکنند با حمایت دلارهای نفتی عربستان و دیگر رقبای عرب جمهوری اسلامی در منطقه و حمایت بخشی از جناح راست و جنگ طلب دولت و مجلس آمریکا، شانس نشستن بر صندلی قدرت در ایران را از همه جریانات دیگر بیشتر دارند.
مردم ایران چهل سال است با حکومت مذهبی در نبردند و اکنون برای رهایی از سلطه استبدادی آن به پا خواستهاند. مجاهدین الترناتیو جمهوری اسلامی نیست، بلکه آنروی دیگر سکه حکومت مذهبی است. سران و رهبران مجاهدین، امثال رهبران جمهوری اسلامی، اما بدون عبا وعمامه هستند. وعدههای مجاهدین به مردم ایران بعد از به قدرت رسیدن، از وعدههای خمینی و دارودستهاش قبل از بازگشت به ایران محدودتر و کم مایهتر است.
گذشته سازمان مجاهدین، بویژه بعد از قیام بهمن ۵٧ و تثبیت رهبری مسعود رجوی در این جریان سیر قهقرایی و خدمت به صاحبان قدرت به منظور شریک شدن در قدرت را تا کنون طی کرده است. مجاهدین با به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی آماده خدمت به امامشان بود. بعد از “هجرت” به فرانسه و سپس عراق، ابزار دست رژیم بعث عراق گردید. با سرنگونی رژیم بعث عراق، همکار سازمان اطلاعات عربستان سعودی، جاسوس موساد و سازمان سیا آمریکا شد و اکنون ترتیب دهنده همایش بخشی از ایرانیان سرخورده در خارج کشور با دلارهای نفتی عربستان و سخنرانی جناح راست و جنگ طلب حاکم در آمریکا و دیگر دولت های غربی و عربی به امید لم دادن بر صندلی قدرت با اتکا به ارتش های آنان است. مجاهدین، سلطنت طلبان، لیبرالها و ملی _مذهبی ها و ناسیونالیست های کرد چشم دوخته به دخالت نظامی آمریکا، خواب وحشتناکی برای مردم ایران دیدهاند. خواب تبدیل ایران به عراق، سوریه، لیبی و یمن. سرنوشت مردم ایران محکومیت در چنبره حاکمیت جمهوری اسلامی و چنین نیروهای پرو آمریکایی نیست. خیزش دیماه سال ٩۶ و رشد و گسترش اعتراضات و اعتصابات و نبردهای خیابانی ماههای گذشته، امید به تغییر، سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی با اتکا به نیروی کارگران و زحمتکشان را در افق پیروزی مردم ایران بیشتر از هر زمانی قرار داده است. خواب و امید سازمان مجاهدین با اتکا به دلار و دیپلماسی برای استقرار یک حکومت مذهبی دیگر را با اتکا به اتحاد، اگاهی، سازمانیابی کارگران و مردم ستمدیده و در پیشاپیش آنان نیروهای کمونیست و انقلابی میتوان و باید به رویای دست نیافتنی برای آنان و اربابانشان تبدیل کرد.
////////////////////////////