هنرمندان رادیکال و آوانگارد، اعتقاد داشتند دولت جدید کارگری، نیازمند فرهنگ خاص خودش است و هنری باید تولید کند که همگان بتوانند از آن لذت ببرند: هنری جدید برای توده های مردم، در جامعهای بیطبقه. هنرمندان برانگیخته از شور و هیجان انقلاب، هنری خلق کردند که زندگی کارگران زن و مرد مرکز توجه اش بود. اینک هنر به جای اشیایی قیمتی مثل نقاشی و مجسمه که فقط در اختیار عدهای خاص از طبقه مرفه حاکم سلطنتی باشد، به شکل اشیایی قابل بازتولید و ارزان مثل پوستر، عکس، مجله و کتاب درآمد که در دسترس عامه مردم بود و تولید انبوه آن را در اختیار همگان قرار میداد و در مکانهای عمومی به نمایش درمیآمد. اما کنار هم آوردن و ایجاد یک “ملت” در جامعه جدید بیطبقه در گستره جغرافیای عظیمی که از یک سو به دریای بالتیک میرسد و از جانب دیگر به دریای ژاپن کاری دشوار بود. ، بلشویکها خیلی زود با آگاهی از قدرت رسانه و تصویر دریافتند که پروپاگاندای قوی تصویری میتواند عامل مهمی در ایجاد این اتحاد شود.
در جستجوی تروتسکی: چهرههایی که از عکسهای انقلاب حذف شدند
یک قرن پس از انقلابی که نقطه پایانی بر یکی از بزرگترین امپراتوریهای جهان گذاشت، موزه تیت مدرن لندن در نمایشگاهی، تحولاتی را که به دنبال این انقلاب و با تشکیل اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی در فرهنگ بصری رخ داد به نمایش گذاشته است. “ستارهای سرخ، بر فراز روسیه”، نمایشگاهی است از پوستر، عکس، چاپ و مستنداتی که دیوید کینگ طی بیش از چهار دهه به جمعآوری آنها پرداخته بود.
دیوید کینگ، طراح بریتانیایی متولد لندن بود که در دهه هفتاد میلادی از سوی “ساندی تایمز” به مسکو فرستاده شد تا عکس هایی از لئو تروتسکی، یکی از رهبران انقلاب اکتبر را پیدا کند. اما او هر چه گشت چیزی گیرش نیامد. در میان چهرههای دیگر سیاسی، تروتسکی نیز از تصاویر حذف شده بود. همین دستکاریها در عکسها و دیگر مستندات کنجکاوی کینگ را برانگیخت و انگیزهای شد که دقیقتر پیگیر این موضوع شود و در طول بیش از چهل سال، چیزی در حدود ۲۵۰،۰۰۰ چاپ، عکس و مدارک دیگر را جمعآوری کند و خانه اش کمکم شبیه موزهای از تولیدات فرهنگی روسیه پس از انقلاب شود. این نمایشگاه که خیلی از آثارش برای اولین بار به نمایش درآمده، بخشی از این مجموعه را در معرض دید عموم قرار میدهد.
با سرنگونی حکومت تزارها در روسیه و برپایی شوروی، یکی از بزرگترین چالشهای پیش روی انقلابیون، ایجاد وحدت و هماهنگی میان مردم و انتشار ایدههای جدید در جامعهای نو بود که در آن طبقات پیشین در هم شکسته بود و حزب پیروز، نوید جامعهای بیطبقه را میداد. اشیای قیمتی و هنر نخبگان که به اشراف در نظام طبقاتی روسیه تزاری تعلق داشت، پاسخگوی نیازهای جامعه جدید نبود و باید تعریف جدیدی از نقش اجتماعی هنر باید ارائه میشد.
هنرمندان رادیکال و آوانگارد، اعتقاد داشتند دولت جدید کارگری، نیازمند فرهنگ خاص خودش است و هنری باید تولید کند که همگان بتوانند از آن لذت ببرند: هنری جدید برای توده های مردم، در جامعهای بیطبقه. هنرمندان برانگیخته از شور و هیجان انقلاب، هنری خلق کردند که زندگی کارگران زن و مرد مرکز توجه اش بود. اینک هنر به جای اشیایی قیمتی مثل نقاشی و مجسمه که فقط در اختیار عدهای خاص از طبقه مرفه حاکم سلطنتی باشد، به شکل اشیایی قابل بازتولید و ارزان مثل پوستر، عکس، مجله و کتاب درآمد که در دسترس عامه مردم بود و تولید انبوه آن را در اختیار همگان قرار میداد و در مکانهای عمومی به نمایش درمیآمد.
اما کنار هم آوردن و ایجاد یک “ملت” در جامعه جدید بیطبقه در گستره جغرافیای عظیمی که از یک سو به دریای بالتیک میرسد و از جانب دیگر به دریای ژاپن کاری دشوار بود. ، بلشویکها خیلی زود با آگاهی از قدرت رسانه و تصویر دریافتند که پروپاگاندای قوی تصویری میتواند عامل مهمی در ایجاد این اتحاد شود.
بیشتر بخوانید:
- دستکاری عکس، در خدمت سیاست و مذهب
- ده پوستر تبلیغاتی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه
- یک قرن بعد از انقلاب روسیه؛ داستان یک شهر و کشوری که تاریخش مدام دستخوش تغییر است
- صد سال پس از انقلاب روسیه؛ یاد لنین زندهتر از همیشه یا یادگاری از دنیایی از دست رفته؟
- ایران و انقلاب کبیر روسیه
لنین، رهبر بلشویکها نیز برای نشر ایدهها و جلب حمایتهای مردمی به هنر متوسل شد. او برای طراحی پوستر و تزیین شبکه سراسری قطارها، اتوبوسها و کشتی هایی که برای تبلیغ به سراسر کشور میرفتند هنرمندان را به کار گرفت. این پوسترها اخبار فوری بودند به زبان تصویر برای کشوری که در مردمش در سطح وسیعی بیسواد بودند. این آثار همچنین به سرعت فرهنگ تصویری مدرن را به سرزمینی میآوردند که “شمایل” همچنان بخش عظیمی از فرهنگ آن را شکل میداد.
همپوشانی پروپاگاندا با هنر آوانگارد در این دوران حیرتآور است. شاید یکی از جالب ترین آثار، طرح اللیسیتسکی است. مثلثی قرمز که در پس زمینهای سیاه و در حال سوختن به سوی دایرهای سفید میرود. ساختارگری ناب در خدمت کمونیسم که با عنوان “با گُوِهی قرمز سفیدها را شکست بده” ترکیببندی اش، در واقع ارتش سرخ را تشویق به شکست دادن ارتش سفید میکند.
با مرگ لنین در سال ۱۹۲۴ و به قدرت رسیدن یوسف استالین، نحوه استفاده از این تصاویر هم تغییر کرد. او به مکانها و عکسهایی اضافه شد که هرگز در آن مکان و زمان حضور نداشت. فتومونتاژ اگر میتواند آدمها را به عکسها اضافه کند، میتواند اضافیها را هم حذف کند.
در یکی از مجموعه عکسهای خیرهکننده در نمایشگاه، چهار عکس سه عضو کمیته مرکزی حزب را کنار استالین نشان میدهد که به تدریج یکی یکی حذف میشوند. مثال دیگر، لئو تروتسکی است که از رهبران انقلاب اکتبر بود. پس از مرگ لنین از حزب اخراج و تبعید شد و سال ها بعد در مکزیک به قتل رسید. در این فاصله او که از مهرههای اصلی و مهم انقلاب اکتبر بود به طور کامل از تمامی تصاویر حذف شد.
در بسیاری از تصاویر، سوراخهایی تهدیدآمیز دیده میشوند: جای سرهایی که از تصاویر حذف شده اند، که چه بسا برابر حذف فیزیکی این افراد در عالم واقعیت است. مردم معمولی هم از وحشت همین کار را با عکسهایشان میکردند.
در مجموعه کینگ عکسهایی هستند که روی بعضی صورتها خطخطی شده یا با چاقو خراش داده شده و به این شکل ارتباط شخصی خاص با آن افراد انکار میشود. دستکاری در عکسها، و عدم دسترسی به نسخههای دیگر، به معنی دخالت در روایت تاریخی بود، تا زمانی که دیوید کینگ به کشف دوباره آنها دست زد و حقایقی از آنچه حذف و اضافه شده بود را آشکار کرد.
در کنار دستکاریها و دخالتها در عکسها و مستندات تاریخی، استالین هنر آوانگارد را ممنوع کرد و هنر رئالیسم سوسیالیستی به تنها سبک رسمی اتحاد جماهیر شوروی بدل شد. هنری با فرم واقعگرا اما با محتوایی سوسیالیستی، که حق انتقاد از شرایط موجود را نداشت و تهی از محتوایی پرسشگرانه، به ابزار تبلیغ ایدئولوژی حاکمیت بدل شد. هر گونه گرایش هنری متفاوت با برچسب هایی مانند گرایش بورژاوانه طرد و سرکوب می شد.
در میانه قرن ۲۰، رئالیسم واقعگرا بر فرهنگ تصویری روسیه تسلط کامل داشت. تسلطی که یکدست، مستبدانه و خودپسندانه بود. با مرگ استالین در ۱۹۵۳ و باز شدن نسبی فضای سیاسی هنرمندانی به مقاومت در برابر این دستگاه زیباییشناسی سرکوبگر و رسمی پرداختند و آثاری خلاق و نوآورانه تولید کردند که نوید نسل تازهای از هنرمندان غیررسمی را در سرزمین پهناور روسیه میداد.