انتقال به آلبانی، سرانگشتان خونبار رجوی
(دو مطلب رسیده از مجاهدین خلق، فرقه رجوی، در تیرانا آلبانی)
بنیاد خانواده سحر، تیرانا، آلبانی، چهاردهم اکتبر ۲۰۱۷:… آلبانی خیلی چیزها را برای افراد روشن کرده و خواهد کرد که این سازمان چه ماهیت زشت و پلیدی دارد. در همان روزهای اول کمپ ده تا پانزده نفر بدلیل شناختن همین ماهیت ضد انسانی فرقه اعلام جدایی کردند. الان هم که تشکیلات پوشالی فرقه با فرار و خروج روزافزون افراد مواجه اند. بقیه نیروهای باقیمانده هم روحیه باخته و درمانده اند. تنها راه نجات این است که …
انتقال به آلبانی، آغازی بر پایان فرقه رجوی- قسمت سوم
رضا افخمی (مستعار)
لینک به منبع
لینک به قسمت اول
لینک به قسمت دوم
زمانی که درعراق بودیم بسیاری از اعضای سازمان به دلیل فشارهای طاقت فرسای جسمی، یعنی در طول شبانه روز بمدت پانزده تا هجده ساعت با کار سخت مورد سوء استفاده و بهره کشی قرار گرفتن، آثار و ضایعات مخرب استثمار جسمی توسط باند کثیف رجوی اعضای فرقه را با مشکلات و صدمات جسمی زیادی مواجه ساخته و همیشه نفرات از انواع و اقسام دردهای جسمی در رنج و عذاب بوده و هستند.
مشکلات عامی که بیشتر افراد با آن در گیر بودند انواع دردهای مفصلی، گردن درد، کمر درد، پا درد، درد در لگن، پلیس من و شایع ترین آن آرتروز زانو بود. در عراق مسئولین باند رجوی می گفتند بدلیل محاصره و محدودیت مثلا کفش اورتوپدیک برای کسانی که مشکل کمر و زانو دارند نمی توانیم وارد کنیم و برای اینکه افراد را قانع کنند به قول خودشان می گفتند هر جنسی که وارد میشه معادل یک عملیات است. با این نیرنگ می خواستند دهان افراد را ببندند.
در عراق چاره ای نبود. نفرات با درد می سوخته و می ساختند. به آلبانی که آمدیم یک کشور اروپایی و آزاد و دارای همه نوع امکاناتی هست. وقتی نفرات منجمله خود من مشکلات جسمی مان را مطرح میکردیم و درخواست کفش ارتوپدیک که قیمت آن سی تا شصت دلار بود را میدادیم، مسئولین فرقه این بار بهانه پول نداریم را علم می کردند. درصورتی که برای میهمان های خارجی و آمریکایی میلیون ها دلار خرج می کردند و برای زندانسازی در آلبانی هزینه های هنگفت می کنند.
پول نداریم دروغ محض است. این سازمان تبهکار و خائن سرمایه های میلیارد دلاری در کشورهای عربی و اروپایی دارد. پول های کلانی که در زمان دیکتاتوری عراق از صدام حسین بابت خیانت به مردم ایران می گرفتند و در حال حاضر هم از اسرائیل و عربستان می گیرند همه آن پول ها سرمایه گذاری شده و درآمدهای کلانی هم دارند. ولی وقتی نوبت به حل مشکلات جسمی نفرات خودش می رسد برای یک کفش پنجاه دلاری یا یک عینک طبی و… با وقاحت می گویند بودجه و پول نداریم. آنهم برای افرادی که عمر و جوانی خودشان را برای این فرقه گذاشتند.
واقعا روزگارعجیبی شده است. افراد از ابتدایی ترین حقوق انسانی در فرقه رجوی محرومند. مثل دوران حمورابی مانند برده براشون کار کردیم، از همه چیزمان برای این سازمان و باند کثیف رجوی مایه گذاشتیم، اما در عوض برای نیازهای ابتدایی باید مورد تحقیر قرار بگیریم.
آلبانی خیلی چیزها را برای افراد روشن کرده و خواهد کرد که این سازمان چه ماهیت زشت و پلیدی دارد. در همان روزهای اول کمپ ده تا پانزده نفر بدلیل شناختن همین ماهیت ضد انسانی فرقه اعلام جدایی کردند. الان هم که تشکیلات پوشالی فرقه با فرار و خروج روزافزون افراد مواجه اند. بقیه نیروهای باقیمانده هم روحیه باخته و درمانده اند.
تنها راه نجات این است که خانواده های اسیران در فرقه باید از دولت آلبانی بخواهند که ترتیب ملاقات با فرزندان اسیرشان را فراهم کند. فرقه از خانواده اعضا وحشت دارد. در آلبانی هم نباید خانواده های محترم اسیران فرقه کوتاه بیایند.
خانواده های عزیز، هر چه بیشتر باید صدای خودتان را به گوش ناشنوای کمیساریا و دولت آلبانی و مجامع حقوق بشری تا آزادی فرزندانتان برسانید.
ادامه دارد
رضا افخمی – نجات یافته از فرقه رجوی در آلبانی
–
نگاهی به سرانگشتان خونبار فرقه رجوی
حسین نجات (مستعار)
لینک به منبع
در یک نگاه کلی و بدون هر گونه برخورد فردی، برای فهم بیشتر حقیقت بهتر است که نگاهی به درون مناسبات این فرقه بیندازیم و اینکه هر یک از عناصر این فرقه چگونه و به چه شکل دست در روان و خون اعضا دارند و اینکه به چه شکلی کارها درون این فرقه پیش میرود.
احمد واقف، سرکرده کمیته ای بنام کمیته ایدئولوژی است که کارش بررسی این موضوع است که به چه شکل و با چه شیوه ای میتوان اعضا را تحت فشار روانی قرارداد تا تن به خواسته های فرقه بدهند. این کمیته حکم جانشین رهبر فرقه را در امر مغزشویی و سرکوب های روانی دارد.
این فرد با گرد هم آوری تازه ترین روشها برای شتسشوی مغزی افراد با ترکیبی از دیگر افرادی که بنام فرمانده قرارگاه معروف هستند و در مقرات مستقر میباشند اقدام به جمع آوری و جمع بندی از نشستهای این اعضا کرده و در یک جمع بندی به اینکه چگونه و با چه شیوه ای بایستی به مقابله با نارضایتی ها پرداخت میکند.
ترکیب این کمیته شامل قدرت، یوسف، احد، سیامک، منوچهر، مهدی، سعید و … می شود.
کار این کمیته این است که با تحت فشار قراردادن افراد در بازیهای مسخره ای همچون نشست های عملیات جاری و غسل و اینکه افراد بایستی همه فاکتهای خود را بنویسند و بخوانند، دست به تفتیش عقاید زده و افراد را مجبور میکنند تا همه موضوعاتی که درون ذهن و اندیشه آنهاست را بر روی کاغذ بیاورند و سپس این کمیته با بررسی راههای مختلف اقدام به بستن آن راهها میکند تا این اعضا بصورت هر چه بیشتر تحت سیطره و کنترل ذهنی این فرقه باشند.
از جمله اینکارها ایجاد دیوار جنسیتی و ربط دادن همه چیز به مسائل جنسی میباشد. در فرقه زجوی از سال ۷۵ جداسازی زن و مرد آغاز شد. حتی زمان مراجعه به پمپ بنزین زنانه و مردانه داشت. یعنی به این شکل که برای زنها روزهای فرد و برای مردان روزهای زوج مشخص شده بود. اگر کسی بر خلاف این موضوع عمل میکرد به عنوان یک فرد خاطی و کسی که درون مناسبات بدنبال مسائل غیراخلاقی است به او مارک میزدند و در جلساتی مانند دادگاه افراد را مجبور میکردند تا به آن اعتراف کنند و از آنجا که هیچ راه فراری برای این اعضای در بند وجود نداشت بناچار اقدام به نوشتن این اعتراف نامه ها می کردند که همه اینها در بایگانی و محلی نگهداری میشد تا در زمان مناسب علیه این اعضا بکار گرفته شود.
از دیگر کارهای این گروه نوشتن بریفهایی است که در طی آن افراد بایستی در آخر هفته با یک جمع بندی از کار خود و نوشتن بیش از چند صفحه که به اجبار مجبور به تولید کردن هستند در واقع گزارشی از خودشان بدهند. در غیر اینصورت مرز سرخ رد کرده اند و میشوند بریده مزدور خائن که بایستی تحت فشار مضاعف قرار بگیرند.
شاهکار دیگر این گروه بخاک و خون انداختن افراد است تا به این وسیله با خون این اعضا بتوانند پایه های قدرت و کرسی حاکمیت رهبران فرقه را محکم کنند کاری که در ۶ و۷ مرداد طبق گفته خود رهبر فرقه این گروه کردند و رجوی در نشستی که با اعضای به اصطلاح عضو داشت اعتراف کرد که این افراد به او گزارش غلط از صحنه داده اند که در واقع انداختن تقصیر خود بگردن این گروه بود.
نجات یافته از فرقه رجوی در تیرانا – حسین نجات