توجیهات قبل از حرکت از لیبرتی به آلبانی . خاطراتی از تشکیلات مجاهدین (۶)
پیوند رهایی، هشتم اکتبر ۲۰۱۷:… موقعی که دیگر قطعی شد و باید تمام مجاهدین به آلبانی می آمدند، یک روز بعد ظهر دیدم فرماندهان قرارگاه شروع کردند به رفت و آمدهای مستمر و پی در پی که ما در چنین مواقعی می فهمیدیم یا اتفاقی افتاده یا اتفاقی در حال جریان است اما کسی جرأت سؤال کردن نداشت و این یک امر طبیعی شده بود که نیروها حق سؤال کردن …
خاطراتی از تشکیلات مجاهدین (۶):
توجیهات مژگان قبل از حرکتمان از لیبرتی به آلبانی در مورد خانواده ها
نوشتۀ م. ألف. جدا شده از فرقۀ رجوی در آلبانی
موقعی که دیگر قطعی شد و باید تمام مجاهدین به آلبانی می آمدند، یک روز بعد ظهر دیدم فرماندهان قرارگاه شروع کردند به رفت و آمدهای مستمر و پی در پی که ما در چنین مواقعی می فهمیدیم یا اتفاقی افتاده یا اتفاقی در حال جریان است اما کسی جرأت سؤال کردن نداشت و این یک امر طبیعی شده بود که نیروها حق سؤال کردن در چنین جاهائی نداشتند چون سالیان بود به این موضوع عادت کرده بودیم. یک دفعه گفتند کلیه نفرات ساعت دو بعدظهر سالن نشست باشند. بالاخره نشست شروع شد و یکدفعه صدای مژگان پارسائی از بلند گو آمد و ما هم باید طبق معمول و اجباری یک ربع کف و صوت میزدیم …. مژگان نشست را شروع کرد و گفت بچه ها بدون مقدمه میخواهم بحثی را شروع کنم. ما همه مانده بودیم چه اتفاقی افتاده که اینجوری حرف میزند؟؟ بحثش را شروع کرد و گفت ما همه داریم برای اشرف سوم حرکت میکنیم ولی هر مجاهد باید بدونه تهدید اول و آخرش چیست؟
خودش در پاسخ گفت تهدید هر کسی از یک تا هزار خانواده و تماس با خانواده است و شروع کرد به فحاشی به خانواده ها … یکدفعه صدای نعره ها از پشت بلند گوها شروع شد. همۀ ما فهمیدیم داستان چیست؟ چون از قبل با چنین چیزهائی آشنائی داشتیم و برایمان عادی شده بود چون شخص رجوی هم در اشرف قبل از هر بحثی برای پیشبرد بحثش از قبل مسؤلین مورد اعتماد و فرماندهان را توجیه می کرد که بلافاصله بعد از اتمام صحبت خودش بریزن پشت میکروفن و نعره بکشن که بحث شما واقعی است و از این قبیل حرفها تا نقشه ای را که دارد پیش ببرد.
آن نشست توجیهی مژگان هم وقتی شروع شد اولین نفر اسدالله مثنی از فرماندهان و مسئولین تشکیلاتی بخش تبلیغات بود که پشت میکرفن رفت. همۀ افراد مجاهدین با چهره کریه و اخلاق لمپنی اسد الله مثنی آشنائی دارند چون یکی از غلامان حلقه به گوش ولی در عین حال لمپن و افسار گسیخته رجوی بوده و می باشد.
اسدالله شروع کرد به فحش های رکیک اخلاقی نسبت به خانواده ها و اینکه اینها ضد ما هستند و همینها بودند که زمینه چینی برای کشتار ما در اشرف و لیبرتی کردند و همین ها بودند که مختصات ما را به دشمن دادند که ما را مورد موشکباران قرار بدهد!!!. همۀ ما مثل مار به خود می پیچیدیم که آخر خانواده های بیچاره چه ربطی به موشک دارند؟! و خانواده چطور به فرزند خودش موشک میزند؟!! اما مگر کسی جرۀت میکرد حرف دلش را به زبان بیاورد؟ چون مژگان از قبل آنطوری توجیهشان کرده بود و فرماندهان دیگر هم پشت سر هم می آمدند شروع میکردند به فحاشی علیه خانواده ها که کسی جرأت نمیکرد خلاف آن کلمه ای به زبان بیاورد….. جوهر اصلی حرفهایشان و حرف اول و آخرشان هم این بود: هر مجاهدی در آلبانی درخواست تماس با خانواده بکند یا به ملاقات خانواده برود خائن است و مثل اینکه پا روی خون شهیدان گذاشته است!!…
نشست تمام شد و حالا باید دوباره خودمان را برای نشست های قرارگاهی آماده میکردیم که هر مجاهد باید بیاید موضعش را در قبال خانواده بگوید. ما نفرات عادی رده پایین هم روی صندلی نشسته بودیم و یا بعد از چند دقیقه از نشست یواشکی از نشست میزدیم بیرون اما در کل فضا اینگونه بود که هر کسی باید برود فحاشی خودش علیه خانواده را بگوید چون اگر فحاشی نمیکردی گناه کبیره محسوب میشد و مثل اینکه در موضع مخالف با حرف های مژگان قرار داری…
قصدم از باز گو کردن این خاطره این بود که هموطنان بدانند اولا ما در چه فرقه ای گیر افتاده بودیم که مجبورمان میکردند بیاییم به خانواده خود فحش و ناسزا بگوییم دوم اینکه بدانند رجوی چقدر با خانواده ضدیت داشته چرا که طعم شکست در مقابل خانواده ها و جابجا شدن از دژ سرکوبش همان اشرف را چشیده بود.
در پایان میخواهم از تمامی خانواده ها که برای رهائی ما از تشکیلات مخوف رجوی تلاش کردند سپاسگزاری کنم چون چه به لحاظ انسانی و چه شرعی و چه اخلاقی و چه عاطفی ما مدیون آنها هستیم چون باعث شدند ما صدای دنیای بیرون در آن سوی دیوارهای بتونی لیبرتی و آن نرده های اشرف را بشنویم و بفهمیم که بله ما هم یار و یاوری مثل خانواده های قهرمانمان داریم که از ما حمایت کنند تا از رجس و پلیدی این فرقه فاسد رهائی یابیم.
م. ألف. جدا شده از فرقۀ رجوی در آلبانی – تیرانا – ۱۰ مهر ۱۳۹۶ – ۲ اکتبر ۲۰۱۷
////