مجاهدین خلق ، کابوس یک استراتژی ـ قسمت اول

0
1234

تروریسم و استراتژی ترور یا هر گونه عمل خشونت آمیز هیچگاه امکان تحقق ندارد مگر اینکه در زمینــه و حوزه ی شکل گیری شخصیت و از طریق فشار سیستماتیک روانی و ذهنی نامحسوس ، افراد و کادرهای تشکیلاتی را آماده ی اعمال و رفتار قهر آمیز کرد. لازمه چنین امر مهم ، رسوخ تابوها و دگم های عقیدتی به ذهن افراد و پیروان ، تحت عناوین مقدس و مفاهیمی ست که “هاله ای از تقدس” بر آن کشیده شده است تا در ضمیر ناخودآگاه عناصر و کادرهای تشکیلاتی جاخوش کند و به مثابه ی انگیزه ی نیرومندی برای عمل ستیزه جویانه و تروریستی قلمداد گردد.

مجاهدین خلق ، کابوس یک استراتژی ـ قسمت اول

آرش رضایی ـ عضو تیم مدیریت سایت نیم نگاه

بازنویسی نهایی متن ۱۰ آبان ماه ۱۳۹۵

” وصول بدین مقصد یعنی آرامش حقیقی در جامعه وقتی میسر است که میل ها، نیازمندیها و روح تکامل انسان از امیال و منافع شخصی تبعیت نکند و در حوزه ی اقدامات ویرانگر و خشونت آمیز ناشی از انگیزه پیروزی و تسلط بر قدرت به معنای عام آن، محدود نگردد.”

هربرت مارکوزه Herbert Marcuse ـ عضو مکتب فرانکفورت و موسسه تحقیقات اجتماعی

هربرت مارکوزه

مقدمه

در فرهنگ اصطلاحات و مکتب های سیاسی ترور و خط مشی تروریستی به معنای بکارگیری روش و شیوه ای غیراخلاقی است که دسته های راست و یا چپی یا فرقه های مذهبی و سکت های سیاسی بـــرای برافکندن نظام سیاسی یا هراساندن مخالفین ، به آدمکشی و خرابکاری دست می زنند.

در تاریخ ایران و شرق اسلامی فرقه هایی چون اسماعیلیان نزاری یا پیروان حسن صباح و در دهه های اخیر مجاهدین و داعش از ترور و خشونت سازمان یافته به صورت یک روش دائمی استفاده می کنند.

استراتِژی منجر به خشونت و یا اقدام به عملیات تروریستی از سوی گروهها و فرقه هایی چون مجاهدین خلق نیازمند افرادی ست که از طریق دگردیسی ذهن و روان به سرسپردگی کامل و تمام عیار تن در دهند و رهبرعقیدتی را چون موجودی الهی و ستایـــش برانگیز بشمار آورند. البته فرقه ی مجاهدین تحت رهبری مسعود رجوی از ویژگی های خاصی برخوردار است که آن را از سایر فرقه ها و سکت های سیاسی و عقیدتی متمایز می کند. یکی از ویژگی های حیرت انگیز فرقه مجاهدین تسخیر عرصه خصوصی افراد و کادرهای تشکیلاتی ست ، به طوری که اراده ی آزاد افراد و عناصر تشکیلاتی و حق انتخاب آزادانه آنان حتی در موضوعات کم اهمیت و پیش و پا افتاده نیز نادیده و به سخره گرفته می شود.

مجاهدین خلق

 فاکتور شاخص و منحصر به فرد در مناسبات درون تشکیلاتی مجاهدین خلق تلاش برای تربیت افراد و کادرهای تشکیلاتی ست تا با ابراز سرسپردگی تمام عیار به “رهبرعقیدتی و پدرگونه” سر از پا نشناسند و بدون کمترین امکان و یا نیاز برای تعقل و اندیشه ورزی به رفتارهایی دست زنند که از دیدگاه انسان مدرن به نوعی اختلالات رفتاری ، شخصیت پرخاشگر و نبود سلامت ذهنی تعبیر می گردد. اقدام به خودسوزی و یا عملیات انتحاری کادرهای تشکیلاتی گروههایی چون مجاهدین و داعش از نکات بحث بر انگیزی ست که در حوزه ی علوم تربیتی و روانکاوی میبایست بدان پرداخت و مورد بررسی و واکاوی علمی و روانشناختی قرار داد.

عمیقا بر این باورم که رابطه ی شگفتی بین دو مقوله و گزینه ی مطرح یعنی جایگاه رهبری عقیدتی ، اسطوره ای و ماورائی در جمعی یا گروهی انسانی با میزانی از عمل غیراخلاقی ترور و نیز فداکاری نابخردانه همچون خودسوزی یا عملیات انتحاری عناصر تشکیلاتی به منظور دستیابی به هدف تعیین شده ، وجود دارد. در واقع رویکرد خشونت آمیز و ستیزه جویانه ، بی شک منبعث از پیش زمینه های شکل گیری و تکوین شخصیت افرادی ست که در ساختار و تاروپود فرقه هایی چون مجاهدین پدید می آیند.

تروریسم و استراتژی ترور یا هر گونه عمل خشونت آمیز هیچگاه امکان تحقق ندارد مگر اینکه در زمینــه و حوزه ی شکل گیری شخصیت و از طریق فشار سیستماتیک روانی و ذهنی نامحسوس ، افراد و کادرهای تشکیلاتی را آماده ی اعمال و رفتار قهر آمیز کرد. لازمه چنین امر مهم ، رسوخ تابوها و دگم های عقیدتی به ذهن افراد و پیروان ، تحت عناوین مقدس و مفاهیمی ست که “هاله ای از تقدس” بر آن کشیده شده است تا در ضمیر ناخودآگاه عناصر و کادرهای تشکیلاتی جاخوش کند و به مثابه ی انگیزه ی نیرومندی برای عمل ستیزه جویانه و تروریستی قلمداد گردد.

آرش رضایی

به عبارتی دیگر بایستی اذعان کرد استراتِژی منجر به خشونت و یا اقدام به عملیات تروریستی از سوی فرقه هایی چون مجاهدین نیازمند افرادی ست که از طریق دگردیسی ذهن و روان به سرسپردگی کامل و تمام عیار تن در دهند و رهبرعقیدتی را چون موجودی الهی و ستایـــش برانگیز بشمار آورند. در این صورت “مرزهای عقلانیت انتقادی وخـــرد ورزی” در ذهن عناصر فرقه و پیروان رهبرعقیدتی خدشه دار خواهد شد و هیچگاه آنان نخواهند توانست درک کنند رهبرعقیدتی آنان مثل سایر انسانها در معرض نقد و بررسی است و مصداقی عینی از یک اصطلاح انگلیســی ست (Feet of Clay) به معنای “پدیدار شدن شگفت انگیز نقطه ضعف یک رهبر ، اسطوره و یا یک قهرمان”

ادامه دارد …

لینک مرتبط :

http://www.nimnegah.org/farsi/?p=3896

ناکامی منطق جنگ مسلحانه ، فاجعه ای برای آزادی ـ بخش اول

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید