“صوت العراق” نامۀ خانم ایران پور در پاسخ به مقالۀ یاسری مزدور فرقۀ رجوی را منتشر ساخت
پیوند رهایی، بیست و سوم مارس ۲۰۱۶:… چرا برادران من از دسترسی به اینترنت و تلفن همراه و شبکههای مجازی محرومند؟؟؟ برای این ادعا نیز دهها شاهد زنده دارم. اگر راست میگویید چرا برادران من در فیس بوک فعال نیستند؟؟؟ چرا در شبکههای اجتماعی مثل تلگرام و اینستاگرام و … فعال نیستند؟؟؟؟ اینترنت «بخشی اساسی از زندگی روزمره» است و از اینرو منع استفاده از آن شایسته نیست؛ پس چرا برادرانم ازین موهبت …
انتشار پاسخ دندان شکن یکی از خانواده ها به یک قلم به مزد فرقۀ رجوی او را در صحنۀ سیاسی و مطبوعاتی عراق رسوا کرد
“صوت العراق” نامۀ خانم ایران پور در پاسخ به مقالۀ یاسری مزدور فرقۀ رجوی را منتشر ساخت
سایت “صوت العراق” نامۀ خانم ماه منیر ایران پور را در پاسخ به مقالۀ صافی یاسری مزدور فرقۀ رجوی علیه نامۀ او به نخست وزیر عراق مبنی بر درخواست دیدار با دو برادرش که در دست فرقۀ رجوی در کمپ لیبرتی در بغداد اسیر هستند منتشر ساخت. متن فارسی و عربی نامۀ خانم ایران پور به نخست وزیر عراق قبلا در “پیوند رهایی” در لینگ زیر منشر شده بود:
http://peyvande-rahaee.fr/index.php/typography/333-2016-01-17-94-10-27
به دنبال آن سایتهای عراقی «کتابات فی المیزان»، «شفق نیوز» و«صوت العراق» نامۀ مذکور را منتشر کردند که خشم و کین فرقۀ رجوی را برانگیخت تا اینکه مزدور عراقی خود صافی یاسری را که مدعی است یک روزنامه نگار مستقل می باشد مأمور نوشتن پاسخ!! به این نامه نمود در حالیکه اگر در این ادعای مستقل بودنش صادق بود به نامه ای که هیچ ربطی به او ندارد به اصطلاح «پاسخ» نمی نوشت. این مقالۀ صافی یاسری را که به همۀ سایتهای فوق فرستاده بود تنها سایت «صوت العراق» منتشر کرد و دو سایت دیگر از انتشار آن خودداری کردند. سایت «صوت العراق» مقالۀ یاسری را در لینگ زیر منتشر کرد که ترجمۀ فارسی آن را در آخر این نوشته بعد از نامۀ جوابیۀ خانم ایران پور درج کرده ایم.
http://www.sotaliraq.com/mobile-item.php?id=202022#axzz41hVPldHS
این امر خانم ماه منیر ایران پور را وادار به نوشتن پاسخی بر آن مقالۀ یاسری نمود که سایت « صوت العراق» آن را نیز به طور کامل منتشر کرد و در نامه ای به نویسندۀ نامۀ جوابیه تأکید نمود که دیگر مقاله ای از صافی الیاسری منتشر نخواهد کرد. اینک متن فارسی نامۀ خانم ایران پور را که سایت «صوت العراق» روز شنبه ۱۹ مارس ۲۰۱۶ منتشر کرده در زیر می آوریم و بعد از آن متن عربی نامۀ جوابیه را به آن صورت که سایت «صوت العراق» منتشرش کرده است درج می کنیم و در أخر نیز ترجمۀ فارسی مقالۀ مزدور فرقۀ رجوی یعنی صافی الیاسری را درج خواهیم کرد تا خوانندگان، خودشان در مورد حق و حقیقت داوری کنند.ـ
پاسخ به مقالۀ آقای صافی الیاسری علیه نامۀ من به نخست وزیر عراق
به قلم: ماه منیر ایران پور
صوت العراق – ۱۹ مارس ۲۰۱۶
ای صافی؛ مردم مکه دره های آن را بهتر از هر کسی می شناسند (مثل عربی)
به نام خدا
انسانهای آزادهی جهان پاسخ مرا به صحبتهای آقای صافی الیاسری بشنوید و خود به عدالت و انصاف به قضاوت بنشینید.
من ماهمنیر ایرانپور هستم. یک معلم ساده. در دبیرستان فلسفه درس میدهم و مانند همۀ معلمان کشور از وزارت آموزش و پرورش ایران حقوق میگیرم و در دانشگاه تهران در دورهی دکترا در رشتهی فلسفه تعلیم و تریت درس میخوانم مزدور هیچکس نیستم از کسی حقوق نمیگیرم تا ادعای ناحق کنم. من تنها یک خواهرم که خواهان ملاقات با برادران خود میباشد. ادعاهای من هم قابل تحقیق و اثباتند. من و خواهران و مادرم را هیچکس مجبور نکرده به عراق بیاییم. محرک ما تنها عشقی است که خدا بهما ارزانی داشته.
آقای صافی الیاسری بر شما سلام و درودها. من شما را نمیشناسم و تاکنون شما را ندیدهام و مطلبی از شما نخواندهام. اما میدانم که ظاهرا پیشهی شما خبرنگاری است. پیشفرض من این است که ژورنالیستها در جستجوی حقیقتند؛ پس انصاف بود که قبل از پاسخگویی به نامهی من بهعنوان یک خواهر مسلمان و همکیشت به سراغم میآمدید و با من مصاحبه میکردید و بهطور دقیق با عقاید، مواضع و خواستههایم آشنا و مطلع میشدید و سپس دست به قلم شده و قضاوت میکردید. من هفتهی قبل عراق بودم و در دسترس و اکنون هم چیزی از دست نرفته من حاضر به مصاحبه با شما هستم هر زمان که بخواهید میتوانید با من مصاحبه کنید.
آقای صافی الیاسری عزیز اولا شما تیتر مقالهتان را «پاسخ به نامۀ خانم ماهمنیر ایرانپور» قرار دادهاید؛ اکنون این سوال مطرح میشود که مگر من نامه را به شما نوشته ام؟؟!! نامهی من خطاب به نخست وزیر عراق آقای حیدر العبادی بود و علیالاصول میبایستی نخستوزیر محترم عراق و یا مسئولین سازمان مجاهدین خلق به نامۀ من پاسخ میدادند. آیا شما نماینده یا سخنگوی دولت عراق هستید و یا نماینده و سخنگوی سازمان مجاهدین خلق؟؟؟ مسلما هیچکدام. نمیدانم خواستههای من از آقای نخستوزیر عراق و شکایتهایم از رفتارهای غیر قانونی و ضد حقوق بشر رهبران سازمان مجاهدین خلق چه ربطی به شما بهعنوان یک روزنامه نگار عراقی دارد که شما بهخود اجازه دادهاید تا به آن «پاسخ» دهید؟؟؟ لذا بهنظر میرسد مقالهی شما حتی پاسخ به نامهی من هم نیست بلکه تنها در ضدیت با آن بدون هیچ صلاحیتی در قضاوت در مورد محتوای آن بوده است. شما در قاموستان مزدور را چگونه تعریف میکنید؟؟؟ آیا من که برای رهایی برادرانم تلاش میکنم و صاحب حق در موضوع هستم مزدورم؟؟؟ بهنظر میرسد تعریف صحیح مزدور این باشد: مزدور به کسی می گویند که در ازای دریافت پول استخدام میشود تا در موضوعی که هیچ ربطی به او ندارد دخالت کند. بطور مثال دولت یک کشور یا یک دستگاه و یا یک سازمان ممکن است در یک جنگ یا فعالیتی که نمیخواهند یا نمیتوانند از نیروها و سربازان خودشان استفاده کنند یا برای تقویت نیروهایشان؛ یک یا چند خارجی را استخدام کنند تا در آن زمینه به ازای دریافت مزد فعالیت کنند.
صلاحیت قضاوت در مورد من و خانوادهام و نیز برادرانم را تنها اعضای خانوادهی ایرانپور دارند. برادران من از گوشت و پوست من هستند؛ هم خون من هستند؛ فرزندان پدر من هستند؛ از سینهی مادر من شیر نوشیدهاند و در دامن من و خواهرانم بزرگ شدهاند من بهتر از شما میدانم برادرانم هرگز و هرگز و هرگز افراد سیاسی نبودند. اهل سیاست نبودند و سازمان مجاهدین خلق را نمیشناختند. برادران من قصد رفتن به غرب و اروپا را داشتند این را من و دیگر اعضای خانواده میدانیم نه شما جناب آقای صافی الیاسری.
من تاکنون برای دیدن عزیزان دربندم شش بار به عراق آمدهام آیا شما ازین موضوع مطلع بودید که نوشتهاید من تاکنون کجا بودهام و تاکنون دنبال برادرانم نبودهام؟؟؟؟ من از زمان ریاست کوفی عنان بر سازمان ملل متحد تاکنون، مدام برای مجامع بینالمللی و حقوق بشری نامه نوشتهام و درخواست کمک و ملاقات کردهام و شما بهدلیل بیاطلاعی ازین موضوع، نوشتهاید که من بهدنبال برادرانم نبودهام.
مادر من نیز ده بار برای دیدن عزیزانش به عراق سفر کرده است پس شما که ازین موضوع اطلاع ندارید نمیتوانید ادعا کنید ما بهدنبال آنها نبودهایم.
من باز هم میگویم و باز به حق ادعا میکنم که برادران من سیاسی نبودند آنها به ترکیه رفتند تا به غرب مهاجرت کنند و زندگی را برای خودشان بسازند. به شهادت دهها تن از جداشدگان از سازمان مجاهدین خلق در داخل و خارج از ایران، برادران من را صیادان انسان که برای سازمان مجاهدین خلق آدمربایی میکردند فریب داده؛ ربوده و به عراق و اشرف بردند. سازمان در مقابل برادران من پول به قاچاقچیان پرداخت کرده است و در واقع اقدام به بردهداری بهشکل نوین نموده است. من برای ادعاهای خود دهها شاهد زنده دارم که حاضرند در هر دادگاه صالحی شهادت دهند آیا شما نیز برای ادعاهای خود گواهی دارید؟؟؟؟
با چه استدلال و با چه منطقی و بر اساس کدام مدارک مستند محکمه پسند ادعا میکنید که جداشدگان از سازمان مجاهدین مزدور و خودفروخته و آلت دست وزارت اطلاعات ایران هستند؟؟؟
این تنها ادعایی بی سند است که کاربردی جز برای فریب اذهان عمومی ندارد. چرا هرکس که این سازمان را بههر دلیل قبول ندارد مزدور مینامید؟؟؟
آیا شما میدانید برادرم احمدرضا ایرانپور در دسامبر ۲۰۰۲ فقط ۱۷ سال داشت و در حالیکه به سن قانونی نرسیده بود قاچاقی از ترکیه به عراق و به اشرف برده شد و این از لحاظ بینالمللی آدمربایی محسوب شده و یک جرم بهشمار میرود؟؟؟؟
چرا از خودتان و از وجدان انسانیتان سوال نمیکنید که مگر میشود بیش از هزار تن از جداشدگان که در ایران و خارج از ایران بهسر میبرند همه با هم دروغ بگویند؟؟!!! بالاخره از میان این جماعت حداقل چند نفر راست میگویند. قدری بخود بیایید و جانب انصاف را بگیرید.
آقای صافی الیاسری من شما را دعوت میکنم به بیداری. دعوت میکنم به انصاف. دعوت میکنم به انسانیت. من شما را دعوت میکنم به راستگویی و آزادگی. امام سوم ما شیعیان امام حسین علیه السلام روز عاشورا خطاب به سپاه دشمن گفت: اگر دین ندارید اگر بهخدا و آخرت و جزای عمل معتقد نیستید لااقل آزادمرد باشید؛ شما هم به عنوان یک روزنامه نگار لا اقل با آزادگیحقایق مستند و مستدل را منتشر کنید. روزی بالاخره حقایق برای جهانیان روشن خواهد شد و بزودیِ زود برادران من انشاالله رها خواهند شد و حقایق را بیان خواهند کرد؛ نکند خدای ناکرده در آن روز بهخاطر عدم جستجوی حقیقت و یا کتمان حقیقت سرافکنده بشوید. پس دوستانه از شما میخواهم در راه اعتلای حقیقت بهعنوان یک ژورنالیستِ با وجدان و با اخلاق، ازین سازمانی که حتی به وطن خودش وفا نکرد؛ دست کشیده و دفاع نکنید که خیانتکاران به خدمتگزاران خود نیز وفا نمیکنند و روزی از پشت به آنها خنجر میزنند.
و اما جواب من ماهمنیر ایرانپور به نمایندگی از خاندان ایرانپور به سازمان مجاهدین خلق که جناب صافی الیاسری، در دفاع از ایشان مقاله نوشته است:
بر اساس مادهی ۱ اعلامیهی حقوق بشر ملل متحد عزیزان من احمدرضا و محمدرضا ایرانپور هم مانند تمام انسانهای دیگر باید از تمام حقوق و آزادیهای انسانی برخوردار باشند؛ از جمله حق عبور و مرور و انتخاب آزادانهی محل اقامت. پس چرا آنها را قبلا در اشرف و اکنون در لیبرتی محصور و محبوس کردهاید و اجازهی بیرون آمدن ندارند؟؟؟
براساس مادهی ۱۶ اعلامیهی حقوق بشر ملل متحد برادران من مانند سایر ابناء بشر حق ازدواج و زناشویی دارند؛ پس چرا سازمان مجاهدین خلقایشان را از این حق محروم ساخته است؟؟؟
براساس مادهی ۲۰ اعلامیهی حقوق بشر هیچکس نباید مجبور به عضویت در یک تشکیلات یا انجمنی گردد؛ پس چرا برادران من ابتدا با فریب به عراق برده شدهاند و اکنون مدت سیزده سال است به اجبار در اشرف و لیبرتی نگه داشته شدهاند و به اجبار به عضویت MKO درآورده شدهاند؟؟؟؟ من برای اثبات ادعای خود دهها شاهد زنده دارم.
بر اساس مادهی ۲۴ اعلامیهی حقوق بشر «هر انسانی سزاوار استراحت و اوقات فراغت، زمان محدود و قابل قبولی برای کار و مرخصیهای دورهای همراه با حقوق است» پس چرا برادرانم هیچ اوقات فراغت یا مرخصی ندارند تا این اوقات را با اعضاء خانواده و دوستان و فامیل خود بگذرانند؟؟؟
چرا برادران من از ابتداییترین حق خود که آزادی بیان است محرومند؟؟؟ من برای ادعای خود دهها شاهد زنده از میان کسانیکه در گذشته عضو MKO بودهاند و اکنون از این فرقه جدا شده و در ایران یا اروپا زندگی میکنند دارم.
چرا برادران من از حق دسترسی آزاد به اطلاعات که جزء حقوق بدیهی بشر است محرومند؟؟؟ چرا مطبوعات و جرائد روز دنیا در اختیار ایشان قرار نمیگیرد؟؟؟؟ من برای این ادعای خود دهها شاهد زنده دارم.
امروزه، در عصر فناوری و ارتباطات، در شرایطی که جهان به دهکده جهانی تبدیل شده، چرا برادران من از دسترسی به اینترنت و تلفن همراه و شبکههای مجازی محرومند؟؟؟ برای این ادعا نیز دهها شاهد زنده دارم. اگر راست میگویید چرا برادران من در فیس بوک فعال نیستند؟؟؟ چرا در شبکههای اجتماعی مثل تلگرام و اینستاگرام و … فعال نیستند؟؟؟؟
اینترنت «بخشی اساسی از زندگی روزمره» است و از اینرو منع استفاده از آن شایسته نیست؛ پس چرا برادرانم ازین موهبت محرومند؟؟؟؟
ملاقات با اعضاء خانواده جزء ابتداییترین حقوق بشر است؛ چرا من و برادرانم را از آن محروم میکنید؟؟؟
من خود به این سوال پاسخ میدهم؛ چون سازمان میترسد احمدرضا و محمدرضا ایرانپور با خانواده ملاقات کنند و فرقه را برای همیشه ترک کنند. روی سخنم با مسئولین سازمان است؛ شما میدانید که با فشارهای روانی و دروغ و تزویر برادرانم را نگهداشتهاید؛ میدانید که ملاقات با خانواده مساوی است با جدایی آنها از فرقه. اگر راست میگویید و نمیترسید؛ اگر راست میگویید و ادعا میکنید که برادران من خود نمیخواهند ما را ببینند پس اجازه بدهید در فضایی آزاد تحت نظارت کمیساریا و بدون حضور نیروهای ایران و نیز بدون حضور عوامل سازمان مجاهدین خلق بیایند و خودشان تنهایی و فقط با حضور من و مادرشان و دیگر خواهرانشان این خواستشان را با دلیل و علت به خانواده اشان اعلام کنند و یا حتی تماس تلفنی با ما خانواده اشان بگیرند و این خواسته شان و دلیل آن را اگر واقعا خواستۀ خود آنها است بگویند و ما هم طبق حق طبیعی و انسانی و قانونی خودمان بتوانیم با آندو در صورت حضوری بودن سه روز و یا حتی سه ساعت صحبت و بحث و جدل کنیم. آیا این جلوگیری از هر گونه ملاقات و تماس نشان نمی دهد که رهبری سازمان از اینکه این اسیران حرفی از بیرون بشنوند وحشت دارد؟. من و تمام اعضای خانواده برای عقیده و نظر برادرانم احمدرضا و محمدرضا ایرانپور ارزش و احترام قایلیم. خداوند ما را آزاد آفریده و آنها هم حق انتخاب دارند و میتوانند هر مرام و مسلکی داشته باشند اما این منافاتی با ملاقات با اعضای خانواده ندارد. برادران من حتی اگر طالب مبارزهاند میتوانند و باید پدر و مادر خود را ملاقات کنند چون پدر و مادر و اعضای درجه یک خانواده بر گردن هم حقوقی دارند که باید بجا بیاورند؛ پس ما بر ملاقات با ایشان همچنان تأکید و اصرار میکنیم.
من اخیرا از طریق تازه جداشدهها از فرقه؛ اطلاع موثق یافتم که برادر کوچکترم احمدرضا ایرانپور مدتهاست از سازمان اعلام جدایی کرده. من مطلع شدم که مدت یک سال و نیم در اجرای برنامههای موسیقی با سازمان به نشانهی اعتراض همکاری نکرده است. من مطلع شدم که برادرم احمدرضا تحت شدیدترین فشارهای روحی و روانی از طرف فرقه قرار گرفته است. اکنون اعلام میکنم که اگر هر اتفاق ناگواری برای وی بیفتد سوء قصد از طرف سازمان برای ساکت کردن و درگلو خفه کردن فریاد اعتراض او برای جدایی و رهایی از فرقه است. من اعلام میکنم که اگر هر مصاحبهی تلوزیونی از برادرانم و یا اظهارات به هر شکل دیگر به نام آندو اعم از کتبی یا شفاهی پخش یا منتشر شود تحت فشار و اجبار شدید از آنان گرفته شده است. من برای سلامتی برادران خود اعلام خطر میکنم و از تمام سازمانهای بینالمللی و حقوق بشری استمداد میطلبم.
من و اعضای خانوادهام از آمدنهای مکرر به عراق تنها یک هدف داریم و آن ملاقات در فضایی آزاد بدون حضور عوامل سازمان مجاهدین خلق و تحت نظارت کمیساریا است و درخواستهای قانونی ما اعضاء خانوادهی ایرانپور به شرح زیر است:
۱٫۱- ملاقات با احمدرضا و محمدرضا ایرانپور تحت نظارت کمیساریا و بدون حضور اعضای فرقه MKO
۲٫۲- مکاتبهی هفتگی یا ماهانه با ایشان بهطور مستمر.
۳٫۳- مکالمهی تلفنی با ایشان بهطور مستمر.
۴٫۴- در اختیار گذاشتن تلفن همراه و کامپیوتر و نیز دسترسی به اینترنت آزاد برای احمدرضا و محمدرضا ایرانپور.
۵٫۵- ارسال عکس جدید از هر دو نفر ایشان برای خانواده.
آقای صافی الیاسری من ماهمنیر ایرانپور اولاً همنوع تو و دوماً همکیش و خواهر دینی تو هستم پس از شما تقاضا میکنم به حکم وظیفهی انسانی و اخلاقی و نیز به حکم تعهد ژورنالیستی که در بیان حقیقت دارید صدای رسای مظلومیت من، خانوادهام و برادران دربندم باشید. شما بهعنوان یک نویسنده و روزنامه نگار عراقی اخلاقا متعهد و ملزم هستید پاسخ مرا به مقالۀ خودتان به تک تک آنها که مقالۀ شما را خواندهاند برسانید تا در تاریخ خبرنگاری به بیعدالتی و عدم رعایت انصاف متهم نشوید. در پایان من برای شما از خدا توفیق در حقیقتیابی و توفیق بیشتر در بیان حق و جانبداری از حق را مسئلت میکنم.
اکنون ای آزادگان جهان عرب پاسخهای منطقی و مستدل من ماهمنیر ایرانپور به مقالۀ آقای صافی الیاسری در سایت محترم صوت العراق را دیدید و خواندید. من وجدانهای بیدار انسانهای آزادهی جهان را به داوری و قضاوت فرامیخوانم.
ماه منیر ایران پور – شیراز – ایران
۱۴ مارس ۲۰۱۶
–
ردا على مقال السید صافی الیاسری ضد رسالتی إلى رئیسالوزراء العراقی
بقلم: ماه منیر إیرانبور – ۱۹-۰۳-۲۰۱۶ | (صوت العراق)
یا صافی! أهل مکه أدرى بشعابها
بسم الله الرحمن الرحیم
أرجو کل الأحرار الشرفاء قراءه ردی على مقال السید صافیالیاسری ثم إبداء الحکم بإنصاف وعداله. إنی ماهمنیر إیرانبور مدرسه بسیطه للفلسفه فیالمدارس الثانویه فی مدینتی أی مدینه شیراز الإیرانیه وأتقاضى راتبی مثل جمیع المعلمین والمدرسین فی إیران من وزاره التعلیم والتربیه و فیالوقت نفسه أقوم بالدراسه فی مرحله الدکتوراه فی فرع فلسفه التعلیموالتربیه بجامعه طهران. لست عمیلا لأحد ولا أتقاضى راتبا من أحد یرید أن یدفعنی إلى أن أدعی بغیر حق. لست إلا شقیقه ترید اللقاء بشقیقیها وادعائی یمکن التحقیق فیه وإثباته. أحد لم یجبرنی ولم یجبر شقیقاتی و والدتی على التوجه إلى العراق والتواجد أمام مخیم الحریه (لیبرتی) محتجز شقیقیّ الاثنین. إن دافعنا لیس إلا حبا أنعمه الله علینا.
السید صافیالیاسری أسلم علیک. إنی لا أعرفک و لم أراک حتى الآن ولم أقرأ مقالا منک. و لکنی أعرف أنک صحافی کما یبدو و من المفترض أن یکون الصحافی باحثا عن الحقیقه، إذن یحکم الإنصاف بأن لو کنت تراجعنی باعتباری أختک المسلمه قبل الکتابه ضد رسالتی إلى رئیس الوزراء العراقی و تجری مقابله صحفیه معی لتتعرف وتطلع بالکامل على آرائی و مواقفی و مطالبی ثم تأخذ القلم للکتابه والحکم. إنی کنت فیالعراق قبل أسبوعین فکنت فی متناول سمعک وبصرک وحتى حالیا إنی مستعده لأن تجری مقابله معی.
السید صافی الیاسری،
لاحظت فی البدایه وبالاستغراب أنک جعلت عنوان مقالک “ردا على رساله السیده ماهمنیر” کأن لو کنت أنا قد کتبت تلک الرساله إلى حضرتک؟؟!! فیما أنها کانت رسالتی إلى رئیس الوزراء العراقی السید حیدرالعبادی وکنت أنتظر الرد منه أو من المسؤولین فی منظمه مجاهدی خلق الإیرانیه. هل حضرتک ممثل أو متحدث لحکومه السید العبادی؟؟؟ أو ممثل ومتحدث لمنظمه مجاهدی خلق؟؟؟ بالتأکید یکون جواب حضرتک: لا.
فلا أعرف ما شأنک أنت بصفتک صحفیا عراقیا بطلباتی من السید رئیس الوزراء العراقی و شکوای إلیه من التصرفات غیر القانونیه المعادیه لحقوق الإنسان لقاده منظمه مجاهدی خلق حتى تقوم وحسب تعبیرک بـ “الرد” علیها؟؟! فعلى ذلک یبدو أن مقالک لیس حتى الرد على رسالتی وإنما هو مقال ضدها و فی تکذیبها ولکن من دون أیه أهلیه أو صلاحیه للحکم فی مضمونها.
من هو “العمیل” فی قاموس سیادتک؟؟ هل أنا المرأه والشقیقه التی تعمل على تخلیص شقیقیها وهی صاحبه الحق والقضیه وهی المعنیه بالموضوع عمیله؟؟ أعتقد أن التعریف الصحیح لمفرده العمیل هو أنها تطلق على شخص یتم توظیفه مقابل مال کأجره لعمله لیعمل فی أمر لا یعنیه بشیء ولا شأن له فیه. فعلى سبیل المثال قد تقوم حکومه أو مؤسسه أو منظمه بتوظیف أجنبی أو أجانب فی حرب أو نشاط مقابل تلقیهم أموالا لینشطوا فی أمر أو یشارکوا فی حرب أو نشاط تعزیزا لقواتها وعناصرها ولکن لا یجوز إطلاق العمیل على تلک القوات والعناصر الأهلیه.
إن أعضاء أسره “إیرانبور” هم الذین لهم الأهلیه والصلاحیه للحکم فی ما یتعلق بی وبعائلتی وکذلک بشقیقیّ الاثنین اللذین هما من أبناء جلدتی ولی معهما اشتراک الدم واللحم وهما ابنا والدی ورضعا من صدر والدتی وکبرا وترعرعا فی حضنی وأحضان شقیقاتی فأنا على علم أکثر بکثیر من علمک بأن شقیقیّ الاثنین لم یکونا إطلاقا وقط شخصین سیاسیین ولم تکن لهما هوایه للسیاسه ولم یکونا یعرفان منظمه مجاهدی خلق مثل غالبیه شباب بلدی من الجیل الجدید. إن شقیقیّ الاثنین کانا ینویان الذهاب إلى أوربا وهذا ما نعلمه عنهما نحن أنا والأخرون من أفراد عائلتنا ولیس أنت یا حضره السید صافی الیاسری!.
إنی ولغرض اللقاء بعزیزیّ الاثنین المحتجزین سافرت إلى العراق ست مرات فهل حضرتک کنت مطلعا على ذلک؟ حتى کتبت فی مقالک متسائلا: “فاین کانت السیده ماه منیر طوال هذه الاعوام من اخویها؟؟”؟!!
إنی ومنذ رئاسه السید کوفی عنان لمنظمه الأمم المتحده وحتى الآن بعثت الرسائل باستمرار إلى المنظمه الدولیه وجمیع الأجهزه والأوساط الدولیه والمختصه بحقوق الإنسان وطلبت منهم مساعدتی للقاء بشقیقیّ الاثنین ولکنک ولسبب عدم علمک بکل هذا کتبت فی مقالک بأنی لم أتابع قضیه شقیقیّ.
کما و إن أمی هی الأخرى سافرت إلى العراق عشر مرات لزیاره ابنیها العزیزین، إذن لا یجوز لک أن تدعی أننا لم نتابع قضیتهما ولم نهتم بمصیرهما لأنک تجهل مجریات هذا الأمر ونحن أدری بشؤوننا وکما یقول المثل العربی: أهل مکه أدرى بشعابها.
إن عشرات من المنفصلین عن منظمه مجاهدی خلق داخل إیران وخارجها قد شهدوا على أن قناصی الإنسان الذین کانوا یصطادون ویختطفون أناسا بصنوف الخدعه والاحتیال من أجل منظمه مجاهدی خلق خطفوهما ونقلوهما إلى معسکر أشرف فی العراق. وقد دفعت المنظمه أموالا طائله للمهربین مقابل نقل شقیقیّ الاثنین وهذا فی الحقیقه استرقاق واستعباد ولکن على هیئه عصریه!!.
لدی ولإثبات مدعاتی عشرات من الشهود الأحیاء مستعدون للإدلاء بالشهاده أمام أیه محکمه ذات صلاحیه فهل لدیک شاهد على مدعاتک؟
بأی دلیل وبأی منطق وعقلیه وعلى أساس أیه وثیقه تصلح لتقدیمها للمحکمه تدعی زیفا أن المنفصلین عن منظمه مجاهدی خلق هم عملاء باعوا ذممهم وأدوات بید المخابرات الإیرانیه؟؟!!
هذا ادعاء یفتقر إلى أی دلیل أو مستند أو وثیقه ولا هدف منه إلا خدعه الرأی العام ومراوغه الناس. لماذا أنتم تعتبرون کل من یعارض منظمه مجاهدی خلق عمیلا؟؟؟!
هل تعرفون أن شقیقی أحمد رضا إیران بور کان فی کانون الأول (دیسمبر) عام ۲۰۰۲ یبلغ من العمر ۱۷ عاما فقط وتم نقله من ترکیا إلى العراق وإلى معسکر أشرف فیما لم یکن یبلغ السن القانونی وهذا یعتبر خطفا وجریمه حسب القانون الدولی؟؟! فمن بین کل هذه الشهود الأحیاء هناک صادقون على أقل تقدیر فارعووا وانحازوا إلى جانب الحق والإنصاف.
حضره السید صافی الیاسری أدعوکم إلى الصحوه والإنصاف وإلى الإنسانیه وإلى الصدق والحریه. قال إمامنا الثالث (إمامنا نحن الشیعه) الإمام الحسین علیه السلام یوم عاشوراء مخاطبا جند العدو: إن لم یکن لکم دین وکنتم لا تخافون یوم المعاد فکونوا أحرارا فی دنیاکم. فأنت أیضا وباعتبارک صحفیا کن حرا فی الأقل لنشر الحقائق الموثقه والمستنده والموضوعیه لأن الحقائق ستکشف لامحاله وأن شقیقیّ الاثنین سوف یتخلصان إن شاء الله فی وقت قریب وسوف یکشفان عن الحقائق فلا أرید أن تکون آنذاک مطأطئ الرأس لا سمح الله بسبب عدم بحثک عن الحقیقه أو تسترک على الحقیقه. فأدعوک کأخت لک وبصفتک صحافیا له ضمیره وله أخلاق إلى التخلی عن هذه المنظمه التی لم توف حتى بوطنها وإلى عدم الدفاع عنها لأن الخونه لن یوفوا حتى بخادمیهم وبل سیطعنهم یوما ما من الخلف.
أما جوابی أنا ماه منیر إیران بور نیابه عن أسره إیران بور على منظمه مجاهدی خلق التی کتب السید صافی الیاسری مقاله دفاعا عنها فهو کالتالی:
طبقا للماده الأولى من الإعلان العالمی لحقوق الإنسان فإن عزیزینا أحمد رضا ومحمد رضا إیران بور وشأنهم شأن کل أبناء البشر یحق لهم أن یتمتعوا بکل الحقوق والحریات الإنسانیه ومنها حق التردد والانتخاب الحر لموقع إقامتهم. فلماذا حصروهما وسجنوهما فی معسکر أشرف سابقا وفی مخیم الحریه (لیبرتی) حالیا ولا یسمحون لهما بالخروج؟؟؟
کما ووفق الماده الـ ۱۶ من الإعلان العالمی لحقوق الإنسان یحق لشقیقیّ الاثنین ومثل جمیع أبناء البشر أن یتزوجا ویشکلا العائله فلماذا حرمتهما منظمه مجاهدی خلق من هذا الحق الشرعی؟؟!
وحسب الماده العشرین من الإعلان العالمی لحقوق الإنسان لا یجب إجبار أی شخص على الانضواء فی عضویه تنظیم أو جمعیه، فلماذا تم فی البدایه نقل شقیقیّ الاثنین إلى العراق بالخدعه وحالیا هما محتجزان فی مخیم الحریه (لیبرتی) ببغداد وقبله فی معسکر أشرف فی محافظه دیالى العراقیه کرها وبالإجبار کما أجبروهما على الإنضواء فی عضویه منظمه مجاهدی خلق؟؟ ولدی عشرات من الشهود الأحیاء لإثبات مدعای.
وتقول الماده الـ ۲۴ من الإعلان العالمی لحقوق الإنسان: “کل إنسان له حق الاستراحه وأوقات الفراغ ووقت محدود ومقبول للعمل وإجازات دوریه مع الراتب”، إذن لماذا لا توجد لشقیقیّ الاثنین أوقات الفراغ أو الإجازه لیقضیا هذه الأوقات مع أعضاء عائلتهما وأهلهما وأقاربهما؟؟
لماذا حرم شقیقای من أبسط حق لهما وهو حریه التعبیر؟؟ ولإثبات ذلک لی عشرات من الشهود الأحیاء من المنفصلین عن منظمه مجاهدی خلق الذین یعیشون فی إیران أو أوربا.
لماذا حرم شقیقای من حقهما فی الوصول بحریه إلى المعلومات فیما أنه حق من حقوق الإنسان البدیهیه؟؟ لماذا لا یتم تزویدهما بالصحف والإنترنت والهاتف النقال وإمکانیه الوصول إلى شبکات التواصل الاجتماعی کالفیس بوک والتلغراف والإینستاغرام فی وقت تحول العالم فیه إلى قریه عالمیه واحده؟؟ إن الإنترنت أصبح الیوم جزءا أساسیا من الحیاه الیومیه فمن أمر غیر لائق حرمان شقیقیّ من وسائل الاتصال والتواصل العصریه هذه.
هذا وإن اللقاء بأعضاء العائله من أبسط حقوق الإنسان؛ فلماذا تم حرمانی وحرمان شقیقیّ منه؟؟
أنا نفسی أجیب على هذا السؤال: إن سبب ذلک یعود إلى خوف قیاده المنظمه من مغادره کل من أحمد رضا ومحمد رضا صفوف المنظمه وانفصالهما عنها فی حاله لقائهما أو اتصالهما بأهلهما.
أخاطب هنا قاده المنظمه لأقول لهم: أنتم تعرفون جیدا أن بقاء شقیقیّ فی صفوف المنظمه حتى الآن یأتی نتیجه الضغوط والمضایقات النفسیه التی تفرضها علیهما قیاده المنظمه ونتیجه الأکاذیب والتهم والمختلقات التی تلقنها لهما القیاده لیلا ونهارا وأنتم تعرفون أن اللقاء بالعائله یساوی الانفصال عن المنظمه التی قد تحولت الیوم إلى طائفه. فلو کنتم لا تخافون من انفصالهما وکنتم صادقین فی مزاعمکم بأن شقیقیّ الاثنین أنفسهما لا یریدان اللقاء بنا نحن أهلهما لسمحتم لهما بالظهور بوحدهما أمامی وأمام والدتهما وشقیقاتهما الأخریات فی مکان حر وبإشراف من المفوضیه العلیا للاجئین التابعه للأمم المتحده وبدون حضور عناصر إیرانیه وعناصر منظمه مجاهدی خلق لیبدیا إرادتهما هذه أی عدم رغبتهما باللقاء بنا وسبب ذلک أو حتى بالاتصال بنا نحن عائلتهما هاتفیا لیبدیا عدم رغبتهما فی اللقاء بنا وسببه لو کان ذلک إرادتهما الحقیقیه ثم نقوم نحن وبممارسه حقنا الطبیعی الإنسانی الشرعی بالنقاش والتحدث والجدل معهما لمده ثلاثه أیام أو حتى لمده ثلاث ساعات فقط فی الأقل إذا کان النقاش وجاها. أفلیس منعهما من أی لقاء أو اتصال یدل على أن قیاده المنظمه تخاف من أن یسمع هؤلاء الأسرى کلاما من خارج التنظیم؟.
أنا وکل أعضاء عائلتی نحترم رأی شقیقیّ الاثنین أحمد رضا ومحمد رضا إیران بور لأن الله خلقنا أحرارا ولهما حق الانتخاب والحق فی اختیار أی مذهب ورأی وعقیده ولکن ذلک لا ینافی اللقاء بأعضاء العائله. إن شقیقیّ الاثنین حتى إذا أرادا النضال یمکن لهما وبل یجب علیهما أن یلتقیا بوالدهما ووالدتهما لأن الوالدین وأعضاء العائله من الدرجه الأولى لبعضهم حقوق على البعض الآخر ویجب علیهم أن یؤدیها؛ إذن لا نزال نؤکد ضروره اللقاء معهما.
إنی اطلعت مؤخرا عن طریق المنفصلین الجدد عن منظمه مجاهدی خلق (زمره رجوی) على معلومات موثقه تفید أن شقیقی الأصغر أحمد رضا إیران بور أعلن منذ مده عن انفصاله عن المنظمه وهو فی داخل التنظیم، وهو فی هذا الإطار أصبح یرفض منذ سنه ونصف سنه إجراء ما یوکل إلیه من برامج موسیقیه وذلک احتجاجا على ما یفرض علیه وعلى الآخرین من ضغوط ومضایقات نفسیه شدیده من قبل قیاده الزمره. فحالیا أعلن أن أی حادث سیئ قد یتعرض له شقیقی سنعتبره محاوله من قبل المنظمه لاغتیاله وإسکات صوته بالاحتجاج والتخلص من قیود الزمره. کما أعلن أن أیه مقابله تلفزیونیه مع شقیقیّ الاثنین أو أی نوع من الحدیث المنشور أو المبثوث باسمهما لن یأتی إلا نتیجه الإجبار والضغط المفروضین علیهما. إنی أوجه الإنذار فی ما یتعلق بسلامه وأمن شقیقیّ الاثنین المحتجزین فی مخیم الحریه (لیبرتی) ببغداد وأستغیث فی ذلک جمیع المنظمات الدولیه المختصه بحقوق الإنسان.
أنا وأعضاء عائلتی لا هدف لنا من المجیئ المتکرر إلى العراق إلا اللقاء فی جو حر ومکان حر مستقل مع کل من أحمد رضا ومحمد رضا إیران بور من دون حضور عناصر منظمه مجاهدی خلق وبإشراف من المفوضیه العلیا للاجئین التابعه للأمم المتحده. وفیم یلی مطالبنا القانونیه نحن عائله إیران بور:
۱٫ اللقاء بأحمد رضا ومحمد رضا إیران بور بإشراف من المفوضیه العلیا للاجئین التابعه للأمم المتحده ومن دون حضور أعضاء وعناصر لمنظمه مجاهدی خلق.
۲٫ إمکانیه مراسلتهما أسبوعیا أو شهریا باستمرار.
۳٫ إمکانیه المکالمه هاتفیا معهما باستمرار.
۴٫ تزویدهما بالهاتف النقال والکمبیوتر وکذلک بإمکانیه وصولهما إلى الإنترنت بحریه.
۵٫ إرسال صوره جدیده لهما إلى عائلتهما.
و أخیرا أخاطب مره ثانیه السید صافی الیاسری لأقول له إنی أی ماه منیر إیران بور أطالبک کأخت لک فی الدین أو کإنسان مثلک أن تکون صوتنا البلیغ صوت عائلتنا وشقیقیّ المحتجزین بحکم واجبک الإنسانی والأخلاقی وکذلک بحکم التعهد الصحافی الذی آلیت على نفسک للتعبیر عن الحقیقه. فإن حضرتک وبصفتک کاتبا وصحفیا عراقیا ملتزم بأن توصل ردی على مقالک إلى کل من قرأ مقالک لکی لا یتم اتهامک فی تاریخ الصحافه بالظلم وعدم الإنصاف. وختاما أسأل الله العلی القدیر أن ینجحک فی تقصی الحقائق ویوفقک فی المزید من التعبیر عن الحق والحقیقه والانحیاز والوقوف إلى جانب الحق.
فحالیا أخاطب أحرار العالم العربی لأقول لهم: إنکم قرأتم ردی المنطقی المستدل ردی أنا ماه منیر أیران بور على مقال السید صافی الیاسری المنشور فی موقع “صوت العراق” الموقر. فأدعو الضمائر الحیه لأحرار العالم إلى الحکم بإنصاف وعدل والله من وراء القصد.
ماه منیر إیرانبور – شیراز – إیران
۱۴ آذار (مارس) ۲۰۱۶
مقالۀ قلم به مزد فرقۀ رجوی صافی الیاسری علیه نامۀ خانم ایران پور به نخست وزیر عراق
(توجه: این مقاله که علیه خانم ایران پور و آقای مصطفی محمدی و اینجانب یعنی حسین نژاد با اسم بردن از ما سه نفر و به دنبال انتشار نامۀ خانم ماه منیر ایران پور به نخست وزیر عراق در رسانه های این کشور از جمله همین صوت العراق نوشته شده به قلم یک روزنامه نگار عراقی است که برای برخی روزنامه های مخالف دولت عراق مقاله می نوشت و الآن هم می نویسد. وقتی ما در اشرف بودیم بعد از سقوط صدام او را به اشرف آوردند و مرا مسئول کار با او کرده بودند. او را با زن و بچه هایش آورده و در هتل اشرف نگه داشتیم و ماهی دو هزار دلار پول بهش می دادیم تا در حمایت از سازمان هفته ای سه مقاله در مطبوعات عراق بنویسد و کتاب تألیف کند. آخرش هم بردندش کردستان عراق تا در امن باشد. چند کتاب همان موقع در اشرف برای فرقۀ رجوی نوشت که بیشتر مطالبش ترجمه های من می باشد و اسم مرا هم در یکی از کتابهایش آورده و از من تعریف و تشکر کرده است ولی بعد از جدا شدنم چندین مقاله تا کنون علیه من نوشته که من جواب داده ام و مقالات و نامه های متعدد هم من علیه او نوشته ام که در سایتهای متعدد چاپ شده و او هم جواب نوشته و من هم برایش جواب داده ام. پاسخ یاوه های او علیه اینجانب و دخترم زینب را به صورت دو کامنت در زیر مقاله اش در سایت صوت العراق نوشتم که در همان صفحه منتشر شد – حسین نژاد)
–
در پاسخ به نامۀ خانم ماه منیر
به قلم صافی الیاسری ۲۱ ژانویۀ ۲۰۱۶ سایت “صوت العراق (صدای عراق)
برای احقاق حق و از بین بردن باطل و افشای دروغها و جعلیات و تقلب، این مقاله را برایتان می نویسم تا ادعاهای این خانم و منبع نامه و نویسندۀ واقعی آن را افشا کنم. این نامه در حقیقت بخشی از کارزار استفاده از برگ خانواده های ساکنان لیبرتی است که توسط اطلاعات جمهوری اسلامی ایران علیه مخالفانش و در پیشاپیش آنان سازمان مجاهدین خلق به راه افتاده است. اطلاعات ایران از سال ۲۰۱۰ دهها خانوادۀ موهوم را با ادعای اینکه برخی افراد آنان در اردوگاه اشرف زندانی هستند و آنان خواستار دیدار با آنان می باشند بسیج کرد. باید دانست که برخی اسمهایی که این بسیج شدگان پشت درها و نرده های اشرف و بعد هم لیبرتی صدا می کردند از ساکنان اشرف و لیبرتی نیستند چون بعضی از آنها فوت کرده یا به کشوری دیگر رفته اند.
و اما ساکنان زندۀ اردوگاه حاضر به دیدار با این بسیج شدگان نشدند و بارزترین نمونۀ این افراد خانم سمیه محمدی است پدرش با متهم کردن رهبری سازمان به زندانی کردن «بچه» اش یک جنجال و گرد و خاک جهانی به راه انداخت. این بچه ای که وی در مورد او صحبت می کند خانم سمیه عضو سازمان مجاهدین خلق است که ۳۶ سال دارد و از دیدار با پدرش خودداری کرد و او را متهم نمود که عاملی در بسیج تبلیغاتی اطلاعات ایران علیه سازمان می باشد. من خودم شخصا با او دیدار کرده ام و او موضع خودش را برای من بدون هیچ تردیدی بازگو کرد و گفت که او به راهی که با یاران و برادران و خواهران مجاهدش برای آزاد کردن ایرانیان از یوغ رژیم دیکتاتوری انتخاب کرده است ادامه خواهد داد و او به این راه ایمان دارد. او همین حرف را به فرستادگان کانادا هم که برای تحقیق در ادعاهای پدرش آمده بودند گفت و آنها از موضع سمیه اطمینان حاصل کرده و طوفان ادعاهایی را که مصطفی محمدی بر انگیخته بود محکوم کردند. آمریکایی ها هم که اداره و حفاظت اردوگاه اشرف را بر عهده داشتند همین کار را کردند. بلافاصله بعد از این جریان، خانم سمیه محمدی کتابی نوشت که در آن جزئیات تلاشهای پدرش و مواضع خود و گواهی های آمریکا و کانادا و دیدارها و مصاحبه هایش با خبرنگاران را آورده است خبرنگارانی که به دروغهای پدرش پی بردند.
نمونۀ دیگر فردی به نام قربانعلی حسین نژاد می باشد که در سال ۲۰۱۲ از اردوگاه لیبرتی خارج شد ولی دخترش زینب نخواست با او برود. او ادعا کرده که دخترش در لیبرتی زندانی است و مدعی شده که رهبران سازمان نمی گذارند او با دخترش دیدار کند در حالیکه خانم زینب گفته که او با برادران و خواهرانش با اراده و خواست خودش در اردوگاه مانده است و او پدرش را به خدمت گرفته شده توسط اطلاعات ایران در بازی با برگ خانواده های مجاهدین می شمارد.
با توجه به این دو نمونه که رسانه های عربی و خارجی برگهای آن دو را رو کرده اند همکارانم در سایتهای شفق نیوز و صوت العراق می توانند نامۀ خانم ایران پور را بخوانند و ما به تفصیل واقعیت ادعاهایی را که در این نامه آمده است بیان خواهیم کرد.
ادعای این خانم مبنی بر زندانی شدن دو برادرش در اردوگاه لیبرتی فاقد هر گونه دلیل ومدرکی است. اطلاعات ایران مادر آن دو را به هزینۀ خودش به بغداد آورد تا او را هم وارد افرادی کند که در درب لیبرتی جمعشان کرده است ولی دو پسر او از دیدار با وی خودداری کردند و حرف سابقشان را تکرار کردند که مادرشان تسلیم فشارهای اطلاعات ایران شده تا بعد از سیزده سال حضور آن دو در تشکیلات سازمان به بغداد بیاید. خانم ماه منیر در طول این سالیان کجا بوده؟ چرا سراغ برادرانش را نمی گرفته است؟؟
ایران پور در نامه اش گفته که برادرانش در ترکیه بودند و می خواستند بروند کانادا. این صحت ندارد زیرا آن دو برادر ذیربط گفته اند که آنها به ترکیه به عنوان گذرگاهی به سوی عراق رفتند تا به قرارگاههای سازمان مجاهدین خلق بپیوندند زیرا نمی توانستند مستقیما از ایران به عراق بروند. سؤال این است که چگونه و چه کسی می تواند دو جوان عاقل و آگاه و روشنفکر و اهل سیاست را بفریبد و آنها را از ترکیه خارج کرده و با فریب و نیرنگ به بغداد ببرد؟؟
اما اینکه منبع اطلاعات این خانم کسانی است که از اردوگاههای سازمان گریخته اند فاقد هر گونه دلیل و مدرکی است بویژه همۀ کسانی که از میان این افراد به ایران رفته اند به چنگ دستگاه اطلاعات ایران افتاده و مهره ای در دست آن شده اند که هر طور می خواهد آنها را به حرکت در می آورد و اطلاعاتی دروغین و ساختگی به آنها القا می کند.
این خانم در نامه اش نوشته است: “به نظر میرسدکمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد مستقر در بغداد هم بطور یکجانبه ازفرقۀ رجویدفاع میکند درصورتی که مطابق قوانین حقوق بشر بایستی برای استیفاء حقوق خانوادهها و بویژه حق ملاقات با فرزندانشان تلاش کند اما متأسفانه علیرغم درخواستهای مکرر ما که بهصورت ارسال ایمیل و نیز تماس تلفنی بوده است؛ در این راستا کمیساریا کوچکترین همکاری با ما خانوادهها ننموده است”.
این سخن پرده از واقعیت موضع دو برادر خانم ماه منیر بر می دارد چرا که دفتر کمیساریا دهها مصاحبه با افراد سازمان یعنی ساکنان اشرف و لیبرتی به عمل آورده و از موضع واقعی آنها اطمینان حاصل کرده است. کمیساریا یک نهاد وابسته به سازمان ملل متحد می باشد و نمی تواند هیچکس را مجبور به رفتاری برخلاف باورهایش بکند.
همچنین سخن این خانم مبنی بر اینکه سازمان مجاهدین خلق مانع انتقال افرادش به آلبانی می شود ادعایی بیش نیست زیرا تا ماه گذشته بیش از ۱۱۰۰ مجاهد اردوگاه لیبرتی را ترک کرده و سریهای دیگری نیز طبق اظهارات دفتر یونامی و کمیساریای پناهندگان به آنان خواهند پیوست و همۀ جهان به این واقعیت واقف است واقعیتی که خانم ماه منیر در نامه اش که من یقین دارم در دفاتر اطلاعات ایران نوشته شده است می خواهد آن را بزداید.
این خانم صحبت از نگرانیش در مورد برادرانش می کند. این ادعا هم صحت ندارد زیرا همۀ آنها که اطلاعات ایران آنها را به عراق آورده و دم در اشرف و بعد هم لیبرتی جمعشان کرده است پلاکاردها و بلندگوهایی در دست داشتند که ساکنان را به منهدم کردن اردوگاه و سوزاندن آن و دار زدن تمام افراد آن تهدید می کردند و این رویدادها با صدا و تصویر ضبط شده اند. آیا این است نگرانی کسانی که ادعا می کنند خانواده های افراد مجاهدین خلق در اشرف و بعد هم لیبرتی هستند؟؟
ما با افشای این واقعیتها به تغییر مسیرهای انتقام و سوق دادن ادعاهای دروغین به سوی راههای انسانی مبنی بر رسیدگی به مسألۀ ساکنان لیبرتی فرا می خوانیم ساکنانی که به علت فشارهای اعمال شده بر آنها از سوی کمیتۀ سرکوب به ریاست مشاور امنیت ملی فالح فیاض درد و رنج شدیدی را تحمل می کنند کمیته ای که از سوی آنان متهم به فرمانبرداری از سفارت ایران در رابطه با محرومیتهای اعمال شده بر آنان می باشد و جزئیات آن در رسانه های متعدد عراقی و عربی و خارجی افشا شده است.
در پایان می خواهم به همکاران رسانه ای ام بگویم که منتشر کردن چنین نامه هایی و ادعاهای باطل مندرج در آنها بدون تحقیق و اطمینان از درست بودن آنها تنها در خدمت نقشه های اطلاعات ایران به منظور کشتار خونین ساکنان لیبرتی است و بهانه برای مزدوران محلی رژیم ایران فراهم می کند تا این افراد بی دفاع و مسالمت جو را مورد تهاجم قرار بدهند و شما تعداد حملات علیه اردوگاههای اشرف و لیبرتی را به یاد می آورید که أخرین آن در نوامبر سال گذشته بود که شبه نظامیان محلی وابسته به ایران هشتاد موشک به اردوگاه لیبرتی شلیک کردند که منجر به کشته شدن ۲۶ نفر از ساکنان اردوگاه شد.
همچنین ما از آقای نخست وزیر حیدر العبادی می خواهیم که به چنین نامه هایی توجه نکنند. باردیگر از همکاران رسانه ای ام سپاسگزارم و ارجشان می نهم و برایشان درود می فرستم و آرزوی موفقیت و پیشرفت برایشان دارم
(پایان)