حاج مسعود رجوی لمپنیزمت هم در راستای سرنگونی است؟
مجید روحی، ایران اینترلینک، نوزدهم مارس ۲۰۱۶:… در یکی از نشستهای عمومی حاج مسعود رجوی با ادبیات لومپنی با دختر مریم قجر عضدانلو و مهدی ابریشمچی رابطه بر قرار میکرد حاج مسعود رجوی با آوردن یک عروسک خروس و تقلید صدای خروس به ارضای جنسی خود توجه میکرد به طوری که در محفل های نفرات اسیر در فرقه به کنایه گفته میشد مادرش را تصاحب کرد حال دخترش او را مجذوب کرده است از سوی دیگر …
حاج مسعود رجوی رفتارهای لمپنیزمت با اعضای اسیر در فرقه ات و خانواده ها در راستای سرنگونی است؟
راز عقب ماندگی و خشک مغزی حاج مسعود رجوی بر کسی پوشیده نیست.
رفتارهای حاج مسعود رجوی و فرقه اش بر طبق اصول کاملاً مبیّن و اثبات شده ، هماهنگی تطبیق عجیبی با رفتار زنجیره ای فرقه ها دارد.
رفتارهایی که تجویز الگوی های کاملاً دیکته شده در تمام شئون زندگی فرقه ها به خوبی جاری می باشد.
این مفهوم هم در رفتار و هم در گفتار حاج مسعود رجوی و فرقه اش به خوبی مشهود است؛ چه در رفتارهایی که با حرکت و جریان لمپنی مانع از برگزاری جلسات میتینگهای آزاد می شوند و با ضرب و شتم آزادی خواهان و جداشدگان خوی وحشیانه و ددمنشانه ی خود را به نمایش می گذارند و چه در گفتار که وقیحانه ترین کلمات ممکن را به کار می برند؛ کلماتی که هیچ انسان سالم و با عقلی آن را بیان نمی کند و از شنیدن آن نیز ابا دارد
ادبیات و عوامل فحاشی و هرزه گویی حاج مسعود رجوی و فرقه اش را از منظر روانشناسی نگاه کنیم مسأله ای که ریشه های متعددی دارد بی سوادی یکی از خصوصیات حاج مسعود رجوی و فرقه اش می باشد که جمله کارشناسان و منتقدان بر آن اتفاق نظر دارند.
ریشه های این بی سوادی نیز تمایل حاج مسعود رجوی مبنی بر دورنگهداشتن اعضای اسیرفرقه اش از دانایی و بیداری می باشد. تنها منشاء اطلاعات اعضای فرقه نیز خواندن چند کتابچه ی کپی برداری شده از تئوری های دسته چندم مارکسیسم می باشد که مربوط به چندین دهه قبل می باشد و جالب اینجاست که با القائات فرقه رجوی از نظر اعضاء این فرقه رجوی دانش و فرزانگی در میان تک تک افراد فرقه رجوی موج می زند، بنابراین این نادانی پروسه ای دو طرفه است که هم در گفتار و هم در رفتار حاج مسعود رجوی و اعضای فرقه اش به خوبی مشهود و نمایان است. با عدم به روز سازی دانش مطالعات آکادمیک از یک سو و فشارهای فزاینده روانی از سوی دیگر باید گفت کلماتی که در نوشته های سخیف حاج مسعود رجوی و فرقه اش بکار می رود اگر فحش و ناسزا نباشد – که هست – معمولاً مربوط به ادبیات جاهلی لمپنی فیلم فارسی های دهه ۴۰ و ۵۰ می باشد و البته تحّور ِتهوع آور ِنهفته در این نوشتارها شباهت عجیبی به فیلم های وسترن دهه ۵۰ و ۶۰ هالیود دارد ، جایی که شجاعت، درایت، کمال و آینده نگری و مبارزه با تمام مظاهر بدی و فتنه فقط به دست حاج مسعود رجوی حل و فصل می شود و قهرمان داستان با شش لول خود و یا با هفت تیر کمری خود در آن واحد می تواند افراد زیادی را از پا در آورد و در عین حال و در عین خونسردی به اطرافیانش نوید آینده ای روشن و فردایی پر محصول را بدهد
کلمات، جملات و به طور کلی ادبیاتی که در نوشتار حاج مسعود رجوی و فرقه اش بکار می رود ادبیات فسیل شده ای است که حاج مسعود رجوی و فرقه اش هم اگر بخواهند نمی توانند از آن جدا شوند زیرا سالها است که با مصداق های عینی آن خوی گرفته، ضمن اینکه همان اصل بی سوادی هم راه را برگزینش و اجرای ادبیات متفاوت بسته است
در فرقه رجوی در طول مدتی که در عراق و سایر قرارگاه های اهدای صدام حسین به حاج مسعود رجوی بودم بر عکس آنچه حاج مسعود رجوی وانمود میکرد ادبیات لومپنی و ادبیات خورده بورژوازی به وفور یافت میشد
البته نه اینکه تشکیلات این فرقه و اعضای اسیر در فرقه به آن مبتلا بوده باشند بلکه خود حاج مسعود رجوی بود بنا بر مصلحت فرقه ای یا سیاسی از آن استفاده و بهره برداری میکرد
حاج مسعود رجوی برای سرکوب و جذب اعضای اسیر در نشست ها از کلمات و واژه های بی شماری سود جسد.
در جریان به اصطلاح ایدئولوژیک * به اختیار در آوردن زنان و به کام رسیدن خودش * ادبیاتی مورد بیان قرار گرفت که حتی به قول حاج مسعود رجوی که لومپنیسم نشات گرفته از فنودالیسم است به ندرت بیان شده است
علی الخصوص که حاج مسعود رجوی همه این حرفها و ادبیات را در نشستهای جمعی که بعضا زنان و مردان در آن حضور داشتند به زبان می آورد یا در نشستهای که حاج مسعود رجوی به طور ویژه برای خواهران شورای رهبری و یا کل زنان اسیر در فرقه اش به صورت اجباری بر گذار میکرد
حاج مسعود رجوی که برای خودش جایگاهی ویژه قائل بود و به هیچ کس پاسخگو نبود با دست باز و پروی هر حرفی را میزد و هر کاری را انجام میداد
در جریان نشستهای موسوم به انقلاب ایدئولوژیک و در نشستهای موسوم به حوض که حاج مسعود رجوی برای خط و نشان کشیدن مخالفین عقیدتی و سیاسی خود ترتیب داده بود کلماتی در حضور زنان و مردان بیان شد میکرد که به خاطر حرمت انسانی بیان واضح و صریح آن خیلی سخت است
حاج مسعود رجوی مسائل جنسی زنان و مردان را با بی حیایی بیان میکرد حاج مسعود رجوی برای چیره نشان دادن افکار و شخصیت خودش بدون درنگی به هرزه گویی می پرداخت
در یکی از نشستهای عمومی حاج مسعود رجوی با ادبیات لومپنی با دختر مریم قجر عضدانلو و مهدی ابریشمچی رابطه بر قرار میکرد حاج مسعود رجوی با آوردن یک عروسک خروس و تقلید صدای خروس به ارضای جنسی خود توجه میکرد به طوری که در محفل های نفرات اسیر در فرقه به کنایه گفته میشد مادرش را تصاحب کرد حال دخترش او را مجذوب کرده است
از سوی دیگر زمانی که حاج مسعود رجوی در مواجهه با مخالفین درونی فرقه اش و پیشبرد اهداف فرقه ای خود یعنی * قدرت و ثروت و شهوت * بورژوازی را نکوهش میکرد و کلیه پاسپورت های باقیمانده نزد اعضای اسیر در فرقه اش را طلب میکرد و میگفت انقلاب ایدئولوژیک آب بندی مجاهدین در برابر بورژوازی به مثابه تهدید آلترناتیو مقاومت می باشد
حاج مسعود رجوی و فرقه اش با این چماق سالها بر سر اعضای اسیر خود در فرقه اش میزد و حتی به اعضای اسیر در فرقه القا میشد اگر هم به دنیای لیبرال برده شوند باز نمی توانند زندگی کنند بنابر این حاج مسعود رجوی بنا بر بازار مکاره و دروغش و مصلحت جویی شخصی به هر رنگی در می امد تا بتواند تا بتواند اهداف فرقه اس خود را محقق کند
در جریان تخته شدن اسارتگاه اشرف و دکان حاج مسعود رجوی و انتقال اعضای اسیر به لیبرتی دشمن سازی و سناریو های مزمت دنیای سرمایه داری و به اصطلاح دنیای آزاد ورق چرخید و حاج مسعود رجوی چوب لای چرخ گذاشتن ها و با سنگ اندازی جلوی پای سازمان ملل و منع خروج اعضای اسیر از عراق بشود در حالی که مریم قجر عضدانلو و مسئولین بالای فرقه هنوز ترقه ای در نشده بود از سمت آمریکا به اعضای اسیر در فرقه خیانت کردن و پا به فرار گذاشتن و سالها است در دنیای بورژوازی هستن توسط فرقه می چرند و صفای خود را میکنند و به اعضای اسیر در فرقه می خندند و به خانواده های اعضای اسیر در پشت درب لیبرتی توهین و اهانت میکنند
بزم های هزار چندگاه مریم قجر عضدانلو و خوش و بش با محافل بورژوازی چیزی است که بایستی به مریم قجر عضدانلو و حاج مسعود رجوی طبق شعارهای فریبنده شان یاد آوری کرد چرا که طوری وانمود میشد که اعضای اسیر در فرقه راغب به رفتن از عراق و اسارتگاه اشرف و لیبرتی نیستند اما نماینده ملل متحد در گذارشش به امنیت عراق در مورد عراق از نقض حقوق بشر و آزادی نیروها و نیز فشار و سرکوب اعضای اسیر در لیبرتی توسط حاج مسعود رجوی و مسئولین بالای فرقه خبر داد و موجب رسوایی بیشتر برای حاج مسعود رجوی گردید
هر چند خیانت حاج مسعود رجوی برای انسانیت دیگر آبرو برایش باقی نگذاشته است اکنون حاج مسعود رجوی در شرایطی که اعضای اسیر فرقه به رغم مانع تراشی در حال خارج شدن از عراق هستن و حاج مسعود رجوی به وضوح به نقطه شکست رسیده و با هرزه گرایی و افسار گسیختگی به اعضای اسیر در فرقه اش هجوم آورده که سالها با وفاترین برای حاج مسعود رجوی بوده اند
حاج مسعود رجوی ضمن خائن دانستن همیشگی افراد جداشده و مخالفان عقیدتی خود اعضای اسیر در لیبرتی را با عبارتی شرم آور خطاب قرار میدهد که گور خود را گم کنند و یک ریال هم خرج آنانی که میخواهند دنبال زندگی خود بروند نکنند و این همان مدینه فاضله ای بود مریم قجر عضدانلو در حمایت از شوهرش حاج مسعود رجوی خبرنگاران و زنان فعال حزب های عربی به تبلیغ می پرداخت
و آن زنان فعال حزبهای عربی زود دغلکاریهای و دروغ های فرقه را فهمیدن و راهشان را از فرقه جدا کردن
از حاج مسعود رجوی خائن و جنایتکار و وطن فروش و شخصیت مالیخوریای اش جز این متصور نبوده و نیست
ضرب المثل معرفی هست که میگه * هر چه کنی به خود کنی . گر همه نیک و بد کنی
من و جداشده های دیگر هم گفته ایم * دربدر * فرار * بی آبرویی نفرین خدا و خلق دامنت را گرفته حاج مسعود رجوی و از آن گریزی نیست
در پایان برای حاج مسعود رجوی در فرقه اش جان انسان ها و سرمایه های انسانی کمترین ارزش را داشته و اساسان در تعلیمات فرقه ای جایگاهی جز استفاده موقتی و یک بار مصرف ندارد
حاج مسعود رجوی تنها کشیدن شیره جان اعضای اسیر در فرقه اش را هدف قرار داده است اعضای اسیری که حاج مسعود رجوی در تبلیغات خود نوامیس عقیدتی * جگر گوشه * گوهران بی بدیل و هزاران اسامی بی محتوای دیگر قلمداد میکند تا هنگامی مهم هستن که قابل بهره کشی باشند
در تاریک خانه حاج مسعود رجوی محبت و عشق تنها فقط در راه قدرت پرستی و تقدس گرایی سوق داده میشود و این آموزه های فرصت طلبانه کلیت وجودی اعضای اسیر را به مخاطره انداخته است تا جای که صحبت و درد دل با دوست و اعضای اسیر در فرقه گناه و معصیتی نابخشودنی محسوب میشود
حاج مسعود رجوی لمپن دایره مناسبات را انقدر تنگ و محدود کرده است که افسردگی و یاس سراسر کالبد اعضای اسیر در فرقه اش را فرا گرفته و چهره و رخ این اعضای اسیر را سرد و بی احساس نشان میدهد