شد غلامی که آب جوی آرد، آب جوی آمد و غلام ببرد
مسعود خدابنده، ایران اینترلینک، بیست و سوم فوریه ۲۰۱۶:… این روزها هم این “آتش بست سیاسی” بیشتر از آن “آتش بس نظامی” پوزه رجوی را به خاک نمالیده باشد کمتر نمالیده. ترس از ارباب آنقدر بالا گرفته که حتی از آوردن لهستانی ها و راه اندازی جلسات بزم و رقص روحوضی معمول (خانم وسط و یک سری لاشخور سمت چپ و راست و یک سری لشگر سیاهی رنگارنگ بدبخت کرایه ای جلوی ویترین خانم خانما) هم …
شد غلامی که آب جوی آرد، آب جوی آمد و غلام ببرد.
این روزها رجوی را کاردش بزنی خونش در نمی آید. راستش نباید هم در آید. خود کرده را تدبیر نیست.
این روزها بالاخره با دو حرکت قلم و سه امضا و چهار دیدار بین پنج بعلاوه یک و منهای سه چهارم و ضرب در هفتاد و پنج صدم، توافقی و “آتش بس”ی شد و جوهر آتش بس خشک نشده باز درب رقاص خانه رجوی را گل گرفتند و رفتند.
خودش که فراری است. میگویند زنش و شوهر قبلی هم یک روز در میان از ترس بازداشت مجدد وسط حیاط اور سور اواز غش می کنند و ننه شهرزاد “کورامین” بدست بالا و پایین میپرد.
در همین چند هفته اخیر سفر روحانی به نیویورک و سفر بعدی او به پاریس آمد و رفت و الان هم که سخت مشغول معاملات تصویب شده و چانه زنی های مربوطه شده اند. سفر ظریف به لندن و وین و بروکسل و ملاقاتهای خصوصی و عمومی پی در پی هم انگار نه انگار که این روزها ربطی به آقای رجوی و سازمان پر سرو صدایش داشته یا دارد. اینها راستی همانهایی هستند که روزی “تخم مرغ” به “خاتمی” پرت می کردند؟ اینها همانهایی هستند که سفارتخانه های ایران در کشورهای غربی را همزمان در ده ها پایتخت “تسخیر!!” می کردند و عربده می کشیدند و حریف می طلبیدند و همین اواخر همدیگر را در سال ۲۰۰۳ آتش زدند؟ پس چه شد که آن همه باد یکباره خوابید؟ عجب!
در لندن باطلاع شان رسانده بودند که به منطقه حضور ظریف و هیات ایرانی نزدیک شوید همان شب همان دو سه تا خانه تیمی باقی مانده یا بقول خودتان “پایگاه”تان را هم جمع می کنیم. یاد بیچاره استراون استیونسون افتادم که خودش در نوشته هایش کتبی نوشته و اعلام کرده که “مامورین امنیت انگلیس این مدت چند بار به من هشدار داده اند که دست از حمایت از تروریسم و مجاهدین خلق بردارم”. بدبخت را به جایی رساندند که هم کرسی نمایندگی پارلمان اروپا را از دست داد و هم ترجیح میدهد این روزها کمتر در بریتانیا (کشور خودش) آفتابی شود.
کم نبوده اند. آن کازاکای پرتقالی بدبخت و آن ویدال کوادراس اسپانیایی آبرو باخته هم سرنوشتشان همان شد که شد. هم چوب اخراج را خوردند و هم پیاز بی آبرویی را.
و آن لرد کوربت انگلیسی که خدا از سر تقصیراتش بگذرد و رحمتش کند هم که روزهای آخر عمرش هر وقت میخواست حرف بزند اول باید قسم میخورد که “من پول نگرفته ام” و همه میزدند زیر خنده.
بگذریم
بله آن لندن بود. بروکسل هم که از قبل کتبی گفته بودند “اصلا طرف ساختمانهای پارلمان پیدایتان نشود” و “عناصر مجاهد خلق آب دیده انقلاب کرده” نزدیک نشدند. میگوید در “پیغام” به “خانم خانومها” به نوعی کلمه “گابن” را هم گنجانده بودند دوزاری اگر کج هم باشد حتما بیافتد.
تردد به وین و ژنو هم که این روزها عملا بواسطه “خود سانسوری انقلابی” و “ادای اطاعت در آوردن” منتفی است و در موارد بشدت ضروری (و غیر سیاسی) باید از خود خواهر مریم شان “تاییدیه” بگیرند. چوب را که برداری گربه دزده در میروه ولی گربه های “مجاهد خلق” این روزها دیگر منتظر چوب ارباب هم نمیشوند. مجاهد خلق این روزها “آرام” شده است.”تغیر میکند اما به گرمی، تشرد میکند لیکن به نرمی”. ببر کاغذی چنان رامشان کرده که نگو و نپرس.
بگذریم.
این روز ها سخت است آدم یاد “ارتش آزادیبخش ملی ایران” رجوی نیافتد و به مقایسه آن با وضعیت امروز جماعت رجوی ننشیند.
چقدر مزخرف گفت آن روزها. “میروم تا بر افروزم آتشها در کوهستانها”. آل برده تا “آتش بس” بین ایران و عراق برقرار شد مثل بادکنک ترکید و زمین گیر شد. چقدر “کشک مجاهد خلقی” سابید و یکباره همین که “آتش بس نظامی” شد ارتشش را جمع کرد و رفت سراغ “کله پزی ایدئولوژیک و انقلاب رقص رهایی”.
این روزها هم این “آتش بس سیاسی” بیشتر از آن “آتش بس نظامی” پوزه رجوی را به خاک نمالیده باشد کمتر نمالیده. ترس از ارباب آنقدر بالا گرفته که حتی از آوردن لهستانی ها و راه اندازی جلسات بزم و رقص روحوضی معمول (خانم وسط و یک سری لاشخور سمت چپ و راست و یک سری لشگر سیاهی رنگارنگ بدبخت کرایه ای جلوی ویترین خانم خانما) هم وحشت می کنند. راستی فکر می کنید خانم رئیس جمهور مادام العمر روزی که ظریف در پارلمان اروپا پای رابطه ایران و اروپا بعد از توافقنامه و آتش بس سیاسی را محکم می کرد چه کار مهمی را در اور سور اواز دنبال می کرده؟ به قول نویسنده الجزایری “پس این زنه چرا تظاهرات راه می اندازه بعد خودش نمیاد؟”
زبان بریده به کنجی نشسته صم بکم… همان بهتر.
باز یاد الدورم بولدورم هایش افتادم که “میرویم با دست خالی بطرف مرز” . “با همین سلاح فردی حمله می کنیم به ایران” و هزار مزخرف دیگر. آل برده تا دو تا شلیک کردند تمام نفراتش را کت بسته تحویل داد به امریکایی ها که خودشان بروند لوله سلاحهای خودشان را بدست خودشان ببرند و تازه طبخ شام و نهار و شستن ظروف سربازان امریکایی را هم با افتخار بعهده گرفت که یکوقت متهم به “دشمنی با امریکا” نشده باشد. (آره ارواح عمه صدام. “گلوله ها بگیرید مرا؟؟”)
آن روزها با شروع جنگ وحشیانه صدام و پشتیبانانش با ایران خودش را به هر دری زد تا بلکه دشمنان آن روز ایرانیان تکه استخوانی برایش بیاندازند و ببرندش در خیمه گاه صدامی که میگفت “نسل یهود و فارس را باید از زمین برداشت”. (یادم نمیرود روزی که پیش ژنرال حبوش آدم خوار عشوه آمد که “آخه من منتظر بودم سید رئیس من را هم در کنار وزرای دیگر برای رژه دعوت کند” و آن حبوش آدم خوار چنان سرخ شد و خجالت کشید که من تعجب کردم و بصورتی درگوشی تر به مصطفی مترجم گفت “آخر آن روز رژه از زیر دروازه قادسیه و روی کلاهخودهای سربازان ایرانی بود و گفتیم شاید مناسب شما نباشد). رفت تا توانست برای صدام آدم کشت. از فارس و عرب و شیعه و کرد و …. که بعد چی؟ که آتش بست بشود و با اردنگی خود صدام برود زیرزمین اشرف بنشیند و نطق نکشد.
و این روزها چطور؟ از سیزده سال پیش خودش را هر روز پاره کرد که آی اتمی این، آی اتمی اون. که درازایش دقایقی چند به زنش اجازه حضور مجازی در این اطاق یا آن اطاق را بدهند و سیزده سال جان کند که حالا قبول کنید که ما امریکایی نکشته ایم و حالا تو را به خدا دیگر نگویید ما با صدام بودیم نگویید ما تروریستیم. غلط کردیم. نوکریم. چاکریم. دامن که هیچ اصلا لخت برایتان رقص رهایی می کنیم. حالا قبول کنید که دیگر نوکر و کلفت در بست خودتان هستیم و امر دیگری نبود آقای نتانیاهو؟ کفشتان را واکس بزنیم خانم راس لهتینن کوبایی صهیونیست؟ یک کلاغ چهل کلاغ بکنیم آقای سی آی ای؟ دم و دستگاه آپوزیسیون را در داخل به هم بریزیم و به خشونت بکشیم آقای ام ای سیکس، یا اگر لازم است در خارج در خدمت باشیم. راستی ور دستتان باشیم برای کشتن اساتید دانشگاه تهران آقای موساد؟ (یادم نمیرود مامور سیا برگشت رک گفت اینها بدرد ما میخورند. پرسیدند به چه دردی؟ گفت اینها کارهایی برای ما می کنند که خودمان شرممان میشود بکنیم!). بله رفتند و تا توانستند وطن فروشی و آدم کشی و دزدی و قاچاق و .. کردند برای دشمنان ملت ایران و … و بعد چی؟ بالاخره آتش بست سیاسی شد و خود صهیونیست ها با اردنگی فرستادندش زیر زمین اور و رفت و نشست و نطق هم نکشید و نخواهد کشید بی اجازه.
راستی این که بدانیم بالاخره بعد از هشت سال کشت و کشتار”آتش بس نظامی” بین ایران عراق خواهد آمد نبوغ میخواست؟ یا این که “آتش بس سیاسی” و توافقنامه بین ایران و غرب خواهد آمد چیز عجیب و غریب و غیر مترقبه ای بود؟
خیلی ها زمانی که میرفت لای دست صدام هشدار دادند که احمق بخاطر خودت هم شده “برسر شاخ ننشین و بن ببر”. خیلی ها هم زمانی که میرفت لای دست نتانیاهو هشدار دادند که نتانیاهو خودش خودش را از ترس مسموم شدن در آینه نگاه نمی کند. تو چرا اینقدر خرفت شده ای این روزها؟
یکی از دوستان بیادم آورد که نوامبر سال ۲۰۰۴ نت کوتاهی نوشته بودم با تیتر “شد غلامی که آب جوی آرد. آب جوی آمد و غلام ببرد”. خیلی های دیگر هم نوشتند نه یکی دو بار که هزاران بار. ولی چه فایده برای آنهایی که ” الذین فی قلوبهم مرض”؟ چه فایده؟
به امید آزادی هر چه زودتر الباقی اسرای کمپهای فرقه رجوی در عراق و آلبانی و دیگر نقاط.
این هم مطلبی است که سال ۲۰۰۴ نوشته بودم:
لینک به منبع
آب جوی آمد و غلام ببرد
مسعود خدابنده، ایران اینترلینک
بیست و نهم نوامبر دوهزار و چهار
برگرفته از”اطلاعیه دبیرخانه شورای رجوی”:
…در یک دهه گذشته, جهان تنها پس از افشاگریهای سازمان مجاهدین خلق ایران از بخشهایی از پروژه های شوم اتمی ملایان مطلع شده است
برگرفته از”خبرگزاری بی بی سی” :
…شورای حکام سرانجام درباره ایران قطعنامه صادر کرد
این قطعنامه که پیش نویس آن توسط سه کشور بریتانیا، فرانسه و آلمان تهیه شده بود، با اجماع ۳۵ عضو شورای حکام و بدون رای گیری به تصویب رسید… متن قطعنامه ای که بعداز ظهر دوشنبه به تصویب رسید به طور محسوسی نسبت به پیش نویس اولیه آن تغییر کرد تا رضایت مقام های جمهوری اسلامی را جلب کند… در این قطعنامه، درخواست معرفی ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد که همواره به صورت تهدیدی جدی درباره فعالیت های ایران مطرح می شد و آمریکا نیز خواهان اعمال آن بود، مطرح نشده است.
برگرفته ازنشرمجلس، هنسارد، بریتانیا، بیست و چهارم نوامبر:
…نماینده محافظه کار مجلس عوام (سر تدی تیلور) ،همچنین از دولت انگلیس خواست تا بطور شفاف تاکید نماید که مجاهدین خلق و یک تشکل وابسته به آنان با نام “شوراى ملى مقاومت ” که همچنان داراى فعالیت در این کشور است ، هیچ پایگاه و جایگاهى در میان مردم ایران ندارد.
وى در این بخش از سخنان خود به سفر اخیرش به ایران اشاره کرد و گفت که در این سفر با تعدادى از قربانیان اقدامات تروریستى مجاهدین دیدار کرده و براى وى مشخص شده است که این گروه مورد تنفر مردم ایران هستند…
برگرفته از”نامه ابراهیم خدابنده به مسعود رجوی”:
… و اما این که بالاخره در مقطع فعلی در رابطه با مواردی همچون فرستادن افراد ناراضی که سالیان سال در کنار خودت و گوش به فرمانت بوده اند به اردوگاه رمادی و یا زندان ابوغریب و شرکت در جنگ علیه کردهای عراقی در اتحاد با نیروهای بعثی و همسوئی و هم نوائئ عملی با آمریکا و اسرائیل در صحنه بین المللی چه پاسخی داری و چه می گویی؟ آیا همه این ها نیز همچون انقلاب ایدئولوژیک و به عرش اعلی بردن رهبری و طلاق ها و همینطور آواره کردن کودکان بی گناه و بی پناه در تمام دنیا از ضرورتهای به اصطلاح سرنگونی توهمی که قرار است به هر قیمت و به هر شکلی کسب شود بود؟ آیا وقت آن فرا نرسیده است که توضیحی در خصوص مسائل پشت پرده طی این سالها و آنچه در عراق و سایر نقاط گذشته است بدهی و به این واقعیت اذعان کنی که بن بستی که در حال حاضر در آن قرار گرفته ای نه از قدرتمندی نظام و نه از زد وبندهای بین المللی بلکه خود کرده ای است که در حال حاضر آنرا تدبیر نیست؟
(پایان)
***
بعد از تحریر: اخبار حاکی از آن است که رجوی و زنش این روزها با قطع امید و حتی ترس از اروپا و امریکا بشدت بدنبال مورد قبول افتادن در خدمت مافیای آلبانی هستند. آلبانی با جمعیتی کمتر از سه میلیون نفر فقیر ترین و فاسد ترین کشور در قاره اروپا محسوب میشود (به نقل از منابعی همچون سایت سی آی ا، خبرگزاری بی بی سی و دیگران). انتقال مسعود رجوی و زنش به آلبانی تحت الحفظ مافیای مواد مخدر، اگر چه آلبانی را حتما از مرکز ترافیک و پخش مواد مخدر به مرکز صدور تروریسم ارتقاء داده و آرزوی مردم این سرزمین برای پیوستن به اروپا را برای ابد از بین خواهد برد، ولی برای وسیله ای تاریخ در رفته مثل رجوی حکم محکومیت به “هویج شدن” و “ترشی انداختن” و “خروج از رده” را خواهد داشت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرشیو موضوع : ایران اینترلینک
محبوب ترین مطالب برای موضوع ایران اینترلینک
- ابراهیم خدابنده: مروری مختصر بر فرقه های مخرب کنترل ذهن (۸) – 376 views
- ابراهیم خدابنده:مروری مختصر بر فرقه های مخرب کنترل ذهن (۵) – 342 views
- ابراهیم خدابنده:مروری مختصر بر فرقه های مخرب کنترل ذهن (۷) – 333 views
- جریان مسئله داری در فرقه رجوی – قسمت ۱۲ (سکوت در برابر فرقه های مخرب جایز نیست) – 269 views
- ایران اینترلینک:پشت پرده کتاب مستخدم رجوی،استیونسون،تحت نام “فداکاری” – 258 views
- ابراهیم خدابنده: علت فوت مرحوم منصور قدرخواه چه بود؟ – 216 views