گفتگو با خانم راحله ایرانپور (+ تبریک به خانواده باغبان خطیبی)
نیم نگاه، بیست و هشتم دسامبر ۲۰۱۵:… مادر و خواهرانم بارها به عراق سفر کردند ولی اعضای سازمان مانع دیدار آنها با برادرانم شدند. برخوردهای ناجوانمردانه اعضای سازمان با خانواده ام که خواسته ای جز ملاقات با عزیزانشان و فرو نشاندن آتش دلتنگیشان نداشتند، هتاکی ها و فحاشی های آنها و مزدور خواندن پدران و مادران پیر و ناتوان!! ، پرتاب سنگ و مفتول به سوی اعضای خانواده ام در هنگام حضور در پشت …
گفتگو با خانم راحله ایرانپور، ساکن شیراز ـ خواهر (محمدرضا و احمدرضا ایرانپور تحت اسارت فرقه ستیزه جوی مجاهدین در لیبرتی، عراق) ـ قسمت اول
لینک به منبع
آیا می توان در دنیای مدرن و عصر تحولات دموکراتیک ، انسانها را با زور و شستشوی مغزی در محیطی چون قرارگاه اشرف یا کمپ لیبرتی برای همیشه به دام انداخت؟
آیا به مصلحت نیست تا برای سازگار کردن خود و تشکیلاتی که به منظور تحقق آرمان های متعالی به وسیله ی بنیانگذارانش تاسیس شده بود، با سیر منطقی و تاریخی تحولات سیاسی و اجتماعی، از تعامل منطقی با دنیای مدرن باز نمانیم و با تاکید بر بکارگیری روش های سکتاریستی و ترفند های غیراخلاقی و فاشیستی در مردابی متعفن فرو نرویم؟ و این چنین ایزوله نشویم؟
تا کی بایستی به تنیدن حصارهای عنکبوتی و مشمئز کننده به دور انسانها ادامه داد؟
آیا پافشاری بر روش های فاشیستی در تضییع حقوق اولیه انسانها و خانواده هایی که فرزندان و عزیزانشان در دنیای تاریک و سیاه مجاهدین تحت کنترل همه جانبه قرار دارند منافاتی با شعارها و ادعاهای حقوق بشری رهبران مجاهدین ندارد؟
سکوت، حاشیه پردازی و یا عدم پاسخگویی به خواسته ی خانواده ها که سالهاست از تماس و ملاقات با عزیزانشان به علت اعمال محدودیت های تشکیلاتی از سوی سران فرقه مجاهدین محروم مانده اند، نه تنها راه گریزی برای رهبران مجاهدین نیست که ماهیت فاشیستی آنها را برای همگان و خانواده ها بیش از پیش آشکار و نمایان خواهد ساخت.
بی شبهه ، ذهن ستیزه جو، مشی تروریستی، بی خبری از تحولات دنیای پیرامونی، سرکوب مستمر نیازهای جنسی، غریزی و عاطفی با محمل انقلاب ایدئولوژیک، کنترل نیرو، شستشوی سیستماتیک مغزی، زندگی در حصارهای ذهنی و فیزیکی، سرکوب عواطف و احساسات خانوادگی افراد، رفتار پرخاشگرانه، وادار کردن نیروهای تشکیلاتی به خودسوزی و یا سپرانسانی کردن آنان، درگیری، غوغاسالاری و پروپاگاندا و … حکایت تلخ و درخوری ست که دنیای تاریک و سیاه مجاهدین را بوضوح به تصویر می کشد.
نکته ی تامل انگیز و دردناکی که می بایست به آن اشاره کرد اینکه رهبران بیرحم مجاهدین سعی دارند با پروپاگاندا ، غوغاسالاری و با قربانی نمودن کادرهای میانی در اسارتگاه لیبرتی به اشکال و طرق گوناگون به خصوص از طریق سپرانسانی قرار دادن نیروها در فضای پرآشوب و ناامن عراق و سرانجام قربانی کردن آنان ، سوژه ی تبلیغاتی برای دارودسته ی رجوی تدارک ببینند. بدرستی رهبرعقیدتی و سران فاشیست و بی احساس مجاهدین برای بقای ننگین خویش به خون و خونریزی نیاز دارند و اجساد بیروح و سرد.
در این میان اعضای خانواده های افراد مستقر در اسارتگاه لیبرتی با بیزاری از شیوه های ماکیاولیستی رهبرعقیدتی مجاهدین که با قربانی کردن فرزندان و بستگان آنان سعی دارد تا به نوعی از بن بست و زوال رهایی یابد ، با چشمانی گریان و دلی غمگین در جستجوی راهی برای نجات عزیزان دلبندشان از سیطره ی مخوف فرقه رجوی هستند.
گفتگوی صمیمانه و صریح با خانم راحله ایرانپور ساکن شیراز بیانگر واقعیت های گزنده ، تلخ و دردناکی ست. اینکه سران فرقه تبهکار مجاهدین به هیچیک از مولفه ها و انگاره های دنیای مدرن پایبند نیستند و یا آن را به سخره می گیرند.
آرش رضایی ـ عضو تیم مدیریت سایت نیم نگاه
آرش رضایی :
خانم ایرانپور تشکر که دعوت سایت نیم نگاه را برای مصاحبه پذیرفتید. دو برادر شما سالهاست که در حصارهای فیزیکی و ذهنی فرقه مجاهدین بسر می برند لطفا از کم و کیف پیوستن و دلایل و چرایی ملحق شدن برادرانتان محمد رضا و احمد رضا به فرقه توضیح دهید؟
خانم راحله ایرانپور :
سلام و سپاس از دعوتتون به این مصاحبه.
برادران من در سال هزار و سیصد و هشتاد و یک به قصد مهاجرت و کار در یکی از کشورهای اروپایی از ایران خارج شدند.
در هنگام رفتن به دلیل این که حساسیت اعضای خانواده را نسبت به مساله ی دوری و مهاجرت می دانستند به بهانه ی سفر به یکی از شهرهای جنوبی با دوستانشان از منزل خارج شدند و سرنوشتشان در هاله ای از ابهام فرو رفت. مدت چند ماه از آنها بی خبر بودیم ولی پس از آن دوستان انجمن نجات استان فارس به ما از سرنوشت غم انگیز برادرانمان اطلاع دادند و متوجه شدیم یکی از دوستان ایشان که مدت یک سال بود با برادرهایم طرح دوستی ریخته بود و از راه برگزاری کلاسهای تفسیر قرآن و نواختن سازهای سنتی که مورد علاقه برادرانم بود توجه آنها را جلب کرده بود در ربوده شدن ایشان نقش داشته است. بعدها فهمیدیم که دایی این شخص به همراه عمه اش که در ضمن همسر دایی ایشان نیز بود از سران سازمان مجاهدین بوده اند و این فرد هم در سفر در ظاهر به قصد مهاجرت به اروپا با برادرانم همراه بوده است، ولی متاسفانه برادرانم هرگز به اروپا نرسیدند و در ترکیه به دام صیادان فرقه افتادند.
آرش رضایی :
هنگامی که آقایان احمد رضا و محمد رضا به خارج از ایران رفتند چند سال داشتند؟
خانم راحله ایرانپور :
برادر بزرگم محمد رضا متولد پنجاه و نه و در آن زمان سرباز و بیست و دوساله و برادرم احمد رضا متولد شصت و چهار، محصل و هفده ساله بودند.
آرش رضایی :
در طی سالهای طولانی به دلیل حضور برادرانتان در مقر مجاهدین در عراق چه شناختی و دیدگاهی نسبت به مجاهدین و تشکیلات رجوی پیدا کرده اید؟
خانم راحله ایرانپور :
در طی مدت سیزده سال حضور برادرانم در شهر اشرف و پس از آن لیبرتی همواره خواهان دیدار با آنها و یا حتا داشتن تماس تلفنی با ایشان بوده ایم.
مادر و خواهرانم بارها به عراق سفر کردند ولی اعضای سازمان مانع دیدار آنها با برادرانم شدند. برخوردهای ناجوانمردانه اعضای سازمان با خانواده ام که خواسته ای جز ملاقات با عزیزانشان و فرو نشاندن آتش دلتنگیشان نداشتند، هتاکی ها و فحاشی های آنها و مزدور خواندن پدران و مادران پیر و ناتوان!! ، پرتاب سنگ و مفتول به سوی اعضای خانواده ام در هنگام حضور در پشت درهای شهر اشرف و آسیب دیدن مادرم، محروم کردن اعضا و خانواده هایشان از طبیعی ترین حق که دیدار با نزدیکان است مرا نسبت به سازمان مجاهدین خلق بسیار بدبین کرده است.
سازمانی که از سوی رسانه های متعدد خود به ملت ایران وعده آزادی و دموکراسی و رعایت حقوق انسانی می دهد چگونه اعضای خود را از ابتدایی ترین حقوق که دیدار با مادرانی است که آنها را به دنیا آورده اند محروم می کند؟
چگونه این گروه به انحراف رفته ، قصد دادن آزادی رابه من، به عنوان نمونه ای از مردم ایران، دارد در حالی که آزادی و اختیار دیدار با عزیزترین کسانم را برای سالها از من سلب کرده است. در سخنان و شعارهای این سازمان با رفتار و عملکردشان تناقضی آشکار است. من در طی این سالیان چیزی جز دروغ و فریب و بی انصافی و ستم از این سازمان دریافت نکرده ام.
آیا نباید مشت نشانه ی خروار باشد، آیا نباید رفتار سازمان با خانواده های اعضای جان برکفش، که سالیان دراز است در عراق با تحمل مرارت ها و رنج های بیشمار خود را به اصطلاح وقف اهداف رهبریشان کرده اند، نمونه ای از رفتاری باشد که می خواهد با خلق ایران داشته باشد. متاسفانه رفتار ناپسند مجاهدین با ما خانواده های دلتنگ در طول سالیان متمادی چهره ای غیرانسانی و کریه از سازمان و سردمدارانش در ذهن من نگاشته است.
ادامه دارد …
–
خانواده مهدی باغبان خطیبی
لینک به منبع
مسعود تقی پوریان (عضو سابق ارتش آزادیبخش و مجاهدین ـ ساکن تبریز)
مطلع شدم مهدی باغبان خطیبی ، همشهری ما این روزها در کشورآلبانی از فرقه رجوی تبری جسته است. هم خوشحالم به این جهت که ریزش این نوعی آنهم از خانواده ای که سه عضو دیگرش هم اکنون در کمپ لیبرتی اند ، مطمئنا خروج موج کیفی تازه ای از افراد قدیمی را میرساند که در حال کندن از مناسبات فرقه ای مسعود رجوی هستند و هم افسوس بسیاربرایشان دارم که عمر زیادی را به خیره سری حداقل در ۱۲ سال اخیر و بعد از سرنگونی صدام حسین سپری کردند تا مجالی برای جداشدن شان پیدا بکنند.
این خانواده شامل مادر پیرشان بنام مریم (محبوبه اشرف جهانی) حدودا ۸۰ ساله و خواهر ۵۷ ساله و برادر دیگرشان حدودا ۴۸ ساله که زمانی هم فرمانده دسته در پذیرش ۸۲ کرده بودند ، میباشد. البته گویا یکی از برادران مهدی باغبان در سال ۷۱ جزو جداشدگان بوده و هم اینک در امریکا و یا کشورهای اروپایی است.
بی شک منتظر جدایی نفرات قدیمی تر میبایست باشیم که البته استارت اش زده شده است حتی این موضوع قبل از جدایی خانم فرشته خلجی هم آغاز شده بود.
فضای فرمی و بی محتوای تشکیلات رجوی بیش از قبل پاسخگوی کنترل های فرقه است. ناز و کرشمه به اصطلاح زنان فرمانده برای نفرات خواهان جدایی دیگر مشتری ندارد. فضای سیاسی لیبرتی بشدت دکان معامله گری مسئولین و اعضای فلک زده تشکیلات شده است. وعده های امروز و فردای مسئولین به اعضا برای عدم فرار و یا ترک لیبرتی گویا روزانه دفعه ها تکرار میشود تا فضاحت و رسوایی مسعود رجوی خائن بیشتر از این نباشد.
امیدهای زیادی دیده میشود که سرنوشت و فروپاشی تشکیلات لیبرتی از درون سازمان و در عراق تعیین تکلیف شود. معادله های بیرونی نیز بسرعت و با شتاب لازم علیه مقاصد رجوی تنظیم میشود. قطعی شدن برجام هسته ای و شروع لغو تحریم ها از ۲۰ دی ماه ۹۴ و دعوت رسمی و الزام اور ایران در نشست های بین المللی حل بحران سوریه و اقتدار کشورمان در قدرت نمایی های منطقه ای ، حتی تشکیل ائتلاف های ساختگی عربستان نیز با نام مبارزه با تروریسم در منطقه خاورمیان مطرح شده است.
یعنی کسی نخواهد بود برای پیر و پاتال های فرقه مجاهدین در لیبرتی تره خرد کند. ضمن اینکه با اتمام استفاده ابزاری امریکا از گروه جنایتکار داعش و ترتیبات انتقال آنها به شهر سرت لیبی و بازپس دادن روزانه شهرها از سوی داعش به نیروهای حزب الله لبنان و ارتش سوریه فرصت های تمرکز به موضوعاتی همچون فرقه رجوی در عراق بیشتر خواهد شد.
پیروزی های ارتش عراق در مبارزه با جرثومه های داعشی و پیش بینی سقوط چند روز آینده شهر الرمادی و بازپس گیری آن از داعش بازی سازی های مریم عضدانلو را بی ثمر خواهد ساخت. اعتراضات قهرمانانه خانواده های تمامی استانها به قلدری بیشرمانه رجوی در ممانعت از تسریع انتقال افراد لیبرتی و تبعیض در نگه داشتن افراد ناراضی تشکیلات برای مراحل بعدی و افشای تلاش های عناصر اوورسوروازی برای ورود به حیطه سوءاستفاده از ابتکارات خانواده ها در نجات فرزندان خود دیگر امیدی برای مسئولین سازمان بجا نگذاشته است.