قطعیت در انتقال تدریجى و بور شدن رجوى
عبدالکریم ابراهیمی، ایران فانوس، سوم دسامبر ۲۰۱۵:… بعد از سرنگونى اربابتان صدام حسین ،! تا الان افراد را در عراق نگهداشتید و نزدیک دویست نفر را قربانى این سیاست ضد انسانى و مزورانه خود کردید؟ شاید بگوئید که ما در نزدیک مرز کشور خودمان بودیم و اشرف هم ظرف و کانون استراتژیک این هدف بوده است و یا اینکه مجاهدین در کنار مرزهاى ایران خیلى بهتر توان و ظرفیت سرنگونى و رفتن به داخل را دارند …
قطعیت در انتقال تدریجى و بور شدن رجوى
این هفته ها و روزها میبینیم که گروه گروه اسیران لیبرتى به کشور آلبانى منتقل میشوند ، این جاى بسیار خوشحالى و شادباش دارد و نشان میدهد که کمپین حمایت از انتقال اعضاى اسیر در عراق و همچنین فشار خانواده هاى محترم براى دیدار و درخواست ملاقات با عزیزانشان و نیز خواست سازمانها و افراد مدافع حقوق بشر از جمله جداشدگان از این سازمان تروریستى و مخرب ، اثرگذار بوده و رجوى بالاجبار تن به این خواسته داده است که به تدریج و منظم انتقال صورت گیرد هر چند باز هم در مواردى کارشکنى میکند و بهانه گیرى دارد اما آنچه مسلم است ترس و وحشت رجوى از گرفتن دست عدالت ، یقه پلید خود و زنش است که با تغییر و رویکرد سران کشورهاى غربى که تروریسم را به دو دسته خوب و بد تقسیم و منافع تاکتیکى خود را در نظر داشتند ، اما با حمله تروریستى فرانسه به این نتیجه رسیده اند که باید رویکرد خودشان را با تروریسم عوض کرده و گر نه خودشان هم قربانى این پدیده شوم خواهند شد لذا رجوى سخت قافیه را باخته میبیند و چنان در ترس و وحشتى فرو رفته است که عجوزه شیطان صفتش با ادا و اطوارهاى میمون وارش در برگذاریهاى مراسم براى کشته شدگان حملات تروریستى به قول معروف بجاى مردم فرانسه کاسه اى داغ تر از آش شده است .
به هر حال رجوى با تن دادن به خواست کمیساریا و دولت عراق براى انتقال تدریجى افراد به مانند این است که کیسه تشکیلاتش که در آن گوهران بى بدیل را به بند کشیده است با دست خود سوراخ کرده و با تخلیه تدریجى محتواى کیسه در نهایت نه از تاک نشانى میماند و نه از تاک نشان .این افراد هستند که با قدم گذاشتن به دنیاى دیگرى باز هم به صورت تدریجى به جامعه باز گشته و زندگى نوینى همانند بقیه انسانها خواهند داشت چه رجوى بخواهد و چه نخواهد به قول خودش این روند تکامل است و نمیشود تا ابد اسیر تشکیلات او شد . تشکیلات رجوى بعد از حملات تروریستى فرانسه به ضعیف ترین نقطه خود رسیده است و تا این حد مندرس و فرسوده نبوده و در نقطه ضعف و سردرگمى قرار نداشته است.بنابر این این انتقالات تدریجى افراد لیبرتى هر چند هم با مانع تراشى دستگاه جهل و جنایت رجوى مواجهه است ، اما قاطعیت دولت عراق و کمیساریا در اجراى این انتقال ، چشم اندازى روشن براى خارج شدن از سرزمین جنگ و خون عراق را نشان میدهد و تا اینجا هم جاى تبریک و تشکر دارد.
اما اصل سخن من با رهبرى سازمان مجاهدین است و میخواهم مسعود و مریم رجوى را خطاب قرار دهم که به چه دلیل بعد از سرنگونى اربابتان صدام حسین ،! تا الان افراد را در عراق نگهداشتید و نزدیک دویست نفر را قربانى این سیاست ضد انسانى و مزورانه خود کردید؟ شاید بگوئید که ما در نزدیک مرز کشور خودمان بودیم و اشرف هم ظرف و کانون استراتژیک این هدف بوده است و یا اینکه مجاهدین در کنار مرزهاى ایران خیلى بهتر توان و ظرفیت سرنگونى و رفتن به داخل را دارند!!
سوال این است که آیا به این هدف رسیدید؟
آیا واقعى و شدنى بود؟
اینجا یک سؤال و ابهام اساسى پیش مى آید و ذهن را به عقب میبرد ، از روزى که رفتن به عراق و همدستى با بعث و فروختن مردم کشورت و دادن مختصات و اطلاعات به صدام مردم را زیر موشک باران ارتش عراق به کشتن میدادید، را انتخاب کردید و تا روزى که اربابت سرنگون شد! چقدر وعده سرنگونى و دکل سرنگونى را به نیروهاى بدبخت و مغزشوئى شده ات نشان میدادید ؟! و سه ماه و شش ماه و یکسال را براى زمان سرنگونى رسماً در نشستهاى عمومى اعلام میکردید ، آیا این وعده هایت عملى شد؟ و آیا زیر سایه اربابت و کمک و حمایتهاى فراوان نظامى و …… توانستید رژیم را سرنگون کنید؟ براى این چه پاسخى دارید؟!
در این مدت که به عراق رفتید حدود سه هزار به بالا از افراد تشکیلاتت را به کشتن دادى و هیچ دستآوردى براى پیشروى سازمان و سرنگونى رژیم نکردید بلکه با اعمال خودت باعث شدید که رژیم با بهانه داشتن دشمن بیرونى توانش بلحاظ نظامى و علمى در سطح منطقه بالا برده و به یک ابرقدرت منطقه اى تبدیل شود و شما روز بروز ضعیف تر و آلت دست دیگران میشدید تا جایى که خودت هم مفقود شده و به سوراخ موش خزیدید و براى ادامه کشتار افراد تشکیلاتت نسخه میپیچیدى که در زیر این علم مظلوم نمایى کرده و خودت را یک روز بیشتر در مصونیت جانى قرار دهید .
آیا به من حق میدهید که بعنوان کسى که عمرى در تشکیلاتت بوده ام و زندگى ام را نابود کرده بودید ولى الان که از زیر یوغ تشکیلات جهنمى شما بیرون آمده و در یکى از کشورهاى اروپایى زندگى ریلکس و نرمالى بدور از زور و اجبار و تزویر شما دارم این سؤال را داشته باشم و خودت را مسئول و پاسخگو به آن بدانید که چرا بعد از عملیات مروارید وقتى عملیاتهاى نامنظم در داخل میهن شروع کردید و در نشست عمومى گفتید که این عملیاتها زمینه ساز عملیات بزرگ براى خیز به داخل و سرنگونى رژیم است ، آیا به این هدف رسیدید؟
در عملیاتهاى خمپاره زنى داخله که به اسم راهگشایى راه انداختید و در نشست عمومى وعده تسخیر یک استان مثلا خوزستان و ایلام را نام بردید و میگفتید که با در اختیار گرفتن یک استان سازماندهى نیروهاى داخل انجام میدهیم و سپس سرتاسر ایران را میگیریم !، آیا به این قول و وعده ات رسیدید؟
آیا در زمان روى کار آمدن خاتمى که او را جام زهر رژیم میدیدید و میگفتى تا شش ماه آینده سرنگونى محقق میشود و حتى بند به اصطلاح ایدئولوژیکى انقلاب مریم به اسم “بند سین” یعنى بند سرنگونى اختراع کردى و مدتى مارا سرگرم آن کردید که سرنگونى به همین زودى محقق میکنیم ، آیا به این خواسته و وعده ات رسیدید ؟ و بیشتر از اون بند ایدئولوژیک انقلاب مریم چى شد؟
بعد از سرنگونى اربابت وقتى که إسناد جاسوسى شده اتمى رژیم از طرف موساد و سیاه به شما دیکته میشد که باید مطبوعاتى میکردید و شما با آن وعده جرقه و جنگ بین آمریکا و ایران میدادى و روى حتمیت آن اصرار داشتید و به همه آماده باش میدادید که مریم و نیروهایش از فرانسه آماده اند که پرواز مستقیم به تهران داشته باشند و ما هم زمینى از مرز وارد حاک میهن میشویم و قدرت را در دست میگیریم، آیا این قول و وعده و تحلیل ات عملى شد؟
آیا با دخالتهایت بعد از سرنگونى صدام در صحنه سیاسى عراق با خرجهاى هنگفت با حمایت از تروریستها از جمله طارق الهاشمى معروف و محمد دائینى و … و خواستار قدرت یافتن این طیف بودید به اهدافت رسیدید؟
آیا به راه انداختن کارنوالهاى موسوم به “س١٠٠” و دخالت هاى آشکارت در تفرقه اندازى و کشتار مردم عراق راه به جایى برد؟!!
و یا سوال از قبیل اینکه ، ایدئولوژیک توى مخ ما میکردید که سلاح مجاهد خلق ناموس اوست و هیچوقت مجاهد بدون سلاح نیست حتى بعد از سرنگونى ، مگر اینکه مرگ سلاح را از مجاهد جدا کند، ولى خودت دو دستى سلاحها را تقدیم نیروهاى آمریکایى کردى و یا اینکه مخ ما میخوردید که اشرف شرف مجاهد خلق است و ظرف و کانون مبارزه ما با خمینى براى سرنگونى است و اگر اشرف نباشد مجاهد بى معنى است سرنگونى معنى ندارد و میگفتید اشرف را ولو با چنگ و ناخن حفظ خواهیم کرد ، آیا اینطور شد؟چرا این همه بخاطر اشرف که باید به صاحب اصلى اش برسد تعداد زیادى از دوستانم را به کشتن دادید؟ آیا جوابگوى خون بیش از یک صد و پنجاه نفر که بخاطر این خواست و شعار تو خالى شما جان دادن ، هستید؟
و سوال آخر ، آیا این حق را دارم که بگویم آقاى رجوى چه وقت از سوراخ موش ات بیرون خواهید آمد؟
محبوب ترین مطالب برای موضوع عبدالکریم ابراهیمی
- عبدالکریم ابراهیمی : عزت ابراهیم جنایتکارى که جنایاتش فراموش نخواهد شد – 258 views
- عبدالکریم ابراهیمی : نامه به دوستان و همسنگران قبلى در آلبانى – 242 views
- عبدالکریم ابراهیمی: خطرناکترین فرقه و بدخیم ترین دیکتاتور – 212 views
- عبدالکریم ابراهیمی: تفاهم اتمى آغازى بر پایان عمر سیاسى و تشکیلاتى فرقه رجوى – 199 views
- عبدالکریم ابراهیمی: وجه اشتراک دو گروه تروریستى رجوى و البغدادى – 194 views
- عبدالکریم ابراهیمی: جشن چهارشنبه سورى و فتنه گرى رجوى – 190 views