کانون وبلاگ نویسان:لیچارگویی مجاهدین شما را به یاد کدام ادبیات می اندازد

0
1104

لیچارگویی مجاهدین شما را به یاد کدام ادبیات می اندازد (+ تحصن و خشونت)

کانون وبلاگنویسان مستقل ایرانی، دهم نوامبر ۲۰۱۵:…  سعید جان!! حرف زیاد دارم ولی جمله آخرت را هنوز نتوانسته ام از روده کوچیکه عبورش بدهم تا به سلامت به محل اصلی اش برسد، نگاه کن چه غمگنانه گفته ای: ( خواسته حتما فحش باشد ولی چرا حرفهای انتقادی وجمله آخر کسی باید حتما جایش در روده بزرگ نویسنده انقلاب ایدیولوژیک کرده سازمان باشد را متوجه نشدم یا اینکه روده بزرگ جای بدی است ویا نویسنده …

کانون وبلاگنویسان مستقل ایرانی، دهم نوامبر ۲۰۱۵
لینک به منبع

تحصن و خشونت

هواداران و اعضای مجاهدین خلق در هلند بعد از حمله موشکی به قرارگاهشان دست به یک تجمع چند نفره در جلوی پارلمان درشهر لاهه یا همان دن هاخ دست زدند در این تجمع که هشت نفر و هشتاد پرچم زرد رنگ با آرم مجاهدین و یک پرچم ایران شرکت کرده بود ، در انتها به خشونت کشیده شد . مجاهدین با شنیدن انتقاد یک ایرانی که گفته بود :؛ اصلا مسعود رجوی برای چه این بیچاره ها را به عراق بردد و چطور خودش و خانمش عراق را ترک کردند و اینها اینهمه سال موندن اگه عراق خوب بود اونا هم میموندن . ؛ به او حمله ور شده و با تهمت های مزدور و موشک زن و قاتل اشرفی ها شروع به کتک کاری وفحاشی کردند .این ایرانی وطن پرست بعد از انتقال به اورژانس اعلام کرد که از ضاربین شکایتی نداشته و فقط از بابت دلسوزی نکاتی را به آنها یاد آورشده ، او معتقد بود که این افراد در یک فشار و استرس وشانتاژ روحی و تبلیغاتی توسط سازمانشان قرار گرفته اند و نمیدانند چه میکنند و چه میگویند چرا که تمام احساسهای هیجانی و تعصبات فرقه ای و مذهبی آنها تحریک شده است. اوعنوان کرد که راضی نیست اسم و مشخصاتش علنی شود بدون اینکه این کار دلیلی بر عدم حقانیت ویا تغییر موضع یا تکذیب حرفهایی باشد که آنجا زده است.

 تروریست ها شورای ملی مقاومت رجویاعضای ” شورای ملی مقاومت ” بدانند که چه نانی می خورند؟

بینا عارف، کانون وبلاگنویسان مستقل ایرانی، دهم نوامبر ۲۰۱۵
لینک به منبع

لیچارگویی مجاهدین شما را به یاد کدام ادبیات می اندازد

چه حکمتی است که همه افراطیون و آنها که دستشان از استدلال خالی است زبان به تهدید و فحاشی و دست به خنجر و چماق میگشایند و میبرند . چه حکمتی است که این افراطیون در ظاهردشمن با هم رفتار مشترک ضد دمکراسی دارند .

چه حکمتی است که این ادبیات گستاخانه و پوپولیستی بلافاصله تبدیل میشود به تروریسم خشن و وحشی .

چه حکمتی است که که همه کسانی که این ادبیات را استفاده میکنند خود را حق دانسته و انبوهی نیروهای مارایی را هم حافظ و پشتیبان خود میبنند .

هرحکمتی هست نشان میدهد که باید لقمان وار مقابله کرد و به گردابشان غوطه ورنشد َنشان میدهد که این دشمنان ظاهری دو روی یک سکه اند وباید با خردورزی و آگاهی بخشی راهشان را سد کرد.

برای نمونه یک مقاله از مجاهدین را ببینید که علیه آقای سعید جمالی( یکی از منتقدان سازمان و فرقه رجوی )نوشته اند.: قرمز شده ها برای توجه شما و فحش هایی است که مجاهدین میدهند و داخل پرانتزهای آبی شده از من است بقیه نوشته های کج شده تماما از نویسنده و کارشناس مجاهد خلق است .

سعید جان!!: نامه پر از مهر ومحبتت رسید ودیدگان تازه عمل کرده ام (‌چرا و چه ربطی دارد نمیدانم )را نور تازه بخشید، تو این مدت کجا بودی؟ که ما را از نعمت حضورت حسرت به دل کردی ، سعید جان!!: تو که اینقدر دنبال من و ما هستی، و میدانی که ما نمی توانیم از کمپ خارج شویم، میشود قدمی کوچک رنجه فرموده و بیایی و مرا ببری؟؟؟ (معلوم نیست که چرا نویسنده مجاهد از رهبریش انتظار ندارد بیاید و نجاتش دهد ) می بینی چقدر ساده است؟ از موشک و این چیزها هم که اصلا ترس نداری و برای تو و امثال تو هم که «گراگیری» نمیشوند، پس اگه میشه زودتر بیا که بد جوری دلم هواتو کرده… راستی یادت نره «سخنگوی سراسری آزادی سازی لیبرتی» یعنی آبجی «ع.الف» راهم همراهت بیار، تا نتایج «مبارزه» چندین ساله اش را برای نجات ما ببیند و بیشتر انگیزه بگیرد. (چطور است نماینده شورا بیاید تا از نتایج مبارزات ضد امپریالیستی شما انگیزه بگیرد یا از مبارزات شما علیه جمهوری اسلامی که چه نتایجی هم دارد)

ضمنا آقای «حقوق الممالک» را هم خبر کن، زیرا تصمیم گرفته پا جای پای احمد کسروی بگذارد، اینکه چطوری را من نمیدانم، تا آنجا که من میدانم و کم هم او را نمی شناسم، «لیبرالی» بود که ظاهرا مخیله اش را آخر عمری از دست داده، در روستایمان به این هم ولایتی یک بسته یونجه را که میدادیم تا بین دو تا الاغ، تقسیم کند، شک نداشتیم که نمی تواند، اما حالا میخواهد بشود کسروی؟؟؟؟؟ با آنچنان نعره بلندی که ماتحتش را متحمل ۱۰-۲۰ تا بخیه کرده و به قول افغانی ها «زر» میزند که ” بجای مرگ در رختخواب پیرانه سر و برای دفاع از حقوق و حیثیت انسانی به استقبال خطر بروم و فضلیت جانبازی به میراث بگذارم. ”

لطفا رفیق قافله اش را که ادعای دکتری دارد را برای فراهم کردن بخیه و دوختن محل جر خورده صدا کنید. آخه تو و استقبال از خطر؟ تو و جانبازی؟ تو قمار باز هم نیستی! نمیخواد فضیلت به میراث بگذاری، از فضله همان برون طراود که در اوست ( طبق این حرف میتوان دلیل این همه زشت گویی را فهیمید)

این «پیرانه سر» واقعا نیاز به نصحیت دارد و بهش بگید: «…..زیادی نخور».

در هرحال من منتظرم زود بیا ! همین الان بیا! با فالح فیاض و کوپلر بیا!، بمحض اینکه پشت درب لیبرتی رسیدی، یک سوت بزنی من حاضرم.

یک بیت شعر هم میدهم که بدی به «اسی بی شرف» (منظورش اسماعیل وفا یغمایی است که روزی مدحش میکردند و شاعر نسل انقلاب و برگزیده مریم مسعود بود وبا اولین انتقادش به این روز رسید) و نظرش را برایم بیاور. این شعر کوچه و خیابان است که به سبک «خراباتی ها» میخواندیم.

سگ با زبان میزند به زخم تنش دوا

کمتر زسگ کسی که زخم زبان می زند

سعید جان!! حرف زیاد دارم ولی جمله آخرت را هنوز نتوانسته ام از روده کوچیکه عبورش بدهم تا به سلامت به محل اصلی اش برسد، نگاه کن چه غمگنانه گفته ای: ( خواسته حتما فحش باشد ولی چرا حرفهای انتقادی وجمله آخر کسی باید حتما جایش در روده بزرگ نویسنده انقلاب ایدیولوژیک کرده سازمان باشد را متوجه نشدم یا اینکه روده بزرگ جای بدی است ویا نویسنده نمیدانسته بعد از عبور از روده کوچک به روده بزرگ میرسد ویا هم میدانسته و منظورش از مسیر دیگربوده که بعد از روده کوچک به معده برسد و هضمش کند.)

”حرف زیاد است و من در گوشه ای دلشکسته و زانوی غم در بغل و ….. ماتم زده….. با قلبی دریده و شرحه شرحه

نامردی تا به کجا؟؟؟؟»

با شناختی که از تو دارم این جمله را هنگامی گفته ای که جلوی آینه ایستاده بودی و از خودت حسابرسی میکردی، اینطور نیست ، سعید جان!!!!

ادبیات مجاهدین خلق فرقه رجوی

***

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید