لیبرتی، زینت خانم و سفره هفت سین
محمد رضا روحانی، پژواک ایران، ششم نوامبر ۲۰۱۵:… حالا هم برادر مسعود لیبرتی را رزمگاه میخواند و اینها به روی خود نمیآورند. آدمهای شریفی که آماده خودنمایی برای عرض تبریک و تسلیت هستند و دادن درس دفاع از آزادی و حقوق. سه ماه بعد از کلاس درس حقوق زینت خانم استعفا دادم. مجاهدین از این جلسه فیلم گرفتهاند من آنچه گفتهام نقل به مضمون است. برای آن که از شرافت زینت خانم، معلم آزادی و …
لیبرتی، زینت خانم و سفره هفت سین
طبق مقررات
آقای کیانوش رشیدی قادی را ازنزدیک ندیدهام. اگر دیدهام به خاطر نمیآورم. سال ۹۲ در موضوع مقاله ایشان حدود سه ماه پس از استعفای من و ما از شورا نوشتهاند چندین بار تلفنی با ایشان صحبت کردم. یک مازندرانی «دبش» است. گلواژههای فراوانی از زبان (لهجه؟) مازندرانی میدانست. این همولایتی ارجمند قلم صمیمی و سالمی هم دارد که صاف و ساده از من بخواهد «آقا بگو از چه می ترسی دیگر در شورا نیستی آقای روحانی این یعنی چه که من هنوز همه چیز را نمیتوانم بگویم….»
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-54611.html
همان زمان من در پاسخ ایشان نوشتم: «آقای کیانوش شما حق دارید من میترسم که در این میدان مینگزاری شده رفتارم خلاف قانون باشد. یعنی تسلیم مانورهای بی شمار روزمره آنان شده و از عدالت و انصاف عاری شوم…»
یکی از اتهامات همیشگی من که در حکم غیابی ۵۹ صفحهای بدون احضار ، بدون حق دفاع، بدون ابلاغ و لازمالاجرای فوری آقای رجوی که به امضای ۵۳۰ نفر قاضی مفقودالاثر در زمان «رسیدگی» رسید در صفحه ۹ بند ۸ این بود که «مخصوصاً آقای روحانی که بیدریغ با رویکردی مقدس از حقوق و مقررات و اصالت آن دم میزد»
من طبق مقررات در برابر بسیاری از دوستان که میخواستند و میخواهند از تحول تنظیم روابط شورایی بگویم و بنویسم. گفتم و نوشتم که «شاید روزی ناگزیر با توجه به اصل دفاع مشروع تصمیم بگیرم که از حق خود دفاع کنم…» حالا آن روز رسیده است. موضوع هم دفاع از حق خودم نیست بلکه برای دفاع از حق حیات پناهندگان بی پناهی است که آقای مسعود رجوی میخواهد آنها سازندگان اشرف جدیدی باشند و نتیجه آن هم پیش چشم همگان است.
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-54665.html
شایعات و اخبار گمراه کننده
یکی از وسائل جنگ روانی که دخلش خوب است و خرجش کم، شایعه پراکنی است. مثلاً «حسن» زبان درازی کرد. سؤالی نابجا یا حرفی ناروا زد که با خط تشکیلات تطبیق ندارد.
یکی از خواهران سه چهار نفر را تک تک ملاقات میکند .از آنها در باب شایعه روابط «حسن» با زنی که مأمور سفارت است می پرسد . بعد قسم و آیه که پای تشکیلات و آبرو در میان است. تو خودت تحقیق کن و گزارش بنویس. این ۴ نفر مثلاً باید با ۴۰ نفر از هواداران دور، نزدیک و یا خانوادهها در ارتباط هستند. ظرف یک هفته خبر میپیچید.
-آره تو هم خبر شدی؟ از کجا؟
-بابا همه میدونن. تو نمیدونی؟
-از کجا شنیدی؟
-فقط خواجه حافظ نمی داند.
بعد طرف مربوطه منزوی میشود. بدنام و سرشکسته و نمیداند چرا و از کجا خورده است.
داستان ملک و املاک روحانی که خوابید. او سرطان چشم گرفت. من گل مژه داشتم و عینک دودی زده بودم. فوراً فلان انجمن استرالیا از سرطان پشت حدقه چشم من که قابل دسترسی هم نیست و کشنده است با خبر میشود.
ماه قبل ابتکار جدیدی به خرج میدهند. مثلاً خواهر گلناز به آلبانی زنگ میزند. یکی از آن خانمها و جزء هزار رهبر جدیدالولاده را میخواهد تا با او صحبت کند.
خواهر «م- ن-ا» تو ساروی هستی؟
آره چطور؟
روحانی را میشناسی؟
اون وکیل فراری را؟
آره. میتوانی تحقیق کنی که مرده یا زنده است؟
از کی؟
از خانوادهات.
من ۱۸ سال است که با کسی تماس ندارم.
عیبی ندارد تلفن کن، بگو سالم هستی و آمدی آلبانی.
چند روز بعد که کلی دلواپسی با این شایعه راه انداختند و من هم در یک مصاحبه تلویویزیونی با میهن تی وی گفتم آن محمدرضا روحانی سید بود و نوه آیتالله معروف سیدصادق روحانی و قمی است و در مکه جز زائرین بوده است دست پیش میگیرند و اظهار تأسف میکنند که «سگ نمرد»، «خودمان حسابش را میرسیم». حالا هم رفتهاند توی کهنه قبالهها که دکتر قصیم کجا چی گفت و روحانی کجا چی نوشت .
این حرفها اگر درست هم باشد که گاهی مستند است و خالی از تقلب، نشان دهنده آن است که ما در آن زمان آن مطالب را در تشکیلات شنیدیم و متأسفانه اعتماد کردیم و بر اساس آن مواضع تشکیلات را تبلیغ کردیم. من شخصاً بابت این اعتماد قابل انتقاد هستم. کاش اعتماد نداشتم. اما یک سؤال وجود دارد آیا دون وجود اعتماد امکان کار دسته جمعی وجود دارد؟
بالاخره متأسفم از این که در یک مصاحبه با بی بی سی و در پاسخ خانم خبرنگاری که اسمش را به خاطر نمیآورم بی جهت درشتی کردم. وقتی در باب موانع انتقال از لیبرتی سؤالی کرد پاسخ تندی دادم و گفتم این حرفهای وزارت اطلاعات است. من که امکان بررسی تک تک خبرهای مجاهدین را نداشتم. وقتی سلب اعتماد شد با استعفای نجیبانه خود را از عذاب وجدان نجات دادیم. به هر حال کسی که اشتباه نمیکند و عذر نمیخواهد رهبر عقیدتی است و نه من معذور.
میگویند روحانی گفته که «در ۱۶ ماه گذشته حتی ۱۶ نفر را از آن کشور خارج نکردند….» و اسناد زیادی را در همین مورد روی میز انجمن ها گذاشتند که یکی از آنها را دوستی از انجمنی آورد و به من رساند. این سند زیر نوشته عیناً آمده است. راست است. این حرف من بود. ۴ ماه بعد استعفا کردم. آن زمان اراده رهبر عقیدتی آن نبود که لیبرتی «رزمگاه» است. و ۱ – ۲- ۳ – ۱۰۰۰ اشرف میسازیم. (۱)
زینت خانم، دفاع از آزادی و حقوق
وقتی پس از حمله ۹ فوریه ۲۰۱۳، خانم عاطفه اقبال «کمپین برای انتقال فوری ساکنان لیبرتی به کشور ثالث» را تشکیل داد فوراً برادران اطلاعاتی دو نفر انتخاب و مأمور کردند که بروند آنجا نام بنویسند و کارها را قبضه کنند. ظاهراً اسم نوشتند ولی یا خانم اقبال حاضر به پذیرش آنها نشد و یا این دو نفر متوجه شدند که نمیتوانند خط خود را پیش ببرند و کنار کشیدند. امیدوارم خانم اقبال اگر مصلحت میدانند موضوع را بنویسند. آن زمان من فکر میکردم که باید از مردم، همه مردم به ویژه ایرانیان کمک گرفت و جان بچهها را از مهلکه لیبرتی نجات داد. امکانات خانم اقبال با سنگینی و فوریت این مهم تناسبی نداشت. یک انجام وظیفه انسانی و اخلاقی بود ولی نه یک طرح قابل اجرای سریع. با این همه زحمات و خدمات شایستهای کردند و قابل ستایش و تقدیرند.
به هر حال من در اولین فرصت، ماه بعد ، روز آخر سال در سالن بزرگ شورا قبل از نهار نوروز که نزدیک صد نفر از مجاهدین ، اعضای خانوادهها و شوراییها جمع بودند، حدود ساعت ۱۲ قبل از رفتن به سالن نهارخوری از خانم رجوی وقت گرفت و پیشنهادی را که قبلاً دکتر قصیم داده بودند که یک دفتر اطلاع رسانی برای رفع نگرانی خانواده ها تشکیل شود را عنوان کردم. با این توضیح که بعد از چندین بار حمله و کشتار خانوادهها نگران هستند به ما مراجعه میکنند. ما بی خبریم. به مجاهدین مراجعه میکنند به عنوان حفظ امنیت خبری نمیدهند. مردم حق دارند بعد از سالها از وضع زن، شوهر، فرزند، برادر و خواهر خود خبری داشته باشند. هنوز جمله من تمام نشده بود که خانم زینت هاشمی وقت خواست و با خشونت «انقلابی – بلشویکی» که من میخواهم جوابش را بدهم و بی اجازه شروع کرد به دفاع از آزادی انتخاب بچههای لیبرتی که نمیخواهند تماس بگیرند. حسابش را کردهاند. نفع و ضررش را میدانند. به ما ربطی ندارد که برای آنها تعینی تکلیف کنیم و آقای روحانی شما حقوق خواندهاید و آنها از هیجده سالگی گذشتهاند. (یادماندههای من نقل به مضمون است)
من یک موضع ساده و انسانی را عنوان کرده بودم. امری عمومی که میتوانست با حضور مردم هم مورد بحث قرار گیرد. خانم رجوی که متوجه برافروختگی من شد زود بساط را جمع کرد. با نگاهی به ساعت گفت بچهها در سالن منتظرند. بعدا صحبت خواهیم کرد. این سالن همان سالنی بود که سفره ۷ سین با اضافه کردن «سرنگونی» شد هشت سین.
حالا هم برادر مسعود لیبرتی را رزمگاه میخواند و اینها به روی خود نمیآورند. آدمهای شریفی که آماده خودنمایی برای عرض تبریک و تسلیت هستند و دادن درس دفاع از آزادی و حقوق. سه ماه بعد از کلاس درس حقوق زینت خانم استعفا دادم.
مجاهدین از این جلسه فیلم گرفتهاند من آنچه گفتهام نقل به مضمون است. برای آن که از شرافت زینت خانم، معلم آزادی و حقوق دفاع کنند میتوانند عین فیلم را در اختیار معلم حقوق من قرار دهند تا پخش کند. در سازمان زینت خانم قلم کش «جدیدی» پیدا شده که میتواند جای این خانم را بگیرد.
http://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=5124
برادر مسعود «السابقون السابقون» را میداند و میخواند وقت آنست که زیرپاهای این معلم بتون ریزی کند با شعار «زنده باد قدیمی- دور باد جدیدی»
طبق مقررات
دو روز پیش از دوستان خواهش کردم که چون «رهبر معظم عقیدتی کارفرمای پنهان و پیدای آنان است شخص او مسئول پاسخگویی است و دیگرا مقلدند» و خواهش کردم به دیگران نپردازیم. چون که صد آید نود هم پیش ماست. اما خلف وعده کردم.
برای آن که یکی از اعضای خانوادههای مجاهدین محصور در لیبرتی از من خواست که «به عنوان یک شاهد آنچه را در شورا با موضعگیری مجاهدین و اعضای شورا در رابطه با انتقال ساکنان لیبرتی و موضعگیری علیه خانوادههایشان و کمپینی که در این رابطه تشکیل شد را بنویسید» من هم طبق مقررات و تعهدی که داشتم و دارم، نه من باب دفاع مشروط از حق خودم بلکه برای کمک به ساکنان «قتلگاه لیبرتی» فعلاً این نمونه را نوشتم . وقت دفاع مشروع هم میرسد.
آفتاب آمد دلیل آفتاب
در خبر است که حواریون رهبری با انواع و اقسام امکانات میخواهند چند زندانی سیاسی در بند رژیم را هم علیه منتقدین وارد میدان کنند. به این ترتیب مظلومت و در بند بودن آن ستمدیدگان را زیر «پرچم» برادر بکارند.
این پیام رجوی را دوستان اورنشین او پنهان کردند. باید ایشان شکرگزار آقای همنشین بهار باشد که آنرا پیاده کرد تا مردم به ضرورت کشته شدن در لیبرتی آگاه شوند.
http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=204
پیام پرچم
و حالا فرمایشات آقای حسن افتخاری در مقاله کارزار جهانی در حمله به لیبرتی (۱۳ آبان ۹۴) در سایت آقای حسین توتونچیان معروف به «کوفی» را بخوانیم تا شفافیت در سیاست را از «قدیمی» و «جدیدی» بیاموزیم.
این نویسنده از موضع یک «سوسیالیست با موضع کارگری و با مشی دموکراتیک و لائیک» لابد از ینگه دنیا یا استرالیا و اروپا دستش را دراز میکند تا ضمن کشیدن گوش آقای دکتر رئیس دانا، نوک او راهم به سبک زینت خانم قیچی کند.
«به آقای رئیس دانا و همفکران او میبایست یادآور شد که مجاهدین مستقر در لیبرتی کودک کمتر از ۱۸ سال نیستند که ایشان اشک تمساح میریزند. واقعیت آنست که کشته شدن یا صدمه روحی و جسمی هرکدام از آنان خیانت علیه بشریت است. اما سازمان ملل، کمیته پناهندگان و دیگر سازمانهای مسئول تک به تک به آنان پیشنهاد ترک لیبرتی و مراجعت به کشورهای دیگر را دادهاند و آنان با آگاهی کامل از خطرات، ماندن در لیبرتی را ترجیح دادهاند. هرکدام که تمایل داشته باشند اشرف و لیبرتی را ترک کردهاند….»
http://aftabkaran.com/maghale.php?id=5142
دست «قدیمی» و «جدیدی» درد نکند که سیاست رهبری عقیدتی را بطور شفاف معرفی میکنند.
محمدرضا روحانی ۱۴ آبان ۱۳۹۴
۱- از آنجایی که برخلاف رهبری عقیدتی چیزی برای پنهان کردن ندارم. خوانندگان چنانچه مایل بودند میتوانند در لینک زیر به گفتههای ۳ سال پیش من گوش کنند.
http://irajadibzadeh.org/?p=2099
(پایان)
سخنرانی مهدی ابریشمچی، نشانگر اراده برای کشتار بازماندگان لیبرتی بعد از پیام زوج رجوی است