نسرین ابراهیمی: نشخوار چرندیات تکراری سازمان مجاهدین علیه من !

0
2078

نشخوار چرندیات تکراری سازمان علیه من !

نسرین ابراهیمی، ایران ستارگان، سوئیس، هشتم اکتبر ۲۰۱۵:… من نه ترسی از شما دارم و نه ترسی از جمهوری اسلامی . واقیعتها را می گویم و خواهم گفت . من سازمان شما را به پشیزی هم حساب نکرده و نمی کنم ، شما را یک مشت آدم عقب مانده فکری و بیسواد می دانم ، یک مشت خیانتکار و جنایتکار ، یک مشت تروریست و یک مشت روانی و بیمار ، شماها هیچی نبوده و نیستید ، افشاگری من فقط به یک دلیل است ، حق خودم …

لینک به منبع

نشخوار چرندیات تکراری سازمان علیه من !

اخیرا در وبلاگهای قلابی مختلف و در فیس بوکهایی که نه عکسی و نه آدرسی و نه اسم واقعی دارند سازمان چرندیات قبلی خودش را علیه من نشخوار می کند .

http://pezhvake-iranzamin.blogspot.ch/2015/01/blog-post.html

اولا سازمان اگر جرات دارد و اگر حرفهایشان حقیقت دارد خوب چرا همین چرندیات را در سایت رسمیشان اعلام نمی کنند و چرا در سایتهایی که نه ردی از آنها وجود دارد و در فیس بوکهایی که واقعی نیستند و همگی از اورسورواز توسط تعدادی بدبخت از همه جا بی خبر ، مغزشویی شده کنترل می شوند این چرندیات را نشخوار می کنند ؟

پس نتیجه می گیریم که مثل همیشه این سازمان بی خاصیت و فریبکار و در هم شکسته به دروغ و تهمت علیه من آویزان شده به خاطر خنثی کردن افشاگریهای من و به خاطر بستن دهن من . من هرگز علیه این سازمان که پشیزی نزد مردم ایران ارزشی ندارد دروغ نگفته و نخواهم گفت و اگر به همین چرندیات هم مراجعه کنید خودشان تا حدودی به ظلمی که در حق من کرده اند در داخل سازمان اعتراف کرده اند .

یکی از حرفهای من همیشه این بوده و هست که به چه دلیل باید در اشرف بیشتر از ۱ سال تمام زندانی می شدم ؟ به کدام جرم ؟ کسانی که در این رابطه در جریان بوده و یا نگهبانان یا بازجویان من بوده اند روزی اگر وجدان داشتند در رابطه با آنچه که بر من گذشته در آن یک سال خواهند گفت . در ضمن خود سازمان هم در این چرندیات به آن اشاره کرده است منتها ۱ سال را که البته بیشتر از ۱ سال هم بود را ۴ ماه گفته اند و نگفته است که من را زندان برده و حتی هواخوری هم نداشتم و از آن زندان فقط برای بازجویی بیرون می رفتم و نه برای هواخوری، اسم زندان را گذاشته اید تحت مراقبت ؟؟ !!!! زندان زندان است ، حبس کردن کسی و در هر محل و یا جایی که باشد و بعد هم شکنجه روحی و روانیش آیا زندان نیست ؟ !!

مگر شما از میلیشیاهای خونین بال برای ماهایی که جوان بودیم و به اشرف آمده بودیم تعریف نمی کردید که به ما انگیزه مبارزاتی بدهید ؟ مگر نمی گفتید که رژیم جمهوری اسلامی چگونه آنها را یا اعدام می کرد و یا شکنجه روحی و جسمی و یا آنها را زندانی می کرد ؟ مگر جز این بود که خود شما هم همین کار را می کردید منتها شما با اعضای خودتان این کار را می کردید و جمهوری اسلامی با مخالفان خودش . برای همین شماها جلادتر از هر دیکتاتوری هستید ، و روی همه آخوندها و دیکتاتورها را سفید کرده اید . من هرگز آن زجری که در اشرف کشیدم را فراموش نکرده و نمی کنم ، زجر و ظلمی که شما در حق من کردید فقط دوران زندانم نبود بلکه بعد از زندانم هم کم به من زجر ندادید ! من هرگز و هرگز و هرگز شما را نبخشیده و نخواهم بخشید .

هنوز داد و بیدادهای خواهر هاجر ، خواهر مهری حاجی نژاد و خواهر فهیمه اروانی را فراموش نکردم ، فراموش نکردم که به خاطر وحشت و ترسی که کرده بودم زبانم مثل یک سنگ شده بود و ساعتها شک بودم ، فراموش نمی کنم وقتی که مهری حاجی نژاد به من گفت یا این برگه ای که من بهت می گویم بنویس و امضا کن و یا ۲ سال دیگر در همینجا تو را نگه می داریم و بعد هم ۱۰ سال می روی زندان ابوغریب پیش عراقیها و بعد هم اگر زنده ماندی عراقیها تو را با اسرا عوض خواهند کرد!! هنوز داد و بیدادهای مهری حاجی نژاد یادم نرفته و هرگز نخواهم بخشیدش . امیدوارم که تک تک آنهایی که در آن پروسه مسول زندانی کردن من بوده اند این مطلب من را بتوانند بخوانند و دلم می خواهد بدانند که هرگز نخواهم بخشیدشان . البته کسانی از آنها خدا به جزای اعمالشان آنها را رسوند ، از جمله مهناز بزازی که امیدوارم که این مطلب من را به طور خاص ایشان بخوانند که بیشتر از اینها زجر خواهد کشید چون بیش از اندازه به من که جای دخترش را داشتم ظلم کرد بدون هیچ دلیلی ، هیج وقت نخواهم بخشیدش ، و همیشه آرزو می کنم که تا آخر عمرش با تمام سلولهایش زجر بکشد .

فراموش نکردم و نخواهم کرد وقتی که فروغ پاکدل این زن کوتوله عقده ای با اون عینک بزرگش که آدم از دیدن قیافه اش وحشت می کرد چطوری روی میز می کوبید و من را به وحشت می انداخت . من هیچ کدام از آنها را نمی بخشم ، فراموش نکردم که معصومه پیرهادی این زن جاه طلب و در عین حال عقب مانده فکری و حزب الهی رجوی با اون چهره کریهش چگونه در قرارگاه پارسیان من را به وحشت انداخت و سر من داد می زد ، من فقط گریه می کردم و شک بودم که این چرا با من این رفتار را می کند ، مگر من چیکار کردم ، بعد هم یک اتوبوس بزرگ از قبل جلوی اتاقش پارک کرده بودند و ۲ نفر هم آماده از قبل بودند که من را به زندان اشرف منتقل کنند ، تک تک اون ثانیه ها را فراموش نکرده و نمی کنم .

اگر در زندانهای جمهوری اسلامی شکنجه می شدم و اگر سالیان زندانی می شدم اینقدر برای من فشار نداشت چرا که همگی می دانیم که در جمهوری اسلامی چه خبر است ، و دست آنها برای تمام دنیا رو است و چیزی قایم نیست ولی من در داخل سازمانی زندانی و شکنجه روحی شدم که خودش را یک سازمان مظلوم و پاک معرفی می کند ، یک سازمان آزادیخواه ، دمکراتیک ، مدافع حقوق زنان ، سازمانی که از زندانی شدن میلیشاهایش به ما می گفت ، سازمانی که می گفت که جز فدا و صداقت چیز دیگری نیست ، ضد اعدام و شکنجه ، ضد زندان و …

ولی هیج کدام از اینها واقعیت نداشت و فقط شعار بود، همین سازمان که اینها شعارهایش بود ، هم زندان داشت ، هم شکنجه روحی ( من شکنجه جسمی را ندیدم و فقط شنیدم ) ، اعدام داشت که فقط در صورتی که رهبری می بخشید ، ولی رسما می گفتند که اعدام دارند ( من هرگز کسی را ندیدم که اعدام بشود ولی حکم اعدام جواد فیروزمند را هرگز فراموش نمی کنم که ولی در نهایت رهبری بخشید !! یعنی ولی فقیه که مسعود بود بخشید !! ) ، سازمانی که جز فریب و دروغ چیز دیگری در آن نبود ، سازمانی که حقایق درون خودش را وارونه به بیرون جلوه می داد .

من هرگز احتیاجی نداشته و ندارم که بخواهم در رابطه با این فرقه عقب مانده دروغی ببافم ، من از زندان گفته ام و می گویم و خواهم گفت ، از دروغهای سازمان ، از فریبکاریهایش ، از بیگاریهایی که از ما می کشید مثل برده ، از ظلم و ستمش به زنان اعضایش . سازمان تحمل شنیدن حرف درست و انتقاد به حق را نداشته و ندارد ، و اتفاقا چون من تک تک حرفهایی که راجع به سازمان زدم درست بوده سازمان بیشتر از خیلی ها به من کینه شتری گرفته و من را به باد تهمتهایی می گیرد که لایق خودش است .

شما به من مزدور جمهوری اسلامی می گویید و جمهوری اسلامی هم به من مزدور شما و منافق می گوید و این هم لینکی که جمهوری اسلامی من را عامل اسید پاشی اصفهان و مزدور شما می خواند .

http://www.boursenews.ir/fa/news/137084/دختر-طراح-باند-اسیدپاشی-اصفهان

و لینک بالایی هم که شما من را مزدور رژیم می خوانید ، برای من نه چرندیان شما مهم است و نه این چرندیات ، من در رابطه با زجری که در داخل ایران به عنوان یک زن کشیدم و چه در داخل شما که هزاران بار بیشتر از داخل ایران بود افشاگری خواهم کرد و من نه ترسی از شما دارم و نه ترسی از جمهوری اسلامی . واقیعتها را می گویم و خواهم گفت . من سازمان شما را به پشیزی هم حساب نکرده و نمی کنم ، شما را یک مشت آدم عقب مانده فکری و بیسواد می دانم ، یک مشت خیانتکار و جنایتکار ، یک مشت تروریست و یک مشت روانی و بیمار ، شماها هیچی نبوده و نیستید ، افشاگری من فقط به یک دلیل است ، حق خودم می دانم که آنچه بر من گذشته را بگویم و بگویم که شما تا چه حد پست و دروغگو هستید .

راستی این داستان مزدور مزدور شما چیست ؟ چرا به جای بستن ما به تهمت و ناسزا جواب سوالات ما را نمی دهید ؟ ما مزدور و به قول شما رژیمی ، ولی آیا حرفهای ما دروغ است ؟ آیا شما خیانت نکردید به ملت ایران ؟ آیا با صدام علیه مملکت خودتان همکاری نکردید ؟ آیا مخالفانتان را سر به نیست نکردید ؟ آیا از اعضایتان بیگاری نمی کشیدید ؟ آیا اعضایتان را به زور در اشرف نگه نداشتید ؟ آیا زن و مرد ها را به زور از هم جدا نکردید ؟ آیا بچه ها را به زور از خانواده هاشون از مادرهاشون جدا نکردید ؟ آیا زندان نداشتید ؟ مگر نسرین در یکی از نشستهای جمعی با افتخار اعلام نکرد که بله ما زندان داریم و قاضی هم داریم ، محاکمه می کنیم و خیلی ها رفتند زندان و زندانشان را کشیدند و بعد هم آمدند بیرون و تغییر کردند ، آیا این را فراموش کردید ؟ مگر نشستهای انتقادی و نشستهای غسل هفتگی اجباری نبود ؟ مگر نه اینکه مریم رجوی آزاد بود برای پوشیدن هر لباسی و هر آرایشی و بعد هم ما باید فقط لباسهای او را نگاه می کردیم ؟ مگر نه اینکه برای زشت کردن قیافه زنها و برای نا امید کردن آنها از زندگی هزاران بلا سرشان در می آوردید ؟ روغن زیاد غذاها ، کافور توی غذاها ، فرستادنش جلوی آفتاب که همه صورتها زشت بشود که فقط صورت مریم رجوی بدرخشد ، مریم رجوی این زن جادوگر و حیله گر می گفت که زنهای مجاهد را با صورتهای آفتاب سوخته دوست دارد که همه از دور خارج بشوند و فقط خودش صورتش بدرخشه و بقیه زشت و بی ریخت و نا امید از آینده بشوند . مگر نه این بود که مریم رجوی همه چیز را فقط برای خودش می خواست ؟

چرا مسعود بعد از عملیات فروغ و وقتی که دید که ارتش آزادی بخش معنی ندارد افراد را به حال خود رها نکرد ؟ چرا به حیله و فریب و انداختن تقصیر گردن افراد آنها را نگه داشت ؟ چرا الان هر نفری که از لیبرتی آزاد می شود باید بالای ۵۰ سال و ۴۰ سال باشد ؟ چرا زندگی این آدمها را برای هیچی تباه کرد ؟ چرا برای حفظ اشرف که خاک عراق بود و معلوم بود که با وجود دوستی عراق و ایران دیگر جایی برای ماندن مجاهدین نیست ولی رجوی اسرار بر حفظ اشرف داشت ؟ چرا باید صبا و آسیه و دیگر اعضا بدون داشتن هیچ گونه تجهیزاتی جلوی گلوله نیروهای کثیف مالکی پرپر می شدند ؟ برای کدام دلیل ؟ آیا این مبارزه بود و یا این فقط بحث قدرت طلبی و تجارت رجوی بود ؟ و …….

آیا اینها دروغ است ؟ به جای جواب دادن به این جنایاتها با یک کلمه مزدور می خواهید از زیر این همه جنایت در بروید ؟ ولی این جنایات یقه شما را خوب گرفته و باز هم خواهد گرفت . اینها جنایاتی است که در تاریخ ایران ثبت می شود ، جنایاتی که هرگز فراموش نخواهد شد .

مگر نه این بود که مسعود کتاب قلعه الموت را خط به خط در اشرف اجرا می کرد ؟ مسعود به شدت یک آدم بیسواد بود ، به نظر من در همه زمینه ها ، چه سیاست و چه ایدیولوژی و …. فقط کتابهای انقلابهای مختلف و کتاب قلعه الموت را به خوبی می خواند و اجرا می کرد . کسانی که سخنرانیهای مسعود را به یاد دارند خوب است که مراجعه ای هم به کتابهای انقلاب ها مختلف مثل شوروی و … داشته باشند تا ببینند که تک تک اون کلمات بر گرفته از آن کتابها بود و مسعود هیچی از خودش نداشت و به شدت بیسواد بود .

در همین چرندیاتان نوشته اید که نسرین ابراهمی مزدور رژیم ، ولی راستی مزدور واقعی کیست ؟ به من خیانتکار می گویید ولی خیانتکار واقعی کیست که به بقیه تهمت می زند که خودش را قایم کند ؟ مزدور واقعی مسعود است که مردم ایران را به دلارهای صدام فروخت ، مزدور واقعی مسعود است که مردم ایران را به پولهای اسراییل فروخت ، مزدور مسعود است که حاضر بود مردم ایران در فقر زندگی بکنند و از گرسنگی به خاطر تحریمها بمیرند ولی لابیهای جنگ طلب آمریکایی را می خرید تا تحریمها بیشتر شود …

خیانتکار هم خیلی روشن است که جز خود مسعود کسی نبوده و نیست ، از زندان زمان شاه گرفته که با ساواک همکاری کرد و به همرزمان خودش خیانت کرد و باعث اعدام آنها شد تا خیانت به ملت ایران و فروختن آنها به صدام ، خیانت مسعود به اعتماد تک تک اعضایش که صادقانه برای آزادی می خواستند مبارزه بکنند و…

حالا من چه مزدوری کردم ؟ آیا گفتن خاطرات خودم در قلعه الموت حسن صباح مزدوری است ؟ آیا اگر دهنم را ببندم و از جنایات شما علیه اعضایتان صحبتی نکنم آنوقت مزدور نیستم ؟ و چه خیانتی کردم ؟ رجوی به اعتماد من خیانت کرده و این خیلی روشنه ، آیا گفتن حقایق و افشای جنایتهای شما خیانت است ؟ اگر افشای جنایات شما مزدوری است و خیانت است که من به این کلمات در مورد خودم افتخار می کنم .

در یک قسمتی هم سازمان آنچنان با هیجان می گوید که عباس صادقی نژاد در تهران است و نسرین ابراهیمی هم اخیرا در تهران دیده شده است !!! آنچنان این را آب و تاب می دهد که انگار چه خبر است ! بگذار برایتان کاملا روشن کنم شماها یکسری از هوادارها و اعضای خودتان یک پایشان ایران است و یک پایشان خارجه دوم اینکه مگر نه اینکه تمامی شرکتهای شما تک به تک با جمهوری اسلامی در تجارت هستند ؟ مگر یکی از کانالهای بزرگ تجارتتان همین جمهوری اسلامی نیست ؟ با این وجود که مرز ما با جمهوری اسلامی خیلی خیلی بیشتر از شماهاست . در داستان تحریمها چه شرکتهایی یکسری کالاهایی که تحریم بود را زیر آبی برای جمهوری اسلامی می فرستادند ؟ مگر تمامی شرکتهای خودتان تنگا تنگ با جمهوری اسلامی کار نمی کنند . در ضمن مهمتر از همه مگر ولی فقیه و رهبرتان مسعود برای خود خامنه ای نامه ننوشت و التماسش نکرد ، مگر به رفسنجانی التماس نکرد و پاچه خواریش را نمی کرد؟ والا من حاضرم بمیرم ولی از این کارها و نامه هایی که مسعود نوشت را نکنم و ننویسم !! پس چرا دهن گشادتان را باز می کنید و چرت و پرت به هم می بافید ؟

تمامی ایرانیها چه سیاسیون و چه غیر سیاسیون به محض گرفتن پاسپورت خارجیشان ، پاسپورت ایرانی را در جیب راست گذاشته و پاسپورت خارجی را در جیب چپ می گذارند و یک ماه ایران هستند و یک ماه خارجه . نزدیک به ۸۰ میلیون ایرانی در ایران زندگی می کنند ، آیا کار این ۸۰ میلیون ایرانی خیلی زشت و در حال همکاری با اطلاعا ت هستند ؟ آیا ایرانیهای خارج کشور که اتوبان به ایران زده اند خیلی زشت است و همگی نیروهای اطلاعات هستند ؟ این چرت و پرتهای شما فقط خودتان خریدارش هستید و به هر کسی که بگویید نسرین ابراهیمی در ایران دیده شد بهتون می گویند خوب که چی . مثلا می خواهید با این پرت و پلاها چی بگویید ؟ بگذار برایتان روشن کنم من از چرندیات شما ترسی نداشته و ندارم ، شما را نه آدم حساب کردم و نه می کنم ، مهم قضاوت مردم ایران در مورد من است و نه یک مشت خیانتکار و جنایتکار ، من حتما به ایران سفر خواهم کرد و حتما خبرش را هم خودم به شما خواهم داد ، این که قایم کردن نداره ، شماها هستید که دوگانه هستید و شماها هستید که نه صداقت دارید و نه انسانیت . من ایران که رفتم حتما اولین نفر به شما خبر خواهم داد ، اگر هم خواستید نامه های مسعود به خامنه ای و رفسنجانی که بهش اعتنایی نگذاشتن را مجدد به صاحبشان برسانم .

همینطور دوستان و آشناهایی هستند که مستمر از من در رابطه با تجاوز جنسی مسعود می پرسند من لازم می بینم همینجا نظر خودم را راجع به این مسله بنویسم که رفع ابهام بشود .

من از روزی که از اشرف فرار کردم و علیه این سازمان مافیایی افشاگری کردم چیزی جز حقیقت نگفتم ، چیزهایی که دیدم و یا چیزهایی که شنیدم ، معمولا هم تمامی صحبتهای من حول این محورها بوده است :

حقوق زن در داخل اشرف دروغی بیش نبود ، از ما بیگاری می کشیدند ، ما برده هایی بیش نبودیم ، زنان مسول هم خودشان حق برش نداشتند و از مسعود باید دستورات را می گرفتند و پیاده می کردند ، زنان فقط سر سپار بودند برای همین هم مسعود مردها را که سر سپاری به رجوی نداشتند را از سر کار برداشت و زنها را جایگزین کرد و اصلا بحث حقوق زن نبود ، در داخل اشرف زندان و زندانی وجود داشت ، از دنیا بی خبر بودیم ، مغز شویی می شدیم ، مریم رجوی خودش آرایش می کرد بهترین لباسها را می پوشید و به ما پز می داد و ما با حسرت فقط نگاهش می کردیم و هرگز نمی توانستیم یک لباس رنگی داشته باشیم ، زن و مرد از هم جدا بودند و این تحمیل بود و نه انتخاب ، سرکوب و خفقان بود ، حق انتقاد به مسول را نداشتید ، همه زنها در حریم مسعود بودند و این فقط جنبه ایدیولوژیک داشت ، مثلا مریم رجوی در نشستی که با ما داشت به ما می گفت که شما زنهای مسعود هستید و بهترین شوهر دنیا را دارید و می گفت که شماها باید مثل زنهای قدیم ایرانی باشید که با لباس سفید می آمدند و با لباس سفید می رفتند ، ولی باز با وجود این حرفهایی که مریم به ما می گفت و با وجود اینکه ما گردنبند داشتیم از مسعود که نشانه بودن در حریم مسعود بود ولی هرگز و هرگز من شخصا این حس را نداشتم که عملا هم ما زنهای مسعود هستیم .

سازمان مجاهدین کم جنایت مرتکب نشده ، ولی من این یکی را منظورم بحث تجاوز مسعود رجوی را نه دیدم ، نه شنیدم و حتی نه سر سوزنی حس کردم . اگر این مسله واقعیت دارد به هر حال روزی افشا خواهد شد ، تا الان هم فقط یک نفر راجع به این مسله صحبت کرده است و هر کسی مسول حرفهای خودش است و اینکه صحبتهای من در برنامه در آغوش یاران تلاشی است برای اثبات حرفهای کسی که ادعا می کند که مسعود به وی تجاوز کرده است را بزرگترین انتقادی است که من به خبرنگار مربوطه داشتم .

من احتیاجی ندارم راجع به مجاهدین دروغ ببافم ، جنایتات مجاهدین سر به فلک می کشد ، من درسته که کینه شخصی راجع به مجاهدین دارم ولی این باعث نمی شود که بخواهم دروغ بگویم . ما حسی که به مسعود داشتیم حس برادری بود ، و اگر دستش را می گرفتیم و اگر حتی او را می بوسیدیم ، خوب ما یک مشت آدم مغزشویی شده بودیم و این هم ولی فقیه ما بود و این خیلی طبیعی بود که آدم دست رهبریش را ببوسد . من همیشه گفتم و باز هم جواب کسانی که این سوال را از من دارند اینجا می دهم که من در رابطه با داستان تجاوز مسعود به خواهرای سازمان نه شنیدم و نه حس کردم و نه دیدم و نه به جز یک نفر کسی دیگر این را بیان کرده است ، و باز هم می گویم که هر کسی مسول حرفهای خودش است ، و اگر این مسله سر سوزنی واقعیت دارد روزی افشا خواهد شد ، ماه زیر ابر نمی ماند.

آنچه که من حس کردم و آنچه که من دیدم ، بحثها در سازمان ایدیولوژیک بود ، و جنبه عملی نداشت ، ما در حریم مسعود بودیم ، مریم هم به ما گفته بود که بهترین مرد دنیا را را داریم ، ولی باز هم می گویم که این جنبه عملی نداشت و فقط بحث فکری و اعتقادی بود، حتی من که با تعدادی از به اصطلاح شورای رهبری محفل می زدم باز هرگز کسی به این مسله اشاره نکرد و اگر نظر شخصی خودم را بگویم ، مسعود خیلی زرنگتر از این حرفها بود که بخواهد چهره مظلومی که برای خودش ساخته بود ، و آن چهره ای که مریم رجوی او را بالاتر از امام حسین می خواند را به این سادگی خراب کند . به هر حال من هر آنچه که دیده و شنیده ام را گفته ام و هر چند به لحاظ شخصی ۹ سال تمام با تک تک سلولهایم در اشرف زجر کشیده ام ولی خودم را مسول حرفهایی که می زنم می دانم و فقط آنچه که دیده ام و یا از بقیه شنیده ام را به مردم ایران منتقل می کنم .

نسرین ابراهیمی

ایران ستارگان

۰۸٫۱۰٫۲۰۱۵

ملاقات نمایندگان ایران ستارگان با تعدادی از نمایندگان پارلمان سویس در شهر برن

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید