ماهیت فرقه ای بقایای رجوی از پارامتر های مهم دیگری است که تاثیر بیرون آمدن از لیست آمریکا را در آینده بی اثر میکند . فرقه هیچ عقیده ای را جز عقیده خودشان برسمیت نمیشناسند. فرقه ها با مقوله آزادی و حقوق بشر کاملاً بیگانه هستند. فرقه ها دارای عقایدی منحصر به خودشان بوده و مناسبات انسانی را فقط از دیدگاه و نظر خودشان تفسیر و تعریف میکنند. آنان هیچ کدام از عقاید موجود در دنیا را قبول ندارند و مدعی میباشند که تنها عقیده درست ، نظر آنان بوده و بر همین مبنا روابط درونی و بیرونی خویش را تنظیم میکنند.در چارچوب همین طرز تفکر فرقه ها نیز میباشد که شاهد هستیم فرقه ها مرتکب جنایات بسیاری میشوند. تهدیدی که از جانب فرقه هامتوجه انسان امروزی میباشد بسیار بیشتر از تهدیدی است که از جانب دول یاغی و سرکش متوجه بشریت میباشد و این به دلیل پراکنده گی اعضای فرقه ها در بطن و سطوح و لایه های مختلف جوامع میباشد.
فرقه رجوی سه سال پس از بیرون آمدن از لیست سیاه آمریکا
شهروز تاجبخش ـ 02.10.2015 سه سال پیش در ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۲ ، نام مجاهدین از لیست گروه های تروریستی آمریکا خارج شد .فرقه رجوی سالها ازطریق صرف هزینه های سرسام آور از دولت امریکا تقاضای حذف خود از لیست سیاه تروریستی را می نمود ولیکن طی دوسال اخیر این تلاش ها توام با پرداخت رشوه های کلان به دادگاه ها و وکلا و خریدن گروهی از نمایندگان کنگره و سیاستمداران از رده خارج و لابی های اسرائیلی تکمیل گردید.بعد از تخلیهی پادگان اشرف، که مهمترین مرحله در اخراج مجاهدین از خاک عراق محسوب میشد، وزارت امور خارجهی آمریکا نام این گروه را از فهرست سازمانهای تروریستی ایالات متحده آمریکا خارج نمود. آمریکاییها برای توجیه این اقدام خود ادعا کردند که سازمان مجاهدین در طول یک دههی گذشته هیچ اقدام تروریستی انجام نداده و همچنین در خروج از پادگان اشرف همکاری کردهاند!
در خصوص خروج مجاهدین از پادگان اشرف، واضح بود که این اتفاق به هیچ وجه به اختیار این گروه صورت نگرفت و همان طور که در خبرها و گزارشهای بینالمللی مشاهده شد، اجبار دولت عراق و پیگیری ملت این کشور این اتفاق را رقم زد؛ اما برای دلیل دیگر آمریکا مبنی بر ۱۰ سال توقف فعالیتهای تروریستی مجاهدین، میتوان پروندهای بسیار قطور از اقدامات این گروه ارائه کرد .
سازمان مجاهدین خلق که در حین جنگ هشت ساله ایران و عراق در سالهای هشتاد با قرار گرفتن تحت امر دستگاه صدام حسین تتمه حمایت مردمی خود را هم از دست داد، پس از سقوط صدام حسین سعی نمود تا خود را به زیر چتر حمایتی نئو محافظه کاران امریکا بکشاند،و با چشمانی نگران ناظر احتمال مصرف شدن خود بعنوان یک کارت بازی در عراق بود.
واقعیت این است که با خروج نام سازمان رجوی از لیست های سیاه آمریکایی و اروپایی تغییری در ایدئولوژی خشونت بار و ضد انسانی این فرقه پدید نخواهد آمد ، این اندیشه رجوی است که با معیارهای دمکراتیک دنیای امروز هم خوانی ندارد و بالطبع در قدم های بعدی نیز مانند همیشه به تضاد های جدی در اندیشه و عمل خواهند رسید .
هیاهو و جنجال بر سر بیرون آمدن از لیست تروریستی چند روزی بیشتر برای سران فرقه کارآیی نداشت چرا که بعد از این باید در مورد انجام عملیات مسلحانه و تغییر آرم خود و استراتژی جدید سازمان موضع گیری می کردند که آیا هنوز به شیوه گذشته و با شعار توخالی جنگ صد برابر !! به راه خود ادامه میدهند یا خیر ؟
سران فرقه بین بد و بدتر سعی کردند بد را انتخاب کنند چرا که اگر از اشرف خارج نمی شدند سازمان همچنان در لیست تروریستی قرار داشت و امکان دستگیری مسعود رجوی هم وجود داشت. طبیعی بود مریم برای نجات مسعود تن به خفت و خواری دهد و عملا سرسپردگی به غرب را نشان داده تا شاید بتواند جان بی ارزش مسعود رجوی را نجات دهد چرا که وی معتقد است اگر همه اعضای سازمان کشته شوند و فقط مسعود باقی بماند دوباره سازمان وی احیا می شود .
سران فرقه بعد از سالیان با شعار به اصطلاح مبارزه برای سرنگونی !! و جنگ مسلحانه !! اکنون به زمان قبل از سی خرداد سال ۶۰ رسیده و دست از پا درازتر باید به سوی فعالیت های سیاسی روی بیاورند در حالی که اصلا شرایط کنونی قابل مقایسه با زمان قبل از سال ۶۰ نیست. اکنون فرقه به مرحله فروپاشی رسیده است و کار سیاسی هم مشکلی از آنان حل نخواهد کرداز سوی دیگر شیوه تعامل این گروه با نیروها و جریانهای سیاسی ایرانی نشان داده است که فرقه رجوی زبان گفتگوی آزاد و دمکراتیک را نمی داند و تنها به دنبال هژمونی خواهی است وبرآیند این شیوه تعامل و گذشته پر ننگ این گروه جایگاهی را در بین نیروهای سیاسی ایرانی برایش باقی نگذاشته است
ماهیت فرقه ای بقایای رجوی از پارامتر های مهم دیگری است که تاثیر بیرون آمدن از لیست آمریکا را در آینده بی اثر میکند .فرقه هیچ عقیده ای را جز عقیده خودشان برسمیت نمیشناسند. فرقه ها با مقوله آزادی و حقوق بشر کاملاً بیگانه هستند. فرقه ها دارای عقایدی منحصر به خودشان بوده و مناسبات انسانی را فقط از دیدگاه و نظر خودشان تفسیر و تعریف میکنند. آنان هیچ کدام از عقاید موجود در دنیا را قبول ندارند و مدعی میباشند که تنها عقیده درست ، نظر آنان بوده و بر همین مبنا روابط درونی و بیرونی خویش را تنظیم میکنند.
در چارچوب همین طرز تفکر فرقه ها نیز میباشد که شاهد هستیم فرقه ها مرتکب جنایات بسیاری میشوند. تهدیدی که از جانب فرقه هامتوجه انسان امروزی میباشد بسیار بیشتر از تهدیدی است که از جانب دول یاغی و سرکش متوجه بشریت میباشد و این به دلیل پراکنده گی اعضای فرقه ها در بطن و سطوح و لایه های مختلف جوامع میباشد.
اکثریت اعضای فرقه ها از فعالیت رسمی خودداری کرده و مخفیانه فعالیتهایشان را انجام میدهند تا در موقعیکه رهبرانشان تشخیص دهند با توسل به خشونت و ترور اهداف خویش را به پیش ببرند. امروزه خطر یک فرقه تروریستی بسیار بیشتر ازهر نوع دیگری از خشونتی است . اعضای فرقه ها همگی دارای عقاید ایدئولوژیکی منحصر به گروه خویش میباشند. فرقه ها به دلیل همین ماهیت ساختگی و بی پشتوانه عقیدتیشان است که توسل به ترور و خشونت جزئی جدائی ناپذیر از ساختار عملی شان میباشد. یک تفکر فرقه گرایانه آن هنگام که در تنگنا قرار میگیرد بدون شک به خشونت روی خواهد آورد. اعضای فرقه ها متخصص در ترور و آدم کشی میباشند و در انجام چنین عملی کمتر کسی میتواند با فردی از اعضای فرقه که تصمیم به آدم کشی گرفته است مقابله کند به دلیل که این فرد از لحاظ فکری از جانب مربیان ایدئولوژیکی و رهبری فرقه کاملاً شستشوی مغزی داده شده و از لحاظ تکنیک های خشونت نیز از آموزش کافی برخوردار هست.
اما بد روز گار آنجاست که گاهی دولت ها ، احزاب و افرادی که ژست آزادی خواهی و مردم سالاری نیز میگرند از این فرقه ها گاه برای پیشبرد اهداف و منافع سیاسی شان استفاده کرده و آنان را تحت حمایت خویش قرار میدهند.این امر سبب آن گردیده که فرقه احساس کند که از یک چتر حمایتی قدرتمند برخوردارمیباشد. امری که سبب رشد و قدرتمند تر شدن و خطرناک تر شدن فرقه میگردد. از آنجا که فرقه ها بی شک توسل به خشونت را در تقدیر خویش دارند ، دول، سازمانها وافراد شناخته شده ای که از این فرقه ها حمایت میکنند باید جوابگوی عواقب این عمل خویش باشند.
فرقه رجوی نیزکه صدها عملیات تروریستی، صدها عملیات انتحاری، آدم کشی و آدم ربایی و چندین فقره هواپیما ربایی وانبوهی از جنایات دیگر را در کارنامه خویش دارد. این روزها که شاخ و شانه کشیدن غرب با حکومت ایران در برابر همدیگر ادامه دارد هر طرف با توجه به ابزارهایی که در دست دارد سعی در امتیاز گرفتن از طرف مقابل را دارد.
با توجه به اینکه اکنون فرقه تروریستی مجاهدین خلق اروپا را عرصه و قلمرو فعالیتهایش قرار داده بعضی از سیاستمداران ناآگاه و یا فرصت طلب و منفعت جوی غربی با بازیچه قرار دادن وحمایت ازاین فرقه سعی در امتیاز گیری از رژیم جمهوری اسلامی را دارند.
اما این بازی، بازی بسیار خطرناکی ا ست .
باحمایت از فرقه تروریستی مجاهدین خلق، پیش از آنکه امتیازی از رژیم ایران گرفته شود به تقویت پیش زمینه های تروریستی این فرقه در اروپا و آمریکا کمک میکند. امری که بدون شک جان شهروندان اروپائی رابه خطر می اندازد. اعضای فرقه ای که برای رسیدن به اهدف شان بنا به دستور رهبران فرقه اقدام به خود سوزی میکنند مطمئناً در صورت لزوم و در مواقعی که رهبران فرقه تشخیص دهند به جان شهروندان اروپایی رحم نخواهند کرد.
یادم می آید که روزی مسعود رجوی، رهبر فرقه تروریستی مجاهدین خلق میگفت :(( اگر منفعتمان ایجاب کند کاری میکنیم به مراتب دهها برابر گسترده تر از عملات ۱۱سپتامبر، در صورت لزوم تمامی خیابانهای اروپا و آمریکا را به خاک وخون خواهیم کشید.)) .
این اندیشه واپسگرا و ارتجاعی که در عمل با خشونت و ترور نمود پیدا میکند نمیتواند در پس پشت شعارهای دهان پر کن تبلیغاتی همیشه پنهان بماند و این تناقض پنهان و رو به رشد نهفته در ژست های سران مجاهدین است .
حال کسانی که از فرقه تروریستی مجاهدین خلق حمایت میکنند آگاه باشند و بدانند در هر جنایتی که از جانب این فرقه صورت پذیرد این حامیان فرقه نیز سهیم بوده و باید پاسخگو باشند.