کریم غلامی: از اردوگاه اشرف تا اردوگاه پناهندگی (قسمت بیستم)

0
414

از اردوگاه اشرف تا اردوگاه پناهندگی (قسمت بیستم)

کریم غلامی، ایران فانوس، بیست و چهارم سپتامبر ۲۰۱۵:… به این شکل نشست های حوض این بخش از سازمان شروع شد. ۳۵ روز تمام وقت شستشوی مغزی به همراه فحاشی و ضرب و شتم و بعضا زندانی کردن و سربنیست کردن معترضین. بخش عمده این نشست های شستشوی مغزی با حضور خود مسعود رجوی بود و در سایر روزها پخش ویدئو های مربوط به سایر یکانها که قبل از ما آمده بودند می شد. چرا این …

لینک به منبع

لینک به قسمت قبلی:

عید فطر سال ۱۳۷۴ به ما اطلاع دادند که باید برای نشست رهبری(جلسات مغز شویی و شکنجه روحی) آماده بشویم و همچنین گفتند که عید فطر در کنار رهبری هستیم. بجز بهمراه داشتن یک دفتر و خودکار، حق نداشتیم که چیز دیگری همراه خود ببریم. بعد از عبور از هفت خوان بازرسی بدنی، در سالن کوچکی که در واقع سالن هال ساختمان بود، کل نفرات را زورچبون جا داده بودند. بعد از برنامه های زجر آور نماز و دعاهای مسعود رجوی و خوردن شیرنی و غذا(تصور بکنید چند صد نفر در حالت فشرده در آن سالن بخواهند غذا هم بخورند) صحبت های مسعود رجوی شروع شد. بعد از یک سری از استدلال هایی که البته از نظر خودش استدلال بود گفت، من می خواهم ارتش آزادیبخش و مجاهدین را منحل بکنم. ابتدا خیلی ها فکر کردند که او دارد شوخی می کند. بعد مسعود رجوی گوشی تلفن را برداشت و گفت، او می تواند به عنوان رهبر مجاهدین به CNN زنگ بزند و بگوید که سازمان مجاهدین منحل شده است. خیلی ها جیغ و داد کشیدند و او متوقف کرد. طبق معمول چماقدارهای مسعود رجوی پای میکروفون رفتند و با گریه و زاری و دادن تعهد، بحث را تا دیروقت ادامه دادند و بعد هم نوبت شنیدن حرفهای مریم رجوی شد که بعد از آن همه خستگی، خود شکنجه سختی بود و نهایتا هم قرار شد که همه با مسعود رجوی روبوسی بکنند هرچند من تقریبا جزو نفرات آخر بودم ولی مجبور شدم با این هیولا روبوسی بکنم.

قبلا از اینکه بخواهم به ادامه نشست های حوض بپردازم، می خواهم کمی به محتوای این نشست بپردازم:

وقتی که مسعود رجوی اعلام کرد که می خواهد سازمان را منحل اعلام بکند، شوک بزرگی برای من بود زیرا اولین سئوالی که به ذهن من آمد اگر بطور واقعی مسعود رجوی می تواند فردا تصمیم بگیرد که سازمان و ارتش آزادیبخش را منحل بکند، دیگر هیچ سنگی روی سنگی بنا نخواهد شد. در اصل این یک سازمان نیست، بلکه یک شرکت و یا یک فرقه است که روی یک فرد بنا شده و او صاحب همه چیز است، در نتیجه او می تواند در رابطه با بود و نبود سازمان و همه اعضای آن تصمیم بگیرد. حال که مسعود و مریم رجوی در صحبت هایشان مدعی هستند که سازمان مجاهدین و تشکیلات آنها یک تشکیلات کاملا دمکراتیک است، پایه دمکراسی بر روی انتخاب آزاد و همگانی پایه ریزی شده است و حال که یک نفر می تواند در رابطه با بود و نبود یک تشکیلات تصمیم بگیرد و اینکه تصمیم تمامی اعضا و تمامی سطوح فرماندهی این تشکیلات بی اهمیت است. دیگر چه جایی برای صحبت کردن از دمکراسی باقی است؟

بجز اینکه مسعود رجوی خود را صاحب سازمان و تمامی سوابق آن می داند و جان و مال و عواطف تمامی اعضای سازمان را جزو ملک شخصی خود می داند و به هر شکلی که دوست دارد می تواند آنها را معامله بکند (چنانکه طی سالیان گذشته تمامی سازمان را بارها و بارها معامله کرده است) خود اعضای سازمان هم دقیقا همین طرز تفکر را دارند و فکر می کنند که جزو املاک شخصی مسعود رجوی هستند. در این نشست، شاید تعداد انگشت شماری از اعضای حاضر در آن سالن از حرف مسعود رجوی جا خورده باشند، به همین خاطر طی سالیان کمتر کسی در مقابل عمل کردها و سیاست های مسعود رجوی واکنش نشان دادند. ولی بقیه سکوت کرده و این روند را پذیرفته بودند. چنانکه در سال ۲۰۰۳ طبق دستور خود مسعود رجوی، همه یکانها آماده تهاجم به سوی ایران بودند. ولی طی ۲۵ روز بمباران، نه تنها فرمانی از سوی مسعود رجوی دریافت نشد، بلکه او فرار کرده و در سوراخی قایم شد و مریم رجوی هم به پاریس فرار کرد و مسعود رجوی کل سازمان مجاهدین و با تمامی سلاح ها و اعضای بدون قید و شرط با آمریکا معامله کرد که همگی بدون کوچکترین مقاومتی تسلیم شوند و آمریکا در عراق کاری به کار مسعود رجوی نداشته باشد. عجبا که بجز تعداد محدودی که اعتراض کردند، بقیه تسلیم خواسته مسعود رجوی شدند.

مسعود رجوی مدعی بود از آنجایی که سازمان را او بنیانگذاری کرده (سازمان را حنیف نژاد بنیان گذاری کرد و مسعود رجوی طی یک کودتا و کشتار مخالفان رهبری سازمان را قبضه کرد) در نتیجه او بنیان گذار اول است و سازمان متعلق به او است و هر کاری که دوست داشته باشد می تواند انجام بدهد و همچنین استدلال می کرد، حالا که او سازمان و ارتش آزادیبخش را منحل کرده است، اعضای سازمان باید با پذیرش بی قید و شرط انقلاب ایدئولوژیک و عملیات جاری سازمان و ارتش آزادیبخش را مجددا بنیانگذاری بکنند که به همین خاطر نام آنها را بنیانگذاران دوم خواند. جالب اینجا است که همه خود را بدهکار مسعود رجوی هم می دانند که سازمان و ارتش را منحل نکرده و آنها را بنیانگذار دوم خوانده و حتی به عنوان هدیه به آنها عملیات جاری را داده است. این عمق و فاجعه نشست های مغزشویی در سازمان مجاهدین است. اما عملیات جاری که مسعود رجوی به اعضای شرکت کننده در نشستهای حوض داده است چیست؟ عملیات جاری بر اساس تعریف خود مسعود رجوی، اول اینکه عملیات است، یعنی در این نشست ها زد خورد صورت می گیرد (یعنی نیروهای سازمان در این نشست ها شستشوی مغزی مورد فحاشی و ضرب و شتم همان شکنجه قرار می گیرند) و اینکه جاری است، یعنی کاری است که باید هر روز و هر ساعت انجام شود (این نشست ها بعدها که جمع بندی شد به شکل روزانه و به همراه نوشتن گزارش انتقادی از خود بود).

به این شکل نشست های حوض این بخش از سازمان شروع شد. ۳۵ روز تمام وقت شستشوی مغزی به همراه فحاشی و ضرب و شتم و بعضا زندانی کردن و سربنیست کردن معترضین. بخش عمده این نشست های شستشوی مغزی با حضور خود مسعود رجوی بود و در سایر روزها پخش ویدئو های مربوط به سایر یکانها که قبل از ما آمده بودند می شد. چرا این نشست ها حوض نام گرفت، افراد می بایست طی این مدت در محدوده بین سن که مسعود رجوی در آنجا می نشست، تا شروع سکوهایی که برای سایر حضار بود می نشستند و آن محل مانند حوض بود و همچنین در فرهنگ اسلامی، غسل کردن به معنی پاک شدن در حوض صورت می گرفت. به همین منظور افراد در این حوض ها می نشستند و زاویه های خود را با مسعود رجوی مطرح می کردند، به اصطلاح پاک می شدند و یا شسته می شدند و همه نا خالصی های خود را شستشو می دادند و با مسعود رجوی یگانه می شدند(یعنی تمامی افکار پلید او را می پذیرفتند). به همین دلیل آن دوران از نشست های شستشوی مغزی همراه با شکنجه را نشست های حوض سال ۱۳۷۲ نامگذاری کردند.

ادامه دارد

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید