کریم غلامی: از اردوگاه اشرف تا اردوگاه پناهندگی (قسمت هفدهم)

0
1555

از اردوگاه اشرف تا اردوگاه پناهندگی (قسمت هفدهم)

کریم غلامی، ایران فانوس، بیستم اوت ۲۰۱۵:… البته عمده این افراد و گروه ها بازیچه دست مسعود رجوی بودند. بطور مثال یزدان حاج حمزه و یا استاد جلال گنجه ای که یکی از اعضای سازمان بود(البته ایشان آخوند بودند که توسط مسعود رجوی به قالب های مختلف مثل حجه الله و یا آیت الله در آمد). از آنجایی که سازمان فقط یک رای داشت و در بعضی از مواقع مسعود رجوی امکان پیش برد اهدافش را نداشت و بعضا با وتوی یکی از اعضای سازمان ها قرار می گرفت، مسعود رجوی با وارد کردن حدود ۳۰۰ تن از اعضای سازمان که شامل ۲۴ زن منتصب به عنوان شورای رهبری و تعدادی از مسئولین سازمان تحت عنوان گسترش شورا. البته تعداد انگشت شماری از اعضای غیر مجاهد هم به شورا اضافه شده بودند، ولی عملا همه این اعضاء طبق معمول مزدوران و مواجب بگیران سازمان بودند. در قدم بعد مسعود رجوی حق وتو را از اعضای اصلی شورای ملی مقاومت گرفت. …

لینک به منبع

لینک به قسمت شانزدهم از اردوگاه اشرف تا اردوگاه پناهندگی (قسمت شانزدهم)

از اردوگاه اشرف تا اردوگاه پناهندگی (قسمت هفدهم)

تصحیح:

در قسمت قبل در رابطه با انتصاب شورای رهبری نام یکی از معترضین به این خیمه شب بازی را فراموش کرده بودم که اکنون آن را تصحیح می کنم که نام او احسان امین ارعایا بود که با انتصاب حشمت سریری مخالفت کرد که با او برخورد شد و در جلسات بعدی موافقت خود را اعلام کرد. در این نوع از نشست ها که به آن برخورد با نیرو گفته می شد نیروی مربوطه بشدت زیر فشار می رفت و او را تهدید می کردند به فرستادن به ایران، زندان و یا به نوعی به او می رساندند که ممکن است او را سر به نیست بکنند.

قبل از این که وارد بحث انتصاب فهیمه اروانی به عنوان مسئول اول سازمان و انتصاب مریم رجوی به عنوان رییس جمهور بشوم، حول تشکیل بخش نیروی هوایی سازمان صحبت بکنم.

در جمعبندی عملیات مروارید در سال ۱۳۶۹ (داستان کردکشی) مجاهدین به وجود پشتیبانی عملیاتی هوایی خیلی تاکید کردند. برای همین هم سازمان مجاهدین یک بخشی را بوجود آورد به نام هوایی، این بخش هم مثل سایر کارهای سازمان، شکل بود و هیچ محتوایی نداشت. این ارگان که حدود ۲۰ نفر بیشتر نمی شد، متشکل از تعدادی مرد و زن بودند. بجز چند نفر که افراد تحصیل کرده بودند، بقیه سواد چندانی نداشتند و حتی انگلیسی هم بلد نبودند. یکی از این زنان که مثلا خلبان بود، زنی بود از روستاهای کردستان که در عملیات فروغ جاویدان به مجاهدین پیوسته بود. یکی از دوستانم که در این بخش بود(به دلیل امنیتی نمی توانم نام او را بیاورم) برای من از مشکلات بخش خودشان تعریف می کرد که او بخصوص روی این زن تاکید می کرد که چقدر برای آنها دردسر ساز شده است، زیرا او حتی سواد خواندن و نوشتن فارسی را هم چندان نمی دانست. این بخش دوام چندانی نداشت و بعد از مانوری به نام “شیر خورشید” تقریبا منحل شد و به بخشی به نام میدان ها تغییر کرد. کار این بخش حفاظت منطقه نزدیک اردوگاه اشرف بود. این بخش گشت هایی که توسط یکانها رزمی مجاهدین صورت می گرفت کنترل می کرد و یا یک یکان که قصد داشت به مناطق اطراف اشرف برود (بغییر از جاده اصلی) می بایست تاییدیه از طرف بخش میدان ها میگرفت و یا یک یکان رزمی مجاهدین قصد مانور داشت، باید از این بخش تاییدیه می گرفت. خود این بخش هم گشت هایی داشت که در منطقه صورت می داد.

در سال ۱۳۷۲ اعضای شورا (البته نه همه اعضا) به عراق آمدند و اولین جلسه بزرگ و تقریبا کامل خود را در خاک عراق برگزار کردند(بعد از سال ۱۳۶۵ که مسعود رجوی به عراق رفت تقریبا چنین جلسه رسمی و با حضور همه اعضای شورا برگذار نشده بود). سازمان مجاهدین در بغداد در یکی از ساختمان هایی که صدام به مسعود رجوی داده بود، تبدیل به سالن شورا کرده بودند. البته طبق معمول این محل به یک شکنجه گاه تبدیل شد. تا آن تاریخ یعنی شهریور سال ۱۳۷۲ شورای ملی مقاومت تشکیل شده از سازمانها و گروه های مختلف و چند تن از اشخاص مستقل بودند. البته عمده این افراد و گروه ها بازیچه دست مسعود رجوی بودند. بطور مثال یزدان حاج حمزه و یا استاد جلال گنجه ای که یکی از اعضای سازمان بود(البته ایشان آخوند بودند که توسط مسعود رجوی به قالب های مختلف مثل حجه الله و یا آیت الله در آمد). از آنجایی که سازمان فقط یک رای داشت و در بعضی از مواقع مسعود رجوی امکان پیش برد اهدافش را نداشت و بعضا با وتوی یکی از اعضای سازمان ها قرار می گرفت، مسعود رجوی با وارد کردن حدود ۳۰۰ تن از اعضای سازمان که شامل ۲۴ زن منتصب به عنوان شورای رهبری و تعدادی از مسئولین سازمان تحت عنوان گسترش شورا. البته تعداد انگشت شماری از اعضای غیر مجاهد هم به شورا اضافه شده بودند، ولی عملا همه این اعضاء طبق معمول مزدوران و مواجب بگیران سازمان بودند. در قدم بعد مسعود رجوی حق وتو را از اعضای اصلی شورای ملی مقاومت گرفت.

هنوز از زیر فشار و برخوردهای شکنجه های روحی و روانی شورای رهبری خارج نشده بودم که دوباره ما را به سالن غذا خوری صدا کردند و ویدئویی از جلسه رسمی و غیر علنی شورا پخش کردند، بعد از خوش و بش های مسعود رجوی، چند لایحه خوانده شد مبنی بر گسترش شورا و حذف وتو و غیره که طبق معمول با اکثریت آرا تصویب شد. بعد از آن نوبت موضوع انتصاب مریم رجوی به عنوان رییس جمهور ایران رسید. مسعود رجوی شوی خود را اجرا کرد. بعد گفت که طبق معمول قبل از رای گیری نوبت اظهار نظر حضار است. تعدادی از حضار صحبت کردند که بعضی از این چاپلوسی ها برای مریم رجوی چنان نفرت انگیز بود که من دچار حالت تهوع می شدم. مثل آقای مزدور و جیره و مواجب بگیر پهلوان!؟ فیلابی بود.

در آن زمان کسانی مثل خانم فریبا هشترودی و آقای هدایت الله متین دفتری و همسرش خانم مریم متین دفتری، هنوز از اعضای شورا بودند و از شورا جدا نشده بودند. تنها کسی که با این نمایش مسعود رجوی مخالفت کرد، آقای منوچهر هزارخانی بودند(البته ایشان هنوز به عنوان جیره و مواجب بگیر مسعود رجوی در شورا ادامه فعالیت می کند) ایشان استدلال جالبی داشتند که اگر مریم رجوی به عنوان رییس جمهور آینده ایران انتخاب بشود از توانمندی های او نمی توان بخوبی استفاده کرد و بهتر است که او به عنوان مسئول اول سازمان باقی بماند تا بتوان بهتر از توانمندی های او استفاده کرد. البته من فهمیدم که منظور او این است که مسئول اول سازمان مجاهدین بودند از سر مریم رجوی هم زیادتر است چه برسد به رییس جمهور شدن. من وقتی این قسمت از صحبت ها را شنیدم خنده ام گرفت. یکی از شکنجه گران سازمان به اسم سید رحیم که کنار من نشسته بود پرسید، چرا خندیدی؟ گفتم که استدلال جالبی بود و سید رحیم هم خندید. ولی هیچ وقت نفهمید که منظور من چی بود. بعد نوبت رای گیری رسید که باید مریم رجوی سالن را ترک می کرد. در قسمت رای گیری مجددا آقای منوچهر هزارخانی گفت که هنوز مخالف است، ولی رای مثبت می دهد.

بعد از نمایش این انتخابات و قسم خوردن مریم رجوی، از آنجایی که او دیگر نمی توانست به عنوان مسئول اول سازمان مجاهدین باقی بماند، بطور رسمی استعفای خود را از مسئول اولی سازمان مجاهدین اعلام کرد و فهیمه اروانی که جانشین او بود، به عنوان نماینده سازمان مجاهدین معرفی شد. ۲۴ ساعت بعد از دیدن این نوار ویدیویی به ما گفتند که برای نشست رهبری می رویم، یعنی دوباره به شکنجه گاه باقر زاده باید می رفتیم.

ادامه دارد

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید