واقعیت این است که مهمترین ویژگی یا بهره این توافقنامه تاریخی بین ایران و غرب در این است که ارزش ” گفتگو و مذاکره ” را به جای ” جنگ و خشونت ” به دولت ها و مردم جهان نشان داده است. احتمالا همه از این درس، این تجربه را خواهند گرفت که به جای خشونت می توان گفتگو کرد و تاثیرات مثبت آن را هم دید. اما در این وادی دولت اسرائیل و سازمان مجاهدین خلق در انزوای کامل در مقابل مردم ایران و جهان قرار دارند، انزوای کامل در مقابل مردمی که در گوشه و کنار جهان به خشونت و درگیری نه می گویند، اما همچنان دولت اسرائیل و فرقه مورد استفاده گرفته مجاهدین خلق بر طبل جنگ میکوبند و اظهار ناراحتی میکنند که چرا گفتگو و صلح؟
بازندگان بزرگ؟ مسعود رجوی چه خواهد کرد؟
محمد حسین سبحانی ـ 15.07.2015 روز سه شنبه 23 تیرماه 1394 برابر با 14 یولی 2015 یک روز تاریخی برای ایران و جهان بود. اخبار منتشر شده در خبرگزاری ها و رسانههای تصویری جهان حاکی از یک توافق تاریخی بین حکومت ایران و آمریکا و سایر اعضای گروه 5+1 می باشد. همه جهان بر اهمیت تاریخی این توافقنامه که در مورد فعالیتهای هسته ای ایران بوده، تأکید کرده و تقریباً همه کشورهای جهان از این توافقنامه استقبال کرده اند.
اعلام تفاهم و توافق آمریکا و اتحادیه اروپا بر سر مسائل هسته ای با ایران اگر چه در ظاهر فنی و بر سر مسائل هسته ای و رفع تحریم ها خواهد بود ولی باید به این موضوع فراتر نگاه کرد و آن را یک توافق سیاسی، امنیتی بین آمریکا و اروپا با ایران دانست که از درون خود تغییرات اساسی در سیاستها، و آرایش جدید سیاسی ، و وزن اعتبار کشورها در منطقه خاورمیانه را رقم خواهد زد . در همین راستا است که در همان نخستین ساعات بعد از اعلام توافق بین ایران و گروه 5+1 لوران فابیوس وزیر خارجه فرانسه اعلام کرد که در روزهای آینده به ایران سفر خواهد کرد. خبرگزاری فرانسه گزارش داد که:
” آقای فابیوس روز چهارشنبه خبر داد که به دنبال توافق هستهای، دعوت رسمی محمدجواد ظریف همتای ایرانیاش را پذیرفته و بزودی به تهران خواهد رفت. ”
http://www.radiofarda.com/archive/news/20150715/143/143.html?id=27128413
همچنین خبرگزاری رویترز گزارش داد که آقای گابریل معاون صدراعظم آلمان روز یکشنبه آینده به تهران و اصفهان سفر خواهد کرد.
اما در حالیکه همه جهان از این واقعه تاریخی خرسند هستند، تنها یک دولت در جهان و همچنین یک فرقه تروریستی به ظاهر ایرانی این توافقنامه بین حکومت ایران و غرب را محکوم کرده اند، حتی عربستان سعودی نیز که نگران وارد شدن رقیب بزرگ سیاسی و اقتصادی می باشد و با حکومت ایران بر سر بحران یمن اختلاف اساسی دارد، نتوانسته است از این توافقنامه استقبال نکند. همه اینها در حالیست که مردم ایران یکپارچه از این توافقنامه حمایت کرده و برای شادی به خیابانها ریخته اند.
http://www.bbc.com/persian/iran/2015/07/150714_l26_iran_deal_celebrations_picture_galley
واقعیت این است که مهمترین ویژگی یا بهره این توافقنامه تاریخی بین ایران و غرب در این است که ارزش ” گفتگو و مذاکره ” را به جای ” جنگ و خشونت ” به دولت ها و مردم جهان نشان داده است. احتمالا همه از این درس، این تجربه را خواهند گرفت که به جای خشونت می توان گفتگو کرد و تاثیرات مثبت آن را هم دید. اما در این وادی دولت اسرائیل و سازمان مجاهدین خلق در انزوای کامل در مقابل مردم ایران و جهان قرار دارند، انزوای کامل در مقابل مردمی که در گوشه و کنار جهان به خشونت و درگیری نه می گویند، اما همچنان دولت اسرائیل و فرقه مورد استفاده گرفته مجاهدین خلق بر طبل جنگ میکوبند و اظهار ناراحتی میکنند که چرا گفتگو و صلح؟
آری ! این پیروزی ” گفتگو و آشتی ” بر ” خشونت و جنگ” بوده است و طبیعی است که آنانکه با آویزان شدن به بیگانگان و جنگ طلبان راهی برای بنبست های سیاسی استراتژیک خود جستجو میکنند در انزوای کامل قرار گیرند. قابل یادآوری است که حتی کنگره آمریکا که اکثریت آن از حزب جمهوری خواه تشکیل شده است و بخش زیادی از آن وامدار کارخانه های اسلحه سازی می باشند، احتمال دارد هنوز از جنگهای برپا شده در سه دهه گذشته در منطقه خاورمیانه درس نگرفته باشند، در مقابل حرکت مسالمت آمیز و رویکرد منطقی دولت آمریکا و باراک اوباما راهی جز همراهی نخواهد داشت، زیرا بروشنی لحظاتی بعد از اعلان توافقنامه اوباما در سخنرانی خود کنگره آمریکا را اندرز داد که از رای منفی به این توافق نامه خودداری کنند، زیرا در صورت نیاز از حق وتوی خود استفاده خواهد کرد .
بنابراین یک فصل جدید رقم خورده است تا مردم جهان “گفتگو” را بجای ” جنگ” تجربه کنند. پیش آمدن این فصل جدید به ایران فرصت میدهد که به همکاری های مختلف با غرب هم فکر کند. این فرصت، برای مردم ایران نیز بسیار گرانبهاست، چرا که در این گذر می تواند به بهبود وضعیت اقتصادی و حتی کسب بیشتر حقوق شهروندی خود امیدوار باشد.
اما در این شرایط خشونت طلبان نیز که در غرش صدای گلوله آرامش می گیرند، بیکار نخواهند نشست. در این مقاله نگارنده قصد ندارد به دلایل و ماهیت مخالفت دولت اسرائیل با این توافقنامه بپردازد، اما مایل هستم که در مورد فرقه مجاهدین خلق نکاتی را یادآور شوم. فرقه ای که درست یا غلط با افتخار مدعی شده است که از سی سال قبل به جاسوسی در مورد فعالیت های انرژی هسته ایران مشغول بوده است و فعالیت های خود را در پوش جاسوسی علیه حکومت ایران مخفی می کند؛ اما کیست که نداند، انرژی هسته ای به مانند نفت سرمایه ملی همه مردم ایران است و نه یک حکومت. بنابراین منافع ملی ایران نه به حکومت شاه و نه به حکومت جمهوری اسلامی و نه به حکومت های آینده و گذشته ربط ندارد، بلکه تنها و تنها به مردم ایران ربط دارد. بنابراین جاسوسی فرقه رجوی علیه منافع ملی مردم ایران بوده است نه جمهوری اسلامی. خودتان از اطلاعیه شورای دست ساز رجوی بخوانید:
” خانم رجوی با یادآوری این حقیقت که مقاومت ایران، نخستین افشاگر پروژه ها و مراکز و پنهان کاریهای اتمی رژیم طی سه دهه گذشته بوده است، افزود: تن دادن خامنه ای و رژیمش به همین توافق نیز از وضعیت انفجاری جامعه ایران، آثار فرساینده تحریمها، بن بست سیاست رژیم در منطقه و همچنین نگرانی آن از تشدید شرایط توافق نامه از سوی کنگره آمریکاست.”
شواهد بسیاری وجود دارد، که مسعود رجوی به دلیل بنبست های استراتژیک در بدترین شرایط موجود قرار گرفته است، بویژه بعد از تفاهم و توافق آمریکا و اتحادیه اروپا با ایران بر سر مسائل هسته ای. در این شرایط مسعود رجوی همچنان در غیبت بر گزافه گویی و فرافکنی مشغول است او هزینه این فرافکنی ها را از جیب چه کسانی می پردازد؟ او زمانی این هزینه را در فاز به اصطلاح سیاسی مجاهدین ( 1357 تا 1360 ) برای پیشبرد خطوط جنگ روانی، تبلیغاتی و رساندن جامعه به سرفصل سی خرداد 1360 و آغاز ” مبارزه مسلحانه” ازجیب هواداران و اعضای سازمانو قربانی کردن آنها در در درگیری های خیابانیمی پرداخت، زمانی هم این هزینه را در چرخه اعدام و ترور با شروع عملیات مسلحانه و تروریستی تحمیل می کرد، زمانی هم مسعود رجوی سازمان مجاهدین را ارتش خصوصی صدام حسین کرد و این هزینه را از جیب قربانیان و مردم ایران با جاسوسی برای دیکتاتور وقت عراق پرداخت. اما در شرایط کنونی چه؟ در شرایط کنونی باید چه کسانی را قربانی کرد؟
به نظر میرسد باید در صدر قربانیان مسعود رجوی ، او باید به سراغ اعضای گرفتار و اسیر در دست فرقه مجاهدین در لیبرتی عراق برود. آیا مسعود رجوی بعد از توافق غرب با ایران به سیم آخر نخواهد زد؟ آیا برای عریان نشدن بنبست های کامل مجاهدین ، مسعود رجوی به بحران جدیدی دست نخواهد زد؟ آیا بعد از این توافق مسعود رجوی جایی برای آویزان شدن به بیگانگان پیدا خواهد کرد؟ آینده و گذشت زمان به ما نشان خواهد داد که چه حقایق تلخ و اسفناکی در پشت اندیشه ضداخلاقی و ماکیاولیستی مسعود رجوی نهفته است و به همین دلیل است که مسعود رجوی لبه تیز حملات خود را علیه خانوادههای قربانیان در پشت دیوارهای لیبرتی نشانه رفته است.
آیا این اوج انحطاط اخلاقی نیست که مسعود رجوی پدران و مادران سالخورده این قربانیان را مزدور وزارت اطلاعات معرفی می کند؟ بدون تردید وضعیت آینده کمپ لیبرتی در عراق و جنگ روانی مسعود رجوی بر روی آن را باید در فرایند تغییرات اوضاع جدید بعد از توافق نهایی بین آمریکا و اتحادیه اروپا با ایران دانست. واقعیت این است که در حال حاضر رجوی بخش اعظم جنگ تبلیغاتی و روانی خود را حول همین موضوع متمرکز و سازماندهی کرده است تا به مدد جنگ طلبان این توافق بین غرب و ایران اجرایی نشود، چرا که اگر این توافقنامه بین ایران و گروه 5 +1 اجرایی بشود ، که صد البته خواهد شد، راه حل عاقلانه برای مسعودر جوی این خواهد بود که درب های زندان لیبرتی را باز کند و استراتژی و سیاست جدیدی را براساس شرایط جدید در خاورمیانه برنامهریزی کند . اما سابقه مسعود رجوی نشان داده است که از تجربیات پند نمیگیرد و اتخاذ یک راه حل منطقی و اعتراف به اشتباهات از سوی او یک امر غیر ممکن و نشدنی می باشد.
مسعود رجوی و رسانه های تبلیغاتی سازمان مجاهدین بطور مداوم دم از یک فاجعه انسانی در کمپ لیبرتی می زنند؟ چرا؟ بهانه پوشش او برای وقوع چنین فاجعهای چیست؟ واقعیت این است که روند تحولات در عراق بعد از این توافقنامه بین ایران و غرب و آغاز مراحل اجرایی آن شتاب خواهد گرفت، و در این میان بر اساس وعده های دروغ و بی اساس رجوی به اعضای قربانی در کمپ لیبرتی به گونه ای پیش خواهد رفت که چیزی جز فرسودگی و میل رو به گسترش برای ترک سازمان مجاهدین و خشونت و ترور مشاهده نخواهد شد و طبعا فروپاشی تشکیلاتی در انتظار مسعود رجوی خواهد بود. مسعود رجوی می داند که در مقطع کنونی با دو موضوع مهم روبرو خواهد شد:
اول ـ اجرایی شدن قطعی و نهایی توافقنامه آمریکا و اتحادیه اروپا با ایران
دوم ـ حضور خانوادههای قربانیان در پشت دیوار های زندان لیبرتی
مسعود رجوی چه خواهد کرد؟
آیا این همزمانی ، اتفاقی است؟
باور کنید مجاهدین خلق ” جاسوس ” نیستند