احسان بیدی:کجا مسعود رجوی بز زایید؟

0
1230

اما مسعود رجوی ادامه حیات خود را در سرنگونی حکومت مالکی و روی کار آمدن بقایای صدام حسین در قالب یک دولت جدید در عراق می دید، با پول‌های به یغما رفته از مردم عراق علیه منتخب همان مردم عراق سر جنگ را آغاز کرد.  و از انجاییکه مسعود رجوی مثل همان چوپان دروغ‌گو می‌باشد و دریک پروسه زمانی ده ساله تمامی تحلیهایی که داشت و کرد همه کشک درامد و در درون تشکیلات هم برعلیه ان شب نامه می‌نوشتند و  درو دیوارها می چشباندند و یا  با اسامی مختلف و مستعار به مسولین بالا نامه پست میشد.

کجا مسعود رجوی بز زایید؟

احسان بیدی ـ تیرانا، آلبانیاـ سایت نجات یافتگان در آلبانی T   19.06.2015   لابد میپرسید مگر مسعود رجوی توان زاییدن بز را دارد؟ من در جواب شما میگویم که مسعود رجوی توان زاییدن بیشتر از بز را نیز دارد. شرح زاییدن مسعود رجوی را میخواهم از اینجا شروع کنم که شما هم بخوبی درجریان باشید.

بعد از داستان ششم و هفتم مرداد که مسعود رجوی با تمامی مخالفتهای درونی تشکیلات و پیغام های رسمی سازمان ملل و کمیساریای عالی پناهندگان که بهش گفته و گوشزد کرده بودند که میبایست در مورد مسائل داخلی عراق دخالت نکنی و با دولت مالکی کاری نداشته باشی و در جنگ و ستیز نبایستی با صاحب خونه بروی .

اما مسعود رجوی ادامه حیات خود را در سرنگونی حکومت مالکی و روی کار آمدن بقایای صدام حسین در قالب یک دولت جدید در عراق می دید، با پول‌های به یغما رفته از مردم عراق علیه منتخب همان مردم عراق سر جنگ را آغاز کرد.  و از انجاییکه مسعود رجوی مثل همان چوپان دروغ‌گو می‌باشد و دریک پروسه زمانی ده ساله تمامی تحلیهایی که داشت و کرد همه کشک درامد و در درون تشکیلات هم برعلیه ان شب نامه می‌نوشتند و  درو دیوارها می چشباندند و یا  با اسامی مختلف و مستعار به مسولین بالا نامه پست میشد.  از انجاییکه فعالیت های مسعود رجوی در کشتار مردم عراق و یا همکاری با نیروهای اشغال گر برای ریشه کن کردن نیروهای مردمی درعراق فزونی گرفته بود  و با برملا شدن همکاری مسعود رجوی  با بقایای صدام حسین و نیروهای غیر مردمی و یا پناه دادن به نفرات تحت تعقیب درعراق و در هتل ایران و یا همان خانه های مسکونی واموزش دادن عملیتهای تروریستی و عملیتهای انتحاری دراشرف که برای همه بارز بود و برپا کردن نشستهایی تیم ترور مردم عراق ….

واز طرفی  دست مسعود رجوی در حال رو شدن بود برملا میشد که مسعود یک مهره امریکایی میباشد که توسط امریکا حمایت میشده و تمامی خط و خطوط ان را نیز انها به او دیکته میکردند چون بعد از تسلیم مسعود در برابر اربابان خود و دستور بالا بردن پرچم سفید و بعدها میتینگ و مهمانی دادن و بعده ها دختران  و امانتهای خلق را به مهمانیهایی نیروهای اشغالی بردن و برملا شدن از سیتی زن بودن مسولین بالای سازمان که درامریکا و دیگر کشوهای اروپایی سیتی زن بودند و زمان صدام و زمان اشغال نیروهای اشغالگر به راحتی تردد به امریکا ودیگر کشورهایی داشتن که تمدید کنند.

و بعد ازبرملا شدن دست مسعود رجوی که زیر پوش نیروی انقلاب گری با نیروهایی اشغالگر همکاری داشته و خط و خطوط انها را پیش میبرده  میبنیم که مسعود رجوی بعد از خود فروختگی فردی و بعد ازاینکه محمد اقای حنیف نژاد را فروخت و بعد ازانیکه توانست با مهارت کامل سازمان را به  انحراف کامل بکشه و بزرگان این مقاومت را به راحتی به کشتن بده و حتی از اشرف شهید هم فروگذار نکرد و انهم به کام مرگ برد و حتی به  موسی خیابانی که شهرت ان زبون زد دوست و دشمن بود و همه به خوبی یاد دارند که موسی لایق رهبری بود و مسعود رجوی در یک فرصت طلایی اولین واخرین سدی که پیش رو داشت را با یک داستان شیک قهرمانی به کام مرگ داد که دراینده دست مسعود رجوی روشد….

یک گام جلوتر میروم و بعد ازکشتار 19 فروردین که دولت  عراق رسمابه تمامی ارگانهای بین المللی و نیروهای اشغال گر و امریکا رسما اعلام کرده بود تا چه حد و مرزی از خاک اشرف را میخواهد بگیرد و این رسما به مسعود رجوی ابلاغ شده بود در جریان بود ولی این دراکولای اشرف و وطن فروش ازانجاییکه به خوبی دید ه بود که دستش برای تمامی ساکنین اشرف برملا شده بود و بهترین فرصت را دید ه بود که دست به یک کشتار جمعی بزند بلکه بتواند چند صباحی برعمر نداشته خود بیافزاید و شاید درزیر این کشتار بتواند تعداد زیادی را به کام مرگ ببرد تا اسرار مسعود رجوی دیرتر به بیرون درز کند و شاهدان ان درزیر خاک باشند و بعد از برملا شدن نیت کثیف مسعود که خودش طراح کشتار 19 فروردین بود و با خلع سلاح کردن و کشتن نیروهای عراقی بو با تشکیل دادن تیمهای ترور که سلاحهای عراقی دراختیار داشتن و توانستن بسیاری از نفرات خودشان را زخمی و بکشند و تقصیر نیروهای عراقی بیاندازند …..

اری مسعود رجوی با سلاحهای عراقی از پشت میدان نفراتی که موی دماغش و نفراتی که براش مهم نبود و از طرف نیازبه خون داشت دستور داده بود که نفراتی معترض را به کشتن واینکه کشته سازی کنند…

وبعد هم تمامی اثار کثیف خودش را با اتیش زدن بنگلهایی که دران سلاحهای ازقبل رسیده و سلاحهای ضبط شده و…. خواست پاک کند که متاسفانه تو این کارم پیروز نشد و بعد ازاینکه دولت عراق به حد منطقه ای که رسید رسما با مترجم درچندین نقطه امد گفت که ما به مسولین شما گفته بودیم تا اینجا می ایم و قصد اسیب رساندن به شما را نداریم وازاین نقطه جلوتر نمی اییم که این حرف مثل یک پتک تو سر همه ما فرود امد و کیج و ماویج شده بودیم درصورتیکه مسعود رجوی دریک نشست عمومی رسما اعلام کرده بود که نیروهای عراقی قصد تصرف کامل اشرف را دارد و طوری صحنه را برای ماچیده بود که انگاری نیروهای عراقی قصد تجاوز به تک به تک ما را نیز دارد و میخواهد که اشرف راپلمپ کند درصورتیکه ازهمان ثانیه های اول برای همه ما مشخص و یه طورایی سوال بود که چرا فقط ازیک نقطه دارند میایند واگر قصد تصرف اشرف را دارد به راحتی میتوانست بیاید چون دران روز درگیر تمامی پستهای جنوب و شرق و غرب خالی از نیروهای خودی بود و فقط یگانهای حفاظتی بودن و یک یگان عراقی بدون کوچکترین مقاومت میتوانست وارد منطقه شود….

اری دوستان کمر همه ما شکست و مسعود رجوی که برای همه ما سوال بود که چرا شورای رهبری و چرا دیگر مسولین بالای سازمان و از ارایش سازماندهی که شده بود بعدها و درصحنه متوجه شده بودیم که این یک دام بود وهمه ما طعمه شده بودیم و بدتر ازان که مسعود رجوی دستور داده بود که به عمد به زخمیها رسیدگی نشودو شروع به کشته سازی کرده بود…

و بعد از خفه خون گرفتن مسعود رجوی و بعد از اینکه بتول و دیگر مسولین سازمان نتوانستند پاسخگویی سوالهای به حق ما باشند و بعد ازاینکه ارتش 15 کمرش شکست و بیشترین کشته را داد و وقتی نتوانست فرزانه میدانشاهی یا  که مسول کشتار بچه ها بود که یک مدت ازترسش حتی دریگانها دیده نمیشد و بعدها چنان تنفری دربین نفرات نسبت به وی بود که علنا به گوشش میزدند فرزانه قاتل….

مسعود رجوی  دست به یک تصفیه حساب دیگر زد و بعد از چند صباحی به بتول نیز رحم نکرد و بعدها انهم به دلیل بیماری کشتنش و اعلام کردند که مرد همانطور که نادر افشار سکته کرد و همانطور که دیگر مسولین سازمان یهویی برای خنده دچار عارضه های نادر میشدند و سراز خاک درمیاوردن..

خوب تا اینجایی داستان مسعود رجوی هنوز هفت ماه حامله بود و دوماه دیگر وقت داشت به وضع حملش که بز بزاید….

یادم میاید که بعد از سه ماه مریم رجوی وارد صحنه شد و برای ما که زخمی بودیم در بیمارستان یک شوی زیبایی اجرا کرد که مقاومت شما باعث شد که دولت عراق پیشروی نکند و انقدر سوال نکنید که چرا شورای رهبری و مژگان درصحنه نبودند و ما انها را درجای دیگر که بعدها مشخض شده د رپناهگاه بودن حفط و نگهداری کرده بودیم و چقدر زیباست که درحرف میگویند بالاترین پرداخت را مسولین سازمان از بالا میپردازند و درعمل ….

خوب این حوادث وشکستها و برملا شدن دست مسعود رجوی که بعد ازداستان 19 فروردین مسعود معروف شده بود کمر همه را از بالا و پایین سازمان شکسته بود وهمه تو یک شوکی بودیم و برای همه ما غیرقابل قبول و باوربود و متاسفانه بایستی بر این حقیقت سر خم میکردیم که مسعود رجوی همینی است که داریم میبنیم و یک قاتل و ترسو وبزدل نیست.

خوب دوستان مسعود رجوی دریک باتلاق درون مناسباتی گیرکرده بود و معترضینی را پیش روداشت که از بالاترین سطوح تشکیلاتی بودن ونه دراشرف بلکه در اورسوواز از زهرا مریخی که بعدها بخاطر اینکه نگهش دارند اب نبات قیچی و شوکولات مسول اور را دادن ویا محدثین و دراشرف که هزار ماشالا کم نبودن ازنفراتی که علنا میگفتن مسعود رجوی توانای هدایت این جنبش راندارد و خط و خطوط ان را نیز زیر سوال میبردند و هنوز درشوک کشتار 19 فروردین بودن…

خوب مسعود رجوی برای اینکه کلکسیون پوفیوزی و قتل و جنایتش و خوش خدمتی خودش را به اربابان خودش به خوبی نشان بدهد و ازانجاییکه اربابان مسعود رجوی به خوبی دیدن که دیگر حنای مسعود رجوی رنگی ندارد و ماهیت مسعود رجوی برای نیروهای درونی خودش مشخص شده و مسعود رجوی رسما وتشکیلاتی مرده محسوب میشود دراین نقشه وطرح یک کشتار دیگر بودن که شهریور را بوجوی بیاورند وهدف ان چیزی نبود که کسانیکه درراس تشکیلات بودن ومخالف بودن منجمله احمد وشاقی که متاسفانه درتسویه حساب جلولا نتوانسته بودن ازشر ان خلاص شوند و تا زمانیکه نیروهای اشغالگر دراشرف بودن جانش تضمین شده بود ولی سرنوشت احمد را اینطوری رقم زده بودن که دراخرین فرصتی که برای مسعودرجوی باقی مانده تا انرا ازصحنه اشرف خارج کرده ودرخفا انرا ببرند وچون دیدن اگر مسعود رجوی باشد یک کودتای درونی مناسبات بوجود میاید که احتمال خیلی چیزها هست و تعداد معترضین و ریزش زیاد میباشد و شاید کاربه جاهای باریک کشیده شود جون بعداز 19 فروردین بود که فحش نامه و تمامی مرزسرخهایی گذاشته شده مسعود سبز شده بودن و فساد وخیلی مسایل بیداد میکرد تا جاییکه افساراین تجاوزها ازدست مسولین دررفته بود و حتی نیروهای درونی چه ازبالا وچه ازپایین به زنهای مسعود رجوی رحم نکرده بودن واین یک پیام روشنی برای مسعود رجوی بود که دیگر به اخر خط رسیده وباید ازاشرف برود چون اگر دست این نفرات به مسعود میرسید ….

خوب سازندگان مسعود رجوی اخرین فرصت طلایی که پیش روداشتن ومیبایست ازشر مسعودرجوی خلاص میشدند وازطرفی میبایست گند بالاترین مرزسرخ سازمان مسعود رجوی که همان اشرف بود را طوری توجیح کنند وازطرفی گند دیگر که همان پناهگاه مخفی مسعود رجوی بود که دیگر نفرات خون میدادن واقا درمکان امن با حوریایی خودساخته خودش بود وازطرفی توجیحی برای این مسایل نداشتن و درباتلاق درست کرده خودشان گیرکرده بودن وازانجاییکه دیگر فرصتی نبود و بمانند مارزخم خورده شده بودن کشتار شهریورماه را نیز طراحی و به اجرا دراورده بودند که تمامی قربانیان ازقبل انتخاب شده بودن و دربین انها تعداد اندکی بودن که فقط نقش سوس این داستان راداشتن و مسعود رجوی دریک فرصت طلایی نقشه خودش را به اجرا گذاشت و با جلوه دادن این مسله که کار صاحب خانه بود فراررا برقرار ترجیح داد و برای همیشه خودش را ازاذهان دور نگهد داشت و به کرنل کشاند که ….

خوب داستان شهریور و علت شکست خوردن اعتصاب را شما بیشتر ازمن میدانید و خوب به یاد دارید ازانجاییکه یک نشستی مسعود رجوی با صدیقه و زهرا و مژگان داشته و محتوای این نشست به بیرون درز پیدا میکند و نفرات لیبرتی باخبر میشوند که مسعود دراشرف ولیبرتی  نیست وازانجاییکه مریم رجوی وارد صحنه میشود ورسما میگوید ما برای حفظ مسعودمیبایست دست به این کار میزدیم … وبعد از ان ریزش وفرار و سردرگمی نفرات حتی مسولین سازمان که میخواستن وانمود کنند با صحنه سازی و جابجایهایی مکرر که مسعود رجوی هنوز دربین انهاس موفق نشدن … خلاصه مسعود رجوی سوخت و رفت به خاطره ها پیوست و فط ازان یک صدایی مانده که یک دیوانه هرزگاهیی میاید و با صدای ان دیگر نفرات را به دنبال خود میبرد ولی نکته اینجاست که مسعود رجوی هنوز ان بزی که قرار بود بزاید، نزاییده بود. اما کجا بز را زایید؟….

اری مسعود رجوی این بز را ازمانی زایید که  در باتلاق البانیایی گیرکرده و با توجه به خرجهایی میلیونی که درهتلهای چند ستاره برای … البانیایی انجام میدهد و با خریدن و موافقتهایی که با نفرات کمیساریا داشته تا منطقه مسکونی جداشده ها نفرات سازمان که در کنار انها بودن رامنحل کند. اری زمانی این بز زایید که نتوانست با خریدن پول مهر خاموش برلبهای دیگر جداشده ها بزند و برعلیه اوبا نامهای مستعار دست به افشاگری زدن با تمامی اهرمهای فشاری که از دولت البانی و نفرات خودفروخته که درکمیساریا پناهندگی البانیا دارد و نیروهای که با پول اینجا خریداری کرده تا خط خودش را پیش ببرد ولی خلاصه نتوانست جداشده ها در آلبانی را به سکوت وادارد و با فعال شدن سایت نجات یافتگان در آلبانی و علنی شدن جداشده ها در آلبانی مسعود رجوی اینجا  بز را زایید که با تمامی اهرمهایی فشاری که دارد و قصد ترس و کارشکنی کردن درامور پناهندگی دیگر نفرات باقی‌مانده در آلبانی را دارد کار به جایی نبرد. آری   مسعود رجوی  بز را اینجا زایید که هرکاری میکند مهرخاموشی برلبهای داغ دیده نفرات بزند باز بز میارد و افسارکار ازدستش خارج شده است

احسان بیدی

البانیا _ تیرانا

زنده باد خانوادهای قهرمان قربانیان اسیر در سازمان مجاهدین

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید