لذا مشاهده می کنید که هر وقت این سازمان فرقه گرا در بن بست کامل قرار گرفته است بیشتر جار و جنجال راه انداخته و سعی می کند اینطوری خودش را مطرح کرده و وانمود کند که هنوز سرپاست و در آستانه فروپاشی و نابودی کامل قرار نگرفته است و به همین دلیل این روزها ما شاهد هستیم که مستمراً سران فرقه رجوی اعلام انواع و اقسام فراخوان های پوچ و بی محتوا می کنند و دستگاه پیروزی شمار شان مرتباً در حال کار کردن است و همچنین در حالی که شش قدرت بزرگ جهانی در حال مذاکره با ایران هستند و این مذاکرات در آستانه دستیابی به یک توافق قرار گرفته است ؛ رجوی مدعی کشف سایت های اتمی در ایران می گردد.
نگاهی همه جانبه به وضعیت اسف بار فرقه رجوی
علی جهانی ــ 03.04.2015 همانطور که همگان شاهد هستند سازمان فرقه گرای مسعود و مریم این روزها دچار سردرگمی شدید و در آستانه فروپاشی کامل قرار گرفته است و خلاصه اینکه در شرایط کنونی کشور ناامن عراق ؛ در وضعیت بسیار اسف باری قرار دارد و اینرا از روی هیاهو های جنجالی و تبلیغات دروغین سازمان بخوبی می توان فهمید که چطوری سران فرقه رجوی و بطور خاص رهبری سازمان می خواهند بدین وسیله وضعیت رو به زوال خودشان را لاپوشانی کرده و بقول معروف با سیلی صورت خودشان را سرخ نگه دارند . لذا مشاهده می کنید که هر وقت این سازمان فرقه گرا در بن بست کامل قرار گرفته است بیشتر جار و جنجال راه انداخته و سعی می کند اینطوری خودش را مطرح کرده و وانمود کند که هنوز سرپاست و در آستانه فروپاشی و نابودی کامل قرار نگرفته است و به همین دلیل این روزها ما شاهد هستیم که مستمراً سران فرقه رجوی اعلام انواع و اقسام فراخوان های پوچ و بی محتوا می کنند و دستگاه پیروزی شمار شان مرتباً در حال کار کردن است و همچنین در حالی که شش قدرت بزرگ جهانی در حال مذاکره با ایران هستند و این مذاکرات در آستانه دستیابی به یک توافق قرار گرفته است ؛ رجوی مدعی کشف سایت های اتمی در ایران می گردد.
حال با این مقدمه ای که حضور خوانندگان محترم و گرامی عرض کردم، می خواهم نگاهی همه جانبه به وضعیت اسف باری که سازمان به اصطلاح مجاهدین بیندازیم و از لحاظ سیاسی و اجتماعی و نظامی و تشکیلاتی وضعیت سازمان را مورد برسی و ارزیابی قرار داده و نتیجه گیری کنیم که آیا با این وضعیت فرقه رجوی می تواند به حیات خود ادامه دهد و خلاصه اینکه آیا با این حساب اصلا آینده ای روشن برای این سازمان فرقه گرا متصور هست؟ اکنون برای روشنتر شدن موضوع به نکاتی در زیر اشاره می کنم :
۱ ) وضعیت رهبری سازمان :
رجوی که بعد از خیانت به بنیان گزاران سازمان مجاهدین خلق ؛ رهبری سازمان را مصادره کرد و اکنون مدعی رهبر عقیدتی یا بهتر بگویم مثل عمر البغدادی خلیفه مسلمین جهان می باشد؛ فردی بسیار ترسو و قدرت طلب و هوس ران و غیر سیاسی و خود خواه می باشد و هیچگاه هم مسولیت اشتباهات خود را نپذیرفته و پاسخگو نبوده است و همواره هم در این سالیان در سر بزنگاه ها و هر گاه که احساس خطر جانی کرده است فرار را بر قرار ترجیح داده است و الان هم دلایل اصلی که بیش از یک دهه است که در مخفیگاه بسر میبرند ؛ برای حفظ خود و فرار از پاسخگویی می باشد.
۲) وضعیت استراتژی سازمان :
بعد از فروپاشی شوروی سابق و بلوک شرق دیگر فاز و دوران مبارزه مسلحانه و جنگهای چریکی بسر رسید و همه گروههای چریکی یا به مبارزه سیاسی روی آوردند و یا اینکه از بین رفتند ولی سازمان مجاهدین همچنان روی این استراتژی شکست خورده و به بن بست رسیده اصرار می ورزد و حاضر نیست که واقعیتها را بپذیرد و هنوز در افکار سیاسی سال شصت زندگی می کند و هنوز به خیال ابلهانه خود ش فکر می کند که می تواند با این استراتژی شکست خورده و با این کشتی به گل نشسته به اهداف خود برسد و بقول خودش سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ایران را محقق سازد. ولی کشته شدن این همه نیروهای سازمان در این سالیان و طولانی شدن امر سرنگونی که قرار بود بقول رجوی شش ماهه محقق گردد و نداشتن هیچ چشم انداز روشنی بهترین دلیل شکست این استراتژی سازمان مجاهدین می باشد
۳) وضعیت نظامی سازمان :
بعد از سرنگونی صدام حسین و بدنبال آن خلع سلاح و تخلیه کامل اشرف این پایگاه استراتژیکی و ظرف فرقه گرایی رجوی ؛ این سازمان و بقول سران سازمان مجاهدین ارتش به اصطلاح آزادی بخش دیگر کاملا کارایی نظامی اش را از دست داده است و از هیچگونه توان نظامی برخوردار نیست
۴) وضعیت نیرویی سازمان :
سازمان مجاهدین که بعد از سرنگونی رژیم شاه در ایران و با سوءاستفاده از فضای باز سیاسی بعد از سرنگونی رژیم شاه حسابی رشد بادکنکی کرده بود ؛ رجوی دچار توهم شده و خودش را رهبر انقلاب می دانست. لذا با در پیش گرفتن خطوط اشتباه و تحلیل های آبکی کلی از نیروهای سازمان را در این سالیان به کشتن داد. بنابراین ما شاهد هستیم که در سال شصت تعداد زیادی را بخاطر اینکه بدون آمادگی نیروهای سازمان اعلام مبارزه مسلحانه کرد به کشتن داد و بعدش هم تعداد زیادی را تحت عنوان عملیات داخله و تیم عملیاتی به کشتن داد و بعدش هم در دوران جنگ ایران و عراق به بهانه عملیات ارتش آزادیبخش تعداد زیادی را به کشتن داد که در این رابطه یک قلم در عملیات به اصطلاح فروغ جاویدان که بدون کمترین آمادگی نیروهای سازمان؛ آنها را به اصطلاح وارد عملیات سرنگونی کرد ؛ بیش از هزار و پانصد نفر کشته و مفقود شدند و بعد از سرنگونی حکومت صدام حسین هم به بهانه حفظ اشرف و حفظ اموال اشرف و اصرار بر ماندن در عراق تعداد زیادی از نیروهای سازمان را به کشتن داد و اکنون حدود سه هزار و سیصد نفر از نیروهای سازمان در کمپ لیبرتی عراق باقی مانده است که اکثریت شان سالخورده و بیمار هستند و با این شرایطی هم که سازمان در آن بسر می برد ؛ هیچ نیروی جدیدی به آن اضافه نشده است و توان نیرو گیری سازمان مجاهدین کاملا صفر می باشد
۵) وضعیت سیاسی سازمان :
بعد از رفتن رجوی به عراق و سوار شدن روی جنگ ایران و عراق و قبول نوکری و مزدوری تمام عیار صدام حسین این سازمان دیگر از هیچگونه استقلال سیاسی برخوردار نبوده است؛ و بطور خاص بعد از راه اندازی انقلاب کذایی مریم و تبدیل سازمان مجاهدین خلق به سازمان مسعود و مریم و با عملکرد فرقه گرا یا نه اش از صفت یک سازمان سیاسی و انقلابی خارج شده و کاملا بصورت فرقه ای اداره می گردد و متاسفانه تبدیل به یک حزب باد شده است و دایما سعی می کند که خودش را به قدرتهای خارجی آویزان کند و دچار سردرگمی شدید در دنیای سیاست هست. بنابراین ما شاهد هستیم که بعد از سرنگونی حکومت صدام حسین همواره در تلاش هست که یک طوری خود ش را در دل اربابان خارجی اش جا بیندازد و مستمراً هم در دنیای سیاست چب و راست می زند. لذا در این رابطه ما شاهد هستیم که یک روز از گروههای تروریستی در کشور سوریه و عراق حمایت می کند و گروه تروریستی داعش را عشایر انقلابی عراق معرفی می کند و روز دیگر عملیات تروریستی را محکوم می کند و خواستار تقویت جبهه ضد بنیاد گرایی می گردد و یا یک روز با سیاست های اسرائیل و عربستان سعودی هم سویی کامل دارد و روز دیگر خود ش را طرفدار جنبش فلسطین می داند؛ و در عرصه دیپلماسی بقول خودش انقلابی اش تنها به لابی های صهیونیستی و تعدادی از ورشکستگان سیاسی در افراطی ترین جناحهای جنگ طلب در حزب جمهوری خواه آمریکا دل خوش کرده است
۶) وضعیت اجتماعی سازمان :
سازمان فرقه گرای مجاهدین بدلیل انبوه خیانت به مردم ایران ؛ بطور خاص بعد از شرکت در جنگ ایران و عراق و سرباز کشی در مناطق مرزی دیگر نه تنها از هیچ پایگاه مردمی برخوردار نیست بلکه به شدت مورد تنفر و انزجار آحاد ملت ایران قرار دارد و همچنین به خاطر خود خواهی مفرطی که در رجوی وجود دارد و خودش را رهبر عقیدتی دایم العمر معرفی کرده و همسرش را هم رییس جمهور مادام العمر برگزید ه است و گروه خود را تنها آلترناتیو می پندارد ؛ از هیچ جایگاهی در بین اپوزیسیون داخل و خارج کشور برخوردار نیست و در انزوای کامل قرار گرفته است
۷) وضعیت تشکیلاتی سازمان:
بعد از پوچ در آمدن تحلیل های آبکی رجوی در مورد سرنگونی و نادرست بودن وعده های سرنگونی شش ماهه رزیم ایران و بطور خاص بعد از آتش بس جنگ هشت ساله ایران و عراق ؛ نیروهای سازمان دچار انبوهی سوالات خطی شدند و نه تنها هیچ پاسخی هم از جانب رجوی که مسول اصلی این وضعیت بود دریافت نکردند بلکه رجوی با راه اندازی طلاقهای اجباری و سرکوب شدید و خفقان و سانسور شدید در تشکیلات قرون وسطایی اش ؛ تحمل تشکیلات استالینی اش را برای نیروهای سازمان غیر ممکن ساخت. لذا جریان مساله دار شدن در سازمان به اوج رسید و تعدادی از این سازمان فرقه گرا اعلام جدایی کردند و سازمان دچار مشکل ریزش نیرویی گردید و رجوی برای مهار و حفظ تشکیلات تروریستی خود اقدام به راه اندازی زندان و شکنجه و اعدام برای افراد ناراضی و مخالف نمود. اما بعد از سرنگونی حکومت صدام حسین و خلع سلاح و تخلیه کامل اشرف این پایگاه استراتژیکی و ظرف فرقه گرایی رجوی دیگر مهار تشکیلات قرون وسطایی برای رجوی سخت گشت و به همین دلیل ریزش نیرویی در سازمان به اوج رسید و تعداد زیادی از نیروهای سازمان حتی در سطح شورای رهبری اعلام جدایی کردند و همچنین ما شاهد جدایی گسترده نفرات شورای دست ساز رجوی و هواداران سازمان مجاهدین خلق در کشورهای اروپایی هستیم و اخیراً هم تعدادی از کادرهای با سابقه ای بیش از ۲۰ سال اعلام انشعاب کردند و مواضع سیاسی خود را طی یک بیانیه ای منتشر نمودند ؛ امری که رجوی همواره در نشست های تشکیلاتی می گفت سازمان مجاهدین خلق به برکت انقلاب کذایی مریم هرگز دچار انشعاب نخواهد گردید. و همچنین این تشکیلات قرون وسطایی و پوسیده فرقه رجوی دیگر انسجام خود را کاملا از دست داده است و الان از این تشکیلات استالینی تعداد زیادی به کمپ پناهندگی در کشور آلبانی منتقل شده اند و تعدادی در فرانسه در اورسورواز بسر میبرند و بقیه هم که اکثریت شان سالخورده و بیمار هستند در کمپ لیبرتی منتظر انتقال به کشورهای امن ثالث هستند و بقول معروف این تشکیلات تروریستی اکنون تبدیل به یک شیر بی یال و دم و اشکم شده است ؛ و خود رجوی هم که می گوید شیر خفته است ؛ بیش از یک دهه می باشد که در یک خواب عمیق بسر میبرند و هیچ چشم انداز روشنی وجود ندارد که چه وقت ایشان می خواهند از این خواب عمیق و طولانی بیدار شوند و از مخفیگاه خود بیرون بیا یند
8) وضعیت تبلیغاتی سازمان :
سازمان مجاهدین خلق به لحاظ تبلیغاتی هم اصلا از هیچ جایگاهی در بین رسانه های خبری برخوردار نیست و رجوی با تنها رسانه به شدت سانسور شده خود ش تحت عنوان سیمای آزادی فقط برای مصرف داخلی و فریب نیروهای گرفتار سازمان در کمپ لیبرتی عراق مرتب وانمود می کند که سازمانش در اوج قرار دارد و رزیم ایران در سراشیبی سقوط قرار گرفته است و اخبار یک دنیا الان اخبار سازمان هست و همه دنیا دارند از سازمان حمایت کرده و رزیم ایران را محکوم می کنند. و بجای پوشش دادن اخبار ایران تبدیل شده است به اپوزیسیون دولت عراق و دولت سوریه و اخبار این کشورها را پوشش می دهد و همچنین برای تزریق اندکی روحیه به نیروهای وا رفته و روحیه باخته خودش؛ سفر های آنچنانی مریم رجوی و راه اندازی خیمه شب بازی هایش را به مناسبت های مختلف که با خرجهای کلان و سخنران های اجاره ای در سالن های کرایهای برگزار می گردد را با آب و تاب فراوان پخش می کند و همزمان با آن هم دستگاه پیروزی شمارش را بکار انداخته و اعلام پیروزی می کند. و یا اینکه مستمراً در حال صدور انواع و اقسام فراخوان های پوچ و بی محتوا و کشف دروغین سایت های اتمی ایران هستند و پخش و اعلام آنها در این تنها رسانه به شدت سانسور شده اش و یا اینکه هر از گاهی خبر اجلاس میان دورهای یا سالیانه شورای دست ساز ش و دستاورد های نداشته اش را پخش می کند. خلاصه اینکه با این دستگاه تبلیغاتی ضعیف و دروغپردازی اش نه تنها جایی در اصحاب رسانه ندارد بلکه بخاطر سانسور شدید و مضحک و خندهدار بودن در حد صفر قرار گرفته است
حالا با این اوصاف سوال اینجاست که آیا چنین سازمانی می تواند در جایگاه اپوزیسیون قرار بگیرد و ادعای دموکراتیک بودن و مدافع حقوق بشر و سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ایران را داشته باشد؟ مسلماً جواب منفی است و از نظر بنده نه تنها از این سازمان فرقه گرا سرنگونی و دموکراسی در نمی آید بلکه خودش در آستانه فروپاشی کامل قرار گرفته است و جایی در حال و آینده جامعه ایرانی ندارد و نخواهد داشت و آینده ای روشن ندارد و بقول معروف بی آینده می باشد