مریم قجر که از ۱۲ سال قبل یکی از کارها و برنامه هایش در اروپا قلاب کردن رهبری بود و او این شانس و تجربه را داشت که با رهبری، مشکلاتش افزون و بدون رهبری، آسانتر به حل و فصل مسایل و عبور از فازهای قدیمی و ورود به دنیای جدید است، با وسایل و موقعیتی که پیش رو دارد، کار و تبلیغات چندانی از او ساخته نیست. در اروپاگردی و سخنرانی هایش، می خواهد چه بگوید؟ وقتی جنگ و اتمی و اطلاعات و غیره وجود ندارند، او جز به مواردی چون زنان در ایران، چه تجربه ای برای پیشبرد تبلیغاتش خواهد داشت؟
فاز سرگردانی
ایران فانوس ــ 24.03.2015 مجاهدین خلق طی سی و هفت سال اخیر چندین فاز را پشت سر نهادند. آنان ابتدا از فاز سیاسی شروع کردند و بعد از چند سال به فاز نظامی رسیدند و بعدها که هر دو فاز به بن بست رسید، فازهایی چون فاز ص، فاز ف، فاز ج و فازهای غیر سیاسی و غیر نظامی دیگری را تجربه کردند.
همه فازهایی که شمرده شد، در عصر خود شرایط و بهانه و بودجه و وسایل و تبلیغاتش وجود داشت، ولی هیچکدام جواب نداد. با این وصف آنان در شرایط کنونی که بر خواهم شمرد به ویژه از آغاز سال ۱۳۹۴ شمسی، به ناچار وارد فاز جدیدی خواهند شد. فازی که نه جنگ، نه عراق و نه رهبری در آن نقشی ندارند و همه بار و کارش بر دوش مریم قجر و تتمه تشکیلات برون مرزی اش خواهد بود.
آنان نه این که نتوانند خود را با شرایط و فاز جدید وفق دهند، اما این شرایط و فاز جدید چشم انداز روشنی برایشان ندارد. مثلاً اگر مسایل و مشکلات مابین ایران و غرب، حل و فصل شود، در اثر آن و دفعتاً مجاهدین ابزارهای مهمی چون جنگ و عراق و رهبری خود را از دست خواهند داد. نتیجه اش حداقل همین می شود.
اما فاز جدید چیست؟ فاز جدید، عبارت از اروپاگردی مریم قجر تا بتواند دوباره و بدون پرداخت خسارت و قیمت، به دوران سه دهه قبل و به فاز سیاسی برگردد.
شرایط آن روز با امروز، زمین تا آسمان فرق دارد. آن روز، آنان در ملاء خود و از امکانات مردم استفاده می کردند ولی امروز نه مردمی دارند و نه نیروهایی که کارایی مثبت داشته باشند. مریم قجر، مشکلاتش کم نیست، اما بزرگترین مشکلش این است که اگر او پاسخگوی تلفات و هزینه فاز نظامی هم باشد، قادر به حمل و حل و فصل معضلی به نام رهبری، نیست. مسعود رجوی، دورانش با تمام شدن فازهایش به سر رسید. او همان طور که نشان داد، نه این که قادر نیست وارد فاز و دنیای جدید بشود، بلکه همه تقلا و حرف حسابش این است که می بایست جامعه ایران و جهان و شرایط را با شرایط و وضعیت او منطق کرد. ایران و جهان را به چهار تا پنج دهه به عقب برد تا دوباره روز از نو آغاز شود!
مریم قجر که از ۱۲ سال قبل یکی از کارها و برنامه هایش در اروپا قلاب کردن رهبری بود و او این شانس و تجربه را داشت که با رهبری، مشکلاتش افزون و بدون رهبری، آسانتر به حل و فصل مسایل و عبور از فازهای قدیمی و ورود به دنیای جدید است، با وسایل و موقعیتی که پیش رو دارد، کار و تبلیغات چندانی از او ساخته نیست. در اروپاگردی و سخنرانی هایش، می خواهد چه بگوید؟ وقتی جنگ و اتمی و اطلاعات و غیره وجود ندارند، او جز به مواردی چون زنان در ایران، چه تجربه ای برای پیشبرد تبلیغاتش خواهد داشت؟
موضوع زنان در ایران، یک بحث پیچیده است. اما موضوع زنان مجاهد و همراه مریم قجر، بسیار ساده است. زنان در ایران، اگر در مواردی از حقوق کمتری از مردان برخوردارند، در موارد دیگری آن قدر حقوق و مزایا دارند که نمونه اش در جهان وجود ندارد. همین دو هفته قبل خبری از زنان به مناسبت روز جهانی زن در ایران، رسانه ای شد. یک دختر ۲۰ ساله ظرف مدت دو سال ۱۰ بار ازدواج کرد و طلاق گرفت و ماحصل ازدواج و طلاقش بیش از یک میلیارد تومان سود برد. حالا این یک دختر ۲۰ ساله بود که حقوق نداشت و تجربه نداشت و حق طلاق هم نداشت!
در طرف مقابل اما، مریم قجر در اروپاگردی مثلاً می خواهد همراه زنان مجاهد اعاده حقوق از زنان ایران بکند و به زعم خود دیکتاتوری زنان را مبلغ باشد، حق و حقوق زنان مجاهد در همه موارد و همه عرصه ها منفی بوده و در حد کنیز و برده نیز حقوقی ندارند.
آنان حق انتخاب هیچ چیز را ندارند. حق انتخاب سیاسی و خروج از تشکیلات را ندارند. حق برخورد و تعامل با مردان را ندارند. حق عاشق شدن و ازدواج را ندارند. حق داشتن فرزند و دیدار با خانواده را ندارند. حق انتخاب پوشش و آرایش را ندارند. آنان بعضاً حق و حقوق جنسی و داشتن رحم خود را نیز ندارند و بسیاری از حقوقی که زنان ایران، دارند و زنان مجاهد در خواب نیز حق دیدن آن را ندارند.
در فاز جدید و فاز آخرین، مریم قجر با چنین زنانی که هیچ ندارند، می خواهد برای معکوس جلوه دادن اعمال گذشته و کسب مشروعیت و ابراز وجود نزد محافل زنان و فمینیست، مروج دیکتاتوری زنان در ایران باشد.
پیشنهاد ما اما این است، مریم قجر به جای حل مشکل جامعه ایران و زنان، بهتر است اول به حل مشکلات خود و زنان و مردان مجاهد بپردازد که آنان در مجموع هر روز که می گذرد، باری بر دوش جامعه ایرانی و جهانی افزوده اند و بر نداشته اند.
کانون سیاسی ـ فرهنگی ایران فانوس