از باصطلاح”دیپلماسی انقلابی”تا”آویزان شدن به بیگانگان”

0
1848

به نظر من پایه بحث اینجاست که از بالا فرقه رجوی به استخدام موساد در آمده و هماهنگی های لازم شده است ، حال در پایین رجوی ها برای اینکه خودشان را هم کمی گنده و بزرگ جلوه دهند، به مستخدمین هدایت شده از طرف موساد به سمت مجاهدین پول هم می دهند. در واقع این کارمندان با شرف به قول معروف دو دره می کنند و هم از توبره می خوردند و هم از آخور. بنابراین به نظر من باید همه چیز را در ارتباطات فرقه رجوی با عنصر خارجی در این چارچوب دید و گرنه مگر مریم رجوی شربت ” مجاهد، مجاهد” به جولیانی و کازاکا و آن ژنرال بازنشسته آمریکایی و جان بولتون خورانده است که آنها مجاهدتر از مجاهد شده اند

از باصطلاح ” دیپلماسی انقلابی ” تا ” آویزان شدن به بیگانگان”
قسمت پنجم و آخر مصاحبه اختصاصی سایت ندای حقیقت با آقای محمد حسین سبحانی

سایت ندای حقیقت :1/1/1394-21/مارس /2015
خانم سنجابی : سوال آخر من در رابطه با جذب پارلمانتر های خارجی و استفاده ابزاری سازمان از این باصطلاح مقامات سابق و اسبق کشورهای اروپایی و امریکایی می باشد. ایا شما سابقه ای از این نفرات مبنی بر صهیونسیت بودن آنان و علت جذب و حمایت آنان از سازمان دارید ؟

آقای محمد حسین سبحانی:
اگر اجازه بدهید من کمی از سابقه ای که در خود سازمان مجاهدین در این ارتباط وجود دارد ابتدا توضیح بدهم. می دانید که سال 1361 رجوی واژه های ” دیپلماسی انقلابی ” را در فرهنگ تشکیلاتی سازمان رایج کرد و اصلی ترین دلیل آن هم این بود که اعضای تشکیلات هنوز در حال و هوای مواضع و شعارهای ضد امپریالیستی سازمان در فاز سیاسی ، حد فاصل زمانی 1357 تا 1360 ، بودند و نمی توانستند ارتباطات سازمان با احزاب بلوک غرب و به قول سازمان مجاهدین امپریالیستی را درک و هضم کنند. در آن مقطع ” دیپلماسی انقلابی ” عنوانی دهان پرکن و گول زننده بود که مسعود رجوی برای توجیه روشهای سازشکارانه و اتخاذ تاکتیکهایی که ناشی از بن بست مبارزه مسلحانه و شعار سرنگونی بود ، تولید کرده بود که می توانست اعضای سازمان را موقتا از بهت و حیرت خارج کند. البته لازم به یادآوری است که در ابتدا ملاقات های سازمان با احزاب اروپایی از طریق نفوذ دکتر بنی صدر و دکتر قاسملو به دلیل ارتباطات قدیمی آنها با حزب سوسیالیست فرانسه، فراهم می شد. اما این ابتدای کار بود و حتما می دانید دیگر در ادامه خود رجوی هم خجالت می کشد از عنوان باصطلاح ” دیپلماسی انقلابی ” استفاده کند و تقریبا از فرهنگ لغات سازمان مجاهدین حذف شده و مرده است. اما این سقوط و مرگ از کجا آغاز شد؟
ملاقات رجوی با طارق عزیز در 19 دیماه ماه 1361 و بعد هم ملاقات با ملک حسین پادشاه وقت اردن سرآغاز دفن باصطلاح ” دیپلماسی انقلابی ” و استحاله ایدئولوژیک ، تشکیلاتی مجاهدین خلق بود و از آنجا به بعد فصل تازه ای برای مجاهدین آغاز شد که محصول بن بست سرنگونی و عدم پذیرش شکست سازمان در استراتژی مسلحانه شهری از طرف مسعود رجوی بود. طبعا دیگر در این مرحله ” دیپلماسی انقلابی ” مسعود رجوی راهگشا نبود و باید خودش در بازار قدرت ، کالای خرید و فروش و آلت دست قدرت ها می شد که شد و از آن نقطه به بعد مسعود رجوی خودش فاتحه باصطلاح ” دیپلماسی انقلابی ” را خواند. البته همانطور که در ابتدا توضیح دادم عنوان ” دیپلماسی انقلابی ” محتوی خالی بود ولی از همان هم عدول کرد و به چاه عمیق تری سقوط کرد.
از این مرحله به بعد پایه ارتباطات مجاهدین خلق با عناصر خارجی بر مبنای پول، مزدوری و جاسوسی چیده شد تا جاییکه در حال حاضر به مرحله ای از سقوط رسیده است که رودی جولیانی کرایه ای با نشان دادن آدم های اجاره ای در سالن کنفرانس برلین خطاب به آنانی که باید بشنوند می گوید چه کسی جز خانم مریم رجوی می تواند چنین جمعیت عظیمی را گرد آورد؟ جمعیتی که خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارش داد 10 هزار جوان لهستانی و رومانیایی آن را پر کرده بودند.sobhani23
من فکر می کنم اساسا عبارت جذب پارلمانتر یا فلان مقام سابق توسط مجاهدین خلق درست نیست. اگر منظور استخدام هست، می توان گفت درست است . اما کی چه کسی را استخدام کرده است؟ البته این نیست که مجاهدین جولیانی یا کوادراس یا استیونسون و بقیه را استخدام می کند. خیر این چنین نیست، به نظر من ، بعضا ما به عنوان اعضای جداشده و فعالان حقوق بشر در تبلیغات و روشنگری های خودمان کمی اشتباه نیز داریم . این رجوی نیست که آنها را استخدام کرده است؟ به نظرم این رجوی ها هستند که از بالا توسط موساد استخدام شده اند تا در پایین افراد هدایت شده موساد را بکار گیرند. آنهایی هم که در پایین توسط مجاهدین بکار گرفته می شوند ، مامور سرویس اطلاعاتی کشور متبوع خود نیز هستند و وظیفه دو جانبه دارند.
باید موضوع را از اینجا نگاه کرد که بسیاری از آدمهایی که سازمان در درون تشکیلات اسمشان را گذاشته ” میخ مقاومت ” همه از طریق اسرائیل و لابی صهونیستی که وجود داشته که اینها همه را چیده و دست چین شده و اینها همه وصل شدند به سیستم سازمان مجاهدین.
این آدمهایی که هر کدام یک دفعه می بینید که نخست وزیر بوده یا شهردار بوده و در دنیای واقعی این آدمها یک گذشته و سوابقی داشته اند، اینها همینطوری و به خودی خود چطور سازمان مجاهدین اینها را پیدا کرد؟ و چطور اینها سازمان مجاهدین را پیدا کردند؟ به چه طریقی توانستند به تفهیم و تفاهم برسند ؟
اینها همه از طریق سرویس اطلاعاتی موساد از همین رابطه ای که خدمتتان عرض کردم در واقع پیشنهادی بوده که رجوی در بالا و سطح کلان با موساد و احزاب تندرو و جنگ طلب اسرائیل داشته است. مسعود رجوی هم سه شرط اصلی برای این توافق ها داشته است.
۱ ـ بلندگوی تبلیغاتی شوم برای اینکه طرحهای اتمی را افشاء کنم
۲ ـ برای من نیروهای بازنشسته و نیروهای سیاسی شناخته شده آمریکایی و غیر آمریکایی که می توانند برای پیش برد خط ما کمک کنند ، باشند به ما معرفی کنید و این رابطه را شکل بدهید
۳ ـ یکی هم کمک مالی.
ببینید رجوی برای اینکه بحث را خوب پیش ببرد بر اساس اخبار و اطلاعاتی که خودم در این زمینه دارم رجوی و کسی که ماموریت اینکار را پیدا می کند اساساً می آید و می گوید ما جدا از هر مشکلی که با هم داشته باشیم یا سابقه ای که مثلاً من ضد صهونیستی و و ضد امپریالیستی داشته باشم ولی الان ما یک منافع مشخصی داریم سازمان یک منافع مشخصی دارد و اسرائیل هم یک منافع مشخصی دارد و اینها روی هم افتاده و به اسرائیل می گوید که آیا کسی می تواند که در ایران به حکومت برسد و با شما به یک هماهنگی و همزیستی مسالمت آمیزی اعتقاد داشته باشد جز ما مگر کسی می تواند باشد ؟
به اسرائیل می گوید شما بروید اپوزسیون ایران را نگاه کنید و حکومت را نگاه کنید پس اگر کمک کنید ما به حکومت برسیم ما میتوانیم راحت با هم زندگی کنیم و دعوا و جنگی بین ما و شما نخواهد بود. این پیش درآمد تئوری ای است که این رابطه مزدوری شکل بگیرد. چه برای آن مزدوری که توجیه می شود و ماموریت پیدا می کند و چه برای همان طرف مقابل این هست که ما یک منافع مشترکی داریم و بر این اساس این کار شکل می گیرد و پایه ریزی می شود.
البته اسرائیل هم مشخص است که چه چیزهایی را می خواهد از همین نقش بلندگو بازی کردن که در عمل فهمیدیم که این یک موضوع دو طرفه است و هر دو طرف یعنی هم فرقه مجاهدین و هم جناح جنگ طلب اسرائیل سود آن را می توانند ببرند یا ترورهایی که صورت گرفته شما دقت کنید و ببینید در هر صورت سرمایه های علمی هر کشوری به حکومتها ربطی ندارند آیا ما می توانیم بگوییم خوارزمی مربوط به رژیم شاه بوده یا ابن سینا مربوط به فلان دوره بوده است. شخصیت های دانشمند ایران متعلق به مردم ایران هستند و نه حکومت ها. خب حالا یک شخصیت علمی که در بحث انرژی هسته ای وارد بوده این مورد ترور واقع بشود اینرا ما بیاییم بگوییم که این سر انگشت رژیم است یا این مغز اتمی رژیم است و ما اینرا می زنیم و دیگر تمام می شود. اینها همان سلسله خیانت هایی است که سازمان مجاهدین از همان ابتدا یعنی آغاز مبارزه مسلحانه وتروریستی در سال ۱۳۶۰ کرده و الان هم می کند .
به نظر من پایه بحث اینجاست که از بالا فرقه رجوی به استخدام موساد در آمده و هماهنگی های لازم شده است ، حال در پایین رجوی ها برای اینکه خودشان را هم کمی گنده و بزرگ جلوه دهند، به مستخدمین هدایت شده از طرف موساد به سمت مجاهدین پول هم می دهند. در واقع این کارمندان با شرف به قول معروف دو دره می کنند و هم از توبره می خوردند و هم از آخور. بنابراین به نظر من باید همه چیز را در ارتباطات فرقه رجوی با عنصر خارجی در این چارچوب دید و گرنه مگر مریم رجوی شربت ” مجاهد، مجاهد” به جولیانی و کازاکا و آن ژنرال بازنشسته آمریکایی و جان بولتون خورانده است که آنها مجاهدتر از مجاهد شده اند و دیگر کاری ندارند جز سردادن شعار های تبلیغاتی فرقه مجاهدین خلق.sanjabi
در پایان لازم است از جنابعالی سرکار خانم مریم سنجابی سپاس و تشکر صمیمانه داشته باشم که این فرصت را به من داید و از اینکه در پاسخ به سوالات به دلیل مشغله هایی که داشتم با تاخیر پاسخ داده ام ؛ از جنابعالی و خوانندگان عذرخواهی کنم .
خانم سنجابی :

روشنگری های شما بخصوص در باره ارتباط و همخوانی های سازمان مجاهدین با لابی های صهیونیست بسیار برایم جالب و واقعگرایانه بود. خصوصا که درچند سال اخیر و پس از ادعاهای مضحک سران فرقه رجوی مبنی بر بدست آوردن اطلاعات هسته ای خیلی وقت ها از گوشه و کنار و برخی از منابع خبری… می شنویم که عرض و طول سازمان مجاهدین و توان آن در حدی نیست که به اطلاعاتی مخصوصا در زمینه اتمی ایران دست پیدا کند و هرچه هست نشان دهنده مزدوری و تکیه کردن آن بر سرویس های اطلاعاتی و امنیتی غرب و اسرائیل می باشد. بهرحال آنچه که روشن و غیر قابل چشم پوشی است ماهیت کاملا تغییر یافته سازمان مجاهدین است که بعد از گذشته سه دهه آنچنان در منجلاب دوگانگی و خیانت و ضدیت با آرمان های انسانی و حقوق بشری فرو رفته که باور کنید من حتی شرم دارم بگویم که زمانی عضو این فرقه بوده و بیش از بیست سال از عمرم را در این فرقه بسر کردم
با امید به روزی که من و شما بتوانیم با روشنگری هر چه بیشترکمکی هر چند کوچک به جوانان و نوجوانان میهن کنیم .
من هم بنوبه خود از شرکت شما در این مصاحبه تشکر می کنم و امیدوارم در آینده نیز بازهم با ما همکاری داشته باشید.

لینک به منبع: سایت ندای حقیقت
لینک به قسمت اول، دوم  و سوم

لینک به قسمت چهارم

Nedaye-Haghighat-logo

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید