مبارزانی که برای فرار از زندگی فاجعه بار و بسیار انضباطی این مجتع تلاش میکنند میتوانند به یک اقامتگاه مجاور به نام “اردوگاه آزادی” بروند، که برخی از افراد دو سال است که در چادرهای آن رنج میکشند، چون هیچ کشور ثالثی حاضر به دادن پناهندگی به آنها نیست. کارکنان حقوق بشر بررسی شرایط این اردوگاه که توسط امریکا اداره میشود را آغاز کرده اند. یکی از اعضای جدا شده به نایت ریدر گفت که مدتی طولانی از حمام گرفتن محروم بوده و در نتیجه بدنش قارچی شده است.
مجاهدین خلق در عراق. بعد از ده سال
ایران اینترلینک ـ 20.03.2015 ایران اینترلینک بمناسبت نوروز ۲۰۱۵ مقاله زیر را که در نوروز سال ۲۰۰۵ توسط نایت ریدر منتشر شده است را باز نشر می کند. یاد قربانیان مسعود و مریم رجوی و خانواده های آنها در این ایام با ما است. قربانیانی که هنوز پشت دربهای بسته کمپ لیبرتی اسیرند و نمیتوانند با دنیای بیرون آزادانه ارتباط برقرار کنند. تعداد غیر قابل قبولی از آنها جان سپرده اند و بسیاری از این مرگ ها بشدت مشکوک بنظر میرسند. ما امیدواریم که امسال سال پایان این وضعیت غیرانسانی باشد و برای خانم جین هال لوت و تیم تحت رهبریش و همچنین برای مقامات عراقی ذیربط در به پایان رساندن این وضعیت بصورتی سریع و صلح آمیز آرزوی موفقیت می کنیم.
—–
آینده مبهم مجاهدین در عراق و یک بطری اشرف کولا
روزنامه نایت ریدر، هجدهم مارس ۲۰۰۵
اردوگاه اشرف – عراق
عراق واحه ای دارد که در آن چشمه ها بر روی سنگریزه ها جاری میشوند و گلها شکوفه میدهند.
بیمارستان کم و کسر ندارد. در مدارس ویولن تدریس میشود و رانندگان به قوانین عبور و مرور احترام میگذارند.
جریان برق همیشه وصل است. و آب در این مجتمع ِ خودکفا همیشه تمیز است.
تنها چیزی که وجود ندارد راه خروج است.
این ناکجا!، ناکجاآباد، اردوگاه اشرف است.
اقامتگاه حدود چهار هزار ستیزه جوی ایرانی در دشتهای وسیع در قلب خیانتکارترین منطقه عراق.
مجاهدین خلق دو دهه گذشته را با یک هدف واحد برای سرنگون کردن روحانیون بنیادگرای کشور همسایه ایران گذرانده است.
اکنون که عراقیها یک دولت طرفدار ایران را انتخاب کرده اند، هیچکس، از دولت بوش گرفته تا کارکنان حقوق بشر، دقیقا نمیداند با این ناراضیهای خارجی و اردوگاه زیبایشان در میان منطقه جنگی چه کار کنند؟
مجاهدین زمانی تانک و سلاح داشتند، اما بعد از حمله امریکا به عراق مجبور شدند تسلیحات خود را تحویل دهند. صدام حسین محافظ آنها بود. به آنها مکان داده بود و میلیونها دلار سلاح به آنها فروخته بود. اما اکنون او رفته است. زمانی افراد زیادی صف میکشیدند تا به آنها بپیوندند. اما اکنون که جداشدگان خطر بازگشت به ایران را به جان میخرند رده های آنان در حال کوچک شدن است.
آنچه از مجاهدین در عراق باقی مانده، پناهگاه خوش منظره شان در اشرف است و حتی همان هم به مکانی زندان مانند تبدیل شده که تحت نظر ارتش امریکا است. وزارت خارجه آنها را سازمان تروریستی بین المللی خوانده و برخی از اعضای سابق، آن را فرقه میدانند.
در سال هزار و نهصد و هشتاد و شش، صدام حسین این تکه سی و شش کیلومتر مربعی را به مجاهدین هدیه کرد. و آنها نیز آن را به شهرکی پیشرفته با مدل برداری از مناطق دیدنی در ایران تبدیل کردند. جنگجویان، هنگام فراغت از طراحی حملات و جمع آوری اطلاعات درباره ایران، یک کتابخانه، مسجد، استخر شنا و پیکره های پر نقش و نگار ساختند.
پری بخشایی ۴۳ ساله، اداره کننده اشرف میگوید: ما همه چیز را با دستهای خودمان ساختیم. ما این مکان را خیلی دوست داریم. ما خاطرات تلخ و شیرینی در اینجا داریم.
مجاهدین خلق “نایت ریدر” را برای ملاقات دو روزه از اشرف دعوت کرد، که طی دو سال گذشته اولین باری است که به خبرنگاران خارجی اجازه داده میشود به آن وارد شوند. در واقع در این پادگان نظامی بدون سلاح، زنان با یونیفرمهای زیتونی و روسریهای همرنگ، هنوز با تویوتا این طرف و آن طرف میروند. اما آنها در حسرت روزهایی هستند که تانک میراندند و راکتهای کاتیوشا شلیک میکردند.
پیوستن به مجاهدین خلق مستلزم آن است که کلاً ذهن و جسم را به یک ایدئولوژی بسپاری که اغلب “اسلامی- مارکسیستی” توصیف میشود. مردان و زنان جدای از هم در واحدهای خودکفا زندگی میکنند و همه چیز از بستنی تا “اشرف کولا” که در پایگاه ساخته میشود، در آنجا وجود دارد. ازدواج ممنوع است و نیروها تشویق میشوند با نوشتن افکار جنسی شان خود را از این افکار پاک کنند. پست الکترونیکی، نامه ها، فیلمها و اخبار قبل از رسیدن به واحدها توسط فرماندهان اردوگاه (که اکثراً زن هستند) فیلتر میشوند.
بسیاری از ساکنان بعد از آن به اردوگاه اشرف پناه بردند که اقوامشان در زندانهای ایران شکنجه یا اعدام شدند. یاد شهدا در دو موزه خوفناک و یک قبرستان تمیز، که دویست مرد و زن از جمله آنهایی که در حملات هوایی ایالات متحده کشته شدند، گرامی داشته میشود.
یک موزه پر است از ردیفهای عکسها و متعلقات. ساعت مچی، پیراهن تیرخورده، هزاران هوادار مجاهدین که در رژیم ایران کشته شده اند. بازدیدکنندگان فیلمی تکان دهنده از سنگسار کردن دو نفر که زنا کرده اند، یک زندانی که چشمش در آورده میشود و دستگاهی که انگشتان دیگر بازداشتیهای ایرانی را قطع میکند، را تماشا میکنند.
احمدرضا ایران پور، نوزده ساله که برادرش محمد بیست و پنج ساله نیز عضو است، میگوید: در خیابانهای ایران چیزی نمیبینید جز سرکوب و ارعاب. ما این را میبینیم و فقط من نیستم، خیلیهای دیگر هستند که میخواهند از آنجا فرار کنند.
اما افرادی که از اردوگاه فرار کرده اند از فریب خوردن با وعده های مجاهدین، مبنی بر کمک به کودکان ایرانی و احیای دموکراسی در کشور سخن میگویند.
برخی از اعضای سابق میگویند آنچه در عوض دیدند یک فرقه بوده است که اعضایش را با تهدید نگه میدارند.
ارتش امریکا ادعاها مبنی بر نگه داشتن افراد در اشراف علیرغم میلشان را بررسی کرد. یک مسؤول ارتش امریکا که خواست نامش فاش نشود گفت: به نظر من آنها اسیر ایده ها و تعصب شده اند، اما زندانی نیستند. از نظر منطقی به صورت فیزیکی آزادند که بروند.
در اشرف، جداشدگان را “ضعیف النفس” مینامند، خائنانی که نمیتوانند فدا شدن را انجام دهند و در نتیجه به دست عوامل اطلاعاتی ایران می افتند.
مهناز هاشمی بیست و دو ساله، که در سال هزار و نهصد و نود و هشت از تامپا، فلوریدا، به عراق آمده است میگوید: داستانهای آنها ساختگی هستند.
هاشمی با رؤیای هواشناس شدن، تازه در کالج قبول شده بود که خبرهای جنایات در کشورش ایران او را به سوی مجاهدین کشاند.
وی میگوید: با خودم گفتم خدا تو را برای زندگی در فلوریدا نساخته است. وقتی به اینجا آمدم میدانستم که باید زندگی ام را کلاً فدای یک هدف کنم. برنامه من برای اقامت طولانی مدت در اینجا بود.
مجاهدین برای مقابله با تصویرشان به عنوان گروه عجیب و غریب و ایزوله شده، یک کلینیک دایر کرده اند که عراقیهای محلی فقیر را به صورت رایگان درمان میکند. آنها کنفرانسهای حقوق زنان برگزار میکنند و اندیشمندان عراقی را در برنامه های شعرا، موسیقیدانان و تأتر گروه دعوت میکنند. جاده بغداد به اشرف خطرناک است، بنابراین مجاهدین از بازدیدکنندگان آخر شب، با اقامتگاههای تمیز، همراه با سینیهای خوراکی، میوه و شیرینی، پذیرایی میکنند.
در یکی از شبهای اخیر، سیصد زن از واحد شش برای شام در یک کافه تریا جمع شدند و هنرمندان برای جشن سال نوی ایرانی به هنرنمایی پرداختند. در این ارکستر که اعضایش همگی زن بودند آهنگ فیلم “پدرخوانده” نواخته شد و پس از آن خواننده صورتی پوش جمیعت را با سرودهای محلی ایرانی به وجد آورد.
یکی از زنان جوان به نام خجسته گفت: میبینی؟ زنان در اشرف استعدادهای زیادی دارند. میتوانند بخوانند، بازی کنند و بجنگند.
سمیه بیست و چهار ساله که درباره مهارتش با سلاح جنگی و فرخنده بیست و هشت ساله مکانیک تانک که اکنون مسؤول مراقبت الکتریکی است نیز در میان حاضران میباشند. مریم سی و نه ساله که ناخنهای پایش طی شکنجه در زندان ایران از بین رفته اند و هاجر شصت و هفت ساله که شوهر و دو پسرش طی جنگ برای مجاهدین مردند نیز در آنجا هستند. آنها دو سال است محدوده اشرف را ترک نکرده اند.
مورد توجه ترین شخصیت مهناز بزازی بود که طی حملات هوایی امریکا به اردوگاه مجاهدین در حمله دو هزار و سه دو پایش را از دست داد. زنان دور ویلچر او حلقه زدند و او گفت که چطور آسمان قرمز شد و انفجار پاهایش را از بین برد.
بزازی گفت: ما ممکن است سلاح نداشته باشیم، اما آرزو و روحهایمان را حفظ کرده ایم. ما رژیم را سرنگون خواهیم کرد حتی اگر شده با دست و ناخن.
اما این روزها تنها ضربات آنها به دولت تهران بسیار نمادین هستند. مثلا یک شب صدها عضو مجاهدین به عنوان بخشی از جشن چهارشنبه سوری از روی آتش پریدند. سنت باستانی سوزندان غمهای سال گذشته.
مجاهدین که در دهه هزار و نهصد و شصت برای مقابله با شاه ایران تأسیس شد، در انقلاب سال هزار و نهصد و هفتاد و نه شرکت داشت. آنها در اشغال سفارت امریکا در تهران که پنجاه و دو امریکایی به مدت بیش از یک سال گروگان گرفته شدند، شرکت داشتند.
فلسفه چپی گروه سریعا باعث اختلاف آنها با دولت انقلابی شد و مجاهدین سرنگون کردن دولت جدید را در دستور کار خود قرار دادند. حملات آنها دهه ها طول کشیده و چندین مقام مهم رژیم را از بین برده. رهبر کنونی ایران، آقای علی خامنه ای، در نتیجه ترور در سال هزار و نهصد و هشتاد و یک توسط مجاهدین خلق معلول شده است.
آنها سرانجام از ایران رانده شده و در پاریس مستقر شدند، جایی که رهبر نمادین گروه، مریم رجوی اکنون زندگی میکند. آنها سپس به صدام حسین پناه بردند که از آنها در جنگ ایران-عراق و بعدها برای سرکوب کردن شورش کردها و شیعیان استفاده کرد. عراقیها آنها را با دقت زیر نظر داشتند و به تضاد آنها به عنوان نیروی مخالف دیکتاتوری و در عین حال تحت حمایت صدام بودنشان توجه میکردند.
بعد از حمله امریکا به عراق، سیا، اف بی آی و آژانسهای اطلاعاتی بین المللی همگی به اشرف رفتند تا اعضا را از نظر گرایشهای تروریستی بررسی کنند. سربازان قرصهای سیانور پیدا کردند که اعضای ارشد قصد داشتند در صورت دستگیر شدن توسط نیروهای امنیتی ایران از آنها استفاده کنند. ایستگاه رادیویی مجاهدین، باارزشترین پیوند آنها با هوادارانشان در ایران، تعطیل شد. امریکاییها هنوز در حال منفجر کردن بیست هزار تن تسلیحات و مهماتی هستند که حدود دو سال پیش از مجاهدین ضبط کردند.
در واشنگتن، مسؤولان ارشد دولت بوش قصد داشتند از گروه علیه ایران استفاده کنند. و با توجه به تمرکز رییس جمهور امریکا بر برنامه سلاحهای هسته ای تهران، این ایده هنوز کاملاً رد نشده است. یکی از مقامات ارشد وزارت خارجه امریکا تخمین زده است که از میان ساکنان اشرف حدود دویست تن احتمالا از نظر اطلاعاتی برای ایالات متحده مفید خواهند بود.
در حال حاضر، ستیزه جویان میتوانند تحت وضعیت حفاظت شده سازمان ملل در اشرف بمانند. هرچند این بدان معنا است که اعضا در واقع زندانیان ارتش امریکا هستند.
مبارزانی که برای فرار از زندگی فاجعه بار و بسیار انضباطی این مجتع تلاش میکنند میتوانند به یک اقامتگاه مجاور به نام “اردوگاه آزادی” بروند، که برخی از افراد دو سال است که در چادرهای آن رنج میکشند، چون هیچ کشور ثالثی حاضر به دادن پناهندگی به آنها نیست.
کارکنان حقوق بشر بررسی شرایط این اردوگاه که توسط امریکا اداره میشود را آغاز کرده اند. یکی از اعضای جدا شده به نایت ریدر گفت که مدتی طولانی از حمام گرفتن محروم بوده و در نتیجه بدنش قارچی شده است.
یکی از مقامات ارتش امریکا که به امور مجاهدین در عراق مشغول است تأیید میکند که اردوگاه آزادی راه حل طولانی مدت ایده آلی نیست، اما خاطرنشان میکند که ساکنان آن میتوانند از تلویزیون ماهواره ای، فیلم و غذای داغ استفاده کنند.
وی که خواست نامش فاش نشود گفت پیدا کردن کشورهای اسکان مجدد، ممکن است سالها طول بکشد و این به خاطر لیستهای انتظار پناهندگی است.
تنها گزینه دیگر این است که اعضای مجاهدین به ایران برگردند. راهی که وزارت خارجه و دولت عراق آن را به آرامی تشویق میکنند. به این امید که موضوع جدا شدنها به صورت دسته جمعی، رهبری اردوگاه اشرف را از بین ببرد. اردوگاه خالی شده و مشکل حل شود.
مسؤولان مجاهدین میگویند به نظر آنها خط مشی عراق و ایالات متحده برای محدود کردنشان یک اشتباه است.
(پایان)
UNAMI: continued concerns about abuses committed by the PMOI/MeK leadership