تاب می آورم باز هم سنگ بزن این سنگ ار آن تو نیست در اسارت به دست پرندگان اسیر سنگ داده اند
تاب می آورم تاب بیاور تو مومنی به عشق سنگ ها هم پیغام عشق است پشت دروازه های بسته ی اشرف
عزیزکم تورا از این ستمگران منافق پس می گیرم و زخم هایت را با بوسه مرحم مینهم
دلتنگی های بی پایان برای دخترم سمیه
مصطفی محمدی ـ محبوبه محمدی ـ 03.02.2015
(محبوبه: همیشه دلهره با من است. مصطفی: وَالْعَصْرِ …)
-سمیه محمدیهمیشه دلهره با من است
همیشه دلهره او پشت درهای بسته شب ها خواب آشوبم می کند
و روزها چشم انتظاری…
عزیزکم تو که نیستی خوابی نیست تا آشفته شود همیشه ی فصل های خدا با انتظار تمام می شود آرامش ندارم همیشه در تب و تابم
لبخند مهربانت را آرزوی دیدار است
لعنت به ایدئولوزی سازمان لعنت به ایدئولوزی رجوی ورجوی ها لعنت به جدایی لعنت بر شب ها و روزهای بی تو
لعنت به جدایی
لعنت بر آنانی که نفاق و جدایی و تفرقه را آموزش می دهند
عزیزکم چشم به راه دیدارت هستم.
محبوبه محمدی
دلتنگی های بی پایان برای دخترم سمیه
مصطفی محمدی: وَالْعَصْرِ، إِنَّ الإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ
ای عشق باران سنگ است باران سنگ آسمان سیاه و سنگین است
تاب بیاور
پس چه وقت زمان خسر به پایان می رسد
ای عشق پس چه وقت پاسخم خواهی داد
چقدر مانده تا آخر راه
چقدر باید پیمود تا رهایی
راه پر سنگ و پر خطر و طولانی است و عزیزم و عزیزانمان در خطر هستند
ای عشق پاسخم ده …
سخت است انتظار پشت دروازه های بسته وقتی که عزیزانت سنگت می زنند نه بر سرت بلکه بر دلت
به کجا میبری ام ای عشق … پاسخم بده
این سوی دروازه تویی و آن سوی دروازه فرقه ی منافق سنگ به دست عزیزانت می دهد
ما پای به راهی نهادیم که هدفش سر نگونی یک نظام ضد بشری بود و اکنون شاهد غیرانسانی ترین عمل ها و عکس اتعمل ها هستیم
ای عشق به دادمان برس و فرزندان و عزیزانمان را در آغوش پرمهرت نگاه دار
قسم به عصر که انسان همواره در زیان کاری ست…. ای عشق ما مومنیم به تو پس پاسخ ده
قسم به انتظار قسم به لحظه های ناب دیدار لحظه ی اشک شادی
سمیه کجایی مهربانم!
سمیه جان تو سنگ نمیزنی تو یاد نگرفتی که سنگ بزنی تو عشق را آموخته ای تو عشق را می دانی تو عشق را می فهمی تو عشق را بلدی
تاب می آورم باز هم سنگ بزن این سنگ ار آن تو نیست در اسارت به دست پرندگان اسیر سنگ داده اند
تاب می آورم تاب بیاور تو مومنی به عشق سنگ ها هم پیغام عشق است پشت دروازه های بسته ی اشرف
عزیزکم تورا از این ستمگران منافق پس می گیرم و زخم هایت را با بوسه مرحم مینهم
ای عشق بگو کی زمانش می رسد خسران کی تمام می شود
و سنگ ها همین روزهاست که آوار شود بر سر رجوی و هم دستانش……
(با تشکر از خانواده محمدی دریافت شد. ایران اینترلینک)