خانه خانواده قربانیان اسیر در سازمان مجاهدین

خانواده قربانیان اسیر در سازمان مجاهدین

مصطفی محمدی: نداها، آلان ها و یاسرها… را می شناختم، می شناسم و میشناسانم

خدایا تو می دانی که سوختن در آتش در کوچه پس کوچه های غربت برای دختری بی پناه چقدر سخت و درد آور است...

آقای مصطفی محمدی، بازهم “خیر توشه “!

” مرگ خیلی آسان میتواند به سراغ من بیآید اما تا وقتی زنده ام سراغ آن نخواهم رفت… من البته با مرگ مواجه خواهم...

سمیه، حوریه دلتنگ است

دختر دل نازک مهربانم میدانم که قوت قلب عزیزان در بندی دل سیاهی را بشکاف ظهور کن مسیحای من ….. به آسمان نگاه کن ستاره...

کجای دنیا بنام آزادی پرندگان کوچک را به اسارت میکشند؟

قصه ی ماهی سیاه کوچولو که تمام شدنی نیست بیا و مرغ ماهی خوار را مثل قصه ی صمد تا ابد ملعون منفور کن بیا...

دومین نامه خانم سکینه عوض زاده به فرزند عزیزش علی هاجری ـ اسیر در فرقه رجوی

عمر بچه های ما در اسارت گذشت ای از خدابیخبر! ظالم و جانی در کدام کتاب اسلام چنین قوانینی اومده؟ من یک مادر پیرم...