پیدایش گروههای چریکی و رشد مبارزه مسلحانه با رژیم کودتای شاهنشاهی در 28 مرداد سال 1332 شمسی انگیزههای گوناگونی داشت. در اواخر سال 1343 شمسی احزاب و گروههای مخالف رژیم پهلوی با نقطه نظرهای مختلف و حتی بدون ارتباط با همدیگر به یک نتیجه واحد، یعنی “مبارزه مسلحانه” با رژیم پهلوی رسیده بودند. گروه پرویز نیکحواه که در فروردین سال 1344 اقدام به ترور شاه نمود وابسته به سازمان انقلابی طرفدار چین و منشعب از حزب توده بود. هرکس که بفکر مبارزه می افتاد به این نتیجه رسیده بود که مبارزه باید در ابعاد نظامی و سیاسی و ایدئولوژیک دنبال شود. محمد رضاشاه پس از اعلان انقلاب سفید وسرکوب اپوزیسیون و همه مقاومتهای مردمی کارگری روشنفکری دانشجویی اتنیکی خلقی، احساس امنیت میکرد اما این احساس کاذب بود. سازمانهای چریکی را میتوان با توجه به سوابق سیاسی نظامی و ترکیب سازمانی و تاریخ شروع فعالیت به 5 گروه تقسیم کرد. فدائیان که مارکسیست بودند و مجاهدین که التقاطی اسلامی بشمار می آمدند. گروههای کوچکتر مارکسیست با اسامی سازمان آزادی بخش خلقهای ایران،گروه لرستان، سازمان آرمان خلق، و گروههای کوچکتری مانند طوفان، سازمان انقلابی حزب توده، حزب دموکرات کردستان، و اتحادیه کمونیستهای ایران.
120سال مبارزه ضد سلطنتی چپ ایرانی
چپ ایرانی، مبارزه سیاسی،ایدئولوژیک،نظامی
آرام بختیاری ـ 25.06.2021
گفتمان انقلاب اسلامی ایران از مفاهیم و گزارههای چپ بی تاثیر نبوده است. شناخت علمی تاریخ معاصر ایران در طول 120-100 سال گذشته بدون شناخت و بررسی جنبش چپ ایران کاری بیهوده،ناقص، و غیرعلمی است. تفکرات چپ تاثیر زیادی روی مدرنیسم و شبه مدرنیسم ایرانی داشته. اندیشه های سکولار چپ موجب شد تا جامعه نیمه فئودالی نیمه بورژوایی دوره قاجار و زمان پهلوی از مناسبات سنتی قدری فاصله بگیرد و بسوی مدرنیسمی نسبی هدایت گردد. جنبش چپ تاثیر مهمی روی تاریخ معاصر ایران در قرن 20 میلادی داشته. در این قرن اثر گفتمان چپ روی جنبش دانشجویی، کارگری، و ضد امپریالیستی ضد استعماری شایان توجه است.
انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 شمسی از آغاز در مراحل تکوین، شکل گیری، موفقیت و دست آوردهای خود از اندیشه علمی و مارکسیستی چپ تاثیر پذیرفته است. در ایران احزاب چپ از اوایل مشروطه تشکیل شد و تا پیروزی انقلاب اسلامی با فراز و فرودهای زیاد به فعالیت خود ادامه دادند.
افکار اشتراکی به مفهوم جدید کلمه در ایران زمان قاجار و پیش از انقلاب مشروطه(1285-1284شمسی) وارد ایران شد. در میان نویسندگان سیاسی آنزمان ایران، میرزا آقاخان کرمانی مستقیما از افکار متفکران سوسیالیست غرب متاثر گشته است. میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی عمری را در قفقاز گذراند و نسبت به جنبش آزادی خواهی و نظرات اندیشمندان سوسیالیست و دمکرات بصیرت داشت و تاثیر آنان را میتوان در نوشته های وی مشاهده نمود. برخی از احزاب فعال مشروطه خواه از مرام احزاب رادیکال و سوسیال دمکرات اروپایی و روسی بی خبر نبودند. اندیشه های اصلاح طلبانه ایرانی در 200 سال گذشته در مراحل گوناگون تحول، ملهم از چند منبع بوده اند که یکی از آنها از روسیه و پس از سرنگونی حکومت تزاری و برپایی نظام شورایی بوده. تاثیر اندیشه های مترقی روسی پس از انقلاب اکتبر سال 1917 میلادی در ایران بیش از تاثیر اندیشه های افرادی مانند حیدرخان عمواوغلو و رسولزاده و افراد دیگر است.
بعد از جنگ جهانی دوم در سال 1945 میلادی اردوگاه سوسیالیستی همراه با جنبش کارگری کشورهای سرمایه داری و جنبش های رهایی بخش ملی در جهان سوم، 3 نیروی عمده محرک انقلاب در اغلب کشورهای جهان سوم بودند. از سال 1970 میلادی نقش مهم جنبشها و جریانات دمکراتیک بشکل گسترده و با وضوح مشخص گردید. از این زمان گفتمان مبارزات ضد امپریالیستی غالبا گفتمان چپ بود.
در سال 1357 شمسی انقلاب اسلامی ایران به عمر نظام استبدادی و وابسته سلطنتی پایان داد. از جمله ویژگی های آن شهری بودن و مذهبی بودن آن بود. پاکستان و شوروی سابق از نخستین کشورهایی بودند که دولت جدید را به رسمیت شناختند.
در اروپا انقلابات طبقاتی که در قرن 19 میلادی شروع شده بود بعد از اوج گیری تفکرات سوسیالیستی در دستور کار طبقات فرودست قرار گرفت. همه این انقلابات که در آن قرن شروع شده بود به پیروی از افکار و نظریه های مارکس فیلسوف آلمانی بودند که میگفت تاریخ چیزی غیر از مبارزه طبقاتی نیست. اولین انقلاب از نوع مارکسیستی را میتوان کمون پاریس نامید که در آن کمونیست ها دولت را نابود کردند ولی پس از چندی شکست خوردند و کارگران و انقلابیون هزینه عظیمی را متحمل شدند. بعد ازآن با کمک تئوری پردازهای جدیدی مانند لنین در سال 1917 میلادی انقلاب اکتبر در روسیه به رهبری بلشویکها به پیروزی رسید. بعضی کشورهای جهان سوم از انقلاب سوسیالیستی شوروی الگو برداری کردند و شعارهای انقلابی در همه جا زمزمه میشد. پس از آن کوبا و چین و ویتنام در انقلابات مارکسیستی موفق شدند. بقیه جنبشهای آزادی بخش نیز به تقلید از انقلابات فوق فعالیت نموده و گروهها و احزاب مارکسیستی گوناگون در کشورهای جهان سوم تشکیل شدند که به آنان احزاب چپ میگفتند.
چون مفهوم چپ طیف وسیعی را در برمیگیرد در این نوشته بر گفتمان حزب توده ایران تاکید شده است. فرضیه اصلی اینست که گزارهها و مفاهیم انقلاب اسلامی ایران از گفتمان چپ متاثر بوده است. واژه مهم دیگر در این نوشته مفهوم دیسکورس یا گفتمان است که ریشه یونانی دارد و به معنی حرکت پر شتاب از مرکز به بیرون و به اطراف است. چپ در اصطلاحات سیاسی اکنون به طیف رادیکال یا سوسیالیست و پیشرو اشاره دارد، اما در اصل به لحاظ لغوی یک اصطلاح مکانی است. در مجلس مالکان در سال 1789 میلادی فرانسه به عوام که در سمت چپ پادشاه می نشستند، میگفتند. در مجامع و مجلس انقلاب فرانسه این رفتار به سنتی تبدیل شد که طبق آن اعضای رادیکال و مساوات طلب از منظر کرسی رئیس در طرف سمت چپ مجلس می نشستند. جنبش چپ در طول زمان و مکان آنقدر متفاوت شده است که اراعه یک تعریف مشخص از آن را بسیار دشوار میسازد. اصطلاح چپ معمولا بیشتر به آن دسته از گروههای مارکسیست لنینیست یا کمونیست گفته شده است که طرفدار سرنگونی انقلابی و قهرآمیز نظام سیاسی موجود و نشاندن یک دولت سوسیالیستی بجای آن بودند. پیرامون شرایط بین المللی گفتمان چپ در ایران باید اشاره کرد که یک ماه پس از روی کارآمدن لنین در سال 1917 میلادی اعلامیه مهمی خطاب به مسلمانان مشرق زمین از طرف دولت انقلابی شوروی انتشار یافت . این بیانیه نشان میدهد نظم جدیدی در روسیه بوجود امده که بر چگونگی های روابط بین الملل تاثیر مهمی دارد.
در غالب منابع اشاره میشود که حزب توده در سال 1320 فعالیت خودرا آغاز کرد. سلیمان میرزا در سال 1321 شمسی دبیر کل حزب توده شد. او قبلا در سالهای 1305-1300 شمسی حزب سوسیالیستی را رهبری نمود. سفیر انگلیس در سال 1322 گزارش میدهد که سیاست رسمی دولت تقویت مذهب برای مخالفت مردم با افکار کمونیستی است و تجار میخواهند برای مبارزه با سوسیالیسم از مذهب استفاده کنند. درگزارش دیگری اشاره شده که در سال 1325 بیشتر علما به مخالفت با حزب توده پرداختند.مرتضی علوی و دکتر تقی ارانی از ینیادگذاران “جمهوری انقلابی ایران” در تبعید بودند. ملیون ایرانی همیشه از ادبیات ضد امپریالیستی و استقلال طلبانه سوسیالیستهای درون و بیرون ایران استفاده میکردند. با شناسایی و بازداشت گروه 53 نفر از حزب توده در اردیبهشت 1316 شمسی ضریه بزرگی به فعالیتهای جنبش دانشجویی وارد آمد.
زیبا کلام استاد علوم سیاسی دانشگاه مینویسد هیچ حزبی غیراز حرب توده تبدیل به یک حزب واقعی نشد. محقق دیگری بنام مقصودی میگوید حزب توده بدون شک بزرگترین حزب در تاریخ معاصر ایران بوده و نشریه کیان اعلان نمود که از جنگ جهانی دوم به بعد مارکسیسم و سوسیالیسم تاثیر درخور توجهی روی تحول تفکر سیاسی در ایران گذاشته است هرچند این تاثیر گاهی مستقیم و گاهی غیرمستقیم و پوشیده بوده است. در واقع تمام مکاتب فکری ایران معاصر تا حدی نشان از تاثیر پذیری از سوسیالیسم دارند.
حزب توده سیاست خود در برابر دین اسلام را آنچنان محتاطانه بیان میکرد که احمد کسروی شکایت نمود که حزب توده برای ساکت نمودن ملاهای محافظه کار سیاست ارتجاعی پیشه کرده است. حزب توده در اوایل انقلاب 57 برای پرهیز از اتهام چپگرایی میگفت سازمانی است سیاسی و نه مذهبی.
پیدایش گروههای چریکی و رشد مبارزه مسلحانه با رژیم کودتای شاهنشاهی در 28 مرداد سال 1332 شمسی انگیزههای گوناگونی داشت. در اواخر سال 1343 شمسی احزاب و گروههای مخالف رژیم پهلوی با نقطه نظرهای مختلف و حتی بدون ارتباط با همدیگر به یک نتیجه واحد، یعنی “مبارزه مسلحانه” با رژیم پهلوی رسیده بودند. گروه پرویز نیکحواه که در فروردین سال 1344 اقدام به ترور شاه نمود وابسته به سازمان انقلابی طرفدار چین و منشعب از حزب توده بود. هرکس که بفکر مبارزه می افتاد به این نتیجه رسیده بود که مبارزه باید در ابعاد نظامی و سیاسی و ایدئولوژیک دنبال شود. محمد رضاشاه پس از اعلان انقلاب سفید وسرکوب اپوزیسیون و همه مقاومتهای مردمی کارگری روشنفکری دانشجویی اتنیکی خلقی، احساس امنیت میکرد اما این احساس کاذب بود. سازمانهای چریکی را میتوان با توجه به سوابق سیاسی نظامی و ترکیب سازمانی و تاریخ شروع فعالیت به 5 گروه تقسیم کرد. فدائیان که مارکسیست بودند و مجاهدین که التقاطی اسلامی بشمار می آمدند. گروههای کوچکتر مارکسیست با اسامی سازمان آزادی بخش خلقهای ایران،گروه لرستان، سازمان آرمان خلق، و گروههای کوچکتری مانند طوفان، سازمان انقلابی حزب توده، حزب دموکرات کردستان، و اتحادیه کمونیستهای ایران.
تصمیم برای مبارزه مسلحانه از سال 1344 شروع شد گرچه واقعه مسلحانه سیاهکل در سال 1349 اتفاق افتاد. توسل به اقدامات قهرآمیز و مبارزه مسلحانه در دهه 40 شمسی راه ناگزیزی بود که رژیم پهلوی در مقابل جوانان مسئول و مردمی قرار داده بود. علاوه بر گروههای مارکسیستی که در راس آنها گروه جزنی-ظریفی و گروه احمدزاده-پویان قرار داشت، جوانانی متمایل به عقاید اسلامی پس از سال 1342 معتقد به روشهای قهرآمیز و مبارزه مسلحانه با حکومت شاه شدند. جنایات بیسابقه ساواک در شکنجه اسرای جوان و کشتار بیرحمانه 9 تن از آنها از جمله بیژن جزنی در سال 1954 شمسی گوشه های دیگری از خشونت رژیم دیکتاتور شاه علیه جوانان بود.
اعضای جنبش چریکی نمایانگر جمعی بیقرار بودند و گرچه در سازماندهی تودهها و کارگران ناتوان بودند ولی در جذب جوانان تحصیل کرده طبقه متوسط بسوی آرمانهای عدالتخواهانه سوسیالیستی، سکولار، و مدرن خود موفق بودند. با وجود ضربات زیاد تا اواسط دهه 1350 جنبش چریکی اعتباری برای خود کسب کرده بود و در میان جمع دانشگاهی مخاطبانی برای خود بدست آورده بود. خستگی ناپذیری و شور انقلابی و مقاومت زن و مرد های جوان در آن دهه شگفت آور است.
در فاصله بین واقعه سیاهکل و انقلاب اسلامی 1357-1349 شمسی تعداد 341 چریک و افراد وابسته به گروههای مسلح سیاسی طبق اسناد باقیمانده از ساواک طی مبارزه با رژیم شاه جان خود را از دست دادند. از این عده 177 نفر در برخورد مسلحانه کشته شدند و 11 نفر با رای دادگاهای فرمایشی نظامی و برخی بدون محاکمه اعدام شدند. 42 تن در اثر شکنجه جان باختند. سرنوشت 15 تن از دستگیرشدگان هنوز معلوم نشده. 7 نفر پیش از دستگیری و اسارت دست بخودکشی زدند. 9 تن که دوران محکومیت زندان خود را طی میکردند در تپه های اوین ترور و تیرباران شدند. گذشته از قتلهای مذکور حدود 200 تن به اتهام کار چریکی به رندانهای طویل المدت محکوم گشتند. از مجموع 341 نفر مقتولین فوق مشخصات 306 تن به شرح زیر شناسایی شده . 61 درصد یعنی 208 نفر روشنفکر و 9 درصد یعنی 26 نفر کارگر از 22 کارخانه و 3 تن کاسب و 1 تن روحانی. بیشتر آنان جوان بوده و فقط 10 درصد از 306 نفر هنگام مرگ بالای 35 سال سن داشتند. همچنین از میان 341 نفر کشته شدکان فوق 39 نفر زن بوده اند که 4 نفر آنان خانه دار و 13 نفر دانشجو و 9 نفر معلم و 2 نفر با درجه دکترا و یک نفر کارمند اداره بوده است. از میان 5 گروه چریک، فدایی و مجاهد، 172 نفر یعنی 50 درصد فدایی چپگرا، و 73 تن یعنی 21 درصد مجاهد مسلمان، و 38 نفر یعنی 11 درصد از گروههای کوچکتر مارکسیست، 30 نفر یعنی 9 درصد از مجاهدین مارکسیست شده سازمان پیکار، 28 نفر یعنی 8 درصد از گروههای کوچک اسلامی بودند.
تایثر گفتمان چپ بر جنبش های دانشجویی، کارگری، استقلال طلبانه ضدامپریالیستی، و اتنیکی خلقی اغلب تحت تاثیر جریانات باتجربه تر روشنفکری قرار داشت و به گسترش دامنه اجتماعی آنها کمک میکرد. جنبش دانشجویی معمولا بخشی از جنبش ایدئولوژیک گسترده تر بود. روشنفکران تولید کننده فرهنگ و اندیشه های متنوع و خاصی هستند و دانشجویان اغلب مصرف کننده آنان هستند. سرکوب مبارزات دانشجویی تا پیروزی انقلاب 57 به اشکال مختلف و با شدت تمام از طریق ساواک ادامه داشت . در این دوران عده زیادی از دانشجویان به زندان افتادند یا اخراج شدند و یا به خدمت سربازی اجباری فرستاده شدند.
تماس falsaf@web.de
منبع این نوشته، از پایاننامه 200 صفحه ای دانشگاهی آقای محراب متقی در ایران، در سال 1387 با عنوان ” تاثیر گفتمان چپ مارکسیست بر انقلاب اسلامی ایران” است