حسن شهباز: سر و بدنه، دو پدیده متضاد در فرقه مجاهدین خلق

0
799

در حالیکه بقول او به این شخص امضای خون و نفس داده بودند! که البته این هم مُهر سکوتی بود بر لب های معترضان! در نشست ها در هر نقطه ای که به بن بست می رسیدند و جوابی نداشتند با گفتن اینکه شما امضا داده اید نفرات را وادار به سکوت میکردند!! شاید هیچ کسی به اندازه رجوی از خدا برای توجیه اعمالش مایع نگذاشته باشد، اکنون هم رهبر فرقه برای دربند نگه داشتن اعضإ دست به کار خدعه ای دیگر شده! اعلام موسسان پنجم که اخیرا اعلام شده فریب دیگریست برای گذر از بحرانی که گریبانش را گرفته و فقط وفقط  افساریست محکمتر برای “بدنه” نگون بخت فرقه مجاهدین خلق.

تناقض در آرمان شهرفرقه رجوی ـ قسمت سوم

سر و بدنه، دو پدیده متضاد در فرقه مجاهدین خلق

برکات آرمان شهر رجوی !؟

حسن شهباز ، تیرانا،  سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی  ـ 21.06.2021

لینک به قسمت اول

لینک به قسمت دوم

همانطور که قبلا اشاره کردم ،رهبر این فرقه ادعا میکند که بشریت با پیروی از او به سر منزل مقصود خواهد رسید! او ادعا میکند که اوتوریته مستقیم از جانب خدا به او واگذار شده، او میتواند کنترل تمامی شئونات “بدنه” فرقه را در دست داشته باشد او همچنین ادعا میکند که این آرمان شهر همان جامعه توحیدیست که سر منزل انسانیت است !! و همه  کسانی که در این فرقه هستند در نوک پیکان تکامل قرار دارند، نجات یافته اند و آخرت شان تضمین شده است، در این میان مریم ، شورای رهبری و مسولین موظف بودندهمین ادعا ها را باصطلاح محکم کاری کنند که: خط وخطوط صاحب دارد ! ذره ای شکاف داشتن دراین باره  شرک است ،هرکس آلوده به این کفر باشد بایستی استغفار کند!!  بدین ترتیب مخالفتی وجود نداشت!

البته دلیل این عدم مخالفت اینست که سقف آزادی در هر جامعه ای رابطه مستقیم با قامت فکری آن جامعه دارد، بهمین دلیل رجوی نیاز داشت بهرقیمتی نفرات ناآگاه بمانند و به این ترتیب میتوانست با وقاحت از شعار «آزادی» علیه آزادی استفاده کند و این دغل کاری بدین صورت معنی می یافت که در داخل مناسبات فرقه ، هر کس کاملا آزاد است که خودش را در راه اهداف و برنامه های سران فرقه فدا کند!  تنها مفهومی که از آزادی دردرون فرقه عینیت یافته همین است که هرکس کاملا آزاد است که تمام فکرو ذهن، عشق وعلاقه،  عواطف و احساسات، و در نهایت جسم و روح خود را برای رجوی هزینه کند.

اما درحقیقت ، هیچکس حق انتخابی برایش متصور نیست همه باید بدون هیچ گونه اعتراضی در مقابل گفته ها و خواسته های او سر تعظیم فرود بیاودند!

چرا؟

دلیل این بی شرمی  اینست که رجوی هر کسی که انتخاب دیگری داشته ویا داشته باشد را خسره الدنیا و الاخره خوانده است!

چرا؟

چون تسلیم وی نشدند؟

در حالیکه بقول او به این شخص امضای خون و نفس داده بودند! که البته این هم مُهر سکوتی بود بر لب های معترضان! در نشست ها در هر نقطه ای که به بن بست می رسیدند و جوابی نداشتند با گفتن اینکه شما امضا داده اید نفرات را وادار به سکوت میکردند!!

شاید هیچ کسی به اندازه رجوی از خدا برای توجیه اعمالش مایع نگذاشته باشد، اکنون هم رهبر فرقه برای دربند نگه داشتن اعضإ دست به کار خدعه ای دیگر شده! اعلام موسسان پنجم که اخیرا اعلام شده فریب دیگریست برای گذر از بحرانی که گریبانش را گرفته و فقط وفقط  افساریست محکمتر برای “بدنه” نگون بخت فرقه.

اینگونه فریبکاری ها در درون فرقه همواره وجود داشته و جدید نیست! در عراق که بودیم  وقتی فشار خانوادها در پشت درب اشرف بیش از حد شده بود رهبر فرقه ازفریب دیگری بنام سوگند اعضإ استفاده نمود و بدین صورت نه تنها توانست نفرات درون مناسبات را سرگرم کند بلکه زنجیر محکمتری بردست وپای اعضإ بست! ازطرف دیگر با یک کرُهمآهنگ وهمه جانبه توانست  نفرات پشت درب اشرف را “دشمن “و مزدور خطاب کند! البته این اینهمانی ها هم تازگی ندارد!استفاده از کلمه “دشمن” درهر بحث و موضوع تشکیلاتی و یا مشکلات درونی مناسبات شاه بیت نشستها بود !

چرا؟ آیاواقعا تا این حد دشمن نفوذ دارد که مشکلات تشکیلاتی را هم او ترتیب میدهد !! اما حقیقت اینست که میتوان همه‌ ضعف ها و کم کاری ها را بر گردن “دشمن” انداخت! اگر کار اشتباهی بوده و یا هست دشمن را مقصر جلوه داد! با کلمه دشمن  “بدنه ” را میتوان  ترسانند !به سکوت واداشت و اسیرکرد !

با همین حربه بود که توانست “بدنه”را زندانی کند. قبلا در مورد زمانیکه بدنه سازمان در شهرتیرانا قرار داشت توضیح دادم و اشاره کردم که این شکاف برای  فرقه بسیار گران میآمد و نیاز مبرمی به بستن این شکاف داشت قبل از انتقال در یک نشست عمومی که بصورت نوشتاری باصطلاح با رهبری بود! یک تعهدنامه با چندین بند ،که توسط خودش تنظیم شده بود! در نشست برای همه نفرات برگه های سر برگدار با آرم رنگی ارتش آوردند و نفرات باید عین همان تعهد تنظیم شده را واو به واو با خط خود دیکته کرده و امضإ  مینمودند!اما آنچه که در بندهای این تعهد بارز بود اسارتی بود که “بدنه” با این امضإ ،باصطلاح آگاهانه به آن تن میداد.

این بدنه آنروز باسم جابجایی زیر بار این اسارت رفت. امروز اما باسم موسسان پنجم !! در ماههای رمضان و محرم باسم دیدار با آقا و…اما در ورای همه این بازیها و سرگرمیها که وقت و بی وقت توسط سران فرقه انجام میشود یک حقیقت تلخ موج میزند و آن حق مالکیتی است که توسط اعضإ در سینی طلایی به سران فرقه تقدیم میشود.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید