این همان مشکلی است که مردم ایران با آن به مدت 40 سال رو به رو هستند. همین موجب شده که ما ایرانی ها نسبت به همه چیز بد گمان، نا امید و بی اراده شویم. همواره این پرسش را از ما کسانی که از مجاهدین جدا شده اند می شود، چرا تعدادی از مجاهدین همچنان در تشکیلات باقی مانده اند؟ پاسخ، همان داستان اردوگاه اسرای جنگی کره است. از لحظه ورود هر کس به سازمان مجاهدین، شستشوی مغزی با یک بمباران تبلیغاتی شروع می شود، البته لازم نیست در مجاهدین چهل سال و یا حتی یک سال بمانید تا تمام امید و اراده خودتان را از دست بدهید. آنان چنان توانمندی در شستشوی مغزی دارند که در عرض مدت کوتاهی از یک انسان، یک موجود متحرک و بی اراده می سازند. در سازمان مجاهدین، روزانه دها خبر منفی و نا امید کننده به خورد اعضای مجاهدین داده می شود. شاید باور این سخت باشد که همه اعضای مجاهدین این تصویر در ذهنشان است که در خارج از دیوارهای سازمان مجاهدین، دنیای ویران و جهنمی آخر زمان (Apocalypto) حاکم است. اراده و اعتماد به نفس افراد چنان از آن ها گرفته می شود که آن ها فکر می کنند اگر از مجاهدین بیرون بروند، بیچاره و درمانده و ناتوان هستند و تنها راه ادامه زندگی ماندن خفت بار در مجاهدین است. این تنها دلیلی است که اعضای مجاهدین همچنان در درون تشکیلات فرقه ای باقی مانده اند.
بی اراده گی و بد گمانی و نا امیدی، حاصل چهل سال بمباران تبلیغاتی
کریم غلامی ـ ایران فانوس ـ 05.09.2019
آیا رجوی توانسته زندان اشرف 3 در آلبانی را برای مغزشویی آماده کند؟
بی اراده گی و بد گمانی و نا امیدی، حاصل چهل سال بمباران تبلیغاتی
چندی پیش یکی از دوستان مطلبی برای من فرستاد که محتوای بسیار جالبی داشت. این مطلب در رابطه با سربازان اسیر در جنگ کره بود که آن ها هرگز اقدام به فرار از اسارت گاه خود نکردند و بسیاری از آن ها در آن اسارت گاه مردند در حالی که شرایط اسارت گاه بسیار مناسب بود. تنها دلیل این که اقدام به فرار نکردند و اکثر آن ها روانی شده و یا مردند، بخاطر این است که تمام مدت اسارت آن ها به آنان خبر های بد و نا امید کننده می دادند.
شرایط امروزی ما چندان بی شباهت به آن اردوگاه نیست. به دو نکته بسیار مهم در رابطه با ایران و ایرانی ها، اشاره می کنم. در خارج از ایران، ایرانی ها از ایرانی ها فرار می کنند و تلاش می کنند تا می توانند از هم وطنان خود فاصله بگیرند و در صحبت های شان نیز به این موضوع اشاره می کنند و به آن دامن می زنند و نکته دوم، هر چیزی در ایران راه به سیاست می برد.
به دو داستان مشابه اشاره می کنم. حتما در اخبار شنیده اید که انفجاری در سکوی پرتاب موشک ماهواره بر در ایران صورت گرفته است که بسیار مایع تاسف و ناراحتی است. خبرگزاری ها، چنان این خبر را انتشار می دهند که انگار یک سرشکستگی برای ایران است و ایرانی ها ناتوان و عقب مانده هستند. از نظر من، جای قدردانی برای دانشمندان ایرانی است که در چنین شرایطی و در یک محاصره اقتصادی که در طول تاریخ بی سابقه بوده است در این نطقه از پژوهش هستند. در دو فاجعه ای بسیار بدتر از آن، در آمریکا شاهد بودیم انفجار فضاپیمای کلمبیا و چلنجر که به مرگ تمامی 14 سرنشین آن منجر شد و آن پایان دوران این شاتل ها بود، کسی در دنیا این مسئله را سیاسی نکرد و کسی این خبر را با تردید و بد گمانی و منفی گرایانه، منتشر نکرد بلکه تمام دنیا با آنان همدردی کردند.
این همان مشکلی است که مردم ایران با آن به مدت 40 سال رو به رو هستند. همین موجب شده که ما ایرانی ها نسبت به همه چیز بد گمان، نا امید و بی اراده شویم.
همواره این پرسش را از ما کسانی که از مجاهدین جدا شده اند می شود، چرا تعدادی از مجاهدین همچنان در تشکیلات باقی مانده اند؟
پاسخ، همان داستان اردوگاه اسرای جنگی کره است.
از لحظه ورود هر کس به سازمان مجاهدین، شستشوی مغزی با یک بمباران تبلیغاتی شروع می شود، البته لازم نیست در مجاهدین چهل سال و یا حتی یک سال بمانید تا تمام امید و اراده خودتان را از دست بدهید. آنان چنان توانمندی در شستشوی مغزی دارند که در عرض مدت کوتاهی از یک انسان، یک موجود متحرک و بی اراده می سازند.
در سازمان مجاهدین، روزانه دها خبر منفی و نا امید کننده به خورد اعضای مجاهدین داده می شود. شاید باور این سخت باشد که همه اعضای مجاهدین این تصویر در ذهنشان است که در خارج از دیوارهای سازمان مجاهدین، دنیای ویران و جهنمی آخر زمان (Apocalypto) حاکم است. اراده و اعتماد به نفس افراد چنان از آن ها گرفته می شود که آن ها فکر می کنند اگر از مجاهدین بیرون بروند، بیچاره و درمانده و ناتوان هستند و تنها راه ادامه زندگی ماندن خفت بار در مجاهدین است. این تنها دلیلی است که اعضای مجاهدین همچنان در درون تشکیلات فرقه ای باقی مانده اند.
„پایان“
///////////////////////////////