حسن حبیبی فیثاقورث نظام رهبرعقیدتی + متن مصاحبه آقای مالک بیت مشعل ، قسمت دوم
علی شیرزاد، فریاد آزادی، نهم آوریل ۲۰۱۸:… حسن حبیبی دریک مقاله که درشبکه های اجتماعی منتشرکرده گفته (این ما نیستیم که بسمت جان بولتون رفتیم بلکه جان بولتون است که دیدگاهش نزدیک به خط سرنگونی مقاومت شده است واوست که ازمقاومت بهره میبرد نه برعکس) میخواهیم همین یک جمله که کلی توضیحات درباره ان داده را بررسی کنیم سوال ازاین …
حسن حبیبی فیثاقورث نظام رهبرعقیدتی
علی شیرزاد، فریاد آزادی
لینک به منبع
حسن حبیبی دریک مقاله که درشبکه های اجتماعی منتشرکرده گفته (این ما نیستیم که بسمت جان بولتون رفتیم بلکه جان بولتون است که دیدگاهش نزدیک به خط سرنگونی مقاومت شده است واوست که ازمقاومت بهره میبرد نه برعکس) میخواهیم همین یک جمله که کلی توضیحات درباره ان داده را بررسی کنیم
سوال ازاین شیاد سیاسی که شیادی راهم ازرهبرعقیدتیش یعنی رجوی یادگرفته این است که فرق اینکه تو بسمت بولتون رفتی یا اوبسمت توامده چیست ؟ جواب هیچ فرقی باهم ندارند فقط یک شیاد کلمات راجابجا کرده است همین . یعنی ما باید قبول کنیم بولتون اومده وجلو درب پایگاه های مجاهدین ودفترش درواشنگتن وکنارکاخ سفید بست نشینی کرده ودرخواست نزدیکی کرده یا برعکس این توهستی که به سراغ اورفته ودرازای لابیگری ودفاع ازتو دلارهای نفتی عربستان راازتومیگیرد و دفاع میکند کدام است ؟ ایا نمازشفاعت ودعا خوندن راهم خانم رایس وبوش پسر ازتو خواستند ؟ ایا خواسته الگوی عراق درباره ایران راهم بوش ازتو خواسته بود که تبلیغ ان رامیکردی وخواهانش بودند وانها به خط سرنگونی تو نزدیک شده بودند یا خواسته توبود می بینید شیادی درکجاست برای رد گم کردن میگوید اوست که بسمت من امده . همین رااززاویه دیگرنگاه میکنیم سوال دوم اینه که چه اتفاقی دراعتقادات تو افتاده ویا چگونه فکرمیکنی که بولتون احساس کرده باید بتو نزدیک بشود ؟ این وجهه اشتراک کجاست ؟ هم تو وهم بنده خوب خوب میدونیم که مواضع سیاسی نشات گرفته ازایدئولوژیست این چرخش درکجا صورت گرفته چرا به ان نپرداختی ؟ این چرخش ازسال ۷۴ زمان کلینتون صورت گرفت که درباره اش مفصل نوشتم ودرعراق درتنظیم به امریکایی ها خودش رابخوبی نشون داد اگرتودرخارجه بودی وندیدی ما که هردقیقه وهرساعت وهرروز میدیدیم دیگه برای ما قمپوزدرنکن
حال ببینیم برادربولتون خودش چی گفته دوسه روز پیش یک روزنامه امریکایی افشاء کردکه بولتون گفته ما باید ببینیم مردم ایران چه شعاری میدادند انها شعارمیدادند (ای شاه ایران برگرد به ایران پس ما باید با پسرپادشاه مذاکره کنیم ) سوال اینه هدف چیست وچرا این راعلنی کردند ؟ او که باتمام وجود برای مجاهدین مایه میگذارد ودنیایی کاربرای انها کرده ازلیست تروریستی دراورده ودرمجالس ومحافلشون شرکت میکند ولی یکباربا پسرپادشاه صحبت نکرده ؛ ایا او دنبال منافع مجاهدین است ویا این که دنبال منافع امریکا وازانها بعنوان کارت بازی استفاده میکند همان طورکه صدام کرد وقبلا نوشتیم ؟ حقیقت این است که اودنبال منافع امریکا ودلارهای بانکی خودش است ونه عاشق مجاهدین است ونه پسرپادشاه ؛ باعلنی کردن دوهدف دارد
یک : به پسرپادشاه ومجاهدین پیام میده که اگردرمزدوری ونوکری وپابوسی انطورکه ما میخواهیم نباشید سراغ دیگری میرویم وانها را بااین حرف بیشتربه استان بوسی میکشاند
دو:به مجاهدین میگوید هدف اصلی وفرد مدنظرما پسرپادشاه ویا بقول خودمون بچه شاهه نه تو؛ تو درجامعه ایران طرفداری نداری ببین درخیابونها وشعارها حرفی ازتو زده نشد
حال باید گفت فیثاقورث نظام رهبرعقیدتی اینهم جواب مقاله تو که برادربولتون بخوبی داده است پس اینقدربرای او دم تکون ندهید وتعریف وتمجید نکنید خیرشما دراو وامریکا وکشورهای عربی واسرائیل نیست خیرشما دراین است که صادقانه به اشتباهات خود اعتراف وازملت ایران عذرخواهی وبگویید دراین سالیان چکارکردید وصادقانه وبا شهامت پای ان به ایستید وخود رااصلاح ودرمسیرمردم قدم بردارید تا ملت ایران شما راببخشد ومسیرجدید را ازصفرشروع کنید وبنده هم باشناختی که ازتفکرات وفرهنگ مردم ایران وجوانمردی هایشون دارم مطمئن هستم که وقتی صداقتی راببینند حتما فرد وجریان صادق راتنها نمیگذارند به شرط اینکه برای شورای نگهبان وسران حاکمیت دینی که دشمن ایران وایرانی هستند نامه دوباره ننویسی واین بارباانها دمخورنشوی << همین >>
علی شیرزاد: ۲۰۱۸ / ۰۴ / ۰۸
–
مصاحبه مالک بیت مشعل با تلویزون مردم : قسمت دوم
فریاد آزادی
لینک به منبع
این مصاحبه از گفتاری به نوشتاری تبدیل شده است برای دسترسی هموطنان
مجری :چرا این تبعیض بود وبین نفرات ودسته بندی انها دلیلش چی بود .
مالک: باورکنید که حتی من در همین البانی دریکی از نشستها به جواد گفتم .در دستگاه شما دسته بندی میکند انگار در دستگاه شما ادمهای خوب وادمهای بد وجود داره .به ادمهای بد جواب نمی دید ولی به ادمها خوب لب تر کنه همه چیز براش محیا میکند که جواد گفت نه اینطور نیست این طرز تفکر خوب نیست اینطوری فکر نکنید .واگه حرفی بزنی نشست برات میذارن وهمه روسرت میریزن حالا بیا وجواب بده .این وسط بگی معذرت میخوام فایده نداره .بگی اشتباه کردم فایده نداره.بگی مبخشی فایده نداره.اینجا جامعه ی بی طبقه ی توحیدی هستش اینجوریه وانیطوریه چرا تو این حرف رامیزنی بروپروژه بنویس که چی تو ذهنت سر سازمان هست بیا بخون که جمع کمک کنه از ایدولوژی جنیست بکشی بیرون .
مجری:از مصطفی خبری نداری شما تا البانی باهشونبودی وبلاخره ساکتش کردن ،زن بهش دارن .چکارکردن .
مالک :من از لیبرتی تا البانی چند بار اورادیدم ودیگه ندیدم مثل اینکه جلوتراز من رفته بود بیرون .راستش را بخوای نمی خوام کسای دیگه مثل من زندگیشون وسرنوشتون هدر بره .نمی خوام کسی گول حرفهای اینها را بخوره واینها با سرنوشت انسانها بازی میکنن وخیلی راحت بازی میکنن.وقتی به نقطه ای رسید ی وحذب شدی وگفتی همه چیزمن مسعود ومریم هستش اینها میدونن که کاروشون کردن .حالا سرتبعیض بذاربگم خیلی وحشناکه .حالااینجا رونگاه کنین. وحتی چه بلایی سرمردم عراق اوردن چون مترجم بودم درعراق،اینجا برای من واضح شد .هرکس ازخودشون یا بچه خودشون هستش .خیلی راحت کارشو میکنن ویک خونه براش میگیرن وبعد از یک ماه میفرستن .سردوچیزخیلی بهم ریختم .
یکی از سن ۱۸سالگی وارد فرقه شد .و۴سال باهم در یک مقر بود یم واین نفر بجای بیست نفر کارمیکرد وهیچ کاری را روی زمین نیمذاشت وقتی میگه میخوام برم بیرون اون با ۲۰۰یورو فرستادن بیرون که زنگ میزنه به خونشون که پول بفرستین لباس بخرم ندارم .شما یک سازمان یا حزب نشونم بدیدکه با نفرات این کار وبکنه اما
اقای صربی من مرد هستم ، اگه این فرقه منو توی بیابون بندازه میتونم گلیم خودم از اب بکشم ، بیرون میتونم نون بخورم . اما دخترمیتونه چنین کاری بکنه؟ این دخترای بیچاره وزبان بلد نیستن وهیچ کس وندارن وفقط فارسی بلدن ۱۵سال زیرت وتیر وموشک بوند . در این کشور ول میکنید اینو به هرایرانی بگید اتش میگره اخه چرا این دخترها رو توی این کشور ول میکنید .
که اخرش بگن اینها ایرانین اینها اوراهای ایرانی هستنداخه این چه اسلامیه ،وبنظر من باید تمام ادم وعالم این فرقه را بشناسن .وانقدر برای ما نشست میذارن .که صاحب ذهنت میشن .من خودم میگفتم بیام بیرون من مردم .حیات اینجاست وبه قول مسعود رجوی الدینا والاخره یعنی دنیا واخرت اینجاست .خارج ازسازمان وجود نداره.شما نکته ی درستی گفتید .من که اینجا نشستم کسی بودم که به نفرات خودمون میگفتم رفتن بیرون از اینجا مساویس با مردن .خود مسعود رجوی گفت خسره الدنیا والاخره .اقا هم دنیا از دست میدی هم اخرت.بخاطر همین وایستادن .راستش را بخواید من وقتی که امدم بیرون .هفته اول خب سوای ا ینکه سی سال درایران زندگی کردم وسختی وشیرینی وتلخی زندگی را چشیدم .بعداز یک هفته که بیرون امده بودم بعداز ظهر بود توی یک کافه نشسته بودم .ودرخواست یک قهوه دادم وهمین که قهوه رو اورد برای یک لحظه بوی زندگی را لمس واحساس کردم باورکنید حتی در طول زندگیم چنین لحظه ای نداشتم .وتازه فهمیدم که من دراغاربودم در مرداب بودم تازه فهمیدم که از هیچی خبر نداشتم .فقط از مریم ومسعود وخبرها ودرو غها یی که سرهم میکنن از نظر ایدولوژی .سیاسی وغیره … تنها چیزی که تو ذهنت میذارن مسعود مریم تمام .یکبار میگیم اقا نفر صاحب دل ا دم میشه ولی اینها صاحب ذهنت میشن .مثلا من یکی از انها بودم که میگفتم از سازمان برم بیرون کارم تماموه .درحالی که اینطوری نبود .خیلی معذرت میخوام بعضی وقتها بین خودمون شوخی میکنیم.مسعود میگفت کسی که از این سازمان بره بیرون سوسک میشه خنزیز میشه .یکی از بچه ها گفت من کی سوسک میشم یکساله گذشته .
اگه اجازه بدید سوال دومی روجواب بدهم .اره ما درحمرین بودیم وبعد به کانی ماسی رفتیم ویک درگیری با اوباش انجا داشتیم وچند نفرکشته شدن ویک بلبوشوی شده بود .که تعدادی از خانومها امده بودن که بببنی چی شده وگفتن که نفر میخوایم وگفتن کی میخوایم .گفتن مالک چون عرب زبان هستش . وگفتن کوله پشتی را بیار وسوار ماشین بشین ودنبال تویوتا سفید .وگفتن که شما اسکورت هستید .سرسه راهی خانقین رسیدیم وبسته بودن وماشینی تردد نمیکنه .ن پیاده شدم ونفر گفت پیاده نشو .من رفتم ودیدم چند عرب ایستاده بودن من گفتم مجاهد هستیم وبا کسی جنگ نداریم میخواهیم بریم اشرف یکی از انها گفت بابا هرچه باشی عربی از خودمون هستی برین برین وای نایستین .
اما سر ترفندهای انها با حرفهای دروغ ادمو میترسوندن میگفتن اگه کسی بره اول دولت مالکی فلان وبسان میکنه تازه اگه ازدولت مالکی عبورکنید به دست وزارت اطلاعات میرسین که مثل فلانی وفلانی خودکشی کردن من از ترسم نمیتونستم فرارکنم میترسیدم .وتمام انهایی که فرارکردن یا جدا شدن نشست میذاشتن ومیگفتن یکی خودکشی کرد یکی زیر ماشین کشته شد وهرکسی طوری خبر مرگشو میدادن .امدیم لیبرتی.لیبرتی یک دکانی بازشد به اسم هتل مهاجر .باورکنید که از این هتل مهاجر یک اقتابوسی درست کردن که اسم هتل میامد میترسیدم ونفراتی که گفتن مردن یا اطلاعاتی شدن .با انها صحبت کردم وهمه چیز را گفتن که چجوری امدیم چه رفتاری شد که ۱۸۰درجه چی اززمین تا اسمون فرق داره وهمش دروغ بود .یکی از همشریهام گفته بودن که خانواده اش بخاطر اینکه مجاهدین را ول کرد تردش کردن وخودکشی کرد،وبعد که با یکی از دوستام صحبت کردم وسوال کردم گفت بابا اینهاش از دواج کرده ویک بچه هم داره وداره کارمیکنه .گفتم واقعا راست میگی .گفت اره اگه میخوای شما ره بهت بدم توصحبت کن .همینطور درامد…