اوضاع در تشکیلات لرزان فرقه مریم رجوی
سعدالله سیفی، بنیاد خانواده سحر، تیرانا، آلبانی، بیستم ژانویه ۲۰۱۸:… در داخل فرقه خبرهایی به گوش میرسد که فرماندهان زن را برداشته اند و بجای آنها مسئولین مرد گذاشته اند. این از آن بابت نیست که تشکیلات رنگ و رویی عوض کرده باشد. این از آن بابت است که زنها الان در تشکیلات به لحاظ امنیتی احساس خطر می کنند چون خبرهایی میرسد که …
روز رسوایی رجوی فرا رسید / پیروزی جداشده ها بر فرقه رجوی
اوضاع در تشکیلات لرزان فرقه رجوی
زینال شهیدی (مستعار)
لینک به منبع
الان این را که برایتان مینویسم شاید باورتان نشود که برای ما خیلی غیر قابل باور است که تشکیلات فرقه به این صورت پیش میرود و این نشان دهنده این است که فرقه الان در وضعیت وخیمی قرار دارد.
در داخل فرقه خبرهایی به گوش میرسد که فرماندهان زن را برداشته اند و بجای آنها مسئولین مرد گذاشته اند. این از آن بابت نیست که تشکیلات رنگ و رویی عوض کرده باشد. این از آن بابت است که زنها الان در تشکیلات به لحاظ امنیتی احساس خطر می کنند چون خبرهایی میرسد که نفراتی به زنها اهانت کرده و خواسته اند تا دست از اجرای فرمانهای مزخرفی که توسط مریم رجوی به آنها داده میشود بکشند و این در فرقه بسیار نادر است یا شاید اتفاق نیفتاده باشد و اگر هم در اشرف این اتفاق افتاده بود نفری که به زن شورای رهبری اهانت میکرد باید سر به نیست میشد. در صورتی که الان کسی جرات نمیکند به اهانت کننده حرفی بزند چون دیگر عراق نیست که نفر را سر به نیست کنند.
خبرهایی میرسد که برخی از نفرات، مسئولین مرد خود را کتک زده اند که این هم سابقه نداشته است. این است تشکیلات پولادین رجوی که در نشست ها ادعا می کرد و واقعا آدم خنده اش میگیرد که چی شد این تشکیلات که در هر جای دنیا با انقلاب مریم جواب می داد.
موقعی که این موارد در تشکیلات رخ میدهد، مخصوصا دعواهای فیزیکی، این نشان دهنده این است که دیگر نفرات خسته شده اند و منتظر آن هستند تا بهانه ای گیر بیاورند تا از فرقه جدا شوند. چون الان در آن محل دورافتاده اگر نفری بخواهد جدا شود سخت است ولی با این حال باز با این جنگ و جدالها، این فرقه به چنان ذلتی افتاده که هیچ کاری نمیتواند بکند. حتی نمیتواند نفر را اخراج کند.
یک مثال دیگر برای شما بزنم این است که الان درست است که به اشرف۳ رفته اند که ۲۰ کیلومتر با اینجا فاصله دارد ولی هر روز نفرات را برای هواخوری به داخل شهر میاورند. مخصوصا روزهای شنبه که اینجا تعطیل است. باز این نشان دهنده وضعیت وخیم فرقه است چون فرقه به خیال خام خود به اشرف۳ نقل مکان کرد که دیگر نفرات به شهر نیایند تا فیل شان یاد هندوستان نکند تا جدا نشوند. ولی این بدتر هم شده چون هر روز شاهد این هستیم که نفرات روزانه در داخل شهر پرسه میزنند و از وضع آنها دقیقا میشه فهمید که از لحاظ روحی در وضعیت بحرانی قرار دارند که صد البته برای فرقه خوب نیست و این امکان وجود دارد که هر لحظه افراد فرار را بر قرار ترجیح دهند.
درست است که الان فرقه با قطع کردن مستمری میخواهد نفرات داخل خودش را بترساند تا فکر بیرون رفتن نکنند، ولی این را به فرقه باید گوشزد کرد که ما نفرات جدا شده از فشار شما کمرمان خم نمیشود که از این کشور برویم، بلکه آبدیده تر میشویم و تا گرفتن حق و حقوق خود دست از هیچ کاری بر نمیداریم و برادران و خواهران دربند خود را هم از چنگال اهریمنی فرقه رجوی آزاد میکنیم.
درود بر تمام نفرات مقاوم در برابر رجوی
با امید به رهایی تک تک عزیزان در بندر
ما تمامی خبرهای داخل و بیرون فرقه را به دوستان و خانواده ها خواهیم رساند.
زینال شهیدی – نجات یافته از فرقه رجوی در آلبانی
–
کشته شدن یعقوب در قرارگاه علوی
سعد الله سیفی
لینک به منبع
با سلام می خواهم خاطره ای از کشته شدن فردی به اسم یعقوب در قرارگاه علوی در عراق برایتان تعریف کنم.
یک روز عصر بود. در یکی از قسمتهای قرارگاه علوی که بودیم متوجه صدای شلیک روی تپه مجاور که در قسمت شمالی بود شدم. چون شلیک در داخل قرارگاهها چیز غیر معمولی بود بلافاصله از سالن بیرون زده و دویدم که به سمت کیوسک نگهبانی که بالای تپه بود روانه شدم که شهناز یکی از زنهای مسئول آن قسمت جلو من را گرفت که حق ندارم بروم. در این فاصله که با من بحث میکرد که مانع رفتنم شود تعداد دیگری هم آمدند و آن جا جمع شدند که این زن با داد و فریاد همه را پراکنده کرد.
من از آن محل کنار رفته و سریعا خودم را از آن محل دور کردم و خارج شدم و از پشت سالن مجددا به آن محل رفتم. دیدم که خشابی با چند گلوله آنجا افتاده است و دیدم که شخصی به نام حسین زندگی که در پست باید باشد در آن محل نیست. گویا در همین فاصله آن زن این حسین را فرستاده بود که جسد یعقوب را از آن محل با خودرو دور کند که کسی متوجه داستان نشود.
بعد هم یک صحنه ساختگی درست کردند که یعقوب جهت انجام کار فردی از تپه بالا رفته و آنجا به خودش شلیک کرده و خودکشی نموده است. این در حالی است که هیچ کس این حرف را باور نداشت چون یعقوب یکی از بهترین نفرات در برخورد با پیرامونش بود و همیشه هم سعی میکرد که یک فاصله ای از این دستگاه رجوی و تشکیلاتش بگیرد. درصورتی که تشیکلات او را منزوی کرده بود و اعتماد به او نداشت و مسئولیت جدی به او داده نمیشد.
از نظر من و خیلی از نفرات این کار خود فرقه بود که او را کشته بود که این احتمال داده میشد که نفر هم پستی او این کار را کرده باشد و تلاش کردند محل خاک کردنش و اسم روی قبرش هم زیاد مشخص نباشد چرن از این قتلهای مشکوک در کیوسکهای نگهبانی اولین مورد نبود.
خود فرقه اگر او را در جایی سر به نیست میکرد همه شک میکردند. این کار را در همان کیوسک و زمان نگهبانی انجام میدادند که کسی شک نکند. بهانه هم فرقه داشته باشد که بگویند کار خودش بوده و شلیک ناخواسته بوده و غیره.
من سالیانی که در مناسبات بودم و همینطور در تشکیلات همواره این موضوع و مسائلی دیگر تعیین تکلیف ناشده باقی میماند و این مسئله ذهن من و خیلی از نفرات همیشه بود و هست.
امید به روزی که تمام جنایتهای فرقه با سند رو شود و این جنایتکاران به سزای اعمال خود برسند.
به امید به آن روز
سعدالله سیفی – نجات یافته از فرقه رجوی در آلبانی