آیا یک فیلم مدرن هالیوود میتواند همچون کازابلانکا وقتی به معضل پناهجویانِ جهان میپردازد اینقدر مفرح باشد؟ احتمالاً نه. ولی توجه فیلم به معضل پناهجویان است که به کازابلانکا جان میدهد و آن را به فیلمی مرتبط با قرن ۲۱ بدل میسازد. موضوع فیلم از طریق یک مونتاژ باز ارائه میشود. در ابتدای فیلم راوی با صدایی غمگین وضع و حال آن روزها را بازگو میکند: «با شروع جنگ جهانی دوم در اروپای محصور از جنگ، چشمان زیادی با امیدواری یا یاس به سوی آزادی در آمریکا خیره شده بود. لیسبون بدل به بزرگترین نقطه عزیمت برای ترک اروپا و رفتن به آمریکا شد. ولی همگان نمیتوانستند مستقیماً خود را به لیسبون برسانند، و بنابراین مهاجرین از راههای پرپیچ و خم و غیر مستقیم به سوی لیسبون به حرکت درآمدند: از پاریس به مارسی، از راه مدیترانه به اوران، آنگاه با قطار، اتومبیل یا پای پیاده از راه کناره شمال آفریقا به سوی کازابلانکا در مراکشِ مستعمره فرانسه».
چرا پس از هفتاد و پنج سال، کازابلانکا بهترین فیلم درباره پناهجویان است؟
06.12.2017
در طول دوران زندگی خود به دیدن انسانهای بیخانمان عادت کردهایم، انسانهایی که به سفرهای طاقتفرسا از آفریقا به سوی شمال و اروپا از راه دریا تن میدهند. کازابلانکا به یادمان میآورد که در زمانی نه چندان دور جهت حرکت پناهجویان و بیخانمانها بر عکس بود
امروزه هیچ جشنواره فیلم ارزشمندی بدون فیلمی درباره بحران پناهجویان کامل نخواهد بود. برای مثال در فهرست بخش مسابقه جشنواره کن امسال فیلمی به نام “ماه ژوپیتر” به چشم میخورد، این فیلمِ مجار داستان تعقیب و گریز یک پناهجوی است که طی این تعقیب و گریز با نیرویی فراانسانی از نو متولد میشود. همچنین در فهرست بخش مسابقه جشنواره فیلم ونیز مستند آی وی وی با نام “جریان انسانی” وجود دارد که به بحران پناهجویان میپردازد. علیرغم ارزشمند بودن این فیلمها، ولی نمیتوان گفت که این فیلمها در دهههای آینده بارها و بارها دیده خواهند شد. این فیلمها بیشتر مناسب دوران معینی هستند تا فیلم هایی برای تمام فصول. ولی هنوز یک فیلم مربوط به بحران پناهجویی بعد از ۷۵ سال از زمان ساخت آن در سال ۱۹۴۲ به عنوان سرگرمکنندهترین فیلم سینمای هالیوود شناخته میشود: کازابلانکا.
البته این فیلم فقط درباره پناهجویان نیست. کازابلانکا در نگاه نخست یک ملودرام رمانتیک است که حوادث غیرعادی جنگ زمینهی آن را تشکیل میدهند. قهرمان فیلم، ریک (همفری بوگارت)، مالک آمریکایی بسیار خوشپوش و کلبیمسک یک کلوب شبانه در کازابلانکا در مراکش در سال ۱۹۴۱ است. ریک میگوید برایش مهم نیست که جنگ اروپا را تکهتکه کرده است و غرغرکنان میگوید «کار شما سیاست است» و «کار من اداره سالن». ولی این پوسته سختی که دور خود کشیده با ورود یک مشتری بسیار زیبا بنام ایلسا لوند (اینگرید برگمن) ترک میخورد. ایلسا عشق پیشین ریک است که دو سال پیش از این با او در پاریس آشنا شده است.
در آن زمان ایلسا، همسر ویکتور لازلو (پل هنرید) رهبر جنبش مقاومت چک علیه نازیها است و ریک از این موضوع اطلاعی ندارد. با اینهمه او فکر میکرده که همسرش ویکتور در اردوگاه کار اجباری آلمانها کشته شده است. وقتی که ایلسا میفهمد همسرش هنوز زنده است، ریک را ترک میگوید و به نزد ویکتور باز میگردد. اکنون ایلسا و یکتور لازلو به کلوبی آمدهاند که ریک به منظور فراموش کردن ایلسا راه انداخته است. (از همه کلوبهایی که در همه شهرها در سرتاسرِ جهان وجود دارد، او کلوب من را انتخاب میکند.). ریک دو گزینه را در برابر خود میبیند: یکی اینکه بگذارد لازلو به چنگ افسر گشتاپو، سرگرد اشتراسر (کنراد وایدت) بیفتد و گزینه دیگر اینکه بدون چون و چرا به آنها دو «برگهی عبور» بدهد تا بتوانند مخفیانه از مراکش بگریزند.
Image caption
خنده، دوربین، حرکت
اگر سویه تراژیک رمانتیک فیلم را کنار بگذاریم، کازابلانکا بیش از هر کمدی دیگری تماشاگر را میخنداند و بهتر از هر فیلم موزیکالی ترانه دارد. این فیلم برمبنای نمایشنامهای به نام «همه به کافه ریک میآیند» از مورای بونت و یوآن آلیسون ساخته شده است، نمایشنامهای که بختی برای اجرا پیدا نکرد. مایکل کورتیز کارگردان، که پیشتر برخی از فیلمهای پرهیاهو یی با بازی ارول فلین را ساخته بود، در کازابلانکا فضایی زنده و پرجنب و جوش ساخته به نحوی که متوجه نمیشویم در حال تماشای تعدادی آدم در یک بار پر از دود هستیم که در حال حرف زدن با یکدیگرند.
بیشتر بخوانید:
-
“همه به کافه ریک می آیند” کازابلانکا بعد از هفتاد سال
-
سفرهای امید: تصویر صد سال مهاجرت و پناهندگی در سینما
-
جنجال آخرین تانگو؛ وقتی کارگردانان بازیگران را آزار میدهند
-
‘سرگیجه’ به جای همشهری کین؛ بهترین فیلم تاریخ سینما شد
-
۱۰۰ فیلم برتر تاریخ سینمای آمریکا؛ نظرخواهی بیبیسی از منتقدان فیلم