یک سند درونی فرقۀ رجوی: مخالفان ما از جمله دنیای بورژوازی ملعونند و به جهنم می روند!!

0
1174

اصطلاح دیگر درون تشکیلاتی فرقه که ما دهها سال گوشمان به آن عادت کرده بود و در این درخواست نامه یا تعهد نامه آمده «بورژوازی» و «بورژوازی ضد انقلابی» و«اپورتونیسم بورژوایی» است که فرقۀ رجوی هر گز فکر نمی کرد چنین سندی از داخل تشکیلاتش به بیرون درز کند تا کوس رسوایی دریوزگیهای سرانش در این سی سال و از جمله و بویژه امروز توسط مریم رجوی را به صدا در بیاورد، چرا که چاکری هایشان برای سرمداران بورژوازی جهان یعنی امپریالیستهای آمریکایی آن هم از بدترین مدلهای جنگ طلبانه و جنایتکارانه شان همیشه گوش فلک را کر کرده است که اینجا نیازی به شرح و بسط آن نیست. اصطلاح اپورتونیسم را هم رجوی از سال ۸۷ در اشرف داخل تشکیلات مطرح کرد که مریم رجوی به اختصار در تلفنهایش از پاریس به ما برای اینکه لو نرود به آن «اپو» می گفت، به این معنی که هر فردی در داخل تشکیلات با سیاستهای عام فرقه و سرانش و یا ضوابط و افکار و اندیشه های تثبیت شدۀ رجوی در داخل تشکیلات و مناسبات و مقررات و نشستها و برنامه ها مخالفت می کند و یا به اصطلاح خودشان «محفل» می زند و به اصطلاح رجوی «لغز» می خواند و حتی از انجام شعائر یعنی نماز و روزه سربر می تابد یک «اپورتونیست» یعنی فرصت طلب است که از فرصت شکست سازمان مجاهدین در شعارهایش و خلع سلاح شدن ارتش آزادیبخشش و فراری شدن رهبران و مشخصا فرار و پنهان شدن مسعود رجوی بهره برداری کرده و ابراز نارضایتی می کند و خود رجوی در آن آموزشهای درونی سال ۸۷ مبنی بر «شناخت اپورتونیسم در تشکیلات» که مسئولین هر بخش از قول او برای ما دیکته می کردند و همه در دفترهایشان آنها را می نوشتند اعتراف می کرد که اکنون «عارضۀ اپورتونیسم» بعد از سقوط صدام و خلع سلاح سازمان تمام تشکیلات را فراگرفته و …hossein-nejad-2016

یک سند درونی فرقۀ رجوی: مخالفان ما از جمله دنیای بورژوازی ملعونند و به جهنم می روند!!

لینک به منبع

عضو سازمان باید حداقل دیپلمه (حتما از نوع غیر بورژوایی!) باشد

سابقۀ طرح و معنی «سلطان نصیر» و «اپورتونیسم» در این سند

نوشتۀ قربانعلی حسین نژاد مترجم ارشد سابق رهبری مجاهدین در عراق

سازمان مجاهدین (فرقۀ رجوی) وقتی دید در داخل پایتخت آلبانی و با محشور شدن با مردم عادی کوچه و بازار و زندگی عادی، اعضای فرقه را نمی تواند تحت کنترل و مراقبت گرفته و آنها را در حالت ایزولۀ مطلق نگهدارد و در نیتجه وقتی دید روز به روز افراد بیشتری از آن فرقه بیرون می روند و ریزش نیرویی به اوج خود رسید و علیرغم حضور مریم رجوی در آنجا و نشستهای پیاپی او با افراد، این فرقه در آستانۀ فروپاشی قرار گرفت، تصمیم به بیرون رفتن از شهر و استقرار در پادگانی مشابه اشرف و بلکه بدتر و محصورتر از آن را اتخاذ کرد و از آنجا که دولت آلبانی و کمیساریا مخالف این انتقال اجباری بودند و آن را بدون توجه به کارکرد فرقه ها و شیوۀ مغزشویی فرقه ای رجوی مشروط به موافقت تک تک افراد کردند، سران فرقۀ رجوی همچون گذشته فرمی را تهیه کرده اند یعنی به افراد دیکته می کنند تا آن را به عنوان درخواست انتقال به اشرف ۳ و تعهد نامۀ «عضویت بازگشت ناپذیر» یعنی عدم جدایی و عدم فرار امضا کنند. این فرم توسط سایت «پژواک ایران» در این لینگ منتشر شده و توسط آقای مصداقی در تلویزیون میهن دراین لینگ یوتیوب به تفصیل مورد تحلیل و نقد قرار گرفته است.

طبق خبرهای رسیده از داخل تشکیلات تعداد زیادی از افراد از جمله برخی فرماندهان و مسئولان قدیمی از امضای این فرم خودداری کرده و اعلام آمادگی برای جدایی و بیرون آمدن از فرقه را کرده اند و برخی نیز در جا بعد از تکثیر و توزیع فرم درخواست یا تعهد نامۀ جدید بدون اینکه آن را امضا کنند اقدام به فرار کرده و این فرم را با خودشان بیرون آورده اند که ملاحظه می کنید.

در این فرم چنانکه می خوانید سراپا وحشت سران فرقه از موج جدایی های اخیر و نگرانی از جدا شدن و یا فرار بقیۀ افراد بویژه با انتقال آنها از شهر به بیرون شهر و به زندان جدید موج می زند. سران فرقه مثل گذشته با ارتجاعی ترین افکار و اصطلاحات خاص خودشان که از قدیم داخل تشکیلات فرقه رواج داده اند به احساسات مذهبی متوسل شده و اعضای فرقه را از جهنم می ترسانند!! و می گویند مخالف فرقۀ ما و هر کس بیرون برود ملعون و جهنمی است!! و مورد خشم و غضب و لعنت خدا واقع خواهد شد!! که دقیقا به این معنا است که اگر فرقه قدرت و دست باز داشته باشد مخالفان و جداشدگان خودش را در همین دنیا شکنجه و اعدام خواهد کرد.

اصطلاح «سلطان نصیر جمعی» که در این تعهدنامه آمده است از سال ۸۹ در اشرف توسط مسعود رجوی و با پیامهای کتبی که می داد در بین سران فرقه رایج شد که با اقتباس از یک آیۀ قرآنی است

و رجوی به غلط و با بدعت و تفسیری کاملا من درآوردی خودش آن را «نیاز فرد به جمع و در نتیجه ریختن جمع افراد بر سر یک فرد با دشنام و ناسزا و کتک و تیغ و تبر (به قول خودش) یعنی تسلط و سلطان جمع بر فرد» یعنی همان نشستهای دیگ معنی کرد در حالیکه مطلقا چنین چیزی در اسلام و تاریخ آن و زندگی پیغمبر و یارانش و مسلمانان نبوده و نیست و من همان موقع به سران فرقه از جمله رحمان (عباس داوری) که مسئول سندسازی برای حرفها و افکار مذهبی و فرقه ای مسعود رجوی بود از موضع تخصصم در قرآن و زبان عربی گفتم که مطلقا از «سلطان نصیر» (آیۀ ۸۰ سورۀ اسراء) نمی توان چنین برداشتی و تفسیری کرد و این آیه ربطی به جمع و نشستهای جمعی ندارد و بارها به آنها گفتم و به خود مسعود رجوی هم با استناد به احادیث و روایات مستند نوشتم که ریختن عده ای بر سر یک نفر سنت جاهلی بود که قبل از اسلام به آن «البه» می گفتند و بعد از اسلام ممنوع و حرام اعلام شد. این در حالیست که همۀ مفسرین قرآن از قدیم و جدید این آیه را مربوط به خروج محمد از مکه و ورودش به مدینه با این دعا که خداوند برای او سلطه و قدرت یا توانمندی یاریگر و کمک کننده عنایت کند می دانند.

اصطلاح دیگر درون تشکیلاتی فرقه که ما دهها سال گوشمان به آن عادت کرده بود و در این درخواست نامه یا تعهد نامه آمده «بورژوازی» و «بورژوازی ضد انقلابی» و«اپورتونیسم بورژوایی» است که فرقۀ رجوی هر گز فکر نمی کرد چنین سندی از داخل تشکیلاتش به بیرون درز کند تا کوس رسوایی دریوزگیهای سرانش در این سی سال و از جمله و بویژه امروز توسط مریم رجوی را به صدا در بیاورد، چرا که چاکری هایشان برای سرمداران بورژوازی جهان یعنی امپریالیستهای آمریکایی آن هم از بدترین مدلهای جنگ طلبانه و جنایتکارانه شان همیشه گوش فلک را کر کرده است که اینجا نیازی به شرح و بسط آن نیست. اصطلاح اپورتونیسم را هم رجوی از سال ۸۷ در اشرف داخل تشکیلات مطرح کرد که مریم رجوی به اختصار در تلفنهایش از پاریس به ما برای اینکه لو نرود به آن «اپو» می گفت، به این معنی که هر فردی در داخل تشکیلات با سیاستهای عام فرقه و سرانش و یا ضوابط و افکار و اندیشه های تثبیت شدۀ رجوی در داخل تشکیلات و مناسبات و مقررات و نشستها و برنامه ها مخالفت می کند و یا به اصطلاح خودشان «محفل» می زند و به اصطلاح رجوی «لغز» می خواند و حتی از انجام شعائر یعنی نماز و روزه سربر می تابد یک «اپورتونیست» یعنی فرصت طلب است که از فرصت شکست سازمان مجاهدین در شعارهایش و خلع سلاح شدن ارتش آزادیبخشش و فراری شدن رهبران و مشخصا فرار و پنهان شدن مسعود رجوی بهره برداری کرده و ابراز نارضایتی می کند و خود رجوی در آن آموزشهای درونی سال ۸۷ مبنی بر «شناخت اپورتونیسم در تشکیلات» که مسئولین هر بخش از قول او برای ما دیکته می کردند و همه در دفترهایشان آنها را می نوشتند اعتراف می کرد که اکنون «عارضۀ اپورتونیسم» بعد از سقوط صدام و خلع سلاح سازمان تمام تشکیلات را فراگرفته و هر کسی باید برود و فاکتهای اپورتونیستی و عارضۀ اپورتونیسم خودش را پیدا کرده و بنویسد و در جمع بخواند. جالب و خنده دار این است که رجوی برای اینکه افراد فکر نکنند پس الآن همه مارکسیست و مثل کودتاگران اپورتونیسم چپ نمای سال ۵۴ شده اند، نام این نوع اپورتونیسم را گذاشته بود «اپورتونیسم صادقانه»!! که همه برایشان مسأله شده بود که مگر می شود «اپورتونیست» بود و در عین حال «صادق» هم بود؟!! و همه  می دانستیم که می خواهد بگوید شما مثل آن اپورتونیستهای سال ۵۴ نیستید که غیر صادق بودند ولی شما داخل تشکیلات من هستید و با «صداقت» دارید مخالفت و «فرصت طلبی» می کنید!!..

گذشته از شعر و شعارهای موهوم و توخالی مانند «سرنگونی» و «مبارزه» و «کارزار سرنگونی»!! که همۀ افراد گوششان و ذهنشان به علت تکرار سال به سال این شعارها به آنها عادت کرده است؛ این تعهد نامه روی امنیت و اطلاعات و ضوابط امنیتی و اطلاعاتی تأکید کرده تا بردن افراد به زندانی بدتر و محصور تر و ایزوله شدن بدتر آنها را توجیه کند. در حالیکه وقتی مبارزه ای و طرح و نقشه ای و اقدامی عملی وجود ندارد دیگر اطلاعات و امنیت چه صیغه ای است؟ و حتما همۀ افراد با خودشان می گویند اگر رژیم ترس و نگرانی از ما داشت و می خواست علیه ما و مقرهایمان کاری کند خوب در همین تیرانا و شهر و مقرهای نسبتا باز ما آن هم در این مدت طولانی سه سال که بهتر می توانست انجام بدهد یا اطلاعات کسب کند تا در مقری محصور و بتون آرمه و با سیم خاردار در بیابان خلوت و ۲۰ کیلومتر دور از شهر، در حالیکه در این مدت سه و نیم سال حتی یک نمونۀ خطر امنیتی علیه مقرات فرقه مشاهده نشده است و الا سران فرقه گوش فلک و آدم  و عالم و دولت و کمیساریا را کر می کردند.

مضحک تر از همۀ اینها بند آخر این تعهد نامه یا درخواست نامه «اعلام عضویت بازگشت ناپذیر» (خروج ممنوع!) می باشد و آن گذاشتن شرط داشتن دیپلم برای عضویت سازمان است در حالیکه مطلقا در پنجاه سال تاریخ سازمان مجاهدین چنین شرطی برای عضویت وجود نداشته و معیار و ملاک عضویت داشتن صلاحیتهای ایدئولوژیکی و مبارزاتی و اخلاقی بوده و نه تحصیل و تخصص و بعدها هم رجوی سابقه و تعداد سالهای حضور فرد در تشکیلات سازمان (بیست سال برای مردان و ده سال برای زنان) را به عنوان شرط عضویت تعیین کرد چرا که همگان می دانند فرد عضو در سازمان یک فرد حرفه ای است یعنی شبانه روز در خدمت سازمان قرار دارد و تمام زندگی اش در سازمان و برای سازمان بوده و می باشد و دیگر هرگز امکان تحصیل و امتحان و گرفتن مدرک در جامعه و بیرون تشکیلات ندارد و الا پس چرا سازمان سالیان سال در داخل و خارج افراد را تشویق می کرد که کار و تحصیلاتشان را رها ساخته و به «خدمت وظیفه زیر پرچم» در سازمان و بعدها هم در ارتش آزادیبخش بپردازند و هرگز نمی گفت: دیپلم بگیرید بعد وارد سازمان مجاهدین بشوید!!.

کیست که نداند رجوی با فرمانها و فریب و نیرنگهایش چه تعداد جوان را وادار به ترک تحصیل در داخل کشور و در اروپا و آمریکا کرد تا به عراق رفته و عمرشان را در اجرای سیاستهای غلط و ضد ملی و ضد میهنی و شعارهای موهوم او تلف کنند؟ حال چه شده که جانشینانش و در رأس آنه مریم رجوی از افراد تقاضای دیپلم می کنند؟ کی به آنها دیپلم بدهد؟ جوانانی که تحصیلات دبیرستانی شان را نیمه کاره گذاشته و بیست سی سال پیش به سازمان پیوسته اند و اکنون در سنین بین چهل و شصت سال قرار دارند و حق بیرون رفتن از تشکیلات و ارتباطات و زندگی آزاد هم ندارند و بیشترین وقتشان را هم با نشستهای شستشوی مغزی و فحش و فحاشی و تحقیر و توهین می گیرند چگونه از هفت حصار بتونی اشرف سه بروند بیرون ادامۀ تحصیل داده و دیپلم بگیرند؟ اگر خود سران سازمان در داخل زندان اشرف سه می خواهند به آنها تدریس کنند که حتما هم به هدف مشغول کردن افراد منظورشان همین است، پس بفرمایید اگر حتی آن سران سازمان لیسانسیه های قدیم باشند که بتوانند به این افراد درس بدهند با توجه به سنین بین شصت تا هشتاد سال آن سران و اینکه همه شان حد اقل چهل سال پیش مدرک گرفته یا ترک تحصیل و ترک کار کرده اند با کدام ذهن فرسوده و با کدام تمرین و تجربه و کار آموزشی مداوم که ضرورت تدریس می باشد و با کدام امکانات و کتابهای آموزشی و آزمایشگاه و … می خواهند در رشته های مختلف به افراد دیپلم بدهند؟!!

گذشته از همۀ اینها آیا دیپلم گرفتن و تحصیل تا دیپلم و حتی واژّۀ آن ساخته پرداختۀ غرب و بورژوازی نیست که در این تعهد نامه مورد لعن و نفرین قرار گرفته و «ضد انقلابی» توصیف شده است؟ و اصلا اینکه عضو باید حد اقل دیپلمه باشد یک شرط و فرهنگ امروزی یعنی بورژوازی و احزاب جهان امروز (جهان بورژوازی) نیست که شما هم تقلید کرده اید و نداشتن دیپلم را برای عضو سازمان مجاهدین که سالیان سال جنگیده و آنهمه رنج و عذاب دیده و تمام زندگی اش را وقف سازمان مجاهدین کرده عیب و نقص می شمارید و حق عضویت را از او بعد از آنهمه سالیان می گیرید؟!! واقعا هیچ نیست جز فلاکت و به پیسی افتادن و به بن بست رسیدن سران این فرقه که اینگونه به هذیان گویی و تناقض بافی در زور زدن برای حفظ آن اندک نیروی باقی مانده برایشان و جلوگیری از موج ریزش روزافزون نیروها و افرادشان افتاده اند.

hossein-nejad-2016

Ferghe-sande asarat

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید