حسین نژاد:بمناسبت فاجعۀ هفت تیر خودزنی و بی آیندگی فرقه رجوی

0
542

بمناسبت فاجعۀ هفت تیر خودزنی و بی آیندگی فرقه رجوی 

قربانعلی حسین نژاد، پیوند رهایی، بیست و نهم ژوئن ۲۰۱۹:… فاجعۀ انفجار ۷ تیر سرآغاز یک جنگ داخلی وحشتناک و خونین و  ضد ملی و ضد ایرانی شد که در تاریخ کشورمان بی سابقه بود. این جنایت وحشیانه به قدری پلید و محکوم بود که خود فرقۀ رجوی که بوضوح مرتکب  و عامل مستقیم آن بود نتوانست انجام آن را رسما و علنا به عهده بگیرد ولی این که همۀ سازمانها وگروههای مخالف نظام جمهوری اسلامی حتی آنها که مسلحانه علیه این نظام می جنگیدند این جنایت را محکوم کرده و یا با آن مخالفت و از آن ابراز برائت کردند بمناسبت  فاجعۀ هفت تیر خودزنی و بی آیندگی فرقه رجوی 

Teror va khoshounat 4

فصل جنون 

بمناسبت فاجعۀ هفت تیر خودزنی و بی آیندگی فرقه رجوی 

نوشتۀ قربانعلی حسین نژاد عضو قدیمی و مترجم ارشد جدا شدۀ بخش روابط خارجی سازمان مجاهدین (فرقۀ رجوی)

از سالهای ۵۰ که ما در دانشگاه و بیشتر از آن در زندانهای شاه با سازمان مجاهدین آشنا شدیم معروف بود که اختلاف مشی  و مبارزۀمسلحانۀ این سازمان با مشی و مبارزۀ مسلحانۀ چریکهای فدائی در این است که سازمان مجاهدین غیر از موارد درگیری و دفاع تنها بهعملیات مسلحانه علیه مستشارهای آمریکایی یا سران نظامی سرکوبگر درجه اول رژیم شاه معتقد است و ترور نیروی داخلی مانند ترورسرمایه داران را که چریکهای فدایی انجام می دادند قبول ندارد و حتی قتل یک پاسبان را هم مجاز نمی شمارد هر چند که در کتاب «دموکراسی خیانت شده» که توبه نامه و التماس نامۀ فرقۀ رجوی برای آمریکایی ها می باشد و در سالهای خارجه نشینی بعد از سال ۶۰توسط فرقۀ رجوی انتشار یافته است انجام هرگونه عملیات مسلحانه بوسیلۀ سازمان مجاهدین در زمان شاه به طور کامل و ذلیلانه ای  انکارشده است. ولی رهبری رجوی که این سازمان را بعد از پیروزی انقلاب ایران تبدیل به یک فرقۀ نمود با ۱۸۰ درجه چرخش در اصول و خطمشی سازمان بیشترین عملیات مسلحانه و ترورها را به قتل نیروی داخلی آنهم از میان غیرنظامی ترین افراد نظام که شامل طبقات پایین وکسبه و صاحبان مشاغلی ساده مانند خیاط و بقال و کفاش وو… هم می بود اختصاص داد.

فاجعۀ انفجار ۷ تیر سرآغاز یک جنگ داخلی وحشتناک و خونین و  ضد ملی و ضد ایرانی شد که در تاریخ کشورمان بی سابقه بود  طوریکه هیچ نامی به آن جز انتقامگیری و ترورکور وحشیانه نمی توان گذاشت چرا که بسیاری قربانیان آن هیچ سمتی در نظام نداشتند و در میان آنان پزشکان و صاحبان مشاغل عادی بسیاری به چشم می خورند. این جنایت وحشیانه به قدری پلید و محکوم بود که خود فرقۀ رجوی که بوضوح مرتکب  و عامل مستقیم آن بود نتوانست انجام آن را رسما و علنا به عهده بگیرد ولی این که همۀ سازمانها وگروههای مخالف نظام جمهوری اسلامی حتی آنها که مسلحانه علیه این نظام می جنگیدند این جنایت را محکوم کرده و یا با آن مخالفت و از آن ابراز برائت کردند و تنها سازمانی که ازهمان اول و بعد هم همه ساله تا همین سالهای اخیر در رسانه های خود در سالگرد آن ابراز شادمانی می کرد فرقۀ رجوی بود و این  به وضوح به عهده گرفتن این جنایت توسط اینفرقه به شمار می رود. حتی در برخی موارد افراد و نیروهایی در داخل خود به اصطلاح «شورای ملی مقاومت» این فرقه چنانکه خود رجوی در یکی از نشستهای علنی اش در زمانصدام حسین در اشرف به ما گفت سرفصل  را ۷ تیر می دانستند نه ۳۰ خرداد  که مسعود رجوی با عصبانیت این نظریۀ آنها را رد کرد و گفت:  «تازه بعضی از این آقایان می گویندشما با این کارتان بزرگترین خدمت را به رژیم جمهوری اسلامی کردید و این رژیم را تثبیت و آینده دار نمودید»!! بعد با طعنه و تمسخری آمیخته با سوزش از این آتش اختلاف و تضاددرونی شورای خود ساخته اش گفت: «بله؟ بله؟ حالا ما شدیم خدمتگزار رژیم؟»!! سپس با خشم و ناراحتی شدید افزود: «با این حرفشان می خواهند بگویند که ما مجاهدین مقصر وآغازگر بودیم»!!.

همه یادشان هست که تیتر اول نشریۀ «مجاهد» ارگان فرقۀ رجوی همه ساله در سالگرد این فاجعه «إن أوهن البیوت لبیت العنکبوت» و «رقم خوردن بی آیندگی رژیم با کشته شدنبهشتی» بود که اکنون با گذشت ۳۸ سال از این فاجعه ثابت شد که کدامیک از طرفین بی آینده شدند؟!!

در حالیکه همه ساله در سالگرد این فاجعه تلویزیون فرقۀ رجوی  سرود قسم را با صحنه هایی از انفجار ۷ تیر پخش می کرد اکنون سالهاست که بعد از سقوط ارباب بزرگش صدامحسین که تأمین کنندۀ هزینه های این فرقه با ماهی ۳ میلیون بشکه نفت بود و با خلع سلاح و پوچ از آب درآمدن شعر و شعارهایش و ثابت شدن بی پایگاهی مطلقش در داخل ایران که بویژه بعد از حوادث انتخابات سال ۸۸ و شعارهای مردم در اعتراضات و خیزشهای اخیر کاملا به ثبوت رسید، دیگر از آن کرکری خواندنها و شور و شادیها در سالگرد این فاجعهخبری نیست بلکه دیدیم چند سال پیش سخنگوی خارجی این فرقه سید المحدثین در تریبونهای استعماری و امپریالیستی در پاسخ سؤال اربابان کنونی فرقه در مورد مسئولیت انفجاردفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در روز ۷ تیر سال ۶۰ برای اولین بار مسئولیت فرقۀ رجوی را به سادگی در عین تحسین و تمجید این عملیات منکر می شود!! اگر کار خوبی بود چرا مسئولیت آن را منکر می شوید؟ اگر کار غیر شما بود چرا تا کنون کسی طرف انجام دهندۀ آن را نشناخته و کسی غیر از شما هر سال برای آن سالگرد و جشن و شادمانی برگزار نمی کرد؟!! و هیچگاه هم مسئولیت خودتان در قبال آنرا انکار و رد نمی کردید و بلکه به آن افتخار هم می کردید؟! حالا چه شده و چه اتفاقی افتاده و ماشین جنایت چه کسی به روغنسوزی افتاده که بعد از بیش از سه دهه منکر مسئولیت خودتان در قبال آن می شوید؟!

این در حالی است که خود مسعود رجوی بارها و بارها در نشستهای عمومی در اشرف چه در زمان ظهور! از مهدی ابریشمچی و چه در زمان غیبت کنونی اش! از عباس داوری میپرسید:  «یادت هست من در شب بعد از ۳۰ خرداد ۶۰ در نشستی که با مرکزیت داشتیم پرسیدم آیا با یک عاشورا به قیمت از دست دادن همه موافقید؟ که همه به علامت موافقت دستبلند کردید؟». مسعود رجوی با این خطاب و سؤالش که اعترافی آشکار به قصدش برای منفجر کردن مقر حزب جمهوری اسلامی  با استفاده از نفوذی اش در حزب و اطلاع کاملش ازعواقب آن و  به راه افتادن یک انتقامکشی و جنگ داخلی خونین و وحشتناک به دنبال آن به علت عدم اختفای هواداران و رها شدن و آواره شدن آنان در کوچه ها و خیابانهای شهرهامی باشد می خواست شرکای جرمی برای خود از میان چند نفر اعضای مرکزیت آن روز برای خود دست و پا کند در حالیکه چه کسی نمی داند وقتی چنین سؤالی از طرف شخصرجوی می شود احدی از حضار نشستش جرأت پایین نگه داشتن دستش را ندارد! بگذریم از اینکه هر گز این جنایت رجوی علیرغم تشبیه دجالگرانه اش هیچگونه تشابه و ربطی بهعاشورا و نبرد رویارو و قهرمانانۀ کاملا دفاعی امام حسین ندارد.

در پایان باید بگویم که هر گز فرقۀ رجوی نمی تواند چنگال خونینش را با این ترفندها و تشبیه ها و بازیهای لفظی «من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود»!! از لوث ارتکاب این جنایتو جنایتهای بی شمار بعدیش چه در ایران و چه در عراق  با بهره برداری از اعدامها و جنایتهای رژیم حاکم بشوید و تطهیر کند چنانکه هر گز نخواهد توانست خودش را از عواقب  و نتایج طبیعی و قانونی و تاریخی این فجایع که در رأس آنها به کشتن دادن بهترین نیروهای انقلاب و جنبش مردم و ریختن آنها به کام دشمنشان و وارد کردن بزرگترین ضربه به همۀ نیروها و جریانهای آزادیخواه و دموکراسی طلب مستقل ایرانی و در نتیجه بقای حاکمیت رژیم و تثبیت پایه های آن در این دهها سال برهاند و از مسئولیت آنها و مسئولیت نتایج ورویدادها و اعدامها و انتقامجویی های ناشی از آنها  شانه خالی کند. 

لینک به منبع 

///////////////////////////////

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید