منت بر “آزادی” نگذارید. خون شما بخاطر “رجوی” ریخته می شود ( + از رجوی نپرسیدی؟)
انجمن نجات، مرکز آذربایجان شرقی، یازدهم نوامبر ۲۰۱۵:… با قاطعیت تمام میتوان گفت که تحرک آنها با ساختار سازمانی وعقیدتی منحصر بفرد وغیر عادی اش، اگر برضد آزادی نباشد- که عملا نشان داده که هست- کمکی به توسعه ی آزادی نمیکند و وابستگان بی اراده آن، به هرنحوی ازانحا که کشته شوند، با کمال تاسف ، درتعیین حرکت جامعه نقشی نداشته واگر اهمییتی به مرگ آنها داده میشود که باید هم چنین باشد، صرفا …
منت بر سر آزادی نگذارید، متاسفانه خون شما بخاطر رجوی ریخته میشود!
دوام اقامت اسرای رجوی درلیبرتی، چه کمکی به گرفتن آزادی میکند که آقای امیر خداوردی در انشای سازمانی اش بنویسد که ” بهای آزادی را باز هم باید عاشقان و پیش قراولان آزادی بپردازند!” ؟
آزادی اگر گرفتنی است که هست ، بدست مردم والبته با کمک سازمان های سیاسی وصنفی واحزاب معتقد به آزادی قابل وصول است!
با این وجود ، اقامت وزندگی تکراری هرروزه ی گروگانهای رجوی ربطی به تحولات اجتماعی ندارد وتنها ازبعد نگرانی خانواده های گرفتار قابل اهمیت است.
آنها شق القمر هم که بکنند ، به نوارهای صوتی- تصویری رجوی گوش میکنند که شوربختانه دراین سخنان بی دروپیکر او، عام ترین تئوری های علوم اجتماعی به سخره گرفته شده وبجای آن مدام فنا شدن در راه او وانقلاب مریم که درهسته ی مرکزی خود چیزی جز ازخود بیگانگی محض وتنها حفظ کالبد ظاهری انسانی است!
این زندگی درکنار امرونهی فرماندهان برگماشته ی رجوی، چگونه به آزادی کمک میکند وچرا وقتی این گلادیاتورهای اسیر وبرده ی رجوی به هردلیلی که کشته میشود، میتوان سر مردم وآزادی منت گذاشت ؟!
تجربه های تلخ یکصد سال مبارزات مردم جهان نشان داده که نقش قاطع در تغییرات اجتماعی را تنها وتنها اکثریت مردم میتوانند ایفا کنند وهرگاه احزاب وسازمان ها وصی وقیم مردم باشد- حتی این احزاب با حسن نیت تمام هم عمل کنند – پیروزی بادوامی درکار نخواهد بود.!
وقتی تکلیف احزابی با این کیفیت خوب روشن است ومعلوم گردیده که بدون شرکت دادن مردم و بدون لحاظ شرایط عینی وذهنی آنها وجامعه ی معین و در ارتباط با جهان ، این احزاب بخاطر اینکه وصی وقیم مردم نتوانسته اند باشند ومعمولا باوجود صداقت کم وبیشی هم که داشتند، به بیراهه میروند، تکلیف جریانی بنام فرقه رجوی روشن تراست !
با قاطعیت تمام میتوان گفت که تحرک آنها با ساختار سازمانی وعقیدتی منحصر بفرد وغیر عادی اش، اگر برضد آزادی نباشد- که عملا نشان داده که هست- کمکی به توسعه ی آزادی نمیکند و وابستگان بی اراده آن، به هرنحوی ازانحا که کشته شوند، با کمال تاسف ، درتعیین حرکت جامعه نقشی نداشته واگر اهمییتی به مرگ آنها داده میشود که باید هم چنین باشد، صرفا بخاطر این است که خانواده هایی دارند که بطور طبیعی داغدار شده واین داغداری، دل هرانسان نرمالی را به درد میآورد!
بدین ترتیب ملاحظه میشود که به حوادث تاسف بار موشک باران لیبرتی تنها وتنها ازاین زاویه ی عاطفی باید نگاه کرده و برخانواده های این قربانیان رجوی، عمیقا تسلیت گفت.
درکنار این عرض تسلیت به خانواده های داغدیده ، مسعود رجوی را بخاطر اهمال درانتقال این اسرا به خارج از عراق وحفظ جان آنها، با شدت تمام محکوم باید کرد!
وحید
–
آیا درست یا نادرست بودن عکس قضیه را ازرجوی نپرسیدی؟!
آقای حسین یعقوبی وابسته به فرقه رجوی، نوشته ی رجز گونه وسرشار ازهتاکی وفحاشی خطاب به دوستان سابق اش نوشته که مطمئنا خود مورد تهاجم قرارگرفتگان اگر مایل باشند، جوابش را میدهند.
قسمت دیگری ازنوشته اش ، تهدید حکومت و شعار دادن وازاین قبیل مسائل است که باز ارتباطی بمن ندارد.
من آنچه را که درنوشته ی این شخص با تیتر ” جاهدان به خون غلطیده و زاغکان پلشت ” دیده ومورد توجه قراردادم چنین است:
” … براستی مجاهد خلق ازچه جنسی است؟ سرمنشاء این ایمان و پایداری پرشکوه و غیر قابل تصور در کجاست؟ آیا آنها، آنطور که سفلگان ورشکسته سیاسی و “کمپین سازان” ابله مدعی هستند، از اراده و اختیار کافی برای انتخابی دیگر برخوردار نیستند و تحت اجبارات تشکیلاتی در آنجا گرفتارند “؟
اگر منظورتان از مجاهد خلق ، همان اعضای باند رجوی باشد که چنین نیز هست، باید بگویم که آنها هم ازنظر ظاهری انسان هایی هستند شبیه دیگر ایرانیان وبا این تفاوت بسیار ساده که برای تفریح دربیابان های عراق، دوش آفتاب گرفته وکمی برنزه تر وگندمی تر ازما شده اند!
به ایمان شان که برسیم، میتوانیم بگوییم که خود اعلام کرده اند این ایمان متعلق به رجوی است وخود چیزی جز “وفا به مریم ” ندارند!
پایداری هم که چه عرض کنم. مگر آنها کاری دیگر میتوانستند بکنند که نمیکنند؟!
اگر جواب بدهید که میتوانند، ازشما سئوال خواهم کرد که با کدام آزادی واراده ی سیاسی و بلوع فکری؟
این مفلوکین و اسیران چنبره ی مار خوش خط وخالی بنام مسعود رجوی، کاری درجلوگیری ازفرود گلوله ی خمپاره بر سرشان میتوانند بکنند که نمیکنند؟؟
اگر میتوانند ونمیکنند، کاری جز انتحار نمیکنند ودراین مورد خاص حداکثر میتوانند با گروه های خونریز تکفیری رقابت کنند!
آیا شما از این کار دفاع میکنید؟؟!!
اگر نمیتوانند، اینکه شجاعت وپایداری نیست وشبیه کسانی هستند که مثلا سیل وزلزله آوار ودیوار رابرروی آنها خراب میکند وهرگز کسی این شهامت قربانیان حوادث را که کاری دربرابر آن نمیتوانند بکند، مورد ستایش قرار نمیدهد!!
اما پاسخ آقای یعقوبی درمقابل سئوالی که خود مطرح کرد وجواب مرا خواهد دید، چیز دیگری است:
” من پاسخ این پرسش را درتعریف بسیار ژرف مجاهدین از کلمه “آزادی” می بینم…آنجا که مسعود می گوید:” آزادی شرط دوام انسان در مقام انسان است”. با این درک از آزادی است که می توان به روح حیاتبخش “مقاومت” قهرمانان لیبرتی پی برد؛ مقاومت در برابر هر آنچه که بنده ساز و برده ساز است. داستان مجاهدین و رژیم ضد بشری حاکم بر ایران نیز از ابتدا تا امروز حول همین مقاومت از یکسو و تسلیم و ذلت از طرف دیگر چرخیده است. آری، مجاهدان دلاور لشکرهایی فدایی مجاهد در لیبرتی نه تنها آزادترین انسانها هستند، که آنان خود تجسم آزادی خلق محبوبشان و نوع بشرند “.
با این توصیف آیا نمیتوان نتیجه گرفت که رجوی که آزادی انسان ها رادرحدی سلب میکند که در کره ی خاکی نظیرش وجود ندارد، میخواهد انسانیت را ازبین ببرد؟!
یعنی جرات نکردی که بپرسی که آقا مسعود! وقتی این قضیه را مطرح میکنی، عکس اش را هم قبول داری یانه؟!
بدین ترتیب شما هموطن عزیز! ازاین بیان مسعود وعملکرد او نمیتوانید مقاومتی دربرابر بردگی وبندگی درلیبرتی راثابت کنید وکاش این نقل قول را ازرجوی که شیادانه خواسته کلاه برسرتان بگذارد ، نمیکردی!
این برادران وخواهران لیبرتی نشین ما که همواره قربانی بزرگشان مینامیم واشک واقعی وانسانی بجای اشک تمساح رجوی می ریزیم، اگر میتوانند خودشان را آزاد کرده ومنت برسر ما بگذارند!
بگذارند که نامشان بعنوان تسخیر کنندگان دژ استبداد رجوی درتاریخ بماند وفعلا درفکر آزادی ما نباشند که ازیک آزادی نصف ونیمه ای برخورداریم !
این ماهستیم که باید دلمان بحال شماها بسوزد، شما با قبول مسئولیت ما، شرمنده ی مان نکنید!
حمید