در نهایت به این نتیجه رسیدم که علاوه بر تحقیق هاى قبلى، باید داده هاى جدید جمع کنم، بلکه بفهمم در ذهن کسانى که جنگ روانى دولت اسلامى را سازمان مى دهند چه مى گذرد. باید خودم را در دنیاشان غرق مى کردم که بفهمم مخاطب این فیلم ها کیست، و از نگاه داعش به خود چه مى گوید. روشن است که طرفداران ایدئولوژیک دولت اسلامى از نظامى گرى و خشونت افراطى این گروه خوششان مى آید و جذبش مى شوند. اما بقیه چى؟ هزاران زن و مرد عادى که خانه و کاشانه شان را ترک مى کنند که به سرزمین موسوم به خلافت دولت اسلامى بروند
چهره دیگر داعش
-
18 اکتبر 2015 – 26 مهر 1394
گروه موسوم به دولت اسلامی را همه به قساوتش میشناسند. اما همین گروه بیرحم، برای جذب آدمها چهرهای دیگر از خود نشان میدهد.
مدتى است تبلیغات گروه موسوم به دولت اسلامى را دنبال مى کنم. بخشى از کارم است. آنقدر دیده ام که حساسیتم را از دست داده ام. مى فهمم تصویرى که مى بینم وحشتناک است، اما به ندرت حالم آنقدر که باید از دیدنش بد شود بد مى شود.
یکى از این موارد نادر روز چهارم ژوئیه پیش آمد. فیلمى دیدم که مکانیسم دفاعى بدنم کم آورد.
چند پسر نوجوان را به خط کرده بودند. جلوى شان ٢۵ مرد که فیلم مدعى بود سربازان بشار اسدند زانو زده بودند. پسرها تفنگ هاشان را پس سر سربازها گذاشته بودند. مکان این کشتار هولناک کجا بود؟ آمفى تاتری به جا مانده از دوران روم باستان، در پالمیرا.
مثل همیشه، به لحظه شلیک که رسید، فیلم را نگه داشتم.
به طور کلى مى توانم بگویم به خشونت افراطى دولت اسلامى عادت کرده ام، اما این یکى فرق مى کرد. فرق مى کرد چون روى میز کارم، جایى که این فیلم ها را مى بینم، عکسى دارم از خودم، همسرم، پدرم و نامادرى ام که در همان آمفى تاتر در پالمیرا گرفتیم، حدودا پنج سال پیش.
آن موقع من سوریه زندگى مى کردم. سه نفرى که نام بردم آخرین کسانى بودند که به دیدنم آمدند. کمى بعد از سفرشان ناچار شدم کشورى را که در سرازیرى جنگ داخلى افتاده بود ترک کنم. آن موقع فکر نمى کردم چنین روزها و فجایعى در پیش است.
در این چند سال نگاهم پیوسته به سوریه بوده، سیر تحول گروه هاى جهادى را بررسى کرده ام. مدام مى بینم جاهایى که رفته بودم، بناهایى که شیفته شان بودم، قربانى این جنگ منحوس مى شوند. یک روز قلعه حلب است، یک روز آمفى تاتر بصرا، و یک روز قصر جنگجویان صلیبى، بنایى که عجیب خوب مانده بود.
با این حال هیچ وقت چیزى مثل این فیلم اعدام داعشى ها در پالمیرا ندیده بودم. هیچ وقت تفاوت آن روزها و این روزها این طور مثل سیلى به صورتم نخورده بود.
بعد از دیدن فیلم تا چند روز مدام فکرم مشغول بود. به آنها که کشته شده بودند فکر مى کردم، به بچه هایى که ابزار این کشتار شده بودند. با اینکه مى دانستم چرا چنین فیلمى درست کرده اند، نمى توانستم با قطعیت، بر مبناى سند و مدرک، توضیحش بدهم.
در نهایت به این نتیجه رسیدم که علاوه بر تحقیق هاى قبلى، باید داده هاى جدید جمع کنم، بلکه بفهمم در ذهن کسانى که جنگ روانى دولت اسلامى را سازمان مى دهند چه مى گذرد. باید خودم را در دنیاشان غرق مى کردم که بفهمم مخاطب این فیلم ها کیست، و از نگاه داعش به خود چه مى گوید. روشن است که طرفداران ایدئولوژیک دولت اسلامى از نظامى گرى و خشونت افراطى این گروه خوششان مى آید و جذبش مى شوند. اما بقیه چى؟ هزاران زن و مرد عادى که خانه و کاشانه شان را ترک مى کنند که به سرزمین موسوم به خلافت دولت اسلامى بروند؟
مى دانستم این “غرق شدن” در دنیاى داعش زمان مى برد، بنابراین از همان آغاز کار براى خودم محدودیت گذاشتم. گفتم یک دوره یک ماهه را بررسى مى کنم — دست کم در مرحله اول.
از نیمه ماه ژوئیه شروع کردم تا نیمه ماه اوت، سی روز ماه قمری شوال. روزی دو ساعت در نوشتههای عربی هواداران دولت اسلامی روی توییتر میچرخیدم، با دقت تمام – و به کمک انبوه هشتگهای مورد استفادهشان – همه اشکال پروپاگاندایشان را بررسی میکردم.
آنچه دیدم و خواندم شوکهکننده بود، ولی نه به خاطر خشونت و قساوت. طی آن ۳۰ روز، منابع رسمی پروپاگاندای دولت اسلامی ۱۱۴۶ محتوای مختلف تولید و پخش کرده بودند. از گزارش تصویری و فیلم و خبر رادیویی گرفته تا نشریه و پوستر و رساله دینی و چیزهای دیگر.
خبر رادیویی و متن خلاصه اخبار را به شش زبان تولید میکردند: روسی، ترکی، عربی، کردی، فرانسه و انگلیسی. اگر نسخههای یک گزارش به زبانهای مختلف را یکی حساب کنیم، رویهم ۸۹۲ عنوان تولید کرده بودند – همه یکدست، تمیز و با کیفیتی بالا تا جزئیترین نکات.
حدس میزدم زیاد تولید میکنند، اما نه اینقدر.
Image caption
دوست داشتم بدانم متخصصان دیگر در باره این حجم تولید چه نظری دارند. با آلبرتو فرناندز، رئیس سابق مرکز ارتباطات استراتژیک ضدتروریسم در آمریکا تماس گرفتم، واحدی در وزارت خارجه این کشور که مسئول مبارزه با جنگ روانی دولت اسلامی روی اینترنت است.
آقای فرناندز سریع جواب داد. گفت از این رقم “زیاد شگفتزده نشده”، اما “بهمراتب بیشتر” از آن بوده که انتظار داشته.
برای من این حجم از پروپاگاندا حقیقتا حیرتآور است. با تبلیغات هیچ جنبش افراطی که در حکومت نباشد قابل مقایسه نیست. پس از فروکش کردن حیرت، شروع کردم به تحلیل دقیق و جزئی دادهها.
در نگاه اول، محتوایی که در سی روز ماه شوال بیرون داده بودند آشنا بود. همان چیزهایی بود که بارها و بارها دیده بودم. مثلا خلاصه اخبار – مکتوب یا رادیویی – که موفقیتهای نظامی روز قبل را برمیشمرد. این محتوایی است که هر روز مثل ساعت تولید میشود. بعد، گزارشهای همیشگی، که معجونی است از زندگی روزمره مردم، اهداف نظامی، مظلومنمایی، خشونت بیحساب، نمونههای رحم و بخشش، و اشارهای به رفاقت و برادری پیکارجوهای خارجی دولت اسلامی. هر روز یکی از این محورها پررنگتر از بقیه است.
نکته دیگری که زیاد دیده میشود، تأکید بر ایده آرمانشهر است: عدالت اجتماعی، اقتصاد، “خلوص”مذهبی، و البته گسترش مدام “خلافت”.
بعضی روزها پررنگترین موضوع آموزش نظامی بود، فیلم و گزارش تصویری از تمرینهای نظامی، رژه، و عملیات.
محتوایی که تولید میکنند آنقدر انبوه است و آنقدر عوض میشود که جز این مشاهدات کلی و سطحی چیز زیادی نمیشود گفت. مثلا، یک روز عادی ۲۳ شوال، رویهم ۵۰ مطلب مختلف تولید شده بود، از جمله عکس و فیلم از عملیات هجومی نیروهای دولت اسلامی در شمال سوریه و مدیحهسرایی برای کشتهشدگان صلاحالدین – تصاویری که محورش مظلومیت بود، و “حمله هوایی صلیبی-صفوی” به استانهای انبار و کرکوک عراق را نشان میداد.
در تولیدات روز ۲۳ شوال، اما، بیش از هرچیز تصویر زندگی “عادی” دیده میشد. تصویری که متولیان پروپاگاندای دولت اسلامی به دقت آن را پرورانده بودند.
از کل ۵۰ مطلب تولیدی، ۳۲ تا زندگی عادی مردم را نشان میداد – کارگاه گچکاری در موصل، توزیع روزنامه در فلوجه، مرمت پیادهرو در تلعفر، تعمیر خطوط تلفن در قیاره، مصادره و سوزاندن سیگار در شرقاط، حتی شترداری در بیرالقصب.
مشخص است که یک لحظه دست از تلاش برای شناساندن و محبوب کردن خودشان برنمیدارند. حین تحقیق بعضی محورها و روایتها بیشتر به چشم میآمد. اما تا ماه تمام نشد درست متوجه روند جنگ روانیشان نشدم. تازه آن موقع بود که فهمیدم راز استراتژی رسانهای دولت اسلامی چیست: “تولید، تولید، تولید”.
در حقیقت آدمهای رسانهای دولت اسلامی آنقدر محتوا تولید میکنند که نمیشود دنبال کرد. با این ترفند میخواهند کسی نفهمد چه کار میکنند. آنقدر اطلاعات روی اینترنت میگذارند که تشخیص تصویری که دارند از خودشان میسازند، غیرممکن میشود. از یک سو دشمن را شگفتزده و درمانده میکنند، از سوی دیگر آدم کنجکاو و آسیبپذیر را جذب میکنند.
اما این ترفند روی من اثر نداشت، چون هم دادههای ماه شوال را داشتم، هم چیزی را که سپری شده بود نگاه میکردم. در نتیجه میتوانستم هزارتوی پروپاگاندای دولت اسلامی را بشکافم.
چیزی نگذشت که فهمیدم پروژهای بهعنوان یک تحقیق شخصی برای فهم ذهنیت کسانی که متولیان جنگ روانی دولت اسلامی هستند آغاز شده بود، حالا چیزی بهمراتب بزرگتر از آن شده.
اول همه چیزهایی را که گرد آورده بودم تصفیه کردم. بعد سعی کردم روند و رویهها و نکات غیرعادی را پیدا کنم. چیزی که بلافاصله توجهم را جلب کرد، کمبود خشونت بود. در تحقیقهای قبلیام متوجه شده بودم که تصویری که دولت اسلامی از خود ساخته فراتر از قاتل دشمنان است. اما در روزهای آغازین شوال این تصویر اساسا مفقود بود.
حالا که فکر میکنم، عجیب نبود.
شوال بلافاصله بعد از ماه رمضان است. در حقیقت با جشن شروع میشود، با عید فطر. طبیعی است که دولت اسلامی میخواسته از این فرصت برای خودنمایی استفاده کند. تیم رسانهایش میخواسته به مخاطبان، درون و بیرون سرزمینهای موسوم به خلافت، نشان بدهد که دولت اسلامی “عید”ش هم بیرقیب است.
به همین خاطر تمرکز روی دو وجه اساسی آرمانشهر دولت اسلامی بوده: دین و زندگی اجتماعی “شهروندان”.
توزیع فطریه بین فقرا در سوریه و لیبی مدام نمایش داده میشود. همینطور نماز عید و حال و هوای روزهای جشن، که روشن است تولیدکنندگان دولت اسلامی زمان زیادی برای ثبت آن صرف کردهاند.
کودکان را میبینیم که در پارکها بازی میکنند، آنها که بیسرپرست هستند،اسباببازی و شیرینی میگیرند، سربازان را میبینیم که در خط مقدم سرود میخوانند، چای مینوشند و میخندند. در یک برنامه رادیویی که از شبکه رسمی دولت اسلامی (البیان) پخش شد، مجری “تصادفی” سراغ رهگذران میرود و از عید میپرسد – که طبیعتا همه بدون استثناء خوش و خرم هستند.
روزهای اول ماه که گذشت، فاصله با ماه رمضان که بیشتر شد، آرامآرام محتوای با مضمون نظامی هم بیشتر شد – البته همچنان در کنار بازی کودکان و عبادت بزرگسالان.
عملا به ازای هر یک گزارش تصویری که نیروهای دولت اسلامی را در حال شلیک خمپاره یا بیحرمتی به جسد “دشمنان” یا فخرفروشی با غنایم نشان میداد، یک گزارش تصویری هم از برداشت طالبی، از صنایع دستی، از حیات وحش، از مصادره سیگار و کار رفتگران منتشر میشد.
رویهم ۶۹۶ گزارش تصویری در این دوره سی روزه تولید کردند. بهعلاوه ۶۲ ویدئو که کارهای مختلف “حکومت” را نشان میداد – از دفتر ثبت ازدواج و مدیریت نان گرفته، تا ویران کردن بناهای “بتپرستی” به دست پلیس مذهبی دولت اسلامی، و البته مجازات علنی کسانی که عمل “خلاف شرع” انجام داده بودند.
یکی از این مجازاتها مربوط به مردی است که متهم به همجنسگرایی شده. او را از بام ساختمانی پرت میکنند و مردمی که جمع شدهاند جنازهاش را با سنگ میزنند.
به ازای هر دو ویدئویی که زندگی عادی مردم را نشان میداد، یکی هم به عملیات نظامی دولت اسلامی میپرداخت: نیروهای در حال آموزش با تفنگ دوربیندار، “شهدایی” که پیش از منفجر کردن خودشان وصیتنامهشان را میخوانند، یا حمله به مواضع دشمن که همه جزئیاتش به دقت از پیش تعیین شده.
کنار این دوگانه زندگی عادی و نظامی یک ساز دیگر هم مدام کوک میشود: ساز مظلومیت. پیوسته تصویر کودکان کشته و زخمی میبینیم، زنان و سالخوردگانی که در حملات هوایی دشمن آسیب دیدهاند و رنجشان سرمایه سیاسی دولت اسلامی است.
تصاویری که از این مردم پخش میشود همیشه دلخراش است، چه نتیجه حمله هوایی دولت سوریه باشد، چه حمله ائتلاف بینالمللی. پخش میکنند که هم وجود خلافت خودخوانده دولت اسلامی را توجیه کنند، هم جنایات بیشمار خودشان را.
ماه ژوئیه مدام گزارشهایی منتشر میشد که قساوت دولت اسلامی کمتر شده، اما آنچه من دیدم، شبح خشونت همچنان حاضر و برقرار است.
پنج روز از ماه شوال گذشته بود که فیلمی منتشر کردند از یک سرباز حامی اسد در استان حمص، از پشت با گلوله زدندش و از بالای صخرهای پرت کردند. چهار روز بعد فیلم دیگری منتشر کردند از بریدن سر سه “جاسوس” در عراق. و کمی بعد، فیملی از گروهی از “دشمنان” دولت اسلامی در افغانستان که دستشان را بستند، روی زمینی که مواد منفجره کاشته بودند نشاندند، و منفجر کردند.
هرچه پیش میرفتیم، انگیزه کشتارهای دولت اسلامی روشنتر میشد. داشتند هشدار میدادند، اما نه به جامعه بینالمللی. مخاطب فیلمها مخالفان احتمالی درون سرزمینهای تحت کنترل دولت اسلامی بود. پیام این بود: بین برد و باخت انتخاب کنید – یا آرمانشهر دولت اسلامی، یا کمک به دشمن و مرگی هولناک.
نکته مهم این است که هشدار گهگاه پخش میشود. آنقدر که مخاطب بترسد، اما بیتفاوت نشود. روشن است که پیامی که میخواهند – و نیاز دارند – بفرستند، پیام پیچیدهایست که با خشونت صرف حاصل نمیشود.
یک نکته دیگر هم توجهم را جلب کرد: اینکه دیگر صحبت چندانی از رحمت و همدلی نیست، در حالی که در آغاز کار “خلافت” دیپلماسی عمومی دولت اسلامی بیش از هر چیز به این جنبه میپرداخت.
فقط یک یا دو نمونه دیدم که میخواستند پیکارجوهای خارجی را با پیام دوستی و برادری جذب کنند. پیام اصلی برای آنها که قرار است بپیوندند پیام مذهبی بود.
از سوی دیگر، از وعده بخشش مخالفان تواب هم خبری نبود. هرچند دولت اسلامی گاه ادعایش را میکند، اما بخش بسیار کوچکی از محتوای آن ماه به این موضوع میپرداخت. میشود اینطور تعبیر کرد که تولیدکنندگان پروپاگاندا میخواهند پیامشان را با استراتژی کلی سرانشان هماهنگ کنند.
روزی نبود که چرخ عظیم پروپاگاندای دولت اسلامی نچرخد و چیزی بیرون ندهد. شاید هر یک از این تولیدات به تنهایی واجد معنا نباشد. اما کنار هم که قرارشان میدهید، تصویری جامع از زندگی تحت لوای دولت اسلامی به دست میدهد. تصویری که بالاخره برای هر مخاطبی چیزی در آن پیدا میشود.
شاید هر یک از تولیدات داعش به تنهایی واجد معنا نباشد. اما کنار هم که قرارشان میدهید، تصویری جامع از زندگی تحت لوای دولت اسلامی به دست میدهد. تصویری که بالاخره برای هر مخاطبی چیزی در آن پیدا میشود. صحنههای مجازات وحشیانه که مخالفان را بترساند و حامیان را راضی کند. تصاویری از رونق صنعت و کشاورزی که آنها را که دنبال کسبوکارند جذب کند. و نمایش اجرای سرسختانه احکام قطع عضو و سنگسار و سر بریدن، که آنها را که مشتاق نظم و قانون هستند، خشنود کند – و البته جهادیهای خارجی را که دوست دارند تحت تفسیری قرون وسطایی از شرع زندگی کنند.
صحنههای مجازات وحشیانه که مخالفان را بترساند و حامیان را راضی کند. تصاویری از رونق صنعت و کشاورزی که آنها را که دنبال کسبوکارند جذب کند. و نمایش اجرای سرسختانه احکام قطع عضو و سنگسار و سر بریدن، که آنها را که مشتاق نظم و قانون هستند، خشنود کند – و البته جهادیهای خارجی را که دوست دارند تحت تفسیری قرون وسطایی از شرع زندگی کنند.
کنار اینها، تصاویری از چشماندازهای زیبا و حیات وحش پخش میشود که بهشت را به یاد مخاطب بیاورد.
در یک کلام اینکه “خلافت دولت اسلامی” فکر همهجای تصویری را که میخواهد بسازد کرده.
همه اطلاعات جمعآوری شده را که بررسی کردم، یک چیز دستگیرم شد. اینکه هدف پروپاگاندای دولت اسلامی فقط بیرونی نیست – از جذب مخاطب و حامی مالی جدید گرفته تا راضی نگهداشتن هواداران درونی هم هست، یعنی افکار عمومی در سرزمینهای تحت کنترلش.
خودتان را جای یک شهروند عادی بگذارید که در یکی از شهرها و روستاهای تحت کنترل دولت اسلامی زندگی میکند: دسترسی به اینترنت ندارید، وقتی دارید هم یک داعشی بالای سرتان ایستاده و همه کارهایتان را زیر نظر دارد.
در “خلافت” دولت اسلامی جریان آزاد اطلاعات وجود ندارد، قرائت فقط قرائت رسمی است. خبر اگر هست، همان است که کارگزاران قدرت در یکی از دهها مرکز رسانهای سرهمبندیشده در قلمرو دولت اسلامی تولید و نشر میکنند.
در “خلافت” دولت اسلامی جریان آزاد اطلاعات وجود ندارد، قرائت فقط قرائت رسمی است. خبر اگر هست، همان است که کارگزاران قدرت در یکی از دهها مرکز رسانهای سرهمبندیشده در قلمرو دولت اسلامی تولید و نشر میکنند. در بروشورهایی که در این مراکز توزیع میکنند، فیلمهایی که روی تلویزیونها یا پردههای بزرگشان نمایش میدهند، اخباری که از بلندگوها پخش میکنند، همه حامل تصویری آرمانی از “خلافت” است.و مخاطب تمام و کمال در بند این روایت است.
در بروشورهایی که در این مراکز توزیع میکنند، فیلمهایی که روی تلویزیونها یا پردههای بزرگشان نمایش میدهند، اخباری که از بلندگوها پخش میکنند، همه حامل تصویری آرمانی از “خلافت” است.
و مخاطب تمام و کمال در بند این روایت است.
همین اتفاق آنلاین هم میافتد. من محتوای تولیدیشان را برای تحقیق نگاه میکردم، اما برای بسیاری هواداران دولت اسلامی، این محتوا، این پروپاگاندا، تنها منبع خبر و اطلاعات است. و از آنجایی که در رسانههای اجتماعی کاربران صرفا همان چیزهایی را که دوست دارند ببینند و بشنوند، انتخاب میکنند، اثر پروپاگاندا – مثل پژواک صدایی که در یک محیط بسته میپیچد – تشدید میشود.
از قضا مخاطبان اینترنتی دولت اسلامی افرادی هستند که به راحتی میتوانند افکار و نظرات دیگر را دنبال کنند، اما به ندرت این کار را می کنند، یا هیچگاه نمیکنند. در یک کلام میشود گفت معتاد الگوی بازاریابی دولت اسلامی میشوند.
ماه ژوئیه که این پروژه را شروع کردم، میخواستم استراتزی جنگ روانی و پروپاگاندای دولت اسلامی را بهتر بفهمم. اما تحقیقم بهمراتب مفیدتر از آنکه فکر میکردم، بود.
بررسی همه خروجی رسانهای دولت اسلامی، ولو برای یک ماه، کمک کرد ابزاری را که این گروه با آن خودش را تعریف میکند – چه داخل و چه خارج قلمروش را بشناسم و تحلیل کنم. اگر این پروژه ادامه پیدا کند، اگر کسانی که با دولت اسلامی میجنگند این کار را گسترش دهند، شاید با آگاهی از اینکه تصمیمگیرندگان این گروه از پروپاگاندایشان چه میخواهند، بهتر و مؤثرتر بتوانند با انحصار اطلاعاتیاش مبارزه کنند.