برده جنسی داعش: قیمت من هشت دلار بود
جینان، دختر جوان ایزدی که از اسارت گروه «حکومت اسلامی» (داعش) گریخت
۱۳۹۴/۰۶/۱۶ ـ رادیو فردا
جینان، دختر جوان ایزدی که از اسارت گروه «حکومت اسلامی» (داعش) گریخته، کتابی به نام «برده داعش» در فرانسه منتشر کرده است.
این کتاب به کمک تیری اوبرله، خبرنگار روزنامه فیگارو نوشته شده است.
جینان پس از اسارتش در اولین حملات پیکارجویان گروه «حکومت اسلامی» به شمال عراق، مدتی توسط این گروه به نقاط مختلف منتقل شد و در نهایت توسط دو مرد، یک مامور سابق پلیس و یک روحانی خریداری شد. به نوشته سایت فرانسوی زبان، «لا لیبر» بلژیک، جینان میگوید «قیمت من ده هزار دینار عراق یا هشت دلار بود.»
دختران و زنان ایزدی و مسیحی در بازارهایی که در عراق دایر شدهاند به عنوان بردههای جنسی به فروش میروند.
جینان این دختر ۱۸ ساله ایزدی که خبرگزاری فرانسه گفتوگوی مفصلی با او انجام داده است، اوایل سال ۲۰۱۴ در شمال عراق توسط گروه خلافت اسلامی اسیر شد ولی حدود سه ماه پیش توانست فرار کند.
جینان در مصاحبه با خبرگزاری فرانسه شرایط اسارت دختران ایزدی را اینطور توضیح داد: «آنها ما را شکنجه میکردند و میخواستند به زور دین ما را تغییر دهند. اگر مخالفت میکردیم ما را به شدت کتک میزدند و یا بیرون زیر آفتاب ما را با زنجیر میبستند و مجبورمان میکردند که آب کثیف که جسد موش در آن بود را بخوریم. گاهی اوقات تهدید میکردند که ما را با برق شکنجه خواهند کرد.»
جینان میگوید: «اینها انسان نیستند و فقط به مرگ و کشتن فکر میکنند. همیشه در حال مصرف دارو و مواد مخدرند. از هر کسی که بتوانند انتقام میگیرند. میگویند یک روزی گروه خلافت اسلامی بر سراسر جهان حکومت خواهد کرد.»
در بخشی از این کتاب با عنوان «برده داعش» که جمعه گذشته منتشر شد، جینان توضیح میدهد که در اولین روزهای اسارت، او و تعداد دیگری از زنان را در یک سالن بزرگ جشن در شهر موصل جمع کرده بودند.
جینان چنین میگوید: «پیکارجویان داعش لابهلای ما میچرخیدند، وحشیانه میخندیدند و از باسن ما نیشگون میگرفتند.»
جینان میگوید دقیقا به یاد دارد که یکی از مردان میگفت «من دنبال یک زن ایزدی چشمآبی با پوست روشن هستم و حاضرم برایش هر قیمتی بپردازم.» او در این بازارهای بردهفروشی علاوه بر مردان عراقی و سوری، مردان اهل کشورهای غربی را هم دیده ولی ملیت آنها را نتوانسته تشخیص دهد.
او افزود زیباترین دختران را برای مشتریهای پولدار اهل کشورهای حاشیه خلیج فارس کنار میگذاشتند. پس از فروش جینان او را در خانهای حبس کردند و خریداران او هر روز به سر وقتش میرفتند.
یک هفت تیر در ازای یک مو قهوهای
او یکی از صحنههای این بازار را اینطور تصویر میکند: «مسئول بازار وضعیت زنان را مثل حیوان بررسی میکرد و روی هر کدام قیمت میگذاشت. معاملهگری در بازار خطاب به یکی از پیکارجویان گفت هفت تیرت را با این مو قهوهای عوض میکنم. اگر میخواهی پول نقد بدهی قیمتش ۱۵۰ دلار است. دینار عراقی هم قبول میکنم.»
هر دو مردی که صاحبان جینان بودند مطمئن بودند او عربی بلد نیست و با خیال راحت جلوی او صحبت میکردند. یک شب او مکالمهای را شنید که نشان میداد تجارت بردههای جنسی تا چه حد شبیه هر کار اقتصادی دیگری با نظم و مقررات پیش میرود.
یکی از دو نفر به نام ابوعمار میگفت: «هیچکس نمیتواند بیشتر از سه برده بخرد مگر اهل ترکیه، سوریه و کشورهای خلیج فارس باشد.»
دیگری به نام ابو انس در جواب گفت: «این برای کاسبی خوب است. مثلا کسی که اهل سعودی است به نسبت یک عضو گروه داعش که اینجاست برای سفرش پول زیادی خرج میکند و برای اینکه این هزینه را تامین کند باید حق داشته باشد تعداد بیشتری بخرد.»
جینان پس از سرقت کلید خانه توانست از محل اسارت خود بگریزد و خود را به شوهرش برساند. او امروزه در اردوگاه پناهجویان ایزدی در کردستان عراق زندگی میکند.
مطالبی ذیگر در همین ارتباط
- بردهداری جدید، بردگی جنسی و واکنش روحانیان مسلمان
- «شیندلر یهودی» دهها زن ایزدی و آشوری را نجات داد
________________________________________________
جنان بادل: سکوت، شریک شدن در جرم است
کلارا رای، لوموند – برگردان: سیامک حیدری
• یک سال پیش، جنان بادل تنها نوزده سال سن داشت که جهنم را تجربه کرد. تابستان پارسال این دختر جوان از سوی دولت اسلامی، داعش، ربوده شد و به بردهگی گرفته شد. شبی جنان از دست زندان بان جهادگرایش گریخت و توانست خود را نجات بدهد. از آن به بعد وی مشغول افشاگری است. او بدون این که مژه بر هم بزند، داستان بردهگی خود را با صدایی نرم برایمان تعریف می کند …
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
شنبه ۲۱ شهریور ۱٣۹۴ – ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۵
یک سال پیش، جنان بادل تنها نوزده سال سن داشت که جهنم را تجربه کرد. تابستان پارسال این دختر جوان از سوی دولت اسلامی، داعش، ربوده شد و به بردهگی گرفته شد. به چه دلیل؟ به بهانهی عضویت در اقلیت کرد زبان ایزدی، یکی از قدیمی ترین مردمان بین النهرین که باورهای اعتقادی آنان به چهار هزار سال پیش بر می گردد.
شبی جنان از دست زندان بان جهادگرایش گریخت و توانست خود را نجات بدهد. از آن به بعد وی مشغول افشاگری است. او بدون این که مژه بر هم بزند، داستان بردهگی خود را با صدایی نرم برایمان تعریف می کند. کتاب وی زیر نام ‘بردهگی داعش’ با هم کاری روزنامهنگار فرانسوی، ‘تیری اوبرله’ نوشته شده است که اوایل ستامبر چاپ شد. ‘جنان’ هم چنین به قولش عمل کرد و هشتم سپتامر در کنفرانس بین المللی ‘قربانیان خشونت های قومی و مذهبی در خاورمیانه’ در پاریس حضور یافت.
در حالی که صدها هزار آواره و پناهنده از سوریه و سایر کشورهای خاورمیانه در هفتهها و روزهای اخیر وارد اروپا شده و یا سعی می کنند خود را به اروپا برسانند، ‘جنان بادل’، دختر کرد ایزدی و نویسندهی رمان ‘بردهی داعش’ به زمان فرانسوی، در دیدار با فرانسوا اولاند درخواست پناهندهگی فرانسه را نپذیرفت بدین مناسبت روزنامهی لوموند فرانسه که کتاب ‘بردهی داعش’ با هم کاری یکی از روزنامهنگاران همین نشریه چاپ شده است، مصاحبهای با جنان بادل انجام داده است.
* لوموند: می توانید شرایط و چگونگی ربوده شدن خود را توضیح بدهید؟
– جنان بادل: دولت اسلامی در تاریخ سوم اوت ۲٠۱۴ به شنگال حمله کرد. ما از روستایمان فرار کرده و یک شب درکوه شنگال مخفی شدیم. فردایش کسی به پدرم زنگ زد و گفت که گویا پ.ک.ک راه را باز کرده و جاده مطمئن است…خوب ما هم با ماشین مان به سوی دشت ها راه افتادیم، در مجموع چیزی حدود پنجاه ماشین بودیم. آن جا، پائین، چهار ماشین دیگر هم رسیدند. اما آنان از افراد داعش بودند. آنان به ما حمله کرده و سپس زنان و مردان را از هم جدا کردند. امروزه ما نمی دانیم که آن مردان ما هنوز زندهاند یا نه.
* چه بر سر زنان آمد؟
– جنان بادل: آنان ما را از نقطهای به نقطهی دیگر حمل می کردند، شهر شنگال، زندان بادوش موصل… در داخل مدرسهای در بستهای بودیم که مردان یک روستای دیگر برای خرید دختران جوان و زیبا آمدند. من بسیار مریض بودم، خوب من را روانهی بیمارستان کردند. یک هفته بعد آنان من و پنج دختر دیگر را فروختند.
* کی شما را خرید؟
– جنان بادل: دو تا از افراد داعش، یک پلیس و یک ملا. مرا به ده هزار دینار عراقی ـ چیزی در حدود هشت دلار آمریکایی ـ فروختند. حتا دخترانی بودند که افراد دولت اسلامی آنان را به دوستان خود هدیه می دادند.
* زندگی روزمرهی شما نزد مردان دولت اسلامی چگونه سپری می شد؟
– جنان بادل: به صورت مداوم به ما توهین می شد، ما را مورد ضرب و شتم قرار می دادند و ما را به شکنجهی الکتریکی تهدید می کردند. با دست و پای در زنجیر ما را زیر آفتاب سوزان نگه می داشتند و ما را مجبور می کردند از آبی بیاشامیم که موش مرده تویش شناور بود. تمام این ها را برای این انجام می دادند که اسلام بیاوریم و قرآن بخوانیم. این وضعیت سه ماه طول کشید و بسیار سخت بود.
* قبل از ورود دولت اسلامی جامعهی ایزدی ها چگونه روابطی با دیگر مردمان عراق داشت؟
– جنان بادل: روابط خوب و بد نداشت. روابطی عادی بود. ما واقعن نمی توانستیم بدانیم که در دل آن ها چه می گذرد. کسانی که مرا ربودند و کسانی که مرا خریدند را نمی شناختم،
اما کسانی که ‘آن’ کارها را می کنند همسایگان ما هستند.
* چگونه توانستید فرار کنید؟
– جنان بادل: یک شب صاحبان ما کسانی که ما را خریده بودند، بسیار خسته از جنگ برگشتند. ما متوجه شدیم که آنان در خواب عمیق هستند و ما برای این که آنان را بیدار نکنیم، با پای لخت توانستیم از راه پنجره فرار کنیم. ما پنج ساعت تمام با پاهای عریان پیادهروی کردیم، پاهایمان زخمی شده بود. در راه سگ های وحشی به ما حمله کردند. دورترها صدای شلیک گلوله را در جبهههای جنگ می شنیدیم. ما می ترسیدیم؛ زیرا هر لحظه ممکن بود که از سوی افراد داعش دستگیر شویم. اما اربابان ما متوجه فرار ما نشدند. سرانجام به پای کوه شنگال رسیدیم که پیشمرگان کرد و مبارزان ایزدی آنجا مستقر بودند.
* واکنش چگونه بود؟
– جنان بادل: در میان شادی و سرور و نهایت احترام مورداستقبال قرار گرفتم. به من گفتند: “تو مقاوم هستی. تو زندگی، عزت و دین خود راحفظ کردی.”
* زندگی امروزین شما چگونه می گذرد؟
– جنان بادل: همسرم، که روز ربودن من آن جا نبود، را دوباره پیدا کردم و امروزه حامله هستم. سه ماهه است. ما در یک چادر در یک اردوگاه پناهندگان در کردستان عراق زندگی می کنیم. شوهرم ماهی چند روز به عنوان کارگر کار می کند…اما زندگی شخصی ما اهمیتی ندارد. ما مدام به فکر زنان ایزدی هستیم که هنوز در اسارت هستند. این ما را آزار میدهد؛ زیرا درد و آزار آنان را می شناسم. ما آزاد نیستیم اگر آن ها آزاد نشوند.
* برای نجات آنان چه کار باید کرد؟
– جنان بادل: همهی دختران ایزدی باید شجاع و خستگی ناپذیر بگوید آن چه را که می داند. سکوت، شریک شدن در جرم است. به همین دلیل هم هست که کتابم را نوشتم.
* و شما، چه آرزویی دارید که بخواهید با صدای بلند بیان کنید؟
– مردم من به حمایت و حفاظت بین المللی احتیاج دارند. باید هزاران زنی را آزاد کرد که هنوز به عنوان کنیز گرفتار شدهاند و به حکومت اقلیم کردستان و نیروی پیشمرگ کردستان کمک کرد… اکنون سیزده ماه است که آنان علیه دولت اسلامی می جنگند. این به تنهایی جنگ آنان نیست. نباید این جا بی تفاوت بود و از وجود خطر چشم پوشی کرد.
* فراسوا اولاند، رئیس جمهور فرانسه، شما را تشویق کرد که به نبردتان ادامه دهید.
جنان بادل: بله آقای اولاند به من گفت که کردها از دوستان فرانسه هستند و کشورش به ما کمک خواهد کرد. او هم چنین گفت که به من افتخار می کند، بایستی ادامه بدهم و فرانسه خانهی من است.
* این کافی است؟ سخنان وی چه احساسی به شما داد؟
– جنان بادل: احساس امنیت کردم.
* چرا شما پناهندگی سیاسی را رد کردید؟
– جنان بادل: درخواست پناهندهگی راه حل نیست. اگر همهی ایزدی ها این گونه بیندیشند، در این صورت ما میراث مذهبی و میهن مان را از دست خواهیم داد. مشکل را باید آنجا حل و فصل کرد.
* آیا شما می ترسید که دوباره ربوده شوید؟
– جنان بادل: بله، می ترسم. اهمیتی ندارد. برمی گردم خانه